سیاست داخلى و خارجى صفویان در زمان اسماعیل اول و طهماسب اول
- 1,867 بازدید
- 26 مارس 2012
- ایران باستان
سیاست داخلى و خارجى صفویان در زمان اسماعیل اول و طهماسب اول
تشکیل دولتهاى صفوى و پیشروى آنان به سوى باختر، سلطان بایزید دوم سلطان ترک (۱۴۸۱- ۱۵۱۲) را سخت نگران کرد. چون ساکنان بیشتر متصرفات آسیاى صغیر او شیعیانى بودند که براى قیام آمادگى داشتند. به موجب اطلاعاتى که شخصیت سیاسى ونیزى به نام مارینو سانوتو داده، ۵/ ۴ ساکنان مسلمان آسیاى صغیر، شیعه و با صفویان موافق بودند. سلطان بایزید قصد جنگ را نداشت؛ او نمایندگانى را نزد شاه اسماعیل فرستاد و مذاکرات صلحآمیزى را با او آغاز کرد.
به سال ۱۵۱۱ در آسیاى صغیر کوچنشینان و دهقانان شیعه قیام عظیمى را علیه ترکها آغاز کردند. این قیام را یکى از قزلباشان عشیره تکلیو به نام حسن اوغلى ملقب به شاهقلى رهبرى مىکرد. سلطان ناگزیر شد نیروى بزرگى از چریکها را گردآورى کند. این قیام
با دشوارى سرکوب شد. شاه اسماعیل کمکى به این قیام نکرد مهاجران آسیاى صغیر را که به تبریز آمده بودند به سردى پذیرفت. ظاهرا شاه از قدرت ترکها هراس داشت و نمىخواست کار را به قطع رابطه با بایزید بهکشاند بنابراین زیر تأثیر وسوسه درگیرى در آسیاى صغیر قرار نگرفت، علاوهبراین از میان قزلباشان آسیاى صغیر بسیارى از هواخواهان شیعه افراطى یعنى عناصریکه طرفدار ایدئولوژى تودههاى مردم بودند، وجود داشتند، شاه اسماعیل و فئودالهاى بلندپایه قزلباش از این رفقاى موقتى به انگیزه داشتن پندارهاى اجتماعى و مذهبىشان، پیش خود، مىترسیدند. پس از استوارى وضع صفویان در ایران ناگزیر بایستى خود را از دست اینها خلاص مىکردند.
پسر و جانشین بایزید دوم، سلطان سلیم (۱۵۱۲- ۱۵۲۰) که مردى دلیر و جنگجو بود، سیاست گسترشخواهى را دنبال مىکرد. براى آنکه عقب جبهه را آرام نگهدارد در آغاز سخت به پیگرد شیعیان آسیاى صغیر پرداخت. به سال ۱۵۱۳- ۴۰ هزار تن از شیعیان را کشت و بسیارى از آنانرا به زندان افکند. سلیم که خود را براى لشکرکشى به ایران آماده مىکرد چهار نامه براى اسماعیل فرستاد، ضمن این نامهها با لحن مغرورانه و اهانت آمیزى او را به «کفر» و «بىشرفى» متهم کرد و از او خواست تا توبه کند، در غیر اینصورت «تمام قلمروش را با زور تصرف خواهد کرد». در آوریل ۱۵۱۴ سلیم اول جنگ را آغاز کرد؛ ترکها در ۲۳ اوت ۱۵۱۴ در نبردى نزدیک چالدران قزلباشها را به سختى شکست دادند. و موقتا تبریز را گرفتند. سلیم اول پیشنهاد صلح اسماعیل را رد کرد و به جنگ با ایران ادامه داد؛ جانشین او سلطان سلیمان قانونى (۱۵۲۰- ۱۵۶۶) به جنگ ادامه داد.
این جنگ و بیشتر جنگهاى میان ایران و عثمانى زیر پوسته پیروان شیعه و سنى انجام گرفت، اما واقعیت این بود که این پیکارها بر سر تصرف سرزمینهاى مهم استراتژیک که از آنها راههاى کاروانرو تجارتى مىگذشتند، جریان داشت. در مراحل نخستین این جنگ، ترکها برنده بودند و ایران فقط به دفاع مىپرداخت. ترکان ارمنستان باخترى، کردستان و عراق عرب (بغداد- به سال ۱۵۳۴ و بصره به سال ۱۵۴۶) را تصرف کردند، به باختر ایران تاختند و سه بار بگونه موقت تبریز را اشغال کردند (۱۵۳۳، ۱۵۳۴، ۱۵۴۸) و حتى اصفهان را به سال ۱۵۴۸ گرفتند. به سال ۱۵۵۵ پیمان صلحى در اماسیه با شرایط زیر بین ایران و ترک بسته شد: عراق عرب با بغداد، کردستان، ارمنستان باخترى و گرجستان از ایران جدا و به قلمرو ترکها ملحق مىشد. دولت ایران مناطق آذربایجان، شیروان، ارمنستان خاورى و گرجستان خاورى را براى خود نگاه میداشت؛ شاهزادهنشینان کارتلى و کاختى جزو قلمرو ایران بهشمار مىآمدند و بنابراین هردو شاهزادهنشین خاورى گرجستان خود مختارى خود را حفظ مىکردند. منطقه قارص بایستى تخلیه مىگردید.
شاه طهماسب اول (۱۵۲۴- ۱۵۷۶) که کودکى دهساله بود به تخت سلطنت نشست، در آغاز بازیچه دست خانهاى قزلباش و سلطانها بود. به سال ۱۵۲۵ میان رهبران عشایر روملو و اوستاجلو این بحث درگرفت که کدامیک از آنها نایب السلطنه و مربى شاه باشند، این بحث به ستیز داخلى گرائید. به سال ۱۵۲۶ عشیره اوستاجلو سر به شورش برداشت، به سال ۱۵۳۱ عشیره شاملو قیام کرد و تبریز را به باد تاراج گرفت. امیران قزلباش تا آنجا از قدرت مرکزى شاه پیروى مىکردند که خواستههایشان مبنى بر واگذارى زمین به عنوان حقوق و اشغال مقامهاى عالى، برآورده مىشد.
شاه طهماسب اول برخلاف پدرش اسماعیل که بسیار پرتوان و مردمدار بود، فرمانرواى بااستعدادى بهشمار نمىآمد. اما هنگامیکه به سن بلوغ رسید کوشش داشت کلیه کارهاى رهبرى را به دست گیرد. او به میزان مالیاتهاى ارضى افزود؛ چندبار به ماوراء قفقاز لشکر کشید و قدرت حکومت مرکزى را در گرجستان خاورى استوار کرد؛ به سال ۱۵۳۸ شیروان را رسما به قلمروش افزود، دولت شیروانشاه را منحل و قیامهاى مردمى آنسامان را سرکوب کرد. خانهاى ازبک بخارائى و خانهاى خوارزم پیوسته به خراسان تجاوز مىکردند. ضمن نبردهائى با ازبکان به دفاع اکتفا کرد. این جنگها هم زیر پوسته پیکار شیعه و سنى انجام مىگرفتند؛ قانون سنیان ساکن آسیاى میانه مانند ترکان چنان بود که اسیر کردن و به بردگى بردن ساکنان صلحجوى شیعه را حلال مىشمردند- و دولتهاى سنى از این حق بهره فراوان مىبردند.
تلاشهاى شاه طهماسب اول به منظور اجراى سیاست تمرکز در دستگاه دولتى به نتیجه نرسیدند. او اغلب ناچار مىشد که استانهاى شورشى و حتى امیران متمرد قزلباش را سرکوب کند. به سال ۱۵۳۵ فرمانرواى گیلان (بیهپس) به نام امیر دوباج شورید. به سال ۱۵۳۸ محمد صالحى که یکى از اشراف محلى استراباد بود، در آن دیار دولت مستقلى را تشکیل داد. به سال ۱۵۴۷ برادر تنى شاه طهماسب الکاس میرزا که بیگلربگى شیروان بود، مىخواست از دولت مرکزى جدا شود و در قلمرو خود حکومت مستقلى را بنیان نهد. او در این کار کامیاب نشد و ناگزیر به سلطان ترک پناه برد. به سال ۱۵۵۰ در منطقه استراباد عشایر ترکمن طغیان کردند، این شورش به سال ۱۵۵۸ سرکوب شد.
پس از بستن پیمان صلح اماسیه، شاه طهماسب کوشش داشت که جنگى میان ترکان و ایرانیان درنگیرد. به سال ۱۵۵۹ پسر سلطان سلیمان ترک، یعنى بایزید، علیه پدرش شورید، چون ناکام شد، در جستجوى پناهگاهى در ایران بود. امکان داشت با پناه دادن وارث تاج و تخت دولت عثمانى و حمایت از او، دولت ایران امتیازات چشمگیرى به دست آورد، اما شاه طهماسب ترسو پس از دو سال مذاکره او را به سلطان سلیم تحویل داد و به ازاى
این خیانتش پول کلانى گرفت. هنگامیکه همایون تیمورى دومین سلطان امپراطورى «مغول کبیر» در هندوستان، به منظورهائى از پیگرد سلطان وقت از هندوستان گریخت و به سال ۱۵۴۴ به ایران پناه برد، شاه نهتنها او را پذیرفت، بلکه کمکش کرد تا به سال ۱۵۵۵ به هندوستان برگشت و به سلطنت رسید. شاه طهماسب به ازاى این کمک، استان قندهار و توابعش را دریافت کرد.
به سال ۱۵۵۳، هنگامیکه راههاى دریائى تجارتى انگلستان از طریق دریاى سفید و شاهزادهنشین تابع روسیه و هشترخان ایجاد شد، نخستینبار روابط تازهاى میان دولتهاى اروپائى و ایران پدید آمد، دولتهاى نامبرده به برقرارى روابط تجارتى با ایران از طریق روسیه علاقهمند بودند، این راهها از قلمرو ترکیه مىگذشتند. از راههاى ولگا- دریاى خزر که در قلمرو روسیه آباد شده بودند، بازرگانان انگلیسى، بهره مىبردند.
نماینده انگلیسى کمپانى بازرگانى «مسکو» آنتونى جنکینسون، همراه با سفیر انگلیس چنسلر وارد روسیه گردید و به وسیله ایوان چهارم «مخوف» پذیرفته شد، این هیئت پس از دیدار از مسکو نخست به بخارا (۱۵۵۸- ۱۵۵۹) و سپس از راه ولگا- خزر به ایران رهسپار گردید (۱۵۶۱- ۱۵۶۳). ضمن راه جنکینسون، از سوى بیگلربگى شیروان، ابدال خان اوستاجلو پذیرائى شد. اینها در شماخى موافقت کردند تا کالاى مربوط به بازرگانان انگلیسى که بیشترشان ابریشم خام صادراتى ایران و پارچههاى ابریشمى بودند، از طریق راههاى روسیه- به انگلستان و بالعکس حمل شوند. جنکینسون به عنوان سفیر انگلستان مىخواست شاه طهماسب را در قزوین دیدار کند، درصورتیکه او واقعا سفیر نبود. طهماسب که کوشش مىکرد روابط نیکوئى با ترکان داشته باشد از انجام مذاکره با جنکینسون سر باز زد. اما در پى پشتیبانى ابدال خان اوستاجلو که به صدور ابریشم ایران علاقه داشت، روابط کمپانى انگلیسى «مسکو» با شیروان و صدور ابریشم از راه ولگا- خزر روبراه شد.
در ربع چهارم سده ۱۶ روابط دیپلماتیک میان ایران و روسیه برقرار گردید. بازرگانى میان روسیه- ایران نیز رونق گرفت. به سال ۱۵۷۱ سفیر ونیزى دالساندرى به شاه طهماسب پیشنهاد کرد که یک اتحاد جنگى میان ایران و ونیز علیه ترکها تشکیل شود، اما شاه این پیشنهاد را رد کرد.
افزایش میزان مالیاتها در زمان طهماسب اول به شدت روى اقتصاد ایران اثر گذاشت. شاه ضمن ۱۴ سال آخر سلطنتش نتوانست حقوق ارتش را بهپردازد. بهاى دینار آن اندازه پائین آمد که در پایان سده ۱۶- ۲۰۰ دینار معادل یک مثقال نقره ارزش داشت.
درآمد دولت که به سال ۱۵۵۸ تقریبا ۵ میلیون دینار طلا بود به سال ۱۵۷۱ به ۳ میلیون دینار کاهش یافت. در سالهاى آخر دولت شاه طهماسب اول وضع داخلى ایران بسیار وخیم
شد- دهقانان در اثر افزایش مالیاتها، کمحاصلى و آفات بىاندازه فقیر شدند، هجوم راهزنان و ستیز داخلى فئودالها موجب ناامنى راههاى کاروانرو شد و بیشتر این راهها متروک گردیدند. خراسان از هجومهاى غارتگرانه پیوسته ازبکها رنج مىکشید.
پایتخت ایران که در تبریز نزدیک مرز ترکیه بود، به سال ۱۵۴۸ به شهر قزوین منتقل گردید.
================
نام کتاب: تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز
نویسنده: ا. آ. گرانتوسکى و دیگران / ترجمه: کیخسرو کشاورزى
تاریخ وفات مؤلف: قرن ۲۰ م
موضوع: تاریخ عمومى
زبان: فارسى
تعداد جلد: ۱
ناشر: انتشارات پویش