معمارى و هنر خانه‏ سازى در ایران عهد هخامنشى‏

معمارى و هنر خانه‏ سازى در ایران عهد هخامنشى‏

از آثار هنرى ناچیزى که از عهد هخامنشیان به جاى مانده، مى‏توان کمابیش به- مظاهر هنر ملى پى برد، هنرمندان آن دوره نمى‏توانستند و یا نمى‏خواستند صحنه‏هاى مربوط به زندگى روزانه مردم را در آثار هنرى خود منعکس سازند.

به عقیده دکتر گریشمن، محقق فرانسوى: «هنر هخامنشى مقید و محبوس دربار بود و نمى‏توانست از آزادى تعبیر برخوردار باشد.»

پس از آنکه حوزه قدرت سلاطین هخامنشى وسعت گرفت، تصمیم گرفتند براى خود، دربارها و قصورى بسازند که براى کلیه ملل شگفت‏انگیز و اعجاب‏آور باشد، به قول گیرشمن: «از همه گوشه‏هاى جهان طلا به سوى گنجینه شاهى روان بود، دیگر پادشاه هخامنشى زندگى خشن یک سرباز را ادامه نمى‏داد و به مسکنى که اندکى بزرگتر از منازل رعایاى وى بود قانع نمى‏شد. او در این زمان به پایتختها و قصورى وسیعتر و ظریفتر از آنها که براى سلاطین مقتدر بابل و آشور ساخته شده بود، احتیاج داشت؛ عظمت مقر باشکوه وى به منظور تولید اعجاب همه کسانى بود که از نقاط دور و نزدیک براى تقدیم هدایا یا اظهار اطاعت بدانجا مى‏آمدند.

داریوش در دوران قدرت خود، شوش را پایتخت خود قرار داد و فرمان داد کاخ «آپادانا» و «تالاربار» را بنا کنند. داریوش براى بناى این کاخ عظیم و ملحقات آن، از تمام ملل استعانت جست و از هنرمندان و کارشناسان بابلى، ایونى، مادى و مصرى و لبنانى و دیگر ملل کمک گرفت؛ و مواد خام و ضروریات آن را نیز از مصر، بابل، ساردیس و بلخ و خوارزم و جبل لبنان و غیره با تحمل رنج بسیار به محل کاخ حمل مى‏کردند. هنر معمارى ایران در این عصر بیشتر جنبه تلفیقى داشت، یعنى معماران و هنرمندان ایرانى و خارجى ابنیه و آثارى پدید آوردند که کمابیش انعکاسى از آمیختن هنر بابلیان، مصریان و یونانیان، با هنر خاص ایرانى بود. گیرشمن مى‏نویسد: «هنر هخامنشى کمتر به صحنه‏هاى مربوط به زندگى حقیقى توجه دارد. تصویر صفوف طویل خراجگزاران در پلکان تخت- جمشید تا حدى کوشش به سوى واقع‏پردازى «رئالیسم» مى‏باشد، زیرا هدف عمده آنها از

______________________________
(۱)- نقل از: گزارشهاى باستان‏شناسى. مجله چهارم (مطالعات واندنبرگ) به اختصار.

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۷، ص: ۵۳۵

یک‏سوى، تجسم قدرت شاه بود و از سوى دیگر نشان دادن تنوع مللى که شاهنشاهى را تشکیل مى‏دادند.» «۱»

به عقیده پروفسور پوپ، تخت جمشید دل‏انگیزترین ویرانه دنیاى کهن است. «این بنا که به فرمان داریوش آغاز شد و پس از ۱۵۰ سال ساختمان آن به پایان نرسید، شامل چندین کاخ و عبادتگاه بزرگ است که روى صفه‏اى عظیم به مساحت قریب دو کیلومتر مربع قرار گرفته و دیوارهاى صفه که گاهى از سنگ تراشیده و گاهى بنایى شده است، شامل خرسنگهایى به وزن ۲۵ تن نیز هست، یکى از معابد که تالار صد ستون خوانده مى‏شود به آسانى گنجایش ده هزار نفر را دارد.

ستونهاى «آپاداناى خشایارشا» که داراى ۲۰ متر بلندى است، و در کمال زیبایى تراشیده شده و هرچه بالاتر مى‏رود باریکتر مى‏شود، داراى چنان ظرافتى است که پیش از آن در دنیاى باستان مانندش نبوده است، سرستونها از یک جفت «گاو نر» تشکیل مى‏شد که پشت به هم داده بودند و سرتیرهاى طاق میان آنها قرار داشت، پیکرسازیهاى بزرگ و باشکوه و سادگى و آراستگى خطوط اصلى ساختمان و تزئینات داخلى، به‏هیچ‏وجه از تأثیر زنده این حیوانات درشت‏پیکر نمى‏کاست.

ساختن «کله‏شیر» که شاید هزار سال پیش از این در آذربایجان آغاز شده بود، در دوره هخامنشى، خاصه در فن سنگتراشى به کمال رسید … تخت جمشید هیچگاه مقر سلطنتى دایمى نبود. غرض اصلى از این ساختمان آن بود که مرکز معنوى و سیاسى کشور و کاخ عظیم و باشکوهى براى مراسم نوروز باشد. در این مراسم، نمایندگان ملتهاى تابع گرد مى‏آمدند و ارمغان مى‏آوردند … نقشها همه از روى نمونه واحدى ساخته و مکرر شده است، پیکرساز، آزادى محدودى در ابداع داشته است، وظیفه او آن بود که مجلس را، چنانکه مقامات عالى تصور و مقرر کرده‏اند با مهارتى دقیق بسازد.» «۲»

گیرشمن در تأیید این نظر مى‏نویسد: «هنر مزبور هنرى است در خدمت قدرت و ما فوق همه، هنر تزئینى به‏شمار مى‏رود؛ در تعقیب این هدف، هنرمندان عصر، در نقاشى حیوانات تفوق یافتند، سبک تزئیناتى که در زمان داریوش به کار رفته، داراى مشخصات زیر است: صراحت، تعادل و قدرت و استحکام که بر روى سنگ، سجیه عصر خود را تعبیر مى‏کند.» «۳»

______________________________
(۱)- گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه دکتر محمد معین، ص ۱۶۷٫

(۲)- پوپ، شاهکارهاى هنر ایران، ترجمه دکتر خانلرى، ص ۲۲٫

(۳)- ر. ک: ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۲۵۰٫

تاریخ اجتماعى ایران، ج‏۷، ص: ۵۳۶

ایرانیان از هنر پیکرتراشى یونانى الهام گرفته‏اند. ظاهرا خشایارشا بعضى از مجسمه‏هاى زیباى یونانى را به ایران منتقل کرده است، پلوتارک مى‏نویسد: «سربازان اسکندر پس از آنکه به پایتخت دست یافتند، مجسمه بزرگ خشایارشا را سرنگون کردند. از این خبر و قراینى چند مى‏توان به این نتیجه رسید که در ایران آن عصر هنر مجسمه‏سازى وجود داشته است، ولى بدون شک از جهت ظرافت و دلنشینى با مجسمه‏سازى یونانى قابل قیاس نبوده است.

و. وبارتولد، مستشرق و دانشمند روسى در سال ۱۹۲۶ نوشت: «بسیار اشتباه‏آمیز خواهد بود اگر که آثار دوران هخامنشى را تنها به ملت ایران منتسب نمائیم … آثار با عظمتى که در آنها تجسم اندیشه و ایده‏آل زمامداران ایرانى را دیده‏اند … کار دستهاى ایرانى نبوده، بلکه محصول هنر خارجیان، از جمله نقاشان یونانى بوده که در خدمت ایران بوده‏اند.» «۱»

م. م. دیاکونف شرقشناس و پژوهنده تاریخ ایران باستان مى‏نویسد: «گرچه منطقه فارس مرکز حکومت هخامنشیان بود ولى مراکز اقتصادى و فرهنگى این حکومت، ایلام، ماد و بین النهرین بوده است». بنا به عقیده بارتولد و دیاکونوف «در هنر این دوران همراه با عناصر ایرانى، عناصر هنر مصرى، یونانى و بابلى را مى‏توان یافت.» «۲»

http://www.vatanfa.com/?s=معمارى-و-هنر-خانه‏-سازى-در-ایران-عهد-هخامنشى‏