رابطه روحانیت با سلاطین قاجار
- 2,777 بازدید
- 9 می 2012
- دوران قاجار
رابطه روحانیت با سلاطین قاجار چگونه بود؟
اگرچه روحانیت شیعه در عصر صفوی با استفاده از نفوذ فوقالعاده خود در دربار صفوی توانستند، ساختار فرهنگی و اجتماعی ایران را به کلی دگرگون نموده و یک فرهنگ شیعی بر قلمرو ایران حاکم کنند و نفوذ فرهنگی خویش را با نوسانات مختلف با توجه به اقتدار سلاطین صفوی تا آخر این دوره، همچنان پایدار نمودند
. آنها با استفاده از این فرصت طلائی کارهای بنیادینی در اعماق فرهنگ ایران انجام دادند.
اگر چه مناصب و مشاغل دولتی روحانیت در عصر صفوی با ترکیب و ماهیت این دوره در دورههای بعد پایدار نماند و براساس مقتضیات زمان دچار تحول و تغییر گردید.(۱) اما با فترتی که در عصر افشار و دوره استیلای نادرشاه بوجود آمد، دوام کمتر این دوره (حکومت کوتاه افشاریه) نتوانست، نفوذ معنوی روحانیت را به طور کلی محو کند، چنانکه برخی از روحانیون در عصر نادرشاه بر او نفوذ داشتند(۲) و در عصر کریمخان زند نیز کماکان مناصب دولتی روحانیون محفوظ بود. در دوره قاجار نیز از نفوذ روحانیت هرگز کاسته نشد. چون ساختار اجتماعی ایران و نهادهای دولتی و اجتماعی چنین اقتضا میکرد که همواره احساس نیاز به این قشر بیشتر باشد. چون اولاً فرهنگ و دانش و مراکز دانشاندوزی دینی و غیردینی در اختیار این قشر بوده که عمده آنان عبارت بودند از، علما و روحانیون، این عامل نه تنها جامعه را نیازمند این قشر مینمود. بلکه حکومت و دولت را نیز از دو جهت بطور کلی وابسته به این صنف مینمود. ۱٫کسب مشروعیت برای حکومت با تأیید و حضور روحانیون ممکن بود. ۲٫ کار دیوانی و دفتری حضور آنها و نیاز به آنها را ضروریتر مینمود(۳) که با توجه به پیدایش عصر مکاتبات و حضور کشورهای دیگر این احساس نیاز بیشتر شد. این ساختار و بافت اجتماعی و سیاسی در ایران در عصر قاجار وجود داشت. بنابراین نمیتوان گفت در عصر قاجار نفوذ روحانیت کمتر شده یا رابطهی آنها با دستگاه قاجار سست شده. بلکه با توجه به شرایط و اقتضائات زمانی نفوذ و روابط بین آنها گستردهتر بود، اگرچه برخورد برخی از پادشاهان قاجار با روحانیت شاید چندان مثبت نباشد.(۴) در اینصورت روابط سردی بین آنها برقرار بود. ولی این نمیتواند عامل مؤثر در کاستن قدرت و نفوذ آنها تلقی گردد. بلکه به طور مثال فتحعلی شاه به روحانیت بسیار نزدیک بود، در این عصر قدرت روحانیون دو چندان شده بود و در دورههای بعدی نیز در برخی از شهرها روحانیت در رأس امور حکومتی قرار داشتند و برخی نیز رأساً احکام شرعی عرفی صادر مینمودند.(۵)
پیروزی انقلاب مشروطه در ایران بهترین نمونه نفوذ عمیق روحانیت در عصر قاجار بود(۶) و نهضت تنباکو و جریانات مربوط به آن قبل از مشروطه حکایت از نفوذ عمیق روحانیت در مرجعیت ایران داشت(۷) و حوادث بسیاری در این دوره اتفاق افتاده است که حکایت از نفوذ عمیق روحانیت دارد.(۸)
علاوه بر اینکه مناصب مذهبی و اجتماعی و سیاسی آنها نیز از قبیل امامت جمعه، جماعت تولیتهای مدارس و موقوفات همچنان محفوظ بود و محاکم شرعی و عرفی قضاوت در اختیار آنها بود.(۹) در انقلاب مشروطه رهبری جامعه و هدایت آن تا پیروزی مشروطه با روحانیت بود و پس از آن که مجالس مشروطه تشکیل شد، اکثریت نمایندگان مجلس روحانی بودند.(۱۰) بنابراین نمیتوان کاهش مقطعی و موضعی قدرت روحانیت را به تمام دوره قاجاریه تعمیم داد و این نتیجه را گرفت که روابط دولت قاجاریه با روحانیت سرد بود. بلکه با توجه به تحولات بزرگ این دوره روابط آنها با شاهان قاجار و هیئت حاکمه بر حسب نیازهای زمان و احتیاج آنها به روحانیت حسنه بود و برخی از علما سلاطین قاجار را بهتر از خاندان پهلوی می دانستند و از استمرار حکومت آنها حمایت می کردند.
پاورقی:
۱٫ آن، کی، اس، لمبتون، دولت و حکومت در اسلام، ترجمه صالحی و فقیهی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، ۱۳۷۴،ص ۴۴۵ ـ ۴۴۶ و راجع به صفویان، ر.ک: ص ۴۲۳ ـ۴۴۴٫
۲٫ شعبانی، رضا، تاریخ اجتماعی ایران در عصرافشاریه. تهران، نوین، چ اول، ۱۳۶۹، ج ۲، ص ۹۶، ملاباشی، علی اکبر، نادرشاه در عصر افشاریه بود، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۱ و ص ۱۱۵٫
۳٫ الگار، حامد، دین و دولت، تهران، توس، ۱۳۶۹، ج دوم، ص ۵۳، ۷۹ ـ۶۳ ـ ۸۴ ـ۸۸ ـ۹۵ ـ۱۸۴٫
۴٫ مثلاً آقا محمدخان قاجار با برخی از علمای بزرگ مثل بهبهانی میانه خوبی نداشت.
۵٫ بر ای نمونه سیدمحمدباقر شفتی در اصفهان براساس فقه شیعه حکم میکرد و اجرای حدود مینمود و نفوذی تمام داشت، تنکابنی، قصصالعلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۶، ص ۱۳۵ ـ۱۶۷٫
۶٫ ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت در ایران، تهران، علمی، چاپ سوم، ۱۳۷۱، ج ۲، ص ۲۷۱، ج ۱، ص ۶۸٫
۷٫ مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر، قم، مدرسین، چاپ سوم، بی تا، ج ۱، ص ۶۴٫
۸٫ مثل مخالفت علما با قراردادها و امتیازات دوره ناصری و قرارداد۱۹۱۹ ـ ر.ک: مدنی «همان»، ص ۷۶، و ص ۹۵٫
۹٫ الگار، حامد، «پیشین»، ص ۱۸۴٫
۱۰٫ مهدی، ملکزاده، «پیشین»، ج ۴، ص ۸۱۲ ـ ۸۶۰، و ج ۶، ص ۱۲۹۵ ـ ص ۱۲۵۲٫