نهاد تعلیم و تربیت و آموزش در عصر قاجار
- 5,200 بازدید
- 9 می 2012
- دوران قاجار
نهاد تعلیم و تربیت و آموزش در عصر قاجار چگونه و تحت نظر چه نهادی بود.
تعلیم و تربیت در عصر قاجار را در دو مقطع باید بررسی کرد ۱٫ در مقطعی که هنوز تعلیم و تربیت به صورت سنّتی و در مکتب خانهها بر پا بود ۲٫ مقطعی که مدارسی جدید در پی تحولّات اجتماعی و فکری و آموزشی تأسیس شدند حال به بررسی کوتاهی از هر دو مقطع میپردازیم.
۱٫ مکتبخانهها:تعلیم و تربیت در ایران، پیشینهای بس کهن دارد، از دوران باستان گرفته تا دوران اسلامی با تفاوت های کمی و کیفی ـ به تدریج و ـ پیوسته به همراه دگرگونیهای اجتماعی راه پرفراز و نشیبی را بسوی تکامل پیموده است.
نخستین جایگاه آموزشی در اسلام مساجد بودند. مسجد نه تنها جای عبادت بلکه مجمع نومسلمانانی بود که برای حلّ و فصل مسائل مختلف در آن مکان مقدس حاضر شدند، در دوره قاجار علاوه برمساجد بیشتر مکتب خانهها در سرگذرها، دکانها، خانههای شخصی آخوندها و غیره برپا میشد. مکتب خانههای دوره قاجار را میتوان به سه گروه تقسیم کرد:
۱٫ مکتب آخوند باجیها: «آخوند باجی» یا «میرزا باجی» یا «ملا باجی» یا «خان باجی» و یا «شاه باجی» به خانم معلمی میگفتند که دانش مختصری داشت و بیشتر در زمینههای دینی بود. وظیفه آنان آموزش کودکان چهار تا هفت ساله بود. برخی از اینان واقعاً «عالمه» بودند. امّا برخی دیگر که بیشترین این افراد را تشکیل میدادند، سواد و آگاهیهای در حد آموزش خواندن قرآن داشتند.
هدف از تعلیم در این مکتبخانهها آشنایی مختصر با سورههای کوتاه قرآن و اخلاقیّات و شرعیّات و الفباء بود. در این مکتب خانهها نوشتن آموخته نمی شد و همه چیز شفاهی بود.
۲ . مکتب خانههای عمومیمکتب خانهها، در دوره قاجار در اکثر شهرها و در برخی از روستاها دایر بود. این مکتب خانهها در حقیقت، مقطع پس از مکتب خانههای آخوندباجیها بود. ولی لزومی نداشت که حتماً کسانی که وارد مکتب خانه میشوند نخست دورهی آخوند باجیها را گذرانده باشند.
تأسیس این مکتب خانهها تابع هیچ گونه محدودیت یا به اصطلاح قانون و مقررات ویژهای نبود. هر کس با هر میزان دانشی که داشت میتوانست، مکتبی دایر و مکتبداری کند.
ورود به این مکتب خانهها، نیز شرایط خاصی نداشت، هر کسی و در هر سطحی میتوانست وارد مکتب خانه، شود در این مکتب خانهها مراحل تحصیل در حقیقت به سه دوره تقسیم میشد.
۱ . اگر کودک، فرزند تاجر و یا بازاری بود، هدف از تحصیل او این بود که قرآن یاد بگیرد و با خط و انشا آشنایی پیدا کند و خود را برای نوشتن محاسبات آماده کند تا بعداً از آن بهره گیرد.
۲ . هر گاه کودک از گروه فرودستان و محرومان جامعه بود، پدر وی علاقهمند بود فرزندش قرآن را ختم کند و یا دست کم بتواند سورههای مخصوص و بیشتر سورههای کوچک و ساده را یاد بگیرد.
۳ . کسانی که میخواستند به مراحل عالیتری از تحصیل برسند (که البته تعداد این افراد چندان زیاد نبود) مراحل اول را پشت سر گذاشته و در پی مراحل تحصیلات بالاتری بودند، اینان فرزندان امراء، مستوفیان، دیوانیان، علمای متنفذ یا افرادی بودند که میخواستند روحانی و یا مجتهد شوند. این افراد وارد مدرسهها و یا حوزههای عالمان و دانشمندان عصر خود میشدند که مطالب درسی آنجا، با درسهای مکتب خانهها، متفاوت بود و یا برای ادامه تحصیل در خارج و یا داخل کشور پیش استادان بنام میرفتند.
۳ . مکتب خانههای خصوصی:کودکان اعیان و اشراف و روحانیون درجه اول به مکتب نمی رفتند. زیرا معلم سرخانه داشتند. که آن هم به دو صورت بود:
۱٫ هر روز در ساعت معینی در خانههای آنان حاضر میشدند و به آموزش آنها میپرداختند.
۲٫ یا اینکه در بیرونی منزل آنان مسکن میگزیدند و در آن محل هم آموزش میدادند و هم زندگی میکردند.
برنامههای آموزشی این مدارس از نظر موارد درسی و مطالب آموزشی فرقی با مکتب خانههای عمومی نداشت و مطالب و کتاب های یکسانی داشتند، فقط میتوان گفت که کیفیت آن با مکتب خانههای عمومی فرق میکرد.(۱)
مکتب خانهها گرچه از قرنها پیش از دوره قاجاریه فعالیت داشتند. اما آنچه در این دوره، به نام مکتب یا مکتب خانه عمل میکرد مورد انتقاد بسیاری از صاحبنظران و فرهنگ دوستان و آزادیخواهان قرار گرفت و به دنبال همین انتقادها بود که فکر ایجاد مدارس جدید در اذهان برخی از روشنفکران و فرهنگپژوهان جوانه زد.
علاوه بر منتقدان داخلی، سیاحان و خارجیان نیز که به بهانههایی گوناگون وارد ایران میشدند، در سفرنامههایشان به وضع تعلیم و تربیت دوره قاجار اشارههایی کردهاند و از این به بعد بود که مدارس جدید آرام آرام پا گرفت و گسترش یافت.
مدارس جدید:از اواسط سلطنت فتحعلی شاه (۱۲۵۰ ـ ۱۲۱۲ هـ . ق) به بعد بود که آشنایی ایرانیان با تمدن و فرهنگ اروپایی گسترش یافت و آمد وشد با اروپائیان و کشورهای همسایه بیشتر شد. مسافران، بازرگانان، مأموران حکومتی که به هندوستان و یا کشورهای اروپایی میرفتند به انتقال، پارهای از اصول تمدن جدید اروپایی به ایران، پرداختند که یکی از اصول تمدن جدید آن تأسیس مدارس به شیوه ی غرب بود که در آنها علوم گوناگونی تدریس میشد و دارای نظام و قوانین خاصی بودند.
برای مثال: در زمان عباس میرزا نائبالسلطنه (۱۲۴۹ ـ ۱۲۰۳ هـ . ق) که خود فردی روشنفکر و هوادار تمدن و فرهنگ نو بود، نخستین گروه دانشجویان ایرانی به اروپا اعزام، شدند و نخستین روزنامه در ایران تأسیس شد و کتابهایی از آثار مؤلفان فرانسوی، انگلیسی و روسی به فارسی ترجمه شد و نیز هیئتهایی به کشورهای اروپایی اعزام گردید این هیئتها پس از بازگشت، مشاهدات خود را به آگاهی دولت ایران میرساندند. یکی از مشاهدات این هیئتها مدارس جدید در روسیه بود که در تمام شهرهای آن تأسیس شده بود و مجموع این مدارس در سراسر روسیه به یک هزار و دویست و هشتاد و دو (۱۲۸۲) مدرسه میرسید.
همچنین در زمان محمدشاه، هیئتهایی برای درخواست از دولت فرانسه جهت فرستادن عدهای کارشناس و متخصص نظامی و اقتصادی به ایران به فرانسه اعزام شدند، این هیئتها به چشم خود میدیدند که فرنگیان اطفال خود را به نوعی ترغیب مینمایند که دقیقهای از تعلیم و تربیت غفلت نورزند.
به هر حال از عوامل مؤثر برای رویآوردن دولت قاجار به ایجاد مدارس جدید میتوان به مواردی زیر اشاره کرد.
۱ . اعزام محصّل به خارج:از این راه بود که دولت قاجار به صورت رسمی، مظاهری از تمدن جدید اروپا را پذیرفته و در فکر ایجاد مدارس به سبک جدید در ایران افتاد، نخستین مدرسه جدید ایران یعنی دارالفنون در این دوره توسط معلمان اروپائی و ایرانیان فرنگ دیده آغاز به کار کرد که موسس اصلی آن صدراعظم بزرگ عهد ناصری امیر کبیر بود.
در این مدرسه علومی چون: شیمی، طب، حساب و هندسه، فنون نظامی، ریاضیات، معدنشناسی، زبان فرانسه، آلمانی و غیره تدریس میشد.(۲)
۲ . روزنامهها و گسترش مدارس جدید:در روزگار قاجار روزنامهها سهم بسزایی در بیداری اجتماعی و گسترش مدارس جدید داشتند. از همان آغاز پیدایش روزنامه، یعنی از سال ۱۲۵۳ ق : ۱۸۳۷ م،که نخستین روزنامه را میرزا صالح شیرازی در ایران انتشار داد، اغلب روزنامهنگاران برای آگاهسازی و گسترش اندیشه و فرهنگ نو در میان مردم پیوسته تلاش کردند.
روزنامههای عهد قاجار، در عرصههای گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به روشنگری میپرداختند و بسیاری از آنها ضمن بحث درباره موضوعات مختلف، از لزوم و ضرورت تأسیس مدارس جدید و اهمیت و تأثیر آن در پیشرفت اجتماعی، سخن گفته و از دستاوردهای کشورهای پیشرفته شاهد میآوردند تا انگیزهای برای آگاهی و بیداری مردم باشد.
در برخی موارد روزنامهها، در مدارس چاپ و توزیع میشد و بیشتر نویسندگان یا مدیران و صاحبان جراید خود مدیر یا معلم و یا ناظم مدرسه بودند.
نقش روزنامه ها در گسترش مدارس جدید پر واضح بود و چه بسا پا را فراتر از آن هم مینهادند. درباره روزنامه حبلالمتین گفتهاند: «روزنامه ملی حبلالمتین یکی از پایههای کاخ مشروطیت و عامل مؤثر در پیدایش نهضت آزادیطلبی در ایران است حبلالمتین در تشویق مردم ایران به فرهنگ و تأسیس مدارس جدید تلاش بسیار به کار برد.»(۳)
مشروطیت و مدارس جدید:انقلاب مشروطیت که پس از این دوران به وقوع میپیوندد با مدارس جدید تأثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتند در روزگار قاجار مدارس جدید علاوه بر مکان آموزشی، سنگر مبارزه بر ضد کهنهپرستی و خودکامگی بودند. پس از انقلاب مشروطیت مدارس رشد و گسترش نسبی یافت. این رشد در ولایات و ایالات گوناگون فراز و نشیبهایی داشت و با توجه به اوضاع اجتماعی و سیاسی هر منطقه پیوسته در فراز و فرود بود.
مدارس جدید از مشروطه روز به روز رو به افزایش بود و علاوه بر تهران در ولایات دیگر، به ویژه در تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان که مرکز نشر جنبش مشروطیت بود، مدارس تأسیس شد. در عرض پنج سال علاوه بر مدارسی که پیش از انقلاب موجود بود (حدود پانزده مدرسه) نزدیک بیست مدرسه فقط در تبریز تأسیس شد.
تأسیس وزارت معارف و علوممدارس به سبک سنتی قدیم (مکتبخانهها) و نیز اکثر مدارس جدید توسط افرادی فرهنگ دوست بر پا میشدند و با حمایت اقشار مختلف مردم و افراد خیّر اداره میشدند و تحت نهاد خاصی نبودند به غیر از اندکی از مدارس که در مقاطع مختلف تحت حاکمیت موجود اداره میشد از جمله مدرسه دارالفنون تهران، مدرسه همایون اصفهان و مدرسه فیوضات، در آذربایجان (تبریز) که اول دولتی نبود. ولی بعدها دولتی شد و ماهی دویست تومان از دولت کمک خرجی میگرفت.
این مدارس دولتی تحت اداره معارف به کار خود ادامه میدادند و بالاخره در سال ۱۲۷۲ ق : ۱۸۵۵ م، نخستین وزارت علوم تشکیل یافت و علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم شد وی قبلاً ریاست دارالفنون را بر عهده داشت و بیش از آنچه به فرهنگ برسد کارش رسیدگی به تلگراف و دو مدرسه دارالفنون تهران و تبریز بود.
نخستین بار که وزیر علوم برای مدارس برنامه ای تنظیم کرد در سال ۱۳۲۳ ق : ۱۹۰۵ م، بود در این سال علاءالملک وزیر علوم بود. در این مدارس در ایالات و ولایات گوناگون شخصاً در برنامه ها دخالت می کردند.
پس از استقرار مشروطیت در ایران وزیر علوم اهمیتی پیدا کرد و در کابینه علی اصغر خان اتابک، مخبرالسلطنه وزیر علوم شد ولی چندان توجهی به برنامه و گسترش مدارس نکرد.
نخستین بار که مجلس شورای ملی نسبت به معارف توجه ویژه مبذول داشت و قوانینی وضع نمود در سال ۱۳۲۵ ق : ۱۹۰۷ م بود. در همین سال بود که وزارت علوم و تلگراف و معادن تغییر یافت و وزارت معارف و علوم و اوقاف از تلگراف و معادن جدا شد طبق ماده مصوبه ۱۵ میزان۱۲۸۶ در تأسیس مدارس باید مطابق قانون وزارت معارف و علوم مقرر شود.»
در۲۷ شعبان ۱۳۲۸ ق : ۱۹۱۰ م، مجلس شورای ملی ایران قانون اداری وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه را تصوب کرد و رسیدگی به امور تمام مدارس و تعلیمات مملکت به این وزارتخانه سپرده شد.(۴)
و بدین شکل مدارس جدید با نظارت مستقیم وزارت معارف و علوم که در عصر قاجار پی ریزی شده توانست افکارمردم فرهنگ دوست ایران را، نظم نوینی بخشد به امید روزی که شاهد شکوفائی علمی بیش از پیش ایران در سطح جهان باشیم. انشاءالله
پاورقی:
۱٫ قاسمی پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره قاجاریه، بانیان و پیشروان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول،۱۳۷۷، ص ۸۴٫
۲٫ یغمائی، اقبال، مدرسه دارالفنون، انتشارات سرو، ۱۳۷۶، ص۱۲۷٫
۳٫ مدارس جدید در دوره قاجار، بانیان و پیشروان،همان، ص ۱۰۹٫
۴٫ قاسمی پویا، اقبال مدارس جدید در دوره قاجاریه، بانیان و پیشروان، همان، ص ۲۴۹ و ۲۵۰٫