is_tag

حکایت چوپانی که با گفتن ۴۰ دروغ، داماد پادشاه شد!

داستان شنیدنی چهل دروغ: یدر روزگاران قدیم، پادشاهى بود که دخترى دانا و مهربان داشت. دانائى و مهربانى دختر زبانزد خاص و عام بود. به‌همین خاطر خواستگاران زیادى داشت.

داستان شنیدنی چهل دروغ

یدر روزگاران قدیم، پادشاهى بود که دخترى دانا و مهربان داشت. دانائى و مهربانى دختر زبانزد خاص و عام بود. به‌همین خاطر خواستگاران زیادى داشت.

هر روز سیلى از خواستگاران مى‌آمدند و بدون نتیجه برمى‌گشتند. باز هم روز به‌روز به خواستگاران افزوده مى‌شد. هرکس به‌طریقى مى‌خواست با دختر پادشاه وصلت کند چرا که او هم دختر پادشاه بود و هم از نظر دانائى و مهربانى در تمام ولایت لنگه نداشت.

پادشاه براى خواستگاران شرطى را پیشنهاد کرده بود. هرکس شرط را به‌جا مى‌آورد مى‌توانست داماد پادشاه شود. شرط شاه این بود که هرکس بتواند چهل دروغ مثل زنجیر به‌هم پیوسته بگوید، دخترش را به عقد او درآورد. در غیر این‌صورت جانش را هم از دست مى‌داد.

خواستگاران زیادى از راه‌هاى دور و نزدیک آمدند و دروغ‌هاى زیادى سرهم کردند. حتى بعضى‌ها به‌جاى چهل دروغ. صد و چهل دروغ و بعضى‌ها هزار و چهل دروغ هم گفتند ولى دروغ‌هاى آنها مثل زنجیر به‌هم پیوسته، مربوط نبود دروغ‌هاى آنها مثل کوزهٔ چهل تکه شده‌اى بود که هیچ تکه‌اش با تکهٔ دیگرش جور درنمى‌آمد.

داستان شنیدنی چهل دروغ

روزى از روزها، دختر پادشاه براى شکار، به جنگل رفت. چوپانى هنگام شکار دختر پادشاه را دید و از چابکى و زرنگى او درشگفت ماند. او با خود گفت: ‘چه دختر زرنگی! لنگه‌اش شاید در دنیا پیدا نشود!’ دختر پادشاه با اسب به‌دنبال آهوئى مى‌تاخت. او آن‌قدر تاخت تا اینکه از دید چوپان گم شد. چوپان که غرق تماشاى دختر شده بود، به‌خود آمد و گفت: ‘اى والی! خوابم یا بیدار؟ …’ بعد در گوشه‌اى نشست و به‌ فکر فرو رفت.

مدت زیادى از این جریان نگذشته بود که یک روز چوپان از پیرمردى شرط پادشاه را شنید پس از آن چوپان شب و روز فکر کرد. او نه خواب داشت و نه خوراک بلکه تمام ساعات‌هاى روز و شب به‌شرط پادشاه فکر مى‌کرد تا راه چاره‌اى براى آن بیابد. چوپان پس از روزها فکر کردن، تصمیم گرفت به خواستگارى دختر پادشاه برود. اما با خود گفت: ‘هم فال است و هم تماشا. بروم بختم را آزمایش کنم، شاید فرجى حاصل شد و شانس به من روى آورد.’

سرانجام در یکى از روزها، گله‌اش را در صحرا رها کرد و چوبدستى کجش را بر گردنش انداخت و به طرف قصر پادشاه راه افتاد. پادشاه که در این مدت به دروغ‌هاى خواستگاران دیگر گوش داده بود و دروغ‌هاى زیادى هم از آنها شنیده بود و هیچ‌کدام را نپسندیده بود، این بار هم طبق عادت همیشگى چوپان را با اکره به حضور پذیرفت. پادشاه از چوپان پرسید: ‘اى چوپان! چى از من مى‌خواهی؟’

چوپان نه تنها از شکوه و جلال پادشاه نترسید، بلکه سینه‌اش را جلو داد و راست در برابر او ایستاد و گفت: ‘اى پادشاه! آمده‌ام، بختم را بیازمایم.’

– از چى حرف مى‌زنی؟

– شنیده‌ام که پادشاه بزرگ ما، شرط بسته که هرکس چهل دروغ سرهم کند، مى‌تواند از دخترش خواستگارى کند، حالا من، حضور شما رسیده‌ام تا چهار پنچ تا دروغ سرهم بکنم، دهنم که از من کرایه نمى‌خواهد، بهتر است از آن استفاده کنم.’

پادشاه نگایه به سر تا پاى چوپان انداخت. لباس خشن و پشمى پوشیده و کلاه پاره پوره‌اى به‌سر داشت و چوبدستى کجش هم از روى گردنش آویزان بود. پادشاه از قیافهٔ درهم و برهم او خنده‌اش گرفت و قاه قاه خندید پادشاه پس از آنکه خنده‌اش را به‌ زور فرو خورد، رو به چوپان کرد و گفت: ‘اى چوپانِ نادان! آیا شرط ما را مى‌دانی؟ باید چهل تا دروغ مثل زنجیر به‌هم پیوسته بگوئى در غیر این‌صورت، جانت را از دست خواهى داد.’

چوپان سرش را پائین انداخت و به چوپدستى تکیه داد و گفت: ‘پادشاها! چه سعادتى بهتر از آن که جانم را فداى شما بکنم.’ پادشاه که دید چوپان دست بردار نیست، امر کرد که وزیران و بزرگان دربار جمع شوند. وقتى همگى آنها جمع شدند. پادشاه به چوپان دستور داد، دروغ‌هایش را بگوید. چوپان تعظیمى کرد و گفت: ‘اى پادشاه بزرگ! قبل از اینکه حرف‌هایم را شروع کنم، خواهشى از شما دارم.’

پادشاه گفت: ‘چه خواهشی؟’

چوپان گفت: ‘خواهش من این است که شاهزاده خانم هم در این مجلس شرکت کند.’

پادشاه خیلى عصبانى شد و عصایش را بر زمین کوبید و از جایش پرید و با غضب به چوپان نگاه کرد و گفت: ‘دخترم را به یک نامحرم نشان بدهم! این چه حرفى است که مى‌زنی؟ مگر عقلت را از دست داده‌ای؟ تو مگر مرا بچه حساب کرده‌ای؟’

چوپان بدون اینکه از غضب پادشاه بترسد، به آرامى چوبدستى کجش را بر گردنش انداخت و گفت: ‘اى پادشاه بزرگ! نیّت بدى ندارم، اگر نیّت بدى داشتم دستور بدهید که به چشمانم سرب داغ بریزند. علت اینکه مى‌گویم شاهزاده خانم هم در این مجلس باشد، این است که شاید، حرف‌هاى من مورد پسند شما واقع شود، ولى شاهزاده خانم از آن خوشش نیاید. پس بهتر است که دو نفرى با هم به حرف‌هایم گوش بدهید.’

پادشاه بیشتر ناراحت شد و داد کشید: ‘اى چوپان نادان! تو مى‌خواهى برخلاف شرط من عمل کنی؟!’

در همین لحظه دختر پادشاه به جمع آنها پیوست و به طرفدارى از چوپان گفت: ‘پدر جان! شما ناراحت نشوید. حق با چوپان است. اگر چه شرط را شما بسته‌اید، ولى اجازه‌ بدهید حرف‌هاى خواستگاران را من هم گوش کنم.’

پادشاه کوتاه آمد و موافقت کرد و چوپان هم شروع کرد به دروغ گفتن.

– قبل از اینکه پدرم با مادرم ازدواج کند و من از مادر زاده شوم ما از پدر یتیم ماندیم مُردیم تا اینکه چهار نفر باقى ماندیم. روزى از روزها، ما هر چهار نفرمان با هم به شکار رفتیم. ناگهان برادر کورم، در کنار بوتهٔ یاوشانى که هنوز نروئیده بود، خرگوشى را دید که هنوز به دنیا نیامده بود. برادر دیگرم که هر دو دستش از مچ چلاق بود، با کمان بدون زه، تیرى بدون پیکان انداخت به سویش و آن را شکار کرد برادر دیگرم که هیچ لباسى دربرنداشت، آن را در لباسش پیچید …

از حرف‌هاى چوپان نه تنها وزیر و بزرگان به خنده افتادند بلکه خود پادشاه هم خنده‌اش گرفت و شروع کرد به بلند بلند خندیدن. دختر پادشاه هم سرش را پائین انداخته مى‌خندید. حرف‌هاى چوپان براى دختر بسیار جالب بود. او بى‌صبرانه منتظر بود که چوپان حرف‌هایش را ادامه بدهد. با آرام شدن خندهٔ پادشاه و بزرگان چوپان به حرف‌هایش ادامه داد:

– … ما رفتیم و رفتیم تا اینکه به سه تا جوى آب رسیدیم. دو تا از جوى‌ها خشک خشک بودند و در جوى سومى هم آبى وجود نداشت. در جوى بى‌آب سه تا ماهى در حال شنا بودند، دو تا از ماهى‌ها مرده بودند و سومى هم بى‌جان بود. ما ماهى بى‌جان را به زور صید کردیم و به راه افتادیم. رفتیم رفتیم تا اینکه به سه تا خانه رسیدیم دو تا از خانه‌ها ویران شده بود و سومى هم نه دیوار داشت و نه سقف و نه بام در خانهٔ بى‌ سقف سه تا دیگ پیدا کردیم.

دو تا از دیگ‌ها شکسته بودند و سومى هم ته نداشت آنجا سه تا سه‌پایه هم یافتیم؛ دو تا از آنها پایه نداشت و دیگرى هم نه ته داشت و نه دیواره. ما ماهى بى‌جان را در دیگى که ته نداشت گذاشتیم و روى سه‌پایه‌اى که پایه نداشت قرار دادیم، ماهى را بدون آتش پختیم. با اینکه گوشت ماهى لخته لخته کنده مى‌شد، اما موقع خوردن سفت‌تر از چرم چارق بود. ما آن‌قدر خوردیم و خوردیم، تا اینکه شکم‌هامان مثل جوال باد کرد و گردن‌هامان مثل مو نازک شد. اما از این همه خوردن سیر نشدیم.

خنده حاضران به اوج خود رسید. پادشاه که با دقت به حرف‌هاى چوپان گوش مى‌داد ناخود‌آگاه فریاد کشید ‘ساکت!’ او با فریاد خود همه را ساکت کرد. چوپان با خیال راحت به دروغ‌هایش ادامه داد:

– روغن باقى مانده از ماهى را که در دیگ بى‌ته بود، برداشتیم و وزن کردیم، بیشتر از چهل من بود. آن را به یکى از چکمه‌هایم مالیدم تا نرم شود. اما به چکه دیگرم نرسید. شب با سر و صداى بلند از خواب پریدم، دیدم که چکمهٔ روغن نخورده با چکمهٔ روغن خورده، دعوایشان شده است. آنها را از هم سوا کردم و دوباره خوابیدم. صبح که بیدار شدم، چکمهٔ روغن نخورده‌ام قهر کرده رفته بود.

براى یافتن آن به بالاى گنبد رفتم و از آنجا اطراف را نگاه کردم ولى نتوانستم چیزى ببینم. بعد توى دره‌اى رفتم و جوالدوزى را از یقه‌ام درآوردم و در زمین فرو کردم و بالاى آن ایستادم و باز به اطراف نگاه کردم، دیدم که چکمهٔ روغن نخورده‌ام در آن سوى دریا، مشغول شخم‌زدن زمین است. رفتم و بر مادیانى سوار شدم و کره‌اش را به ترک آن بستم و خواستم با آن از دریا بگذرم.

مادیان جرأت نکرد به آب بزند و از دریا عبور کند. بعد کرهٔ مادیان را سوار شدم و این بار مادیان را ترک آن انداختم و کره اسب را به طرف دریا راندم. نفهمیدم که کى و چگونه از دریا گذشتم یک دفعه دیدم که در آن طرف دریا هستم. دهنهٔ چکمهٔ قهر کرده‌ام را باز کردم و پوشیدم و به راه افتادم. همان‌طور که مى‌رفتم چشمم به خورجینى افتاد که در کنار یک پشتهٔ خاک روى زمین افتاده بود، خورجین را باز کردم، توى آن یک کتاب بود و یک قلم، قلم را گرفتم و شروع کردم به خط خطى‌کردن کتاب. ناگهان فهمیدم که تمام حرف‌هایم دروغ بوده!!

داستان چهل دروغ

وزیران و بزرگان دربار، هنوز هم به حرف‌هاى چوپان مى‌خندیدند و با تکان دادن سر حرف‌هاى چوپان را تائید مى‌کردند. پادشاه عصایش را محکم به زمین کوبید و داد کشید:

– ساکت!

– همه از ترس ساکت شدند. دختر پادشاه نزدیک رفت و گفت: ‘چوپان چهل و یک سخن گفت که چهل تاى آن دروغ بود و تنها یکى راست!’

پادشاه که فکر نمى‌کرد چوپان به این زیبائى دروغ به‌هم پیوسته بگوید و دلش نمى‌خواست دخترش را به عقد او درآورد، حرف دختر را رد کرد و گفت: ‘زیاد هم دروغ نگفت! چوپان فقط سرگذشت خود را تعریف کرد.’ چوپان وقتى دید که پادشاه عادلانه قضاوت نمى‌کند، قدمى به جلو برداشت و گفت: ‘پادشاه پس شما هم سرگذشت خودتان را که قبل از زاده‌شدنتان اتفاق افتاده باشد، براى ما تعریف کنید. چه دروغ باشد چه راست! فرقى نمى‌کند.’

پادشاه داشت از ناراحتى مى‌ترکید. عصایش را در هوا چرخاند و گفت: ‘من تنها یک کلمه مى‌گویم.’ بعد فریاد کشید: ‘جلاد’

در همان لحظه جلاد با سبیل کلفت و آویزانش وارد شد. او تبر تیزش را روى دوشش انداخته بود و آماده بود که فرمان پادشاه را به اجراء درآورد.

دختر که دید اوضاع دارد خراب مى‌شود، رو به پدر کرد و گفت: ‘پدر جان! دیدى که چوپان شرط را به‌جاى آورد. من هم دروغ‌هاى او را قبول دارم. پس بهتر است که مرا به‌ عقد چوپان درآورى چون لایق‌تر و عاقل‌تر از او کسى تا به‌حال سراغ ندارم.’ وزیران وبزرگان هم حرف دختر را تائید کردند پس از آن پادشاه هم تسلیم شد و دستور داد که هفت شبانه‌روز جشن بگیرند. او دخترش را به عقد چوپان درآورد پس از مدتى پادشاه از دنیا رفت و چوپان به پادشاهى رسید او سال‌هاى سال با عدالت پادشاهى کرد.

– چهل دروغ

– چهل دروغ، ۱۵ افسانه از ترکمن صحرا صفحه ۷

– گرد‌آورى و بازنویسى عبدالصالح پاک

– کتاب‌هاى بنفشه انتشارات قدیانى چاپ اول ۱۳۷۷

به‌ نقل از فرهنگ افسانه‌هاى مردم ایران، جلد سوم، على‌اشرف درویشیان – رضا خندان (مهابادی)

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

ادامه مطلب حکایت چوپانی که با گفتن ۴۰ دروغ، داماد پادشاه شد!

ازدواج چهارم ابرو گوندش خواننده ترک با تاجری که ۱۲ سال از خودش کوچکتر است+عکس

ازدواج چهارم ابرو گوندش: خواننده ۴۹ سال مشهور ترکیه‌ای روز گذشته (سه‌شنبه ۲۷ فوریه) برای چهارمین بار ازدواج کرد. همسر چهارم وی یک تاجر ترکیه‌ای به نام مورات اوزدمیر هست. ازدواج آنها در کنسولگری ترکیه در دبی انجام شد. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر در مجموعه فیلم و سریال مجله خبری چشمک با عکس هایی از ازدواج چهارم ابرو گوندش همراه باشید.

ازدواج چهارم ابرو گوندش

ابرو و مورات دوستان نزدیک‌شان را برای جشن عقد به دبی دعوت کرده بودند. مورات اوزدمیر، مالک یک شرکت نرم‌افزاری امنیتی در دبی است. او در جولای ۲۰۲۲ از همسرش سلین کاباکلی جدا شد و ۳ فرزند دارد.

ازدواج چهارم ابرو گوندش

مورات اوزدمیر ۳۷ ساله که ۱۲ سال از ابرو گوندش کوچکتر است، ۳ فرزند دارد. مورات اوزدمیر، مالک یک شرکت مستقر در دبی که به صنعت نرم افزار و دفاعی خدمات می دهد، بین دبی و ترکیه سفر می کند. مورات اوزدمیر که با سلین کاباکلی ازدواج کرده بود، در ژوئیه ۲۰۲۲ از همسرش جدا شد.

ابرو‌ گوندش اولین ازدواجش در ۱۶ سالگی با حامدی واردار بود و دومین ازدواجش سال ۲۰۰۲ با عمر دوراک و ازدواج سومش با رضا ضراب ایرانی در سال ۲۰۱۰ بود. ابرو در سال ۲۰۲۱ از همسر ایرانی‌اش جدا شد. این دو یک فرزند مشترک به نام آلارا دارند.

عکس های ازدواج چهارم ابرو گوندش

 

ازدواج چهارم ابرو گوندش

 

 

ازدواج ابرو گوندش

دانلود فیلم

ادامه مطلب ازدواج چهارم ابرو گوندش خواننده ترک با تاجری که ۱۲ سال از خودش کوچکتر است+عکس

با دلیل بگو که همسر واقعی مرد تصویر کدوم یکی از این خانماست!؟

سوال تصویری همسر واقعی داماد: اوقات فراغت و چگونگی سپری نمودن آن از جمله مسائلی است که امروزه بسیار مورد توجه کارشناسان حوزه سلامت قرار گرفته است. بسیاری از بیماری هایی که ممکن است امروزه با آن روبرو باشیم، بدلیل کاهش تحرک جسمی و مغزی است. بر همین اساس بسیار معتقدند برای سلامت جسم، ورزش صبحگاهی یا عصرگاهی چند دقیقه ای برای بدن لازم است. وقتی جسم نیازمند تمرین و ورزش است ذهن ومغز نیز برای حفظ سلامتی خود به تمرین و ورزش کردن نیازمند است.

مجله خبری چشمک با درک این مسئله تلاش می کند تا روزانه جدیدترین و جذاب ترین سوالات و بازی های هوش تصویری را با مخاطبان خود به اشتراک بگذارد. شما می توانید با اختصاص تنها چند دقیقه از وقت فراغت خود برای انجام این سوالات و بازی های معمایی، سلامت مغز خود را در سنین کهنسالی و میان سالی تضمین نمائید. با سوال تصویری همسر واقعی داماد با مجله خبری چشمک همراه باشید و تلاش کنید تا این معمای تصویری را در کمتر از ۳ ثانیه حل نمائید. همسر داماد، کدام زن است؟ با مجله خبری چشمک و سوال تصویری همسر واقعی داماد همراه باشید.

شاید بپسندید: اعتماد به نفس داری یا نه | برای فهمیدن پاسخ کافی است یکی از درخت ها را انتخاب کنی!

سوال تصویری همسر واقعی داماد

بسیاری از معماهای تصویری بیشتر از آنکه نیازمند منطق و تحلیل باشند، تلاش دارند تا توانائیهای شناختی شما را به صورت عملی محک بزنند. در بسیار از اوقات ذهن آنقدر گرفتار کلیات شده است که نمی تواند بدیهی ترین چیزها را مشاهده کند. لذا این سوالات تصویری تلاش می کند تا قدرت تمرکز و جزئی نگری را در ما افزایش دهند. با انجام مستمر چنین آزمون هایی متوجه خواهید شد که چه اندازه دقیق تر و جزئی نگرتر شده اید.

پس اگر احساس می کنید که نیازمند چنین آزمون ها ومعماهای تصویری هستید سوال تصویری همسر واقعی داماد و آزمون های مشابه را که در بخش سرگرمی مجله خبری چشمک با شما به اشتراک گذاشته می شود را فراموش نکنید. پس اگر به دنبال اثبات قدرت بینایی و دیگر مهارت های شناختی خود هستید،سوال تصویری همسر واقعی داماد را دنبال کنید. تصویر دو زن را نشان می دهد که مدعی هستند که همسر آقای داماد است. کدامیک همسر واقعی اوست؟

اگر آماده هستید به دقت به تصویر سوال تصویری همسر واقعی داماد نگاه کنید. یادتان باشد که فقط ۳ ثانیه فرصت دارید.

شاید بپسندید: داستان دو خواهر و پسر هوس باز | حکایت پسری که هر لحظه عاشق دختری می شد!

سوال تصویری همسر واقعی داماد

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ سوال تصویری همسر واقعی داماد

موفقیت شما در سوال تصویری همسر واقعی داماد وابسته به قدرت تمرکز و جزئی نگری شماست. اگر در یک نگاه نتوانستید از تصویر چیزی متوجه شوید، یک فرصت ۳ ثانیه ای دیگر در اختیار شما گذاشته می شود.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ سوال تصویری همسر واقعی داماد: احتمالاً پاسخ را پیدا کردید. بله کاملاً درست است. زنی که تاجی از گل های رز بر سر دارد همسر اقای داماد است. داماد نیز در دهانه جیب خود نمونه ای از این گل را دارد. از سوی دیگر مرد هم لباس دامادی به تن دارد و زن سمت راست نیز لباس عروس. پس این دو در شرف ازدواج با هم هستند.

شاید بپسندید: آزمون قدرت بینایی: گربه دختر گردشگر را پیدا کن!

جواب سوال همسر واقعی داماد

امیدوارم از سوال تصویری همسر واقعی داماد استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 

برایتان جالب خواهد بود

چیستان: کدام خوراکی است که سه حرف اولش نپخته است!؟

 آزمون تمرکز: کدام لیوان زودتر با قهوه پر می شود!؟

با شناسایی گرگ در کمین بزها اثبات کن چشمات مثل عقاب تیزه!

آزمون تمرکز: اگر تیزبین باشی ۱۳۹ رو در یک نگاه پیدا می کنی!



دانلود فیلم

ادامه مطلب با دلیل بگو که همسر واقعی مرد تصویر کدوم یکی از این خانماست!؟

کدام خوراکی است که سه حرف اولش نپخته است!؟

چیستان خوراکی ۳: یکی از گونه‌های ادبی در ادب رسمی و فرهنگ مردم ایران چیستان است. چیستان نوعی از تفرج و تفنن ادبی است که به جز کاربرد سرگرم‌کننده، جنبه‌های آموزشی و فرهنگی دیگری نیز دارد.این نوع ادبی را می‌توان در زمره ادبیات اندرزی به‌شمار آورد.

چیستان کلمه ای مرکب از «چیست» و «آن» است که در علم بدیع در فارسی، معادل کلمه «لغز» عربیست. لغز در لغت به معنی پیچیدگی و پوشیدگی است و و در اصطلاح به معنی کلام موزونی است که نام چیزی در آن برده نشود ولی اوصاف آن طوری برشمرده شود که خواننده با خواندن آن اوصاف پی به نام آن چیز ببرد. طراح چیستان سعی می‌کند تا با بیان اجزای حسی و مادی یک پدیده و معرفی برخی از ویژگی‌های آن مخاطب را برای شناسایی آن به تلاش و تکاپوی فکری وادارد.

علت نام گذاری این صنعت به «چیستان» در فارسی، این است که لغزهای منظوم معمولاً به صورت سؤال و با عبارت «چیست آن» یا «چیست» آغاز می‌شوند. در ادامه با چیستان خوراکی همراه باشید: کدام خوراکی است که سه حرف اولش نپخته است!؟

 

چیستان خوراکی ۳

کدام خوراکی است که سه حرف اولش نپخته است!؟

چیستان خوراکی 3

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ چیستان خوراکی ۳

هنوز پاسخ را پیدا نکردی!؟ بهتره بیشتر فکر کنی! شما در معما یا چیستانی که امروز با آن روبرو هستید می توانید ضریب هوشی خود را محک بزنید. باید بدانید که پاسخگویی به معما در یک لحظه میزان اطلاعات عمومی شما را نشان می دهد. در ادامه با چیستان خوراکی  همراه باشید.

.

.

.

.

پاسخ خامه است.

 

چیستان خوراکی

امیدوارم از چیستان خوراکی ۳ استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 



دانلود فیلم

ادامه مطلب کدام خوراکی است که سه حرف اولش نپخته است!؟

کدام شهر است که اگر حرف اولش را برداریم یکی از برندهای مشهور نوشت افزار می شود!؟

چیستان شهر ۱۱: یکی از گونه‌های ادبی در ادب رسمی و فرهنگ مردم ایران چیستان است. چیستان نوعی از تفرج و تفنن ادبی است که به جز کاربرد سرگرم‌کننده، جنبه‌های آموزشی و فرهنگی دیگری نیز دارد.این نوع ادبی را می‌توان در زمره ادبیات اندرزی به‌شمار آورد.

 

چیستان چیست؟

چیستان کلمه ای مرکب از «چیست» و «آن» است که در علم بدیع در فارسی، معادل کلمه «لغز» عربیست. لغز در لغت به معنی پیچیدگی و پوشیدگی است و و در اصطلاح به معنی کلام موزونی است که نام چیزی در آن برده نشود ولی اوصاف آن طوری برشمرده شود که خواننده با خواندن آن اوصاف پی به نام آن چیز ببرد. طراح چیستان سعی می‌کند تا با بیان اجزای حسی و مادی یک پدیده و معرفی برخی از ویژگی‌های آن مخاطب را برای شناسایی آن به تلاش و تکاپوی فکری وادارد.

علت نام گذاری این صنعت به «چیستان» در فارسی، این است که جملات پرسشی معمولاً به صورت سؤال و با عبارت «چیست آن» یا «چیست» آغاز می‌شوند. شما در چیستان شهر ۱۱ از سری مطالب بخش تفریح و سرگرمی چشمک به این سوال پاسخ دهید: کدام شهر ایران است که اگر حرف اول آن را برداریم یکی از برندهای مشهور نوشت افزار می شود!؟

 

چیستان شهر ۱۱

کدام شهر ایران است که اگر حرف اول آن را برداریم یکی از برندهای مشهور نوشت افزار می شود!؟

چیستان شهر 11

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

جواب چیستان شهر ۱۱

شما در معما یا چیستانی که امروز با آن روبرو هستید می توانید ضریب هوشی خود را محک بزنید. باید بدانید که پاسخگویی به معما در یک لحظه میزان اطلاعات عمومی شما را نشان می دهد. در ادامه با چیستان شهر ۱۱ همراه باشید.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ شهر آبیک در استان قزوین است.

 

چیستان شهر 11
Thoughtful unshaven guy keeps hand on chin, looks pensively, analyzes information from conference, wears stylish red jumper, isolated on pink background with blank space for your text or advert

امیدوارم از چیستان شهر ۱۱ استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

ادامه مطلب کدام شهر است که اگر حرف اولش را برداریم یکی از برندهای مشهور نوشت افزار می شود!؟

۷ تا از بهترین فیلم های مایکل مان که نباید تماشای آن‌ها را از دست داد

شاید عجیب به نظر برسد که «مایکل مان» با آن اسم و آوازه تنها دوازده فیلم بلند ساخته است! این کارگردان ۸۰ ساله، در حوزه سینمای اکشن تخصص دارد و در کنار شاهکاری به نام «مخمصه»، آثار ضعیفی هم کارگردانی کرده که هیچ‌کدام بر آثار درخشان او سایه نینداخته‌اند.
اکران فیلم «فراری» با بازی «آدام درایور» بهانه‌ای شد تا برویم سراغ کارنامه این فیلمساز کهنه‌کار و هفت فیلم برتر مایکل مان را با هم مرور کنیم.

فهرست کوتاه ولی مهم بهترین فیلم های مایکل مان بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند

فهرست بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما

فیلم فراری | ۲۰۲۳ | Ferrari

پس از شکست همه‌جانبه «بلک‌هت»، مایکل مان در سال ۲۰۲۳ با توپ پر به سینما برگشت و «فراری» را با محوریت زندگی «انزو فراری» خودروساز افسانه‌ای با بازی «آدام درایور» روی پرده برد. بخش اعظم موفقیت فراری مربوط به انتخاب بازیگران و خصوصا «پنه‌لوپه کروز» است که اجرای معرکه‌اش در تمام فیلم، بازی آدام درایور به عنوان ستاره صحنه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

همه چیز درباره فیلم فراری

طرفداران مان از سبک مشخصی که در سراسر فراری وجود دارد قدردانی خواهند کرد. با این حال، پاشنه آشیل مان دوباره گریبان‌گر فیلم شده و ریتم فیلم کند است. کند بودن ریتم فیلمی که درباره سازنده یکی از سریع‌ترین ماشین‌های تاریخ است از آن حرف‌هاست.

دانلود و تماشای رایگان فیلم فراری

فیلم وثیقه | ۲۰۰۴ | Collateral

«وثیقه» یکی از هیجان‌انگیزترین و پرتعلیق‌ترین فیلم‌های طرفداران مایکل مان است که وقتی شروع به تماشای آن می‌کنید، به سختی می‌توانید چشمان‌تان را از آن جدا کنید.

با بازی دو بازیگر قدرتمند «جیمی فاکس» و «تام کروز»، وثیقه به راحتی یکی از بهترین فیلمنامه‌ها و البته یکی از بهترین شیمی‌های بین دو بازیگر را بین فیلم‌های مایکل مان دارد. با یک پیش‌فرض ساده و حجم بی‌پایانی از تنش و تعلیق، وثیقه یک اثر جنایی کلاسیک و از برترین‌های دهه ۲۰۰۰ است که تماشای چندباره آن خالی از لطف نیست.

دانلود و تماشای فیلم وثیقه

فیلم نفوذی | ۱۹۹۹ | The Insider

«نفوذی» ضیافتی از یک کارگردانی عالی و بازی‌های خیره‌کننده‌ای از آل پاچینو، «کریستوفر پلامر» و «راسل کروست». فیلم با مضامین و رنگ‌های توطئه‌آمیز لایه‌بندی شده و حاوی برخی از تکان‌دهنده‌ترین لحظاتی است در این چند دهه جلوی دوربین مایکل مان فیلمبردای شده است.

با نامزدی در ۷ رشته اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد، «نفوذی» را می‌توان کامل‌ترین و بهترین اثر استاد دانست.

دانلود و تماشای فیلم نفوذی

فیلم مخمصه | ۱۹۹۵ | Heat

مایکل مان توانست ژانر جنایی را به شکل مدرنی از نو بنویسد و شاه‌بیت آثارش در این ژانر، «مخصمه» است که یکی از بهترین فیلم‌های پلیسی-سرقتی تاریخ سینما محسوب می‌شود. در حالی که «نفوذی» مطمئنا تحسین‌شده‌ترین فیلم مایکل مان است، «مخمصه» بدون شک نمادین‌ترین و از نظر فرهنگی تاثیرگذارترین فیلم فیلمشناسی اوست.

مخمصه یک فیلم دزدی قطعی و اساسی است که اساسا این ژانر را در اساسی‌ترین سطح آن تعریف می‌کند. فیلم با حضور بازیگران افسانه‌ای مانند «رابرت دنیرو»، «آل پاچینو»، «وال کیلمر»، «جان وویت»، «تام سایزمور» و «ناتالی پورتمن»، تاثیرگذارترین فیلم کارگردانش در طول دهه‌ها فعالیت حرفه‌ای اوست که همیشه تروتازه و دیدنش برای عاشقان سینما سرشار از لطف و هیجان است.

دانلود و تماشای فیلم مخمصه

فیلم آخرین موهیکان | ۱۹۹۲ | The Last Of The Mohicans

مایکل مان با «آخرین موهیکان» دامنه قدرتنمایی خود در حوزه کارگردانی را از ژانر جنایی به قلمروی داستان‌های تاریخی گسترش داد. آخرین موهیکان با بازی «دنیل دی-لوئیس» بی نظیر، تصویری واقعی و وحشتناک از جنگ فرانسه و هند را به تصویر می‌کشد و به عنوان تنها اثر حماسی کارگردانش، یک فیلم بی‌نقص است.

در حالی که مطمئنا سایر فیلم‌های مان ارزش تماشای بیشتری دارند، آخرین موهیکان در جایگاه کلی‌اش در تاریخ سینما برتر است و بسیاری از بزرگترین دستاوردهای مان به عنوان کارگردان را در خود جای داده است.

دانلود و تماشای فیلم آخرین موهیکان

فیلم شکارچی انسان | ۱۹۸۶ | Manhunter

تاثیر «شکارچی انسان» بر یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما را نمی‌توان دست کم گرفت، زیرا تصویر دلخراشی که «برایان کاکس» از «دکتر لکتر» در این فیلم ارائه کرد، در نهایت الهام‌بخش پدیده جهانی «هانیبال لکتر» در شاهکاری به نام «سکوت بره‌ها» در سال ۱۹۹۱ شد که با هنرنمایی «آنتونی هاپکینز» در نقش این دکتر روانی و آدم‌خوار روی پرده رفت.

شکارچی انسان بدون شک یکی از پیشگامانه‌ترین و آزاردهنده‌ترین فیلم‌های مان است، اما متاسفانه یکی از دست کم گرفته‌شده‌ترین شاهکارهای او هم محسوب می‌شود.

 فیلم شکارچی انسان

فیلم سارق | ۱۹۸۱ | Thief

اولین فیلم سینمایی مان «سارق» با بازی «جیمز کان» در نقش یک سارق گاوصندوق که به دنبال آخرین سرقت بزرگ خود است.

این نوع فیلم‌های جنایی هیجان‌انگیز به دلیل شهرت مان تبدیل شدند و «سارق» فیلمی بود که همه چیز را شروع کرد. در اولین تجربه کارگردانی، مان تسلط بر ژانر و تعلیق را نشان می‌دهد و جنبه‌های موفق درام جنایی دهه ۱۹۷۰ و ژانر اکشن بی‌فکر دهه ۱۹۸۰ را در یک محصول ترکیب می‌کند. جیمز کان مرحوم، یکی از بهترین بازی‌های حرفه‌ای خود را در این کلاسیک مایکل مان برای‌مان به یادگار گذاشته است.

فیلم سارق

اگر می‌خواهید کلکسیونی از فیلم‌های مایکل مان را در وطن فا ببینید، روی این عکس کلیک کنید

دانلود و تماشای فیلم های مایکل مان

دانلود فیلم

ادامه مطلب ۷ تا از بهترین فیلم های مایکل مان که نباید تماشای آن‌ها را از دست داد

حکایت شنیدنی قضاوت روباه | حکایت مردی که گرفتار مهربانی خود در حق مار شد!

حکایت شنیدنی مرد و مار و روباه: روزی، مردی از کوهستانی می‌گذشت. یک دفعه چشمش به مار بزرگی افتاد که زیر تخته سنگی گیر کرده بود. مار از مرد خواهش کرد او را نجات دهد. مرد گفت: «من این کار را نمی‌کنم چون اگر آزادت کنم، تو مرا نیش می‌زنی.»

حکایت شنیدنی قضاوت روباه

روزی، مردی از کوهستانی می‌گذشت. یک دفعه چشمش به مار بزرگی افتاد که زیر تخته سنگی گیر کرده بود. مار از مرد خواهش کرد او را نجات دهد. مرد گفت: «من این کار را نمی‌کنم چون اگر آزادت کنم، تو مرا نیش می‌زنی.»

مار گفت: «نترس، مرا آزاد کن، قول می‌دهم تو را نیش نزنم.»

مرد، دلش سوخت و او را آزاد کرد، مار با سرعت به طرفش خزید و خواست او را نیش بزند. مرد خودش را عقب کشید و گفت: «تو مار حق‌نشناسی هستی! مگر قول نداده بودی که مرا نیش نزنی؟»

مار او را دنبال کرد و گفت: «من این حرف‌ها سرم نمی‌شود و باید تو را نیش بزنم.»

مرد که فهمید مار حرف حساب سرش نمی‌شود، عقب عقب رفت و گفت: «بیا از سه حیوان بپرسیم که حق با کیست. اگر همه‌ی آنها گفتند که حق با توست، تو می‌توانی مرا نیش بزنی. ولی اگر تنها یک نفر از آنها گفت که حق با من است، تو باید دست از سر من برداری.»

مار قبول کرد و به راه افتادند. اولین حیوانی که دیدند یک سگ شکاری پیر بود. سگ آن قدر ضعیف بود که خود را به زحمت می‌کشید. آنها از او پرسیدند: «آیا سزای نیکی بدی است؟ آیا مار حق دارد مردی را که نجاتش داده، نیش بزند؟»

سگ پیر با نفرت به مرد نگاه کرد و گفت: «من اربابی داشتم که با او به شکار می‌رفتم. اربابم تا وقتی جوان بودم، دوستم داشت. نوازشم می‌کرد و بهترین غذاها را به من می‌داد. من هم از او راضی بودم. ولی حالاکه پیر شده‌ام و نمی‌توانم شکار کنم، در عوض آن همه خدمتی که به او کردم، مرا از خانه‌اش بیرون انداخته است. پس می‌بینید که سزای نیکی بدی است و مار حق دارد تو را نیش بزند!»

مار فریاد زد: «شنیدی؟ سگ پیر کاملاً با من موافق است.»

مرد چیزی نگفت و به راه‌شان ادامه دادند. حیوان دوم اسب پیر و لاغری بود که به جز مشتی پوست و استخوان، چیزی برایش باقی نمانده بود. از او هم همان سؤال را کردند. اسب در جواب گفت: «سزای نیکی بدی است و مار حق دارد. چون بعد از یک عمر جان کندن برای اربابم، حالا که پیر و از کار افتاده شده‌ام، او قصد دارد مرا بکشد. مار، زودتر این حق‌نشناس‌ترین موجوددنیا را نیش بزن.»

مار لب‌هایش را با زبانش لیسید و درحالی که چشم‌هایش برق می‌زدند، گفت: «شنیدی چی گفت؟ اسب هم با من موافق است.»

مرد که خیلی ترسیده بود چیزی نگفت و با مار به راهش ادامه داد.

حیوان سوم روباه بود. از او هم همان سؤال را پرسیدند، روباه مثل یک قاضی واقعی به فکر فرو رفت. او چند بار با دقت به مار و مرد نگاه کرد. سرانجام گفت: «برای اینکه بتوانم درست قضاوت کنم، باید تمام جزئیات را بدانم؛ حتی جزئی‌ترین اتفاقی که افتاده است. بیایید به کوهستان برگردیم تا من از نزدیک همه چیز را ببینم و قضاوت بکنم.»

هر سه به طرف کوهستان راه افتادند. وقتی به تخته سنگ رسیدند، روباه گفت: «مار عزیز! حالا دوباره زیر سنگ برو و تو هم وقتی که مطمئن شدی او گیر کرده است، یک بار دیگر نجاتش بده.»

و این دقیقاً همان کاری بود که آنها انجام دادند. مار نادان دوباره زیر تخته سنگ رفت و گیر کرد.

روباه خندید و گفت: «این سزای کسی است که حق‌نشناس است و زیر قولش می‌زند. تو باید برای همیشه همان جا بمانی.»

مرد خوشحال شد و از روباه تشکر کرد. مرد رفت. روباه هم رفت. مار زیر تخته سنگ ماند. به خاطر همین است که تا به امروز، مارها از زیر تخته سنگ‌ها پیدا می‌شوند.

منبع داستان:
شمس، محمدرضا، (۱۳۹۴)، افسانه‌های آن‌ور آب، تهران: نشر افق، چاپ اول

حکایت شنیدنی قضاوت روباه

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 



دانلود فیلم

ادامه مطلب حکایت شنیدنی قضاوت روباه | حکایت مردی که گرفتار مهربانی خود در حق مار شد!