سیاست داخلى و خارجى صفویان در زمان اسماعیل اول و طهماسب اول‏

سیاست داخلى و خارجى صفویان در زمان اسماعیل اول و طهماسب اول‏

تشکیل دولت‏هاى صفوى و پیشروى آنان به سوى باختر، سلطان بایزید دوم سلطان ترک (۱۴۸۱- ۱۵۱۲) را سخت نگران کرد. چون ساکنان بیشتر متصرفات آسیاى صغیر او شیعیانى بودند که براى قیام آمادگى داشتند. به موجب اطلاعاتى که شخصیت سیاسى ونیزى به نام مارینو سانوتو داده، ۵/ ۴ ساکنان مسلمان آسیاى صغیر، شیعه و با صفویان موافق بودند. سلطان بایزید قصد جنگ را نداشت؛ او نمایندگانى را نزد شاه اسماعیل فرستاد و مذاکرات صلح‏آمیزى را با او آغاز کرد.

به سال ۱۵۱۱ در آسیاى صغیر کوچ‏نشینان و دهقانان شیعه قیام عظیمى را علیه ترکها آغاز کردند. این قیام را یکى از قزلباشان عشیره تکلیو به نام حسن اوغلى ملقب به شاهقلى رهبرى مى‏کرد. سلطان ناگزیر شد نیروى بزرگى از چریک‏ها را گردآورى کند. این قیام‏

با دشوارى سرکوب شد. شاه اسماعیل کمکى به این قیام نکرد مهاجران آسیاى صغیر را که به تبریز آمده بودند به سردى پذیرفت. ظاهرا شاه از قدرت ترکها هراس داشت و نمى‏خواست کار را به قطع رابطه با بایزید به‏کشاند بنابراین زیر تأثیر وسوسه درگیرى در آسیاى صغیر قرار نگرفت، علاوه‏براین از میان قزلباشان آسیاى صغیر بسیارى از هواخواهان شیعه افراطى یعنى عناصریکه طرفدار ایدئولوژى توده‏هاى مردم بودند، وجود داشتند، شاه اسماعیل و فئودالهاى بلندپایه قزلباش از این رفقاى موقتى به انگیزه داشتن پندارهاى اجتماعى و مذهبى‏شان، پیش خود، مى‏ترسیدند. پس از استوارى وضع صفویان در ایران ناگزیر بایستى خود را از دست اینها خلاص مى‏کردند.

پسر و جانشین بایزید دوم، سلطان سلیم (۱۵۱۲- ۱۵۲۰) که مردى دلیر و جنگجو بود، سیاست گسترش‏خواهى را دنبال مى‏کرد. براى آنکه عقب جبهه را آرام نگهدارد در آغاز سخت به پیگرد شیعیان آسیاى صغیر پرداخت. به سال ۱۵۱۳- ۴۰ هزار تن از شیعیان را کشت و بسیارى از آنانرا به زندان افکند. سلیم که خود را براى لشکرکشى به ایران آماده مى‏کرد چهار نامه براى اسماعیل فرستاد، ضمن این نامه‏ها با لحن مغرورانه و اهانت آمیزى او را به «کفر» و «بى‏شرفى» متهم کرد و از او خواست تا توبه کند، در غیر اینصورت «تمام قلمروش را با زور تصرف خواهد کرد». در آوریل ۱۵۱۴ سلیم اول جنگ را آغاز کرد؛ ترکها در ۲۳ اوت ۱۵۱۴ در نبردى نزدیک چالدران قزلباشها را به سختى شکست دادند. و موقتا تبریز را گرفتند. سلیم اول پیشنهاد صلح اسماعیل را رد کرد و به جنگ با ایران ادامه داد؛ جانشین او سلطان سلیمان قانونى (۱۵۲۰- ۱۵۶۶) به جنگ ادامه داد.

این جنگ و بیشتر جنگ‏هاى میان ایران و عثمانى زیر پوسته پیروان شیعه و سنى انجام گرفت، اما واقعیت این بود که این پیکارها بر سر تصرف سرزمینهاى مهم استراتژیک که از آنها راههاى کاروان‏رو تجارتى مى‏گذشتند، جریان داشت. در مراحل نخستین این جنگ، ترکها برنده بودند و ایران فقط به دفاع مى‏پرداخت. ترکان ارمنستان باخترى، کردستان و عراق عرب (بغداد- به سال ۱۵۳۴ و بصره به سال ۱۵۴۶) را تصرف کردند، به باختر ایران تاختند و سه بار بگونه موقت تبریز را اشغال کردند (۱۵۳۳، ۱۵۳۴، ۱۵۴۸) و حتى اصفهان را به سال ۱۵۴۸ گرفتند. به سال ۱۵۵۵ پیمان صلحى در اماسیه با شرایط زیر بین ایران و ترک بسته شد: عراق عرب با بغداد، کردستان، ارمنستان باخترى و گرجستان از ایران جدا و به قلمرو ترکها ملحق مى‏شد. دولت ایران مناطق آذربایجان، شیروان، ارمنستان خاورى و گرجستان خاورى را براى خود نگاه میداشت؛ شاهزاده‏نشینان کارتلى و کاختى جزو قلمرو ایران به‏شمار مى‏آمدند و بنابراین هردو شاهزاده‏نشین خاورى گرجستان خود مختارى خود را حفظ مى‏کردند. منطقه قارص بایستى تخلیه مى‏گردید.

شاه طهماسب اول (۱۵۲۴- ۱۵۷۶) که کودکى ده‏ساله بود به تخت سلطنت نشست، در آغاز بازیچه دست خانهاى قزلباش و سلطانها بود. به سال ۱۵۲۵ میان رهبران عشایر روملو و اوستاجلو این بحث درگرفت که کدام‏یک از آنها نایب السلطنه و مربى شاه باشند، این بحث به ستیز داخلى گرائید. به سال ۱۵۲۶ عشیره اوستاجلو سر به شورش برداشت، به سال ۱۵۳۱ عشیره شاملو قیام کرد و تبریز را به باد تاراج گرفت. امیران قزلباش تا آنجا از قدرت مرکزى شاه پیروى مى‏کردند که خواسته‏هایشان مبنى بر واگذارى زمین به عنوان حقوق و اشغال مقامهاى عالى، برآورده مى‏شد.

شاه طهماسب اول برخلاف پدرش اسماعیل که بسیار پرتوان و مردم‏دار بود، فرمانرواى بااستعدادى به‏شمار نمى‏آمد. اما هنگامیکه به سن بلوغ رسید کوشش داشت کلیه کارهاى رهبرى را به دست گیرد. او به میزان مالیات‏هاى ارضى افزود؛ چندبار به ماوراء قفقاز لشکر کشید و قدرت حکومت مرکزى را در گرجستان خاورى استوار کرد؛ به سال ۱۵۳۸ شیروان را رسما به قلمروش افزود، دولت شیروانشاه را منحل و قیامهاى مردمى آنسامان را سرکوب کرد. خانهاى ازبک بخارائى و خانهاى خوارزم پیوسته به خراسان تجاوز مى‏کردند. ضمن نبردهائى با ازبکان به دفاع اکتفا کرد. این جنگ‏ها هم زیر پوسته پیکار شیعه و سنى انجام مى‏گرفتند؛ قانون سنیان ساکن آسیاى میانه مانند ترکان چنان بود که اسیر کردن و به بردگى بردن ساکنان صلح‏جوى شیعه را حلال مى‏شمردند- و دولت‏هاى سنى از این حق بهره فراوان مى‏بردند.

تلاشهاى شاه طهماسب اول به منظور اجراى سیاست تمرکز در دستگاه دولتى به نتیجه نرسیدند. او اغلب ناچار مى‏شد که استانهاى شورشى و حتى امیران متمرد قزلباش را سرکوب کند. به سال ۱۵۳۵ فرمانرواى گیلان (بیه‏پس) به نام امیر دوباج شورید. به سال ۱۵۳۸ محمد صالحى که یکى از اشراف محلى استراباد بود، در آن دیار دولت مستقلى را تشکیل داد. به سال ۱۵۴۷ برادر تنى شاه طهماسب الکاس میرزا که بیگلربگى شیروان بود، مى‏خواست از دولت مرکزى جدا شود و در قلمرو خود حکومت مستقلى را بنیان نهد. او در این کار کامیاب نشد و ناگزیر به سلطان ترک پناه برد. به سال ۱۵۵۰ در منطقه استراباد عشایر ترکمن طغیان کردند، این شورش به سال ۱۵۵۸ سرکوب شد.

پس از بستن پیمان صلح اماسیه، شاه طهماسب کوشش داشت که جنگى میان ترکان و ایرانیان درنگیرد. به سال ۱۵۵۹ پسر سلطان سلیمان ترک، یعنى بایزید، علیه پدرش شورید، چون ناکام شد، در جستجوى پناهگاهى در ایران بود. امکان داشت با پناه دادن وارث تاج و تخت دولت عثمانى و حمایت از او، دولت ایران امتیازات چشم‏گیرى به دست آورد، اما شاه طهماسب ترسو پس از دو سال مذاکره او را به سلطان سلیم تحویل داد و به ازاى‏

این خیانتش پول کلانى گرفت. هنگامیکه همایون تیمورى دومین سلطان امپراطورى «مغول کبیر» در هندوستان، به منظورهائى از پیگرد سلطان وقت از هندوستان گریخت و به سال ۱۵۴۴ به ایران پناه برد، شاه نه‏تنها او را پذیرفت، بلکه کمکش کرد تا به سال ۱۵۵۵ به هندوستان برگشت و به سلطنت رسید. شاه طهماسب به ازاى این کمک، استان قندهار و توابعش را دریافت کرد.

به سال ۱۵۵۳، هنگامیکه راههاى دریائى تجارتى انگلستان از طریق دریاى سفید و شاهزاده‏نشین تابع روسیه و هشترخان ایجاد شد، نخستین‏بار روابط تازه‏اى میان دولت‏هاى اروپائى و ایران پدید آمد، دولت‏هاى نامبرده به برقرارى روابط تجارتى با ایران از طریق روسیه علاقه‏مند بودند، این راهها از قلمرو ترکیه مى‏گذشتند. از راههاى ولگا- دریاى خزر که در قلمرو روسیه آباد شده بودند، بازرگانان انگلیسى، بهره مى‏بردند.

نماینده انگلیسى کمپانى بازرگانى «مسکو» آنتونى جنکینسون، همراه با سفیر انگلیس چنسلر وارد روسیه گردید و به وسیله ایوان چهارم «مخوف» پذیرفته شد، این هیئت پس از دیدار از مسکو نخست به بخارا (۱۵۵۸- ۱۵۵۹) و سپس از راه ولگا- خزر به ایران رهسپار گردید (۱۵۶۱- ۱۵۶۳). ضمن راه جنکینسون، از سوى بیگلربگى شیروان، ابدال خان اوستاجلو پذیرائى شد. اینها در شماخى موافقت کردند تا کالاى مربوط به بازرگانان انگلیسى که بیشترشان ابریشم خام صادراتى ایران و پارچه‏هاى ابریشمى بودند، از طریق راههاى روسیه- به انگلستان و بالعکس حمل شوند. جنکینسون به عنوان سفیر انگلستان مى‏خواست شاه طهماسب را در قزوین دیدار کند، درصورتیکه او واقعا سفیر نبود. طهماسب که کوشش مى‏کرد روابط نیکوئى با ترکان داشته باشد از انجام مذاکره با جنکینسون سر باز زد. اما در پى پشتیبانى ابدال خان اوستاجلو که به صدور ابریشم ایران علاقه داشت، روابط کمپانى انگلیسى «مسکو» با شیروان و صدور ابریشم از راه ولگا- خزر روبراه شد.

در ربع چهارم سده ۱۶ روابط دیپلماتیک میان ایران و روسیه برقرار گردید. بازرگانى میان روسیه- ایران نیز رونق گرفت. به سال ۱۵۷۱ سفیر ونیزى دالساندرى به شاه طهماسب پیشنهاد کرد که یک اتحاد جنگى میان ایران و ونیز علیه ترکها تشکیل شود، اما شاه این پیشنهاد را رد کرد.

افزایش میزان مالیات‏ها در زمان طهماسب اول به شدت روى اقتصاد ایران اثر گذاشت. شاه ضمن ۱۴ سال آخر سلطنتش نتوانست حقوق ارتش را به‏پردازد. بهاى دینار آن اندازه پائین آمد که در پایان سده ۱۶- ۲۰۰ دینار معادل یک مثقال نقره ارزش داشت.

درآمد دولت که به سال ۱۵۵۸ تقریبا ۵ میلیون دینار طلا بود به سال ۱۵۷۱ به ۳ میلیون دینار کاهش یافت. در سالهاى آخر دولت شاه طهماسب اول وضع داخلى ایران بسیار وخیم‏

شد- دهقانان در اثر افزایش مالیات‏ها، کم‏حاصلى و آفات بى‏اندازه فقیر شدند، هجوم راهزنان و ستیز داخلى فئودالها موجب ناامنى راههاى کاروان‏رو شد و بیشتر این راهها متروک گردیدند. خراسان از هجومهاى غارتگرانه پیوسته ازبک‏ها رنج مى‏کشید.

پایتخت ایران که در تبریز نزدیک مرز ترکیه بود، به سال ۱۵۴۸ به شهر قزوین منتقل گردید.

 ================

نام کتاب: تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز

نویسنده: ا. آ. گرانتوسکى و دیگران / ترجمه: کیخسرو کشاورزى‏

تاریخ وفات مؤلف: قرن ۲۰ م‏

موضوع: تاریخ عمومى‏

زبان: فارسى‏

تعداد جلد: ۱

ناشر: انتشارات پویش‏

http://www.vatanfa.com/?s=سیاست-داخلى-و-خارجى-صفویان-در-زمان-اسماعیل-اول-و-طهماسب-اول‏