سقوط دودمان هخامنشى‏

سقوط دودمان هخامنشى‏

به سال ۳۳۷ فعالیت‏هاى پیگیرانه اردشیر سوم که به‏وسیله پزشک مخصوصش مسموم گردید. پایان یافت، بنا به فرمان رئیس خواجه‏سرایان دربارى به نام باگوئى او را زهر خوراندند. ارسس پسر اردشیر سوم به تخت نشست. اما در ژوئن ۳۳۶ او هم قربانى توطئه‏اى شد و همراه تمام افراد خانواده‏اش به قتل رسید. هم‏اکنون باگوئى، ساتراپ‏….

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۶

آرمنى به نام کدمان را که خویشاوند سببى خانواده هخامنشیان بود، به تخت نشاند.

کدمان که ۲۵ سال داشت، هنگامى که به تخت نشست نام داریوش سوم را به خود گرفت بعدها باگوئى کوشش کرد تا دست‏نشانده تازه‏اش را هم از میان ببرد، اما داریوش سوم او را وادار کرد تا خودش جام زهر بنوشد.

هنگامیکه اشراف بلندپایه پارسى درگیر توطئه‏ها و کودتاهاى دربارى بودند در افق سیاسى این کشور دشمن هراسناکى پدیدار گردید- این دشمن چیزى جز مقدونیه نبود. به سال ۳۳۴ ق. م. لشکریان یونانى- مقدونى به مرزهاى قلمرو هخامنشیان هجوم بردند.

و در ظرف چند سال پس از یک رشته شکست‏هائیکه به دولت پارسى قدیم وارد آوردند به موجودیت آن پایان دادند، و اینگونه ایران به‏صورت قسمتى از امپراطورى اسکندر مقدونى درآمد.

به‏نظر مى‏رسد، با وجود اینکه هخامنشیان منابع مادى تمام‏نشدنى و ارتشى عظیم را در اختیار داشتند نابودى حکومت پارس اجتناب‏ناپذیر بوده است. این ارتش که از چریکهاى وابسته به قبایل جورواجور با سنت‏هاى ویژه به خود و اسلحه کهنه تشکیل مى‏شد، به‏آسانى به لشکریان مقدونى که مسلح به نوین‏ترین اسلحه بودند و فرماندهانى آزموده داشتند، تسلیم گردید. فرماندهى ارتش پارس حتى براى تکمیل اسلحه و آموزش جنگى لشکریانش اقدامى نکرد و بنابراین یکانهاى نظامى‏اش از هنر جنگ‏هاى نوین بى‏بهره بودند، در برابر اینها یونانیان و مقدونى‏ها از این لحاظ بسیار پیشرفته و به‏ویژه در محاصره دژها و نابودى استحکامات دشمن از آزمودگیهاى شایانى برخوردار بودند. فرماندهى لشکریان پارس که از پس‏افتادگى ارتشش نسبت به مقدونى‏ها آگاه بود، فقط به این اکتفا کرد که ۳۰ هزار مزدور یونانى را در ارتش به‏کار گیرد، به‏نظر مى‏رسید که این مزدوران از ورزیده‏ترین افراد لشکریان هخامنشى به‏شمار مى‏آمدند. پیاده‏نظام پارس که زمانى از میان مردم «آزاد» پارس و ماد برگزیده مى‏شدند، هم‏اکنون اهمیت کیفى خود را از دست داده بودند، چون وضع طبقاتى مردم ایران از لحاظ اجتماعى دگرگون شده و به ازهم‏پاشیدگى گرائیده بود.

پیش از لشکرکشى اسکندر مقدونى به پارس، در ظرف دهه‏هاى اخیر، شورش و قیام ملت‏هاى مغلوب در اثر فشار مالیات، ارکان دولت هخامنشى را به لرزه درآورده بود. در پایان سده پنجم ق. م. بسیارى از ساتراپ‏ها که براى کسب استقلال تلاش مى‏کردند، علیه حکومت مرکزى به‏پاخاسته بودند، اما ستیزهاى داخلى ساتراپ‏ها براى گستردن قلمرو خود، از نظر حکومت مرکزى پدیده‏اى عادى به‏شمار مى‏آمد. توده‏هاى مردم بیشتر از ساتراپ‏ها در انتظار ورود استیلاگر تازه‏اى بودند. هنگامیکه این فرمانروا یا استیلاگر تازه قدم‏رنجه‏

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۷

مى‏فرمود و فرمانروائى ساتراپ را به‏دست مى‏گرفت اینان یا بى‏اعتنائى مى‏کردند، یا او را به‏عنوان آزادکننده خود مى‏شناختند، چنانکه دیدیم این چگونگى در مصر وجود داشت.

با اینهمه هخامنشیان در دوران فرمانروائى‏شان نقش مهمى را در پیشرفت تاریخ ایران و خاورمیانه و نزدیک ایفا کرده‏اند. در دوران طولانى حکومت این دودمان، در سرزمین‏هاى پهناورى از مدیترانه شرقى گرفته تا مرزهاى هند، تا اندازه‏اى صلح و آرامش برقرار شد، و شرایط مساعدى براى شکوفائى بازرگانى و پیشرفت روابط فرهنگى میان کشورهاى گوناگون پدید آمد. بنگاه‏ها و سازمانهاى اقتصادى و سیاسى و سنت‏هاى فرهنگى‏اى که در دوره هخامنشیان پدید آمدند، در طى سده‏ها محفوظ نگاهداشته شدند و در زمان حکومت اسکندر مقدونى، پادشاهى پارت‏ها و ساسانیان مورد بهره‏بردارى قرار گرفتند.

http://www.vatanfa.com/?s=سقوط-دودمان-هخامنشى‏
خشایار آریا گفته:

درود بر پارسیان اهورا پرست.

Truth گفته:

درود بر روح جاودانه اسکندر مقدونی و استاد گرانقدرش ارسطو که ایرانیان را از خودکامگی مزدوران هخامنشی نجات داد