فرهنگ دولت‏هاى هخامنشى. مذهب و هنر ایرانیان در دوره هخامنشیان

فرهنگ دولت‏هاى هخامنشى. مذهب و هنر ایرانیان در دوره هخامنشیان.

دوران هخامنشیان زمان نفوذ متقابل فرهنگى ملت‏هاى خاور زمین به‏شمار مى‏آید.

یک رشته عواملى باعث پیدایش چنین پدیده‏اى گردیدند: با تشکیل شاهنشاهى بزرگ، بسیارى از کشورهاى خاورمیانه و نزدیک باهم متحد شدند؛ دستگاه رهبرى سیاسى هخامنشیان نسبت به سنن فرهنگى و مذهب‏هاى پیشین ملل مغلوب بسیار با نرمش رفتار مى‏کرد، و ضمن مقایسه با سیاست‏هاى دولت‏هاى بزرگ باستانى دیگر روشهاى رفتار هخامنشیان با مردم مغلوب از زمین تا آسمان فرق داشت؛

نمایندگان ملت‏هاى گوناگون امکان داشتند بدون واسطه با بسیارى از شهرها و دولت‏هاى محلى دیگر تماس بگیرند. گاهگاهى گروه- هاى وابسته به «کشورهاى» بیگانه در محله‏هاى ویژه‏اى از شهر جاى مى‏گزیدند، اینان طبق سنت‏هاى ملى خودشان در گردهم‏آئى‏ها شرکت مى‏کردند و حتى ارگانهاى رهبرى در میان خودشان برمى‏گزیدند، اما بیشتر اوقات، در کنار مردم معمولى آن زندگى مى‏کردند، با آنها معاشرت و معامله داشتند، حتى با مردم محل ازدواج مى‏کردند، و تغییر مذهب مى‏دادند. اینها به‏آسانى به زندگى اجتماعى و اقتصادى مردم محلى خو مى‏گرفتند، این بیگانگان رفته‏رفته در مردم محلى ادغام مى‏شدند، زبان و فرهنگ آنها را فرامى‏گرفتند، و به نوبه خود از لحاظ فرهنگى در شهروندان آن کشور نفوذ مى‏کردند.

رفت‏وآمد و تماسهاى افراد وابسته به نژادهاى گوناگون باعث انتقال علوم و فنون از کشورى به کشور دیگر گردید و رفته‏رفته فرهنگ و علوم مادى هلنى (یونان قدیم)

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۸

که در آنزمان پیشرفته‏تر از هرجاى دیگر بود، در سرتاسر قلمرو هخامنشى نفوذ کرد. در پهنه شاهنشاهى ایران روش‏هاى نوین تکنیک که ویژه این یا آن ملت بود گسترش یافت و در کنار آن، سوژه‏هاى هنرى، علمى، حماسه‏اى و سرانجام ادبیات ملت‏ها روى یکدیگر تأثیر متقابل گذاشتند.

در زمان هخامنشیان در بیشتر کشورهاى تابعه به‏ویژه در شرق خط و نوشته رایج شد؛ ریشه این خط الفبائى و از آرامى گرفته شده بود. به‏گونه‏اى که هم‏اکنون گفته مى‏شود، زبان آرامى زبان رسمى دولت هخامنشى بود و این زبان بایستى در نوشته‏هاى کلیه کشورهاى تابع شاهنشاهى به‏کار مى‏رفت. مثلا خط و زبان آرامى در نیمه یکم دوره حکومت هخامنشیان در آراخوسى (جنوب شرقى افغانستان) به‏کار مى‏رفت. ظاهرا در پایان دوره هخامنشیان خطنویسى به‏شیوه هندى هم معمول گردید که آنهم زیر نفوذ خط آرامى قرار داشت. حتى خط و زبان الفبائى ایران، آسیاى میانه و افغانستان (فارسى میانه، پارتى، خوارزمى، سغدى و غیره) از خط و زبان آرامى ریشه گرفت، در بیشتر این کشورها در قرون وسطى الفبائى که ریشه عربى داشت به‏کار رفت.

روند فرهنگى‏اى که در زمان هخامنشیان آغاز شد نقش مهمى را در پیشرفت فرهنگ و دانش جهان باستان (و حتى در تاریخ فرهنگى قاره اروپا به‏طور کلى) ایفا کرد. دانشمندان یونانى- هردوت، دموکریت و غیره- به کشورهاى گوناگون قلمرو هخامنشیان سفر کردند و علوم گوناگونى از قبیل ریاضى، نجوم و دانش‏هاى دیگر را فراگرفتند و بعدها این دانش‏ها در مصر، بابل و چند کشور دیگر گسترش یافت. اصول فلسفى مورد اعتقاد مغ‏ها و زرتشتیگرى نفوذ قابل توجهى روى سیستم فلسفى یونانیها داشت.

نویسندگان، تاریخ‏نگاران و فیلسوفان یونانى- هردوت، ارسطو، پلوتارخ و غیره درباره آگاهى‏هاى دینى ایرانیان اطلاعات جالبى داده‏اند. در پایان دوره هخامنشیان اینها با نام زرتشت آشنا شدند، اما از فلسفه او آگاهى نداشتند، در اواسط سده پنجم ق. م.

هردوت شرح مبسوطى درباره مذهب ایرانیان باستان به‏عنوان زرتشتیگرى نوشته است.

اما شرح کامل ویژگیهاى این دین به‏وسیله دانشمندان زرتشتى پخش مى‏گردید، مبناى نظریات و عقاید مغ‏ها نوشته‏هاى گاتها و اطلاعاتى درباره خرده اوستا بود.

مسئله دین پارسیان در زمان هخامنشیان مدت‏هاست که از لحاظ علمى مورد بحث دانشمندان است. به‏موجب کتیبه‏هاى داریوش یکم و خشایار شاه که هم‏اکنون در دسترس است، دین پارسیان وجوه اشتراک بسیارى با زرتشتیگرى دارد- به خداى بزرگ به نام اهورا مزدا اعتقاد داشتند، پیرو پندار دوالیسم یعنى تقسیم پدیده‏هاى جهان به وابستگان عامل نیکى یا عامل بدى، بودند. به‏طور کلى آنچه از اصطلاحات و عبارات این کتیبه‏ها

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۹

برمى‏آید، پندار دوالیسم و اعتقاد به اهورا مزدا مورد پذیرش پارسیان آنزمان بوده، اما این عقاید با زرتشتیگرى تفاوت اساسى دارند (بنا به آنچه در گاتها و خرده اوستا خوانده مى‏شود). تنها دانشمندان این اختلاف را دلیل عدم وابستگى دین هخامنشیان اولیه به زرتشتیگرى برمى‏شمارند، اما به‏طور کلى دین پارسیان با زرتشتیگرى هم‏آهنگ بوده (مثلا ستایش مزدا و غیره). برخى عقیده دارند در زمان داریوش یکم و خشایار شاه تنها قسمتى از مقررات دین زرتشت در میان پارسیان رایج گردیده و اختلاف از آنجا ناشى شده است، که پارسیان دین جدید را در زمان پادشاهان نخستین هخامنشى کاملا نفهمیده و همه آموزش- هاى آنرا اجرا نمى‏کردند، بنابراین از آنجا که این دین به‏اصطلاح کاملا جا نیفتاده بود و از سوئى هخامنشیان زیر تأثیر پندارهاى دینى مردم بومى قرار گرفتند، سنت‏هاى آنها را با پندارهاى دین زرتشتى درهم آمیختند. نسبت به پندارهاى فلسفى مغ‏ها و کاهنان پارسى و مادى باستان نیز اظهار تردید مى‏شود، شاید عقاید اینها هم درهم آمیخته باشند.

بسیارى معتقدند که اینان نخست زرتشتى نبوده‏اند، اما بعدها همین کاهنان به مغ تبدیل شدند و دین زرتشتى را تغییر شکل داده یا تحریف کرده‏اند. اما به‏هرحال در زمان هخامنشیان مغ‏ها به‏عنوان کاهنان کیش زرتشتى وجود داشتند، ممکنست بلافاصله پس از پیدایش دین جدید یا بعدها آنرا پذیرفته باشند.

احتمالا چنین به‏نظر مى‏رسد که در فاصله سده‏هاى ششم- پنجم ق. م. پارسها و شاهان هخامنشى زرتشتیگرى را تائید کردند و به آموزشهاى زرتشت به‏عنوان دین رسمى ارج نهادند، باوجوداین از کیش باستانى یعنى نیایش پدیده‏هاى نیروهاى قهار طبیعت که مورد اعتقاد قبایل پارسى بود دست برنداشتند، منتها اهورا مزدا را به‏عنوان خداى بزرگ در رأس خدایان دیگر (میترا، آناهیتا) به رسمیت شناختند. باید یادآورى کرد که در سده‏هاى ششم- پنجم ق. م. زرتشتیگرى دینى مترقى به‏شمار مى‏رفت و پیروان را از قیدوبند- هاى بى‏معنى معاف مى‏کرد بنابراین آموزش دین تازه دگرگونیهاى شگرفى را در زندگى اجتماعى پیروان پدید آورد. شکل زرتشتیگرى باستانى در دین پارسیان به‏خوبى نمایانده شده است.

هنر در دوره هخامنشیان از شکوفائى مهمى برخوردار بود. هنر ویژه محیط دربار، نقشها و مجسمه‏هائى بودند که نشان‏دهنده شکوه و ابهت دولت و قدرت شاهنشاهى به‏شمار مى‏رفتند. این هنر در نتیجه ترکیب شیوه‏هاى سنتى ایرانى و تکنیک و روش‏هاى ایلامى، آشورى، مصرى، یونانى و دیگران پدید آمد. اما نهاد هنر هخامنشى بر پایه ویژگى- هاى قومى بنیاد گذاشته شده است: اقتباس از روشهاى بیگانه فقط ظاهرى و سطحى بوده و سبک هنرى بیگانگان ضمن آمیختگى با پدیده‏هاى هنرى ایرانى ماهیت و اصالت خود

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۱۰

را از دست داده‏اند.

قدیمى‏ترین آثار هنرى هخامنشى در آثار کاخها و آرامگاههاى کورش دوم در پاسارگاد دیده مى‏شوند. دیدن ظرافت و شکل نوپردازى این آثار آدم را به شگفتى وامیدارد.

کاخها و نقش‏هاى برجسته پرسپولیس که در پایان سده ششم تا نیمه اول سده پنجم در روى سکوى عظیمى سرشار از آثار هنرى بنیان‏گذارى شده‏اند، از اهمیت فراوانى برخوردارند.

این کاخها که شامل مجموعه‏اى از ساختمان با سبک معمارى واحد ساخته شده‏اند دو نوعند: تاچارا- کاخ‏هاى مسکونى و آپادانا- تالار رسمى که با نقش‏هاى برجسته روى سنگ، خاتم‏کارى عاج و غیره، تزئین شده‏اند.

همزمان ساختمان پرسپولیس، آرامگاه شاه در نقش رستم، شامل یک رف عظیم که در روى صخره عمودى به‏شیوه سنتى ایرانیان قدیم کنده شده، بنا گردیده است. در در ورودى آرامگاه دالان سرپوشیده‏اى با چهار ستون دیده مى‏شود. در دالان سرپوشیده تصویر شاه دیده مى‏شود که در میان درباریانش روى تختى نشسته است. این تخت را چند تن از نمایندگان ملت‏هاى تابع نگاهداشته‏اند، در تصویرهاى این اشخاص ویژگیهاى ملى هریک از لحاظ انسانشناسى و نژادشناسى به روشنى مجسم شده است.

صنایع هنرى نزد پارسیان از اهمیت ویژه‏اى برخوردار بوده است، در این آثار تصاویر جانوران اهلى و وحشى به‏گونه رئالیستى نمایانده شده‏اند. در میان این آثار در درجه اول بایستى از مهرهاى استوانه‏اى نام برد، این مهرها روى سنگ‏هاى نیمه گرانبها حکاکى شده‏اند. آثار هنرى ایران باستان از لحاظ مدرن بودن و نوظهورى، ناظران و صاحب‏نظران را به شگفتى واداشته‏اند.

http://www.vatanfa.com/?s=فرهنگ-دولت‏هاى-هخامنشى.-مذهب-و-هنر-ایرانیان-در-دوره-هخامنشیان