is_tag

فیلم فسیل؛ معرفی فیلم پرفروش سال ۱۴۰۲

بالاخره انتظارها به سر رسید

فیلم کمدی فسیل را اختصاصی و با بالاترین کیفیت در دوستی ها ببینید

بله، بالاخره انتظارها به سر رسید و فیلم فسیل پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۴۰۲ (و به تعبیری پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران) که مخاطبان برای تماشای آنلاینش لحظه‌شماری می‌کردند و قرار بود شگفتی نوروزی دوستی ها در سال ۱۴۰۳ باشد، زودتر از موعد، منتشر شد. این فیلم کمدی و حال‌خوب‌کن را می‌توانید به‌طور قانونی و با کیفیت بالا در دوستی ها ببینید.

فهرست جذاب بهترین فیلم‌های کمدی ایرانی

خلاصه داستان فیلم فسیل

فیلم فسیل برای فتح گیشه‌ها یک داستان ساده ولی جذاب دارد؛ داستان ۳ دوست که پیش از انقلاب عضو یک گروه موسیقی به نام بلک داگز هستند و برای کسب شهرت تلاش می‌کنند. اما با مشکلی که برای یکی از اعضای گروه ایجاد می‌شود، داستان پس از انقلاب رنگ و روی دیگری می‌گیرد؛ غریبه‌ای در میان جمع و…

 

رکوردها و پخش فیلم فسیل در دوستی ها

فیلم فسیل در ۱۳۹۹ ساخته و در نوروز ۱۴۰۲ اکران شد و توانست همه رکوردهای ممکنِ فروش در سینمای ایران را به نام خود ثبت کند و پرفروش ترین فیلم سینمای ایران از نظر ریالی (یعنی بدون در نظر گرفتن نرخ تورم در سال‌های مختلف) نام بگیرد؛ این فیلم کمی بیش از ۳۲۲ میلیارد تومان در گیشه‌ها فروخت و ۷ و نیم میلیون مخاطب را به سینماها کشاند. با این تعداد بیننده، فسیل دومین فیلم پرتماشاگر تاریخ سینمای ایران (پس از عقاب‌ها) و پرمخاطب‌ترین فیلم کمدی سینمای ماست.

فسیل پس از یک اکران طولانی و پراقبال در برنامه اکران آنلاین دوستی ها قرار گرفت تا در نوروز ۱۴۰۳ هم رکوردها را بشکند. ولی متاسفانه با لو رفتن نسخه پرده‌ای آن، برنامه‌های پخش آنلاین تغییر کرد و در دهم اسفند ۱۴۰۲ در دوستی ها منتشر شد. شما می‌توانید این فیلم کمدی، خنده‌دار و سرحال را با کیفیت بالا در دوستی ها ببینید. با کلیک/لمس کردن این عکس. برای احترام به زحمت هنرمندان و سازندگان فیلم فسیل و ادامه مسیر پخش آنلاین فیلم‌های ایرانی، فسیل را قانونی در دوستی ها ببینید.

دانلود و تماشای آنلاین و قانونی فیلم فسیل

بازیگران و عوامل فیلم کمدی فسیل

بهرام افشاری (در نقش اسی)، هادی کاظمی (در نقش سعید)، ایمان صفا (در نقش صفا)، الناز حبیبی (در نقش فرنگیس)، الهه حصاری، بابک کریمی، سیدجواد هاشمی، غلامرضا نیکخواه، امید روحانی، علیرضا استادی، قاسم زارع و خشایار راد بازیگران فیلم فسیل هستند.

فیلم پرفروش فسیل را کریم امینی کارگردانی کرده و سیدابراهیم عامریان تهیه‌کننده آن است. فیلمنامه اولیه را کریم امینی همراه علی باطنی و آرمین طهماسبی نوشته‌اند و نسخه نهایی فیلمنامه هم کاری از حمزه صالحی (نویسنده بسیاری از فیلم‌های پرفروش این سال‌ها) است. دیگر عوامل فیلم فسیل هم این هنرمندان هستند؛ مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا، تدوین: حسن ایوبی، مدیر تولید: یوسف آقایی، آهنگساز: امیر توسلی، طراحی و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق، مدیر صدابرداری: سعید بجنوردی، طراح چهره پردازی: عبدالله اسکندری، طراح صحنه: سعید هنرمند، طراح لباس: جهانگیر میرزاجانی، طراح جلوه های ویژه بصری: امیر ولیخانی، مدیر برنامه‌ریزی: امیر علیازی، عکاس: سمیرا بختیاری و مشاور رسانه‌ای: آیدا اورنگ.

درباره کارگردان فیلم فسیل

کریم امینیبد نیست بدانید نام کامل کریم امینی، کریم محمدامینی است و فیلم فسیل را در ۳۴ سالگی ساخته است. او پیش و بیش از کارگردانی، بازیگر بوده است. در سابقه امینی، نقش‌آفرینی در فیلم‌های «خواب‌زده‌ها، پاسیو، اگزما، ایتالیا ایتالیا، آبنبات چوبی، نیمه‌شب اتفاق افتاد، پیاده و غدقن» و همین‌طور سریال‌های «پرده‌نشین، تعبیر وارونه یک رویا، باغ بی‌روزنه (شبکه) و سارقان روح» دیده می‌شود. او سابقه طولانی هم در دستیاری کارگردانان سینمای ایران دارد.

امینی قبل از فسیل، فیلم‌های «دشمن زن و گربه سیاه» را ساخت و پس از فسیل هم پشت دوربین فیلم «شهر هرت» نشست. فیلم آسمان غرب هم با بازی او در نوروز ۱۴۰۳ در سینماها اکران می‌شود.

 

نقد و بررسی فیلم فسیل

سید احسان عمادیسید احسان عمادی | فیلم فسیل بدون دنگ و فنگ خاصی به اهدافش دست یافته: ‌هم از سد ممیزی و نظارت عبور کرده و رنگ پرده را به خود دیده، هم تا امروز با فروش میلیاردی‌اش، دل مخاطبان را برده است؛ آن هم در این شرایط نابسامان اقتصادی و احوال‌های پریشان روانی. / بهرام افشاری در این فیلم هم همچنان شیرین و دوست‌داشتنی است. او به خوبی یاد گرفته چطور در موقعیت احمقانه‌ای که گرفتارش شده، با جدیت کامل بازی کند و از این تضاد، کمدی بسازد. نمونه‌اش وقتی با حرکات بدن، ادای «فتانه» را درمی‌آورد یا موقعی که با کمربند، سعید را تهدید می‌کند. // متن کامل این نقد را با عنوان «فرمول ساده فیلم فسیل» بخوانید.



دانلود فیلم

ادامه مطلب فیلم فسیل؛ معرفی فیلم پرفروش سال ۱۴۰۲

اعلام اسامی فیلم‌های اکران نوروزی گروه سینمایی هنر و تجربه

 اکران فیلم‌های نوروزی سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه از ۲۳ اسفندماه به صورت همزمان و با نمایش دو فیلم بلند سینمایی و یک بسته فیلم کوتاه شامل ۵ فیلم آغاز می‌شود.

براساس برنامه‌ریزی صورت گرفته، فیلم سینمایی «نویسنده مرده است» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی شهاب حسینی و براساس فیلمنامه‌ای نوشته آرش عباسی و با حضور بازیگران خارجی جیمز واگنر و جیا مورا که در کشور آمریکا ساخته شده و جوایز مختلفی از جشنواره‌های خارجی بدست آورده در گروه سینمایی هنر و تجربه بصورت دوبله اکران خواهد شد.

فیلم سینمایی «عروسک»(قولچاق) به کارگردانی کارگردان فقید سینمای ایران اصغر یوسفی‌نژاد و تهیه‌کنندگی جلیل اکبری صحت با حضور بازیگرانی همچون امین حاجی اکبری، وحید شیرازد، ناصر هاشمی، حسن بابازاده، فاطمه اسماعیلی، رضا باقری، فیروز آگلی ساخته شده است. داستان این فیلم یک درام اجتماعی است که به زبان آذری و با زیرنویس فارسی اکران خواهد شد.  

بسته فیلم کوتاه «اتاق فرار» شامل ۵ فیلم کوتاه به هم پیوسته به نام‌های «مورس»، «نفس نکش»، «رویای نیمه جان»، «اسپاسم»، «گوشت تلخ» به کارگردانی روناک جعفری، میلاد نسیم سبحان، آرمین اعتمادی، صحرا اسداللهی و فرید حاجی در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران می‌شود.  

هادی حجازی‌فر، صحرا اسداللهی، سامان صفاری، علی باقری، علیرضا مهران، الهه بخشی و مرتضی خانجانی از جمله بازیگران بسته فیلم کوتاه «اتاق فرار» هستند.  

مراسم رونمایی و اکران افتتاحیه فیلم‌های نوروزی گروه سینمایی هنر و تجربه طی روزهای ۱۶ الی ۲۳ اسفند برگزار می‌شود و اکران هر سه فیلم ۲۳ اسفند در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه آغاز می‌شود.

دانلود فیلم

ادامه مطلب اعلام اسامی فیلم‌های اکران نوروزی گروه سینمایی هنر و تجربه

۷ تا از بهترین فیلم های مایکل مان که نباید تماشای آن‌ها را از دست داد

شاید عجیب به نظر برسد که «مایکل مان» با آن اسم و آوازه تنها دوازده فیلم بلند ساخته است! این کارگردان ۸۰ ساله، در حوزه سینمای اکشن تخصص دارد و در کنار شاهکاری به نام «مخمصه»، آثار ضعیفی هم کارگردانی کرده که هیچ‌کدام بر آثار درخشان او سایه نینداخته‌اند.
اکران فیلم «فراری» با بازی «آدام درایور» بهانه‌ای شد تا برویم سراغ کارنامه این فیلمساز کهنه‌کار و هفت فیلم برتر مایکل مان را با هم مرور کنیم.

فهرست کوتاه ولی مهم بهترین فیلم های مایکل مان بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند

فهرست بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما

فیلم فراری | ۲۰۲۳ | Ferrari

پس از شکست همه‌جانبه «بلک‌هت»، مایکل مان در سال ۲۰۲۳ با توپ پر به سینما برگشت و «فراری» را با محوریت زندگی «انزو فراری» خودروساز افسانه‌ای با بازی «آدام درایور» روی پرده برد. بخش اعظم موفقیت فراری مربوط به انتخاب بازیگران و خصوصا «پنه‌لوپه کروز» است که اجرای معرکه‌اش در تمام فیلم، بازی آدام درایور به عنوان ستاره صحنه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

همه چیز درباره فیلم فراری

طرفداران مان از سبک مشخصی که در سراسر فراری وجود دارد قدردانی خواهند کرد. با این حال، پاشنه آشیل مان دوباره گریبان‌گر فیلم شده و ریتم فیلم کند است. کند بودن ریتم فیلمی که درباره سازنده یکی از سریع‌ترین ماشین‌های تاریخ است از آن حرف‌هاست.

دانلود و تماشای رایگان فیلم فراری

فیلم وثیقه | ۲۰۰۴ | Collateral

«وثیقه» یکی از هیجان‌انگیزترین و پرتعلیق‌ترین فیلم‌های طرفداران مایکل مان است که وقتی شروع به تماشای آن می‌کنید، به سختی می‌توانید چشمان‌تان را از آن جدا کنید.

با بازی دو بازیگر قدرتمند «جیمی فاکس» و «تام کروز»، وثیقه به راحتی یکی از بهترین فیلمنامه‌ها و البته یکی از بهترین شیمی‌های بین دو بازیگر را بین فیلم‌های مایکل مان دارد. با یک پیش‌فرض ساده و حجم بی‌پایانی از تنش و تعلیق، وثیقه یک اثر جنایی کلاسیک و از برترین‌های دهه ۲۰۰۰ است که تماشای چندباره آن خالی از لطف نیست.

دانلود و تماشای فیلم وثیقه

فیلم نفوذی | ۱۹۹۹ | The Insider

«نفوذی» ضیافتی از یک کارگردانی عالی و بازی‌های خیره‌کننده‌ای از آل پاچینو، «کریستوفر پلامر» و «راسل کروست». فیلم با مضامین و رنگ‌های توطئه‌آمیز لایه‌بندی شده و حاوی برخی از تکان‌دهنده‌ترین لحظاتی است در این چند دهه جلوی دوربین مایکل مان فیلمبردای شده است.

با نامزدی در ۷ رشته اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد، «نفوذی» را می‌توان کامل‌ترین و بهترین اثر استاد دانست.

دانلود و تماشای فیلم نفوذی

فیلم مخمصه | ۱۹۹۵ | Heat

مایکل مان توانست ژانر جنایی را به شکل مدرنی از نو بنویسد و شاه‌بیت آثارش در این ژانر، «مخصمه» است که یکی از بهترین فیلم‌های پلیسی-سرقتی تاریخ سینما محسوب می‌شود. در حالی که «نفوذی» مطمئنا تحسین‌شده‌ترین فیلم مایکل مان است، «مخمصه» بدون شک نمادین‌ترین و از نظر فرهنگی تاثیرگذارترین فیلم فیلمشناسی اوست.

مخمصه یک فیلم دزدی قطعی و اساسی است که اساسا این ژانر را در اساسی‌ترین سطح آن تعریف می‌کند. فیلم با حضور بازیگران افسانه‌ای مانند «رابرت دنیرو»، «آل پاچینو»، «وال کیلمر»، «جان وویت»، «تام سایزمور» و «ناتالی پورتمن»، تاثیرگذارترین فیلم کارگردانش در طول دهه‌ها فعالیت حرفه‌ای اوست که همیشه تروتازه و دیدنش برای عاشقان سینما سرشار از لطف و هیجان است.

دانلود و تماشای فیلم مخمصه

فیلم آخرین موهیکان | ۱۹۹۲ | The Last Of The Mohicans

مایکل مان با «آخرین موهیکان» دامنه قدرتنمایی خود در حوزه کارگردانی را از ژانر جنایی به قلمروی داستان‌های تاریخی گسترش داد. آخرین موهیکان با بازی «دنیل دی-لوئیس» بی نظیر، تصویری واقعی و وحشتناک از جنگ فرانسه و هند را به تصویر می‌کشد و به عنوان تنها اثر حماسی کارگردانش، یک فیلم بی‌نقص است.

در حالی که مطمئنا سایر فیلم‌های مان ارزش تماشای بیشتری دارند، آخرین موهیکان در جایگاه کلی‌اش در تاریخ سینما برتر است و بسیاری از بزرگترین دستاوردهای مان به عنوان کارگردان را در خود جای داده است.

دانلود و تماشای فیلم آخرین موهیکان

فیلم شکارچی انسان | ۱۹۸۶ | Manhunter

تاثیر «شکارچی انسان» بر یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما را نمی‌توان دست کم گرفت، زیرا تصویر دلخراشی که «برایان کاکس» از «دکتر لکتر» در این فیلم ارائه کرد، در نهایت الهام‌بخش پدیده جهانی «هانیبال لکتر» در شاهکاری به نام «سکوت بره‌ها» در سال ۱۹۹۱ شد که با هنرنمایی «آنتونی هاپکینز» در نقش این دکتر روانی و آدم‌خوار روی پرده رفت.

شکارچی انسان بدون شک یکی از پیشگامانه‌ترین و آزاردهنده‌ترین فیلم‌های مان است، اما متاسفانه یکی از دست کم گرفته‌شده‌ترین شاهکارهای او هم محسوب می‌شود.

 فیلم شکارچی انسان

فیلم سارق | ۱۹۸۱ | Thief

اولین فیلم سینمایی مان «سارق» با بازی «جیمز کان» در نقش یک سارق گاوصندوق که به دنبال آخرین سرقت بزرگ خود است.

این نوع فیلم‌های جنایی هیجان‌انگیز به دلیل شهرت مان تبدیل شدند و «سارق» فیلمی بود که همه چیز را شروع کرد. در اولین تجربه کارگردانی، مان تسلط بر ژانر و تعلیق را نشان می‌دهد و جنبه‌های موفق درام جنایی دهه ۱۹۷۰ و ژانر اکشن بی‌فکر دهه ۱۹۸۰ را در یک محصول ترکیب می‌کند. جیمز کان مرحوم، یکی از بهترین بازی‌های حرفه‌ای خود را در این کلاسیک مایکل مان برای‌مان به یادگار گذاشته است.

فیلم سارق

اگر می‌خواهید کلکسیونی از فیلم‌های مایکل مان را در وطن فا ببینید، روی این عکس کلیک کنید

دانلود و تماشای فیلم های مایکل مان

دانلود فیلم

ادامه مطلب ۷ تا از بهترین فیلم های مایکل مان که نباید تماشای آن‌ها را از دست داد

معرفی کامل و نقد فیلم تحسین شده درون پوسته پیله زرد

مخاطبانی که اولین‌بار در جشنواره فیلم کن به تماشای این درام ۱۸۲ دقیقه‌ای ویتنامی نشستند، از کشف یک صدای بزرگ جدید در سینمای معاصر، شگفت‌زده شدند. یک فیلم خیال‌انگیز که جادوی خلسه‌آور فیلم‌های دو غول سینمای آسیا، اپیچاتپونگ ویراستاکول و سای مینگ-لیانگ را در خود دارد. فیلمی که اگرچه داستان آن ساده به‌نظر می‌رسد، اما با حرکات آهسته دوربین و نماهای بلند هیپنوتیزم‌کننده خود مخاطب را به قلمروهای مسحورکننده‌ای وارد می‌کند که توضیح‌شان هرگز ساده نیست. اولین فیلم بلند تین آن فام، نخستین‌بار در بخش دو هفته کارگردانان جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و برنده جایزه دوربین طلایی بهترین فیلم بلند اول شد. پیله زرد نمایش‌های جهانی بسیار موفقی در جشنواره‌های مختلف داشته و با تحسین گسترده منتقدان در سراسر جهان روبرو شده است. در این مطلب به معرفی و نقد فیلم درون پوسته پیله زرد پرداخته‌ایم.

فهرست بهترین فیلم های عاشقانه جهان

خلاصه داستان فیلم درون پوسته پیله زرد

داستان فیلم درون پوسته پیله زرد Inside the Yellow Cocoon Shell را اینطور می‌شود تعریف کرد؛ تین باید جسد زن برادرش را که در تصادفی ناگهانی در سایگون جان باخته و پسر ۵ ساله‌اش، دائو که به‌طور معجزه آسایی از آن جان سالم بدر برده است، به زادگاهشان در حومه شهر ببرد. بنابراین تین ناخواسته و با بی میلی مجبور به ترک سایگون و بازگشت به زادگاه کوهستانی‌اش بعد از سال‌ها می‌شود. تین در آنجا برای سپردن دائو به برادر بزرگترش که سال‌ها از ناپدید شدنش می‌گذرد، جست‌وجویی را برای پیدا کردن او آغاز می‌کند. تین در این مسیر با رویاهایی شگفت‌انگیز و ماجراهایی مسحورکننده روبرو می‌شود که خاطرات فروخورده و آرزوهای ممنوعه او را دوباره شعله‌ور می‌سازند. در اعماق هزارتوی این جست‌وجوی خیالی، تین با بحران‌های وجودی خود درباره ارزش و معنای زندگی کلنجار می‌رود.

 

بازیگران و عوامل فیلم درون پوسته پیله زرد

لی فونگ وو در نقش تین، نوئن تی کویین در نقش معشوق قدیمی تین، تائو، نوئن تین در نقش برادزاده او دائو و وو نوک ماین در نقش ترون، بازیگران اصلی درون پوسته پیله زرد هستند.

تین آن فام، علاوه بر کارگردانی، فیلمنامه را نیز نوشته و تدوین فیلم را همچنین انجام داده است. تصایر چشم‌نواز و مسحورکننده درون پوسته پیله زرد حاصل کار دین دویی هون هستند. دویی هون، دو فیلم کوتاه قبلی آن فام را نیز فیلمبرداری کرده است.

 

کارگردان فیلم درون پوسته پیله زرد کیست؟

نویسنده و کارگردان ویتنامی، تین آن فام، پس از فارغ‌التحصیلی از رشته فناوری اطلاعات به فیلمسازی علاقه‌مند شد و به شکلی خود آموز فیلمبرداری و تدوین را یاد گرفت. او با فیلم کوتاه The Mute به جشنواره‌های پالم اسپرینگز، تامپره و اوپسالا راه یافت. فیلم کوتاه بعدی تین، بیدار بمان، آماده باش (Stay Awake, Be Ready) برنده جایزه ILLY بخش دو هفته کارگردانان جشنواره فیلم کن شد و در جشنواره‌های متعدد دیگری مانند کلرمون فران، لوکارنو و بوسان، به نمایش درآمد و جوایز دیگری نیز از آن خود کرد. آن فام قبل از اینکه بیدار بمان، آماده باش را بسازد، روی ایده پیله زرد کارکرده بود. این فیلم کوتاه تک پلان ۱۴ دقیقه‌ای، براساس اولین صحنه فیلمنامه پیله زرد ساخته شده است. در واقع، فام با این فیلم کوتاه به آزمایش ریتم و میزانسنی که برای پیله زرد در نظر داشته است، پرداخت.

 

مروری بر نظر منتقدان درباره فیلم درون پوسته پیله زرد

پلی لیست | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰

ماریا ای. گیتس | فیلم درون پوسته پیله زرد به کارگردانی تین آن فام، برنده جایزه دوربین طلایی بهترین فیلم اول در جشنواره فیلم کن، یک اودیسه معنوی سه ساعته عمیقا محسوس درباره اندوه و نومیدی در اشکال مختلف آن است.

اسکرین دیلی | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰

آلن هانتر | این یک فیلم اول چشمگیر، برانگیزاننده، جذاب و اسرارآمیز است. هیچ پاسخ ساده‌ای برای پرسش‌های بزرگ وجودی نیست، بلکه تنها میل به جستجوی آن‌ها با قلبی مهربان و نیت خوب وجود دارد. در نهایت تنها باید ایمان داشته باشید.

ورایتی | امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰

گای لاج | این یک فیلم هنری کند و چالش‌برانگیز و البته اغواکننده است که به دنیای آثار غول‌هایی مانند اپیچاتپونگ ویراستاکول، سای مینگ-لیانگ و تئو آنجلوپولوس، شباهت دارد، بدون آنکه تقلیدی از هیچ‌کدام‌شان به نظر برسد.

 فیلم درون پوسته پیله زرد

مجله اسلنت | امتیاز: ۸۸ از ۱۰۰

جیک کول | شاید قهرمان داستان احساس کند که ارتباطش با دنیا قطع شده، اما فیلم عمیقا در سازگاری و هماهنگی با آن است.

ایندی‌وایر | امتیاز: ۸۳ از ۱۰۰

جاش اسلیتر-ویلیامز | این فیلمی است که پیوسته شما را به درک و شهودی حسی و گم شدن در گذر زمان فرامی‌خواند، تا جایی که تقریبا می‌توانید حضور دوربین را حتی در هنگام حرکت فراموش کنید. شما با شخصیت تین در قاب فیلم زندگی می‌کنید؛ چراکه ریتم حرکت دوربین و شخصیت به شکلی طبیعی در هم تنیده شده‌اند.

نقد فیلم درون پوسته پیله زرد برگرفته از سایت ریورس شات

جولیا گانیسون | تین آن فام، درون پوسته پیله زرد را در طی دو سال در سایگون و ارتفاعات مرکزی جنوب ویتنام، منطقه‌ای با فصلی بارانی که تقریبا از می تا اکتبر ادامه دارد، فیلمبرداری کرد. باران نقش مهمی در فیلم دارد. در اولین صحنه فیلم، در بازارچه‌ای در فضای باز در سایگون، پیرنگ داستانی فیلم همزمان با آغاز بارش باران، شروع به باز شدن می‌کند. زمانی‌که یک باران شدید ناگهانی، گویی پیشاپیش از تصادف یک موتورسیکلت خبر می‌دهد. بعدتر، تین (لی فونگ وو)، یک فیلمبردار عروسی، متوجه می‌شود که خواهر شوهرش، هان، مرده است و از آنجایی که برادرش گم شده، مسئولیت مراقبت از پسرشان، دائو، بر عهده او قرار می‌گیرد. تین سپس به روستای دوران کودکی‌اش برمی‌گردد و به جستجوی برادرش و رسیدن به خلوصی معنوی می‌رود.

فیلم رابطه‌ای به‌ظاهر گسسته با روایت خود دارد. برخی صحنه‌ها عمیق‌تر به شخصیت تین می‌پردازند و داستان را به شکلی سرراست پیش می‌برند، مانند زمانی‌که تین یک قرار ملاقات پرشور و جانکاه با عشقی قدیمی را به یاد می‌آورد که از همان زمان به بعد یک راهبه شده است. با اینحال، در لحظات بسیاری، داستان به نفع تجربه‌ای زیبایی‌شناختی و فلسفی، کمرنگ می‌شود.  در این سکانس‌ها، باران، و حاشیه صوتی محیطی زنده‌ای که ایجاد می‌کند، در کنار نماهای دور، برداشت‌های بلند و ریتم کند، در راستای نمایش همگرایی قلمروهای فانی و مقدس، عمل می‌کنند. زمانی که خانواده هان بعد از تشییع جنازه او، با هم دعای تسبیح را می‌خوانند، صدای بارش شدید باران تقریبا مانع شنیدن ذکر خوانی آن‌ها می‌شود. در سکانسی دیگر نزدیک به انتهای فیلم، تین در شبی که بارانی شدید می‌بارد در امتداد مسیری کوهستانی راه می‌رود. هنگامی‌که او در مسیر خود برای لحظه‌ای توقف می‌کند، باران پراکنده می‌شود. سپس دوربین از سوژه انسانی خود فاصله می‌گیرد تا درختی پر از پروانه‌های سفید را در قاب قرار بدهد. بنابراین الگوهای آب و هوایی و جهان طبیعی به مجرایی تبدیل می‌شوند که فام از طریق آن‌ها به بیانی ماورایی و استعلایی می‌رسد.

موتور سیکلت‌ها هم مانند باران در همه جا حاضرند. سفر با موتورسیکلت جزئی جذایی ناپذیر از زندگی یک شخصیت ویتنامی است. از زمان اصلاحات اقتصادی دوی موی (Doi Moi) در سال ۱۹۸۶، اقتصاد در حال توسعه ویتنام تقاضای بسیار زیادی را برای حمل و نقل و همچنین شرایطی برای جذاب سرمایه‌گذاری خارجی جهت تقویت تولید موتورسیکلت، ایجاد کرد. در ویتنام – کشوری با جمعیت ۹۸ میلیونی – حدود ۷۰ میلیون موتورسیکلت ثبت شده وجود دارد و شلوغی و ترافیک در شهرهای بزرگ بخشی اساسی از زندگی شهری است. در جهان فیلم، اگر آب و هوا نشانه الوهیت است، موتورسیکلت‌ها به شکل پررنگی به انسان اشاره دارند. ترافیک انبوه شهری، جاده‌های خاکی گل‌آلود، خرابی‌های مکانیکی، متعلق به قلمرو کم‌تر معنوی موتورها هستند. این وسایل نقلیه که در کنار هم و در عین حال جدا از یک‌دیگر غژغژکنان در خیابان‌ها حرکت می‌کنند، مکررا انزوا، درماندگی و مهارت انسان را به یاد می‌آورند.

 فیلم درون پوسته پیله زرد

در یکی از صحنه‌های طولانی فیلم که در نمایی بسیار دور فیلمبرداری شده است، تین را می‌بینیم که موتورسیکلت از کار افتاده خود را در حاشیه‌ جاده‌ای پر پیچ و خم، حرکت می‌دهد. یک غریبه – رهگذری که هیچ تصوری نداشته از اینکه فیلمبرداری در حال انجام است –موتور خود را متوقف می‌کند و کنار می‌زند تا با او حرف بزند و کمکش کند. فیلم در چند جای دیگر  این موقعیت‌ها واقعی را نمایش می‌دهد. به عنوان مثال، مدت کوتاهی پس از اینکه تین به روستا می‌رسد، با آقای لو، پیرمردی که هم در فیلم و هم در زندگی واقعی کفن می‌بافد، دیدار می‌کند. قصه‌ای که آقای لو به تین از تجربه‌اش در ارتش در طول جنگ ویتنام می‌گوید، مستقیما از زندگی واقعی او می‌آید. فام به مدت سه هفته تمرین کرد تا حول مونولوگ آقای لو که آن را به زبان خودش می‌گوید، حرکات دوربین را به شکلی دقیق طراحی کند. اما صحنه موتورسیکلت خراب شده، تنها صحنه کاملا بدون فیلمنامه پیله زرد است. فان تصمیم گرفت که شهودی عمل کند و این احساس را داشت که این چیدمان نتایج ارزشمندی به همراه خواهد داشت. این نقطه‌گذاری غیرمتعارف که در اواخر فیلم ظاهر می‌شود، یکی از تاثیرگذارترین و خاطره‌انگیزترین لحظات فیلم است که هرچه پیش می‌رود بیش‌تر از رئالیسم فاصله می‌گیرد. استفاده از موتورسیکلت در اینجا به طرز درخشانی یک تبادل انسانی دوست‌داشتنی و بامزه را ممکن می‌سازد؛ یک ارتباط اجتماعی واقعی که هیچ صحنه دیگری از فیلم با آن مطابقت ندارد.

فیلم با گفت‌وگوی میان تین و دو دوست درباره معنای زندگی آغاز می‌شود. یکی از دوستان قصد دارد سایگون را ترک کند تا در کوهستان دنج و آرام معنای زندگی را بیابد. دوست دیگر او را ساده‌لوح می‌نامد و پیش‌بینی می‌کند که به محض اینکه پولش تمام شود، دوباره به شهر بازمی‌گردد. تین هیچ کدام از این دیدگاه‌ها را تایید نمی‌کند و در عوض ابهام آمیز بودن ایمان را به یاد دوستانش می‌آورد. اگرچه بیش‌تر مدت زمان درون پوسته پیله زرد در محیطی روستایی رخ می‌دهد، اما این بحث ابتدایی این پرسش را مطرح می‌کند که چگونه فضاهای شهری و روستانی مانع یا باعث کشف و شهودی معنوی می‌شوند. فیلم با طرح این موضوع در چارچوب یک بحث چندوجهی، روی یک دوگانگی دست می‌گذارد و تفاسیر متفاوتی را تصدیق می‌کند. البته اینکه فیلم چگونه شهر و روستا را متمایز می‌سازد، گاهی ساده انگارانه به‌نظر می‌رسد. صحنه‌های سایگون غرق در شلوغی، رفت‌وآمد، ملال و گسیختگی، هستند. تین تنها با فرار از این شهر سرمایه‌داری می‌تواند تلاش خود را برای دستیابی به سلامتی درونی آغاز کند. عزیمت او نقطه آغازین بخش رویایی‌تر و انتزاعی‌تر فیلم است. جایی‌که ترکیب‌بندی‌های فام بر زیبایی کوه‌ها، سرسبزی و لایه‌های مه، تاکید دارند. درحالی‌که گفتگوی دوستان، موقعیتی برای ترسیم ظریف نظرگاه‌های متفاوت درباره یک موضوع واحد را پیشنهاد می‌کند، دوگانه شهر بی‌خدا و طبیعت روستایی مقدس که در ادامه ظاهر می‌شود، کمی بیش از حد خط کشی شده به‌نظر می‌رسد.

درون پوسته پیله زرد ریتم آرام دلپذیری دارد. برخی لحظات از قدرتی مغناطیسی برخوردارند؛ ردیفی از گاومیش‌ها که مشتاقانه به دوربین خیره شده‌اند و با نزدیک‌تر شدن دوربین نگاه‌شان را می‌دزدند؛ قطعه کارائوکه (نوعی آوازخوانی که در آن افراد مبتدی در حین پخش موسیقی بی کلام آوازهای مشهور، متن اشعار آن ها را بر صفحه نمایشی می‌بیینند و با صدای خودشان آن را می‌خوانند) انفرادی و پرشور تین در یک اتاق آینه کاری شده؛ یک صحنه خلسه‌آمیز موتور سواری در یک جاده مه‌ آلود در هوایی گرگ و میش. همانطورکه خطوط روایی فیلم کمرنگ می‌شوند، برخی از سکانس‌ها به‌طور ضمنی داستان تین را بسط می‌دهند، مانند زمانی‌که تین با همسر و فرزند برادرش تام ملاقات می‌کند. بقیه صحنه‌ها اگرچه نامربوط به داستان هستند، اما زبان بصری فیلم حول ایده ایمان را بیش‌تر گسترش می‌دهند؛ مانند دروازه‌ها، حصارها و پرده‌های زیادی که مرز میان دنیاها را به تصویر می‌کشند. البته بخش‌های متعددی هم هستند که هیچ کدام از این اهداف را محقق نمی‌سازند، با اینحال این عدم توازن ناخوشایند نیست. در نهایت، درون پوسته پیله زرد بسیار شبیه یک روز بارانی می‌گذرد: یک روز طولانی، آهسته و خواب‌آلود، درحالی‌که حواس‌مان میان آنچه که جلوی دیدمان است و دنیای درونی دوردست و نادیدنی‌مان، شناور و سرگردان است.

 فیلم درون پوسته پیله زرد

امتیاز سایت های سینمایی به فیلم

تا زمان آماده سازی مطلب

وبسایت میانگین امتیاز
IMDB ۶.۷ از ۱۰
کاربران متاکریتیک هنوز نمره‌ای ثبت نشده است
منتقدان راتن تومیتوز ۹۷ درصد بر اساس ۲۹ نقد
کاربران راتن تومیتوز هنوز نمره‌ای ثبت نشده است
منتقدان متاکریتیک ۹۱ درصد براساس ۹ نقد

مصاحبه کارگردان فیلم

تین آن فام: داستان تین شاید انعکاسی از خودم باشد

  • رویکردم در استفاده از برداشت‌های طولانی و حرکات آهسته دوربین، از سلیقه و علاقه سینمایی خودم ناشی می‌شود. از سویی، دوست داشتم خودم را به چالش بکشم، و از سویی دیگر متوجه شدم که خودم و همچنین مخاطب برای درک تصاویر و صدا به زمان معینی نیاز داریم تا بتوانیم این فاکتورها را تحلیل و بخاطر بسپاریم و در نتیجه قادر باشیم به اعماق دنیای شخصیت سفر کنیم. حرکات آهسته و طولانی دوربین فضاهای خالی‌ای را برای مخاطب ایجاد می‌کرد تا آزادانه تماشا کند و منتظر بماند و حضور دوربین را از یاد ببرد. در نتیجه غافلگیری‌ها بدون هیچ تحمیل و اجباری به شکلی طبیعی در قاب ظاهر می‌شدند.
  • داستان تین شاید انعکاسی از خودم باشد؛ وقت‌گذرانی با دوستان، کلنجار رفتن با کار فیلمبرداری و تدوین ویدئوهای عروسی، انجام دادن تردستی و شعبده‌بازی برای سرگرم کردن دوستان، دلبستگی به عشقی در گذشته که دیگر امیدی به آن نیست، و گشت و گذارهایی پراکنده در زادگاه کوهستانی‌ام در جستجوی خاطرات باقیمانده از گذشته…اما فکر نمی‌کنم این یک فیلم زندگینامه‌ای باشد، زیرا برای من ارتباط با تجربه شخصی‌ام یک فرایند طبیعی در هنگام ساخت فیلم بود.

 

پوستر فیلم درون پوسته پیله زرد

پوستر فیلم درون پوسته پیله زرد

دانلود فیلم

ادامه مطلب معرفی کامل و نقد فیلم تحسین شده درون پوسته پیله زرد

فیلم بانو؛ مرور نقدهای قدیمی درباره فیلم توقیف شده مهرجویی

فهرست بهترین فیلم های زنده‌یاد داریوش مهرجویی

خلاصه داستان و عوال فیلم بانو

عوامل اصلی فیلم بانو: نویسنده و کارگردان: داریوش مهرجویی/ مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری/ چهره‌پردازی: عبدالله اسکندری، اکرم نویدی/ تدوین: حسن حسندوست/ موسیقی: ناصر چشم‌آذر/ طراح صحنه: فریار جواهریان/ بازیگران: بیتا فرهی، عزت‌الله انتظامی، خسرو شکیبایی، گوهر خیراندیش، فردوس کاویانی، سیما تیرانداز، حمیده خیرآبادی، فتحعلی اویسی، محمود کلاری، میرصلاح حسینی

داستان: «محمود برای پیوستن به یک زن مطلقه، همسرش بانو را ترک می‌کند و به امارات متحده عربی می‌رود. بانو که در تنهایی‌اش با یی‌چینگ، بودیسم و تی‌ام دمخور است، از روی دلسوزی و برای یافتن همدم، کرمعلی باغبان همسایه و هاجر، همسر باردارش را که اتاق محل سکونتشان را از دست داده‌اند، به خانه دعوت می‌کند. به‌تدریج، همسر برادر هاجر که با دو فرزندش از اراک به تهران آمده و پدر هاجر، قربان‌سالار، نیز به آنها ملحق می‌شوند و چنان اختیار خانه را در دست می‌گیرند که مستخدمه خانه، آنجا را ترک می‌کند. قربان‌سالار از اعتماد بانو سوءاستفاده می‌کند و یک تخته فرش با چند گلدان عتیقه را به کمک شریکش می‌رباید و در ازای بدهی‌اش به او می‌دهد. بانو که شاهد سرقت است، به‌شدت عصبی می‌شود و وقتی با انکار قربان‌سالار و هاجر مواجه می‌شود، به اتاقش پناه می‌برد و در را به‌روی خود می‌بندد. درحالی‌که خالی‌کردن خانه به دست قربان‌سالار و شریکش ادامه دارد، محمود از مسافرت برمی‌گردد و خانه را کاملا به‌هم‌ریخته می‌یابد. او برای بانو که بیمار و ضعیف شده، تعریف می‌کند که چطور زن مورد علاقه‌اش، در یک فرصت مناسب او را ترک کرده و احتمالا طبق نقشه قبلی، به‌سراغ مرد دیگری رفته است. محمود به‌سراغ دکتر حسام، دوست قدیمی بانو می‌رود و به کمک او، قربان‌سالار که از کمردرد می‌نالد، به بیمارستان منتقل می‌شود. هاجر نیز برای زایمان به بیمارستان می‌رود و بقیه هم به‌تدریج خانه را ترک می‌کنند تا نوسازی خانه آغاز شود. اما حالا این بانو است که خانه را ترک می‌کند و به شهر دیگری می‌رود.»

 

دستاوردها و آمار فروش فیلم بانو

توقیف فیلم بانو باعث شد تا این فیلم فرصت حضور در جشنواره فجر را از دست بدهد. در غیر این صورت، این ساخته مهرجویی می‌توانست در بسیاری از رشته‌های اصلی (از کارگردانی و فیلمنامه گرفته تا نقش‌آفرینی‌های درخشان بیتا فرهی، عزت‌الله انتظامی و گوهر خیراندیش) از گزینه‌های نامزدی سیمرغ بلورین باشد.

بانو، پس از ۷ سال توقیف، از ۲۲ مهر ۱۳۷۷ روی پرده رفت. اکران این فیلم نه‌تنها دیرهنگام بلکه ناگهانی هم بود. در واقع حتی چند روز پیش از نمایش عمومی بانو هم کسی خبر نداشت که قرار است این فیلم روی پرده برود. بنابراین اکران بانو همه را غافلگیر کرد. شاید همین امر روی دیده‌شدن فیلم تاثیر منفی گذاشت. هرچند از تب‌وتاب رسانه‌ای پیرامون توقیف بانو هم چند سالی گذشته بود و همین هم باعث می‌شد که این فیلم مهرجویی به‌اندازه زمان ساخت برای عموم کنجکاوی‌برانگیز به‌نظر نرسد. در نهایت فیلم با بازخورد متوسطی از سوی عموم تماشاگران روبه‌رو شد و با جذب ۲۹۸ هزار و ۸۸ مخاطب در رتبه بیست‌وچهارم پرتماشاگرترین فیلم‌های سال ۱۳۷۷ قرار گرفت.

فیلم بانو

ماجرای توقیف فیلم بانو داریوش مهرجویی

داریوش مهرجویی بعدها به این اشاره کرد که اگر بانو توقیف نمی‌شد شاید مسیر سینمایی او هم تغییر می‌کرد. اما مهرجویی تنها فردی نبود که حرفه‌اش به‌واسطه توقیف بانو دستخوش تغییر شد. حتی فراتر از او، می‌توان به دو بازیگری اشاره کرد که شاید بتوان گفت بهترین نقش‌آفرینی‌های خود را در این فیلم به نمایش گذاشتند. بیتا فرهی و گوهر خیراندیش درخششی غیرمنتظره در بانو دارند و اگر این فیلم در همان سال‌ها دیده می‌شد، چه‌بسا هر دو در سال‌های آینده پیشنهادهای حرفه‌ای متفاوتی دریافت می‌کردند. به‌هرحال این هم از تبعات تیغ بی‌رحم سانسور و توقیف است که می‌تواند زندگی خیلی‌ها را به همین راحتی عوض کند.

در ادامه، ماجرای توقیف بانو را از زبان خود مهرجویی می‌خوانیم. لازم به ذکر است که تمامی نقل‌قول‌های ذکرشده از قول مهرجویی و منتقدان مختلف در این مطلب، در شماره ۲۲۸ ماهنامه فیلم (آذر ۱۳۷۷) منتشر شده‌اند: «آن موقع کلی تلاش کردیم و به خودمان و همکارانمان فشار آوردیم تا فیلم برای نمایش در دهمین جشنواره فیلم فجر (سال ۱۳۷۰) به‌موقع آماده شود و به نمایش درآید، که آماده شد ولی نمایش داده نشد… تنها توضیحی که درباره توقیف فیلم شنیدم، حرف‌های فخرالدین انوار بود که گفت فیلمت از نظر شورا، توهین به انسان و مردم است. البته خودش نظر شورا را قبول نداشت. من هم برای شورا نامه‌ای نوشتم با این مضمون که چه‌گونه فیلم را ندیده‌اند یا بد دیده‌اند و این‌که فیلم برخلاف نظر آنها، سراسر ستایش از انسان است و… به‌هرحال شورا برای نجات دادن فیلم، آن را «فعلا» غیرقابل‌نمایش اعلام کرد. یعنی برای نجات فیلم، آن را به کل توقیف کرد. چه‌جور برداشتی از فیلم شده بود، نمی‌دانم. فقط می‌گفتند چون سال قبل، نمایش فیلم نوبت عاشقی [محسن مخملباف] باعث شده بود گروه مخالفان، به‌خصوص مهدی نصیری و همفکرانش سخت به جان وزارت ارشاد بیفتند، امسال ارشاد قدری احتیاط می‌کند، زیرا بانو هم ممکن است چنین واکنش‌هایی را برانگیزد. به‌هرحال، ترس از دست دادن موقعیت و مقام، و وضعیت خاص ارشاد در آن هنگام که زیر تیغ حمله‌هایی بود، دست‌به‌دست هم داد تا فیلم توقیف شود.»

 

فیلم بانو درباره چیست؟

شاید مهم‌ترین خصوصیتی که فیلم بانو را در زمان ساخت به اثری حساسیت‌برانگیز تبدیل کرد، برخورد با آن به‌عنوان یک اثر استعاری بود. داستان بانویی غنی و محترم که خانه بزرگ و قدیمی‌اش را در اختیار گروهی پاپَتی نمک‌نشناس قرار می‌داد و با برخوردی غیرمنصفانه روبه‌رو می‌شد، ظاهرا برای عده‌ای تصویری نمادین ایجاد می‌کرد. کافی بود بانو را نمادی از ایران در نظر بگیرند تا تمام اشارات داستانی فیلمْ ارجاعاتی به تاریخ معاصر به‌نظر برسند! با این وجود منتقدان در زمان اکران عمومی بانو از جنبه‌های مختلفی به مضامین مطرح‌شده در فیلم پرداختند و نشان دادند که ماجرا پیچیده‌تر از تقلیل بانو به یک اثر ایدئولوژیک است. تهماسب صلح‌جو و جواد طوسی از جمله منتقدانی بودند که درون‌مایه‌های کلیدی بانو را مورد ارزیابی قرار دادند.

طهماسب صلح‌جو (ماهنامه فیلم، آذر ۱۳۷۷): بانو بیش از آن‌که فیلمی درباره رویارویی و کشمکش و مجادله دارا و ندار باشد و داستان همیشگی فقر و فلاکت آدم‌ها را به روایتی دیگر تکرار کند، توصیفی هوشمندانه از اسارت انسان گرفتار در سیطره جبرآمیز شرایط نابه‌سامان اجتماعی است و حدیث آرزومندی آدم‌هایی را بازمی‌گوید که در ظلمت ناهنجاری‌ها اسیرند و به همین دلیل در آغاز کار، پیشاپیش، احساس همدلی ما را نسبت به زنی برمی‌انگیزد که در قطب مخالف آدم‌های فقیر و مسکین ماجرا قرار دارد

از دید صلح‌جو، این فیلم مهرجویی در وهله اول نه نمایانگر تقابل طبقات غنی و فقیر، بلکه نشان‌دهنده گرفتار شدن انسان در چنبره مشکلات اجتماعی است: «بانو بیش از آن‌که فیلمی درباره رویارویی و کشمکش و مجادله دارا و ندار باشد و داستان همیشگی فقر و فلاکت آدم‌ها را به روایتی دیگر تکرار کند، توصیفی هوشمندانه از اسارت انسان گرفتار در سیطره جبرآمیز شرایط نابه‌سامان اجتماعی است و حدیث آرزومندی آدم‌هایی را بازمی‌گوید که در ظلمت ناهنجاری‌ها اسیرند و به همین دلیل در آغاز کار، پیشاپیش، احساس همدلی ما را نسبت به زنی برمی‌انگیزد که در قطب مخالف آدم‌های فقیر و مسکین ماجرا قرار دارد و از گنج نابرده رنجِ میراث پیشینیانش بسیار بهره‌مند است. با این همه تنهاتر، درمانده‌تر و آسیب‌پذیرتر از دیگران به‌نظر می‌رسد.»

این منتقد باسابقه در ادامه به فضای تمثیلی و معنای دوگانه بانو پرداخت: «جغرافیای جهان فیلم در حصار یک باغ قدیمی، با درختان کهن‌سال بی‌برگ، شیرهای سنگی، آبگیری منجمد و عماراتی آراسته به اشیای گران‌بها ترسیم می‌شود و با این نشانه‌ها خواه‌ناخواه جاذبه فضایی تمثیلی را پیدا می‌کند و معنای دوگانه‌ای به خود می‌گیرد؛ جایی که برای مریم بانو، هم سرزمین فراخ مهر است و هم قفس تنگ واهمه‌های جانکاه. بنابراین وقتی می‌گوید: «این جنگ من است با من»، تنها به احساس خلجان خود اشاره نمی‌کند، بلکه از تضاد پنهان در دنیای اثر نیز پرده برمی‌دارد. بانو با حس دوگانه‌اش، فیلمی پیچیده و قابل تفسیر و تاویل است؛ چون در میدان کشاکش خیر و شری به سامان می‌رسد که از تقابل فرد با خودش سرچشمه گرفته است.»

صلح‌جو به تعدادی از این عناصر تمثیلی فیلم هم اشاره کرد: «بیرون باغ مریم بانو، حادثه‌ای در شرف تکوین است؛ درختان کهن‌سال را قطع کرده‌اند تا شالوده بنایی نو و پایگاه اقتدار نسلی دیگر ریخته شود. شتاب این حادثه، حصار دنیای مریم بانو را می‌شکند و راهی به‌سوی واقعیت بیرون می‌گشاید. دیوار نیمه‌ویران باغ، یکی دیگر از نشانه‌های تمثیلی فیلم است که تا پایان ماجرا، نقش کنایه‌آمیزش را حفظ می‌کند. واقعیت از همین شکاف به خلوت حریم مریم بانو رخنه می‌کند.»

به‌نظر صلح‌جو، شخصیت‌پردازی بانو فراتر از تصویر تیپیک فرد مهربانی است که خانه‌اش را بی‌منت در اختیار افرادی متعلق به طبقات پایین قرار می‌دهد. کار تا جایی پیش می‌رود که حتی می‌توان در نیت اولیه بانو هم تردید کرد. این هم یکی از دوگانگی‌های تعمدی موجود در فیلم است که منجر به چرخشی اساسی در مسیر حرکت داستان می‌شود: «لایه‌های پنهانی شخصیت مریم بانو، در رویارویی با قربان‌سالار آشکار می‌شود. او که تا این‌جا الگوی معصومیت و شکیبایی بوده، با وسوسه‌های قربان‌سالار، کم‌کم خوی مرده اشرافیت بار دیگر در وجودش جان می‌گیرد و راه و رسم ازیادرفته سفره‌داری و بنده‌پروری را به‌خاطر می‌آورد و اندوه و بی‌پناهی و غربتش را از یاد می‌برد. بانو وقتی در صحنه ضیافت قربان‌سالار، با نخوت و غرور، در جامه سپید و آراسته به زیور و زینت پا به تالار می‌گذارد، پیداست که آن شوکت و شکوه دروغین را باور کرده و از این‌که می‌تواند همچون نیاکانش از موهبت برتر اصل و نسب بهره‌مند باشد، دلشاد است. با این تعبیر، قضیه شکل دیگری پیدا می‌کند و این پرسش پیش می‌آید که آیا پناه دادن مریم بانو به همسایگان مستمندش به‌راستی از سر نوع‌دوستی بوده است یا نیاز به همنشین در روزهای تلخ تنهایی، او را به این کار وامی‌دارد؟ فیلم پس از طرح این پرسش، در یک چرخش ناگهانی از مدار نخستینش، یعنی شرح همزیستی مسالمت‌آمیز آدم‌ها خارج می‌شود، قصه را از زاویه دیگری پی می‌گیرد و اوج تازه‌ای به درام می‌دهد. در این مرحله، آن شفقت و همدلی انسانی که ظاهرا می‌توانست پایان خوشی برای ماجرا رقم بزند، به یک‌باره جایش را به کینه و دشمنی می‌دهد. هشدار توفان، مریم بانو را از سجاده نماز به‌سوی پنجره می‌کشاند تا جلوه‌ای از حقیقت را ببیند. در چشم‌انداز او، قربان‌سالار را می‌بینیم که چند شیء گرانبهای خانه را با خود می‌برد.»

از سوی دیگر، جواد طوسی با رویکردی اجتماعی به ارزیابی بانو پرداخت. طوسی در نقد خود به تصویری از عارف قزوینی اشاره کرد که در راه‌پله لوکیشن اصلی فیلم به چشم می‌خورد و از همین دریچه، راهی برای تحلیل جهان‌بینی فیلم می‌یابد: «دوست دارم بانو را از زاویه نگاه عارف قزوینی که عکس بزرگش در راه‌پله خانه بانو آویخته شده، ببینم؛ همان شاعر ستم‌دیده و دل‌آزرده‌ای که جز پریشانی و بدعهدی ایام ندید، همان مرثیه‌سرای آزاده و وطن‌پرست، همان سخنور ملول و مردم‌گریز و خاموش که پس از عمری سفر و تجربه‌اندوزی و خوش‌بینی و بدبینی پیاپی، نهایتا به این واقعیت رسید که تا طبقه عوام تربیت نشود و افراد منورالفکر از فردگرایی و ریاکاری دست برندارند، امیدی به بهروزی و بهبود این مُلک نیست. آزادمردی زاده و بزرگ‌شده در دوره‌ای میان تحول و انقلاب. داریوش مهرجویی، آگاهانه این مکان را به‌عنوان یکی از لوکیشن‌های کلیدی فیلمش انتخاب کرده است. در طول فیلم، بارها بانو را می‌بینیم که در حین بالا رفتن و پایین‌آمدن از پله‌ها، از مقابل این عکس عبور می‌کند؛ عکسی به‌مثابه یک ناظر و روایتگر تاریخ.»

جواد طوسی (ماهنامه فیلم، آذر ۱۳۷۷): با همه ارزش‌های هنری و زیبایی‌شناسانه فیلم بانو، نگاه اجتماعی مهرجویی واقع‌بینانه نیست. صاحب این قلم نیز زیاد با این نوع نگاه تعمیم‌پذیر که نهایتا منجر به محکومیت تمام‌وکمال یک قشر یا طبقه می‌شود، موافق نیست. آیا رواست که با هر بینش و تفکر و برداشت مستقل و به‌تبع مشاهدات عینی‌مان در برهه‌های حساس و ملتهب تاریخی/ اجتماعی، همه کاسه‌کوزه‌ها را (بدون بررسی و تحلیل علت و معلولی) بر سر این طبقه فرود آوریم؟

طوسی، به‌نوعی برداشت‌های نمادین از شخصیت بانو به‌عنوان نمادی از وطن را تایید کرد: «بانو در کلیت فیلم، دو وجه پیدا می‌کند: در وجه زمینی، او را زنی تنها و پریشان‌حال و عارف‌مسلک و بی‌نیاز از مال‌ومنال و نیازمند عشق و محبت و ناموفق در زندگی زناشویی می‌بینیم. اما در وجه نمادین، تبدیل به مام وطن می‌شود؛ البته مام وطنی بسیار خاص و متفاوت. بانو از این منظر، با حس اعتماد و خوش‌بینی، پناهگاه بی‌پناهان می‌شود و نهایتا به بدبینی و بی‌اعتمادی می‌رسد.»

از این منظر، طوسی سعی کرد جهان‌بینی بدبینانه مهرجویی را در بانو مورد تاکید قرار دهد: «مهرجویی امیدش را از این خانه سست و بی‌بنیان کاملا می‌برد. صاحب خانه، خودش گیج و حیران و سردرگم است و رهگذران و میهمانان خوانده و ناخوانده‌اش، همه یک‌چیزیشان می‌شود. یکی ترحم‌انگیز و مملو از کمبود و عقده حقارت که یک‌دفعه از هول حلیم توی دیگ می‌افتد، و دیگری رجاله و هفت‌خط و خوره که اگر ولش کنی، همه‌چیز را درو می‌کند. در این میان، فقط زنی به‌نام شیرین با نگاه مهربان مهرجویی مواجه شده است. اگر بخواهیم بر اساس نوعی تقسیم‌بندی اجتماعی به مجموعه این افراد بپردازیم، شیرین در جایگاه قشر میانی رشدنیافته قرار می‌گیرد. بازتاب اقامت و حضور ازپیش‌تعیین‌شده او، تصویری مخدوش و موهن از این قشر نیست. برخلاف هاجر که بانو و دیگر افراد طبقه‌اش را در برخورد خصمانه نهایی از همه پست‌تر خطاب می‌کند، شیرین در همه‌حال نسبت به بانو موضع‌گیری جانبدارانه‌ای دارد.»

البته در انتهای نقد خود، جواد طوسی رویکرد اجتماعی مهرجویی در بانو را یک‌طرفه و غیرواقع‌بینانه دانست: «با همه ارزش‌های هنری و زیبایی‌شناسانه فیلم بانو، نگاه اجتماعی مهرجویی واقع‌بینانه نیست. صاحب این قلم نیز زیاد با این نوع نگاه تعمیم‌پذیر که نهایتا منجر به محکومیت تمام‌وکمال یک قشر یا طبقه می‌شود، موافق نیست. آیا رواست که با هر بینش و تفکر و برداشت مستقل و به‌تبع مشاهدات عینی‌مان در برهه‌های حساس و ملتهب تاریخی/ اجتماعی، همه کاسه‌کوزه‌ها را (بدون بررسی و تحلیل علت و معلولی) بر سر این طبقه فرود آوریم؟ طبقه‌ای که خودش به جهات گوناگون (اعم از فقر فرهنگی، بی‌پشتوانگی اقتصادی، هویت‌نیافتگی تاریخی، قابلیت انعطاف برای تن‌دادن به بهره‌کشی در شرایط خاص و بحرانی)، همواره در معرض همه‌گونه تهاجم و آسیب‌پذیری بوده است؟ چنین نگرشی از هیچ دیدگاه مترقی آرمانی و عدالت‌خواهانه (با هر عنوان از رده خارج شده و یا به‌جامانده و مابه‌ازا فراهم شده) نمی‌تواند قابل‌قبول باشد.»

 

جایگاه فیلم بانو در سینمای داریوش مهرجویی

بانو اولین فیلم از میان آثاری بود که مهرجویی به‌صورت متوالی با محوریت شخصیت‌های زن ساخت؛ مسیری که به‌ترتیب با فیلم‌های سارا، پری و لیلا ادامه پیدا کرد. اما توقیف هفت‌ساله فیلم باعث شد تا آخرین فیلم از میان این چهار اثر باشد که به نمایش عمومی درمی‌آید. همین اتفاق باعث شد تا منتقدان به شباهت‌های موجود میان این آثار توجه کنند. به‌عنوان مثال، شهزاد رحمتی بانو را به‌نوعی یکی از نقاط عطف کارنامه مهرجویی در نظر گرفت. به عقیده رحمتی در این فیلم ویژگی‌هایی قابل ردیابی است که در سه اثر بعدی داریوش مهرجویی هم به چشم خوردند: «بانو بی‌شک در کارنامه مهرجویی، فیلم بسیار مهمی است؛ چه به‌لحاظ فرم و ساختار، چه به‌لحاظ مضمونش. مهرجویی برخی از عناصر ساختاری و شگردهای فرمی را که بعدا به مولفه‌های همیشگی آثارش تبدیل شدند، برای اولین‌بار در بانو به‌شکلی گسترده به کار گرفت؛ فیدهای رنگی متعدد و استفاده مقتصدانه از موسیقی متن که در همه فیلم‌های بعدی‌اش قابل مشاهده است، همچنین کار با چند شخصیت در فضایی بسته و محدود که به‌خصوص در لیلا تکرار شد. به‌لحاظ موضوع و داستان نیز بانو نخستین فیلم از میان آثار چندگانه اوست که یک زن را به عنوان شخصیت محوری، در کوران دشواری‌های عاطفی، اخلاقی و فلسفی تصویر می‌کند؛ شخصیتی که در سارا و لیلا نیز همچون بانو در پایان، ترک زندگی و همسر می‌کند و… با دقت در فیلم‌های بعدی مهرجویی، می‌توان دریافت که پری به‌نوعی، حاصل گسترش سرگشتگی‌های عرفانی و عطش حقیقت‌طلبی مستتر در روحیه بانوست؛ سارا زاده گسترش دشواری‌های عاطفی بانو با همسرش و گسیختگی ارتباط میان آن دو است و شخصیت محوری آن نیز زنی است که همچون بانو، تنها پاداش صداقت و خلوص و فداکاری‌اش، دل‌شکستگی است و تنهایی؛ و در لیلا همین دشواری‌های عاطفی با غم نداشتن فرزند که بانو نیز از آن رنج می‌برد، و همان تنها گذاشته شدن ابدی همراه می‌شود.»

فیلم بانو

رضا درستکار هم به سه مضمون کلیدی بانو اشاره کرد که هر کدام سه فیلم بعدی مهرجویی، به گسترش یکی از آن ایده‌ها اختصاص داشتند: «پس از توقیف بانو، مهرجویی سه ایده و مضمون اساسی فیلم را در فیلم‌های بعدی‌اش گسترش داد که به ساخته‌شدن فیلم‌های موفقی چون سارا، پری و لیلا انجامید. ایده رفتن مریم بانو از خانه، در سارا با موفقیت اجرا شد که وامدار متن اصلی، یعنی خانه عروسک بود. در واقع، قصه سارا زمینه بهتری را برای آن پایان درخشان فراهم کرد… در پری که به‌لحاظ سیروسلوک عرفانی و سرگشتگی شخصیت‌ها به فیلم هامون پهلو می‌زند، مهرجویی با الهام از سه قصه جروم دیوید سالینجر، دقیقا وجوه عرفانی و عزلت‌نشینی بانو را که با شخصیت پری و اساسا فیلمی مستقل سازگارتر بود، گسترش داد… و بالاخره لیلا (با آن‌که ایده‌اش متعلق به کس دیگری است)، رسما به تکمیل و گسترش رابطه «زن/ مرد/ هوو»ی فیلم بانو پرداخت.»

اما بانو نه‌تنها با آثار بعدی مهرجویی، که با فیلم قبلی او هم قابل مقایسه بود. عده‌ای دغدغه‌ها و سرگشتگی‌های روشنفکرانه بانو را ادامه مسیری دانستند که مهرجویی در فیلم هامون در پیش گرفته بود. خود مهرجویی هم این گمانه‌زنی‌ها را تایید کرد: «بانو در واقع، ادامه یا تحول و رشد همان تم هامون است. بانو درواقع، هامون زن است و فیلم، سرگذشت رنج او.»

بانو، لوئیس بونوئل، غلامحسین ساعدی و چند داستان دیگر!

بانو نه‌ فقط با دیگر فیلم‌های خود مهرجویی، بلکه همچنین با یکی از فیلم‌های مهم تاریخ سینما هم مقایسه شده است. لوئیس بونوئل، فیلمساز شهیر اسپانیایی، در یکی از مهم‌ترین آثار خود به‌اسم ویریدیانا (۱۹۶۱) داستان راهبه‌ای تازه‌کار و پاک‌نیت را روایت کرده بود که، پس از این‌که ارث قابل‌توجهی از جانب یکی از اقوامش دریافت می‌کند، تصمیم می‌گیرد خود را وقف حمایت از گروهی از فقرا کند اما آن فقرا به‌تدریج کنترل خانه را در دست می‌گیرند و ویریدیانا به‌تدریج به زن کاملا متفاوتی تبدیل می‌شود. مقایسه همین خلاصه داستان با آن‌چه از ماجراهای رخ‌داده در فیلم بانو در ابتدای این مطلب ذکر شد، نشان‌دهنده شباهت‌های کلی میان این دو فیلم است. بنابراین عجیب نبود که بسیاری از منتقدان در نقدهای خود به نام لوئیس بونوئل اشاره کردند.

سعید عقیقی (ماهنامه فیلم، آذر ۱۳۷۷): بانو را نسخه ایرانی ویریدیانا دانسته‌اند، اما هنگام دیدن فیلم، نام غلامحسین ساعدی بیشتر به یادم آمد تا لوئیس بونوئل. همان بافت تمثیلی کل‌نگرانه داستان‌ها و به‌ویژه نمایشنامه‌های او و همان حضور تدریجی غریبه‌هایی که به‌مرور آشنا می‌شوند و غریبگی‌شان در پایان به‌شکلی غافلگیرکننده، هراس‌آور جلوه می‌کند، در بانو نیز به‌وضوح جریان دارد

هرچند شباهت‌های عمومی میان دو فیلم آن‌قدر آشکار بود که جای چندانی برای انکار باقی نمی‌گذاشت، اما تاکید گروهی از منتقدان بر این بود که به‌هیچ‌وجه نمی‌توان بانو را صرفا چیزی در حد دوباره‌سازی شاهکار بونوئل دانست. به‌عنوان مثال ناصر صفاریان به تفاوت مهمی اشاره کرد که عملا جهان‌بینی فیلم مهرجویی را از اثر بونوئل متمایز می‌کند: «اگر لوئیس بونوئل، ویریدیانا را به تسلیم در برابر وضعیت موجود واداشت و پس از این‌که پاکی‌اش به یغما رفت، او را بر سر میز بازی مهاجمان نشاند و با صدای قهقهه مستانه‌ای که هیچ نشانی از گذشته معصومانه یک راهبه نداشت، پرونده فیلمش را بست، مهرجویی چنین نمی‌کند و انسان وجودی‌اش را فدا نمی‌کند. بانو، مانند سارا و لیلا، خودش را کنار می‌کشد و می‌رود. و درست مانند آنها، موقعی خانه را ترک می‌کند که در ظاهر، هیچ مشکلی وجود ندارد و همه‌چیز برای یک زندگی آرام آماده است.»

رضا درستکار هم اعتقاد داشت که بانو، علی‌رغم شباهت‌های آشکار به ویریدیانا، در ذات خود به یکی دیگر از فیلم‌های بونوئل شباهت دارد: «امیدوارم ویریدیانا دستاورد بزرگ لوئیس بونوئل را دیده باشید. ماجرای راهبه پرهیزگاری که ایثارگرانه از تمام امکاناتش بهره می‌جوید تا فقیران و بیچارگان را گرد آورد و به تیمارشان بپردازد، اما عاقبت توسط میهمانانش هتک‌حرمت می‌شود و شکست می‌خورد… بی‌گمان شباهت انکارناپذیر این داستان به داستان فیلم بانو و به‌خصوص اجرای دوباره یکی از غریب‌ترین فصل‌های ویریدیانا و تاریخ سینما – یعنی فصل شام آخر – در بانو، ذهن را متوجه شخصیت ویریدیانا و توهمش درباره بازگشت مصلحی چون مسیح می‌کند. اما فیلم به‌رغم شباهت‌های ظاهری‌اش به ویریدیانا، بیشتر به دستاورد دیگر استاد، تریستانا نزدیک است که به نتیجه‌ای عمیق‌تر از موشکافی روابط میان شخصیت‌ها دست می‌یابد.»

تریستانا نمایشی از زندگی یک آریستوکرات پیر و از دور خارج‌شده به‌نام دن لوپه است که سرپرستی دختر معصومی به نام تریستانا را بر عهده می‌گیرد. با این مقدمه، درستکار سعی کرد نوعی هم‌ارزی میان شخصیت‌های دو فیلم بانو و تریستانا بیابد: «با پرهیز از نگرش طبقاتی به آدم‌های بانو، می‌توان به‌سادگی، قربان‌سالار را جانشین دن لوپه دانست که اتفاقا می‌کوشد در گفتار و کردارش، خود را منتسب به اعیان کند و مدام کاردانی‌اش را به رخ می‌کشد و در صدد جلب اعتماد بانو است. دن لوپه هم در تریستانا می‌کوشید خود را آدم خوبِ زمانه خویش جا بزند و از این راه، اعتماد تریستانا را جلب کند. هرچند به‌لحاظ موقعیت اجتماعی، جایگاه تریستانا و دن لوپه، عکس جایگاه بانو و قربان‌سالار است، اما همان ریاکاری و موذی‌گری یکسویه بر رابطه هر دو زوج حاکم است و مهرجویی با ظرافت هرچه بیشتر، همان تمایل‌ها را در شخصیت قربان‌سالار و رفتارش با بانو تصویر کرده.»

سعید عقیقی اما به‌جای توجه به شباهت بانو با آثار بونوئل، به آثار غلامحسین ساعدی، دوست و همکار قدیمی مهرجویی، اشاره کرد: «بانو را نسخه ایرانی ویریدیانا دانسته‌اند، اما هنگام دیدن فیلم، نام غلامحسین ساعدی بیشتر به یادم آمد تا لوئیس بونوئل. همان بافت تمثیلی کل‌نگرانه داستان‌ها و به‌ویژه نمایشنامه‌های او و همان حضور تدریجی غریبه‌هایی که به‌مرور آشنا می‌شوند و غریبگی‌شان در پایان به‌شکلی غافلگیرکننده، هراس‌آور جلوه می‌کند، در بانو نیز به‌وضوح جریان دارد.»

فیلم بانو

نتیجه‌گیری

چرا مهرجویی در پانزده سال پایانی دوران زندگی پربارش که به‌شکل دردناکی به پایان رسید، هرگز نتوانست اثری بسازد که خاطره بهترین دوره کاری‌اش (که بانو هم در همان دوره ساخته شد) را زنده کند؟ یک سوال عمومی‌تر: چرا سینمای ایران سقوطی همه‌جانبه را در سه دهه اخیر تجربه کرده است؟ چرا هنوز وقتی از آثار ماندگار سینمای ایران پس از انقلاب صحبت می‌کنیم، عموما به فیلم‌هایی رجوع می‌کنیم که بیش از دو دهه از ساخت‌شان گذشته است؟ چه شد که مخاطب ۸۱ میلیونی سال ۱۳۶۹ به جایی رسیده که آمار تقریبا ۲۵ میلیون بلیت فروخته‌شده در ۱۱ ماه اول سال ۱۴۰۲ (آن هم در حالی‌که بیش از نیمی از این تعداد تنها متعلق به دو فیلم موفق است) از سوی مدیران نمایانگر رونق سینمای ایران تلقی می‌شود؟

می‌توان دلایل زیادی را در پاسخ به هر کدام از این پرسش‌ها مطرح کرد. اما یکی از این دلایل، تصمیمات کلیدی اتخاذشده از سوی مدیران سینمای ایران در بزنگاه‌های کلیدی بوده است. بانو نمونه مناسبی است تا به یاد بیاوریم که چگونه رفتارهای غلط مدیران وقت (در کنار فشار گروهی از منتقدان ایدئولوژیک نزدیک به جریان رسمی) فرصت پیشرفت را از سینمای ایران گرفته است. بلایی که سر فیلم بانو با آن رویکرد متفاوت و تامل‌برانگیزش آمد، یکی از نشانه‌هایی بود که به سینماگران ایرانی می‌فهماند که اگر پای خود را از گلیم‌شان درازتر کنند مصیبت مشابهی انتظارشان را می‌کشد. همین‌طور مخاطبان سینمای ایران هم آن‌قدر آگاه بودند که افول تدریجی سینمای ایران را حس کنند. این تغییرات البته یک‌شبه رخ نمی‌دهد اما بعضی از اتفاقات، نشانه‌هایی هستند که می‌توان آنها را به مسائل کلی‌تری تعمیم داد. توقیف بانو یکی از همین موارد است.

۱۰ مرحله‌ فیلمسازی داریوش مهرجویی

درباره گریم های عجیب فیلم بانو

مرجان فاطمیمرجان فاطمی | ۳۰ سال از خلق فیلم ماندگار بانو به کارگردانی داریوش مهرجویی می‌گذرد. گریم متفاوت عزت‌الله انتظامی و گوهر خیراندیش در نقش‌های قربان سالار و هاجر و همچنین شخصیت‌پردازی و بازی درجه‌یک آنها در این دو نقش، باعث شده هنوز هم بعد از ۳ دهه آنها را جزو درخشان‌ترین‌های نقش‌های سینمای ایران به‌حساب بیاوریم.

نقد فیلم بانو

بانو | بخشنده‌ رو به زوال

بیتا فرهی که سال ۱۳۶۸ با بازی در «هامون» توانسته بود توجه‌های زیادی را به سمت خودش جلب کند، ۲ سال بعد، یکی دیگر از نقش‌های درخشانش را در «بانو» به نمایش گذاشت. نقش زنی ثروتمند و تنها که گمان می‌کند با مهربانی و صمیمیت با آوارگان و فقرا می‌تواند زندگی نابسامان و تنهایی پر اندوهش را جبران کند. محبت بی‌دریغش را روانه‌ این خانواده ضعیف و بی‌خانمان می‌کند و نهایتا تمام زندگی‌اش را از دست می‌دهد و به لحاظ روحی هم رو به زوال می‌رود. در ظاهر به نظر می‌رسد ساده‌ترین گریم روی صورت شخصیت بانو انجام شده باشد و طراحی چهره بیتا فرهی کار زمان بری نبوده است اما طبق گفته‌های عبدالله اسکندری، یکی از سخت ترین طراحی گریم‌ها را داشته است. ابتدای فیلم دچار آشفتگی ذهنی می‌شود و کم‌کم خون از صورتش می‌رود و به تدریج رنگ‌پریده‌تر و نحیف‌تر می‌شود تا پایان داستان که کاملا به لحاظ ظاهری و روحی به فروپاشی می‌رسد. این تغییر تدریجی، کاملا در صورتش آشکار است.

گوهر خیراندیش در فیلم بانو

هاجر | گدای سلطه‌گر

هاجر با صورتی سوخته و موهایی وزوزی و دندان‌هایی زرد نمونه‌ی بارز زنی فقیر و قابل‌ترحم بود. زنی بیمار و رنج‌کشیده که می‌توانست دل هرکسی را به رحم بیاورد. این موجود قابل‌ترحم، رفته‌رفته صفات مرموز و شیطانی‌اش را به نمایش می‌گذاشت و با فرصت‌طلبی تلاش می‌کرد از محبت بانو به نفع رونق زندگی خودش و خانواده‌اش استفاده کند. آن چهره‌ی مظلوم ابتدای فیلم با گذشت زمان در ذهن مخاطب رنگ می‌باخت و ترحم به تنفر تبدیل می‌شد. درواقع نمونه بارز آدمی نداری بود که از موضع ضعف وارد می‌شوند و احساسات طرف مقابلش را درگیر می‌کنند و سر بزنگاه، شیره جانشان را می‌کشند. گریم گوهر خیراندیش در نقش هاجر، هنوز هم یکی از سنگین‌ترین گریم‌های سینمای ایران به‌حساب می‌آید. خود گوهر خیراندیش در جایی گفته که برای این نقش تلاش می‌کرده زشت‌تر شود و خاطره جالبی هم از زنده‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی ذکر کرده که وقتی عکس او را در نقش هاجر دیده به مهرجویی گفته: «گوهر خیلی زیبا است و نمی‌توانید او را زشت کنید!»

عزت الله انتظامی در فیلم بانو

قربان‌‌سالار | مظلوم‌نمای دغل‌کار

قربان‌سالار را بعد از مشدحسن در فیلم «گاو»، متفاوت‌ترین و نامتعارف‌ترین نقش زنده‌یاد عزت‌الله انتظامی به حساب آورده‌اند. درواقع سنگین‌ترین گریم این بازیگر، در نقش قربان سالار فیلم «بانو» رقم خورده. چشم چپ او از حدقه بیرون آمده و گوشه‌ی پلکش گوشتی اضافه دارد. او با آن عینک و کلاه و لباس‌های فقیرانه، در قالب پیرمردی فقیر و دوست‌داشتنی ظاهر می‌شود. ابتدای فیلم او را نماد سادگی و مهربانی و صمیمیت به حساب می‌آوریم و حتی می‌توانیم به خاطر ظاهر پر از درد و رنجی که دارد برایش اندوهگین شویم اما همین پیرمرد ساده و مظلوم‌نما، با رندی تمام ذره‌ذره وسایل خانه را می‌دزدد و نهایتا کل دارایی بانو را از چنگش بیرون می‌کشد. در کنار گریم درجه یک عبدالله اسکندری روی صورت عزت‌الله انتظامی، گویش و لنگیدن و ادبیات خاص او در صحبت به زبان آذری و… باعث شده بود این نقش در فیلم بانو بیش از اندازه به چشم بیاید و ماندگار شود.

دانلود فیلم

ادامه مطلب فیلم بانو؛ مرور نقدهای قدیمی درباره فیلم توقیف شده مهرجویی

بیوگرافی دایانا حبیبی بازیگر نقش لیلا در فیلم شب داخلی دیوار

با بیوگرافی دایانا حبیبی بازیگر نقش لیلا در فیلم شب داخلی دیوار که بازیگر دوملیتی سینمای ایران است و به همراه کارنامه هنری این بازیگر در ادامه مطلب همراه ما باشید.

فهرست موضوعات

بیوگرافی دایانا حبیبی بیوگرافی دایانا حبیبی
بیوگرافی دایانا حبیبی

بیوگرافی دایانا حبیبی

دایانا حبیبی بازیگر نقش لیلا در فیلم شب داخلی دیوار بازیگر جوانیست که در کشور گرجستان متولد شده و تابعیت ایرانی گرجستانی دارد.

در مورد تاریخ تولد و سن دایانا حبیبی اطلاعات چندان دقیقی در دسترس نیست؛

همچنین اطلاعاتی درباره خانواده دایانا حبیبی در رابطه با اسم و شغل پدر و مادر دایانا حبیبی یا خواهر و برادرانش در صفحه این بازیگر چیزی منتشر نشده است.

ازدواج و همسر دایانا حبیبی

ظاهراً این بازیگر مجرد بوده و هنوز ازدواج نکرده است.

دایانا حبیبیدایانا حبیبی
دایانا حبیبی

شروع بازیگری دایانا حبیبی

دایانا فعالیت خود را به عنوان بازیگر در تاریخ ۱۳۸۹ با تئاتر آغاز کرد.

و با گذراندن کلاس‌های بازیگری وحید جلیلوند، مهارت خود را در این زمینه رشد داد.

شهرت دایانا حبیبی با فیلم شب داخلی دیوار

ایفاگر نقش لیلا در فیلم سینمایی شب داخلی دیوار به کارگردانی وحید جلیلوند، اولین تجربه بازیگری خود را در سینما و به واسطه حضور در این فیلم به دست آورد.

او در این فیلم در کنار بازیگران معروفی همچون نوید محمدزاده و امیر آقایی به ایفای نقش پرداخته و استعداد بازیگری خود را به نمایش گذاشت.

دایانا حبیبی در نمایی از فیلم شب داخلی دیواردایانا حبیبی در نمایی از فیلم شب داخلی دیوار
دایانا حبیبی در نمایی از فیلم شب داخلی دیوار

دایانا حبیبی برای ایفای نقش لیلا در فیلم شب داخلی دیوار به‌ گفته‌ خودش مدت‌ها کارگری کرد تا بتواند با نقشش ارتباط برقرار کند.

او برای ایفای هرچه‌ بهتر نقشی که‌ به‌ او محول شده‌ بود ترجیح داد مدتی با خانواده‌ خود ارتباط نداشته‌ و از آنها دور بماند.

شب داخلی دیوار نخستین تجربه بازیگری دایانا حبیبی در سینما و جلوی دوربین بود که او در این فیلم، نقش یک زن فراری را بر عهده داشت که با چالش‌های بسیاری روبرو می‌شد.

دایانا حبیبی در فیلم شب داخلی دیواردایانا حبیبی در فیلم شب داخلی دیوار
دایانا حبیبی در فیلم شب داخلی دیوار
دایانا حبیبی در کنار نوید محمد زاده در مراسم فرش قرمزدایانا حبیبی در کنار نوید محمد زاده در مراسم فرش قرمز
دایانا حبیبی در کنار نوید محمد زاده در مراسم فرش قرمز

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۲ رای

دانلود فیلم

ادامه مطلب بیوگرافی دایانا حبیبی بازیگر نقش لیلا در فیلم شب داخلی دیوار

حسینیه معلی به ایستگاه پایانی رسید/ آیین پرچم گردانی مسجد مقدس جمکران + فیلم

برنامه تلویزیونی حسینیه معلی به مناسبت اعیاد شعبانیه هر شب روی آنتن شبکه سه رفت و شب نیمه شعبان به اتمام رسید.

در این فصل سید مجید بنی‌فاطمه، سید رضا نریمانی، نزار قطری و میثم مطیعی حضور داشتند، همچنین نجم‌الدین شریعتی اجرای این سری از برنامه را به عهده داشت.

شب گذشته مخاطبان شاهد آیین پرچم گردانی مسجد مقدس جمکران بودند، همچنین در بخشی میثم مطیعی درباره رابطه انقلاب اسلامی و مهدویت صحبت کرد و گفت: انقلاب اسلامی مدیون تفکر مهدویت و هم در خدمت تفکر مهدویت بوده است.

دانلود فیلم

ادامه مطلب حسینیه معلی به ایستگاه پایانی رسید/ آیین پرچم گردانی مسجد مقدس جمکران + فیلم