برترى دموکراسى در عصر هخامنشیان
- 1,401 بازدید
- 16 فوریه 2012
- تمدن ایران عهد هخامنشیان
تمدن ایران در عهد هخامنشیان
برترى دموکراسى
به قول ویل دورانت:
… پس از همه قیاسها باید گفت که دموکراسى من حیث المجموع از هرشکل دیگر حکومت، تاکنون، متضمن زیان کمتر و سود بیشتر بوده است.
دموکراسى در زندگى انسان رغبت و مرافقتى به وجود آورد که از عیوب و خطرات آن بسیار مهمتر بود. به اندیشه و علم و کار آزادى داد و موجبات رشد و فعالیت آنها را فراهم کرد. دیوار امتیازات و طبقات را درهم فروریخت و در هر نسل و در هرمکان و مقام به استعدادها مجال بالیدن و رشد و کمال داد.
آتن و روم در پرتو دموکراسى خلاقترین شهرها در طول تاریخ شدند …
امروز دموکراسى با عزمى راسخ هم خود را موقوف به گسترش تعلیم و تربیت و تطویل دوره آن و تأمین بهداشت عمومى کرده است. اگر فرصت برخوردارى یکسان از تعلیم و تربیت براى همگان فراهم شود، دموکراسى واقعى و بحق خواهد بود؛ زیرا که در وراى شعارهاى ظاهرى آن، حقیقت اصلى این است که گرچه افراد انسان نمىتوانند همه باهم برابر باشند، مىتوان دستیابى آنان را به تعلیم و تربیت و فرصتهاى زندگى از آنچه هست بیشتر و حتى المقدور برابر کرد. حق انسان منصب و قدرت نیست، اما حق او هست که براى رسیدن بدانها از هرراه که به استعداد و شایستگى او مجال پرورش و آزمایش مىدهد، گام بردارد.
حق عطیهاى از جانب خداوند یا طبیعت نیست بلکه امتیازى است که اگر به فرد داده شود به خیر و صلاح جمع است … «۶۳»
گزنفون مکرر در کورشنامه از روش دموکراتیک و سیاست آزادمنشانه کورش یاد مىکند.
ازجمله وى در فصل پنجم خطاب به دوستان و همرزمان خود مىگوید:
______________________________
(۶۱). افلاطون، قوانین، ترجمه دکتر محمود صناعى (مجله سخن، ص ۱۲۸۱).
(۶۲). مأخوذ از: هگل، فلسفه تاریخ، به نقل از: فریدون آدمیت، اندیشههاى میرزا آقاخان کرمانى، ص ۱۵۴٫
(۶۳). درسهاى تاریخ، پیشین. ص ۱۱۶٫
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۴۱۶
امروز که ما در بزرگترین نبردها فائق آمدهایم، من در اتخاذ روشى که مایه سعادت و رفاه اقوامى که ما ملزم به حفظ و نگهبانى آنان هستیم، هنوز مرددم. خواستم عقیده هریک از شما را به گوش خود بشنوم و از آنچه بیشتر مقرون به صلاح و خیر عام است، پیروى کنم تا مایه خرسندى و سعادت جملگى باشد … «۶۴»
در جاى دیگر گزنفون از قول کورش مىنویسد که غالب اشخاص تصور مىکنند تفاوت اصلى بین زمامداران و رعایا این است که: «… زمامداران امور باید بهتر بخورند و صندوقهایشان پر از طلا باشد و بیش از دیگران بخوابند و روىهمرفته کمتر از مرئوسین زحمت بکشند و رنج ببرند و حال آنکه به نظر من … تفاوت اصلى در اصابت نظر و پیشبینى امور و عشق به کار کردن است …» «۶۵»
هرودت، پدر تاریخ، براى آنکه ارزش تقوى و شرافتمندى را به پادشاهان و زمامداران جهان بیاموزد از قول سولون و کرزوس مطالبى مىنویسد که هرچند ارزش تاریخى ندارد از لحاظ اخلاقى بسیار آموزنده است. هرودت مىنویسد:
سولون پس از سیاحت و گردش در مصر به سارد نزد کرزوس رفت. او براى آنکه عظمت و توانگرى خود را به سولون نشان دهد، دستور مىدهد که او را درمیان گنجینهها و خزائن فراوان خود گردش دهند؛ سپس خطاب به او چنین مىگوید: «اى میهمان آتنى من، شهرت عقل و درایت و سیاحتها و جهانگردیهاى تو به گوش ما نیز رسیده است … آیا تاکنون کسى را مىشناسى که خوشبختترین موجود جهان باشد.» کرزوس از آن جهت این سؤال را مطرح کرد که خود را خوشبختترین موجود جهان مىدانست. «۶۶»
ولى سولون صادقانه یکى از اهالى آتن به نام تلوس «۶۷» را که فرزندانى لایق تربیت کرده و در جنگى، دشمن را به عقب رانده بود و خود با سربلندى کشته شده بود و مردم او را با احترام و تشریفات خاص در همان محل دفن کرده بودند، خوشبختترین مردم بهشمار آورد.
کرزوس بار دیگر از دومین مرد خوشبخت جهان پرسید، به این امید که شاید سولون او را دومین مرد سعید جهان بهشمار آورد، ولى اینبار نیز سولون دو جوانى را که از برکت نیروى جسمانى به کسب افتخار نایل آمده و جان خود را در این راه از کف داده بودند، خوشبخت- ترین مردم معرفى مىکند.