بازیگر دکتر جکول شب های برره به همراه خانواده اش+به اصغر حیدری نمی خورد همچین پسر و دختری داشته باشه!
- 45 بازدید
- 8 فوریه 2024
- اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب
بیوگرافی اصغر حیدری: بازیگر دکتر جکول (زادهٔ مهر ۱۳۴۱ در تهران) بازیگر ایرانی است که بیشتر در مجموعههای طنز تلویزیون فعالیت دارد. اصغر حیدری بازیگر دکتر جکول در سریال شبهای برره کنار پسر و دختر و نوه های خیلی زیبا و خوش چهره اش را ببینید.
از معروفترین نقشهای وی فیروز سرایدار در ساختمان پزشکان، ابی آبدارچی در نقطهچین، دکتر جکول در شبهای برره شریفی در سریال مسافران و دکتر چمبه در سریال روزی روزگاری مریخ میباشد.
در این مقاله بخش فرهنگ و هنر در بخش فیلم و سریال مجله خبری چشمک به بررسی زندگینامه و تصاویر جدید اصغر حیدریو همسر و فرزندان جوانش پرداخته ایم.
بیوگرافی اصغر حیدری
اصغر حیدری متولد ۱۳۴۱ در آبادان، بازیگر است،خیلی دیر وارد جلوی دوربین شد. شروع فعالیت های هنری اصغر حیدری در سال ۱۳۶۸ به عنوان تهیه کننده بود و اولین حضورش در جلوی دوربین در سال ۱۳۷۲ در فیلم سینمایی همسر به کارگردانی مهدی فخیم زاده بوده است و شروع کار در تلویزیون هم در سال ۱۳۸۱ در سریال پاورچین بود. با این حال با نقش دکتر جکول در شب های برره به شدت به شهرت رسید.
اصغر حیدری بیشتر در مجموعههای طنز تلویزیون فعالیت دارد. و در سریال شب های برره در نقش دکتر جکول به کارگردانی مهران مدیری شهرت یافت.
ویژگی های اخلاقی اصغر حیدری
او فردی شوخ و خون گرم بوده و می گوید که در مهمانی های خانوادگی کسی از نظر شوخی و مجلس گرم کنی به گرد پایم نمیرسد. وی در پاسخ سوالی که چهره عصبانی دارید ولی به نظر مهربان می رسید گفت:
بله هرکس خوب چهره ای دارد ولی انتخاب من به عنوان بازیگر نقش های منفی این حس را بیشتر به بیننده منتقل می کند ولی سعی می کنم مهربان باشم.
خانواده اصغر حیدری
اصغر حیدری چندین سال قبل ازدواج کرده است و ماحصل این ازدواج یک دختر و یک پسر به نام رضا است.
اصغر حیدری در شب های برره
شبهای برره یک مجموعهٔ تلویزیونی طنز ایرانی به نویسندگی پیمان قاسمخانی، تهیهکنندگی مجید آقاگلیان و حمید آقاگلیان و به کارگردانی مهران مدیری است. این مجموعه از تاریخ ۲ مهر ۱۳۸۴ تا ۱۸ بهمن ۱۳۸۴ هر شب حدود ساعت ۲۰ (و در پایان دوران پخش حدود ساعت ۲۲) از شبکهٔ سه پخش میشد. داستان در زمان رضاشاه رخ میدهد و مصیبتهای کیانوش در روستای خیالی برره را به تصویر میکشد. از بازیگران اصلی سریال میتوان به سیامک انصاری و مهران مدیری اشاره کرد. این سریال در بین مردم جزء محبوبترین سریال های تاریخ کمدی ایران است.
کیانوش استقرارزاده سردبیر یک روزنامهٔ دههٔ ۱۳۱۰ خورشیدی است. او با نوشتن مقالهای انتقادی علیه حکومت پهلوی به تبعید در نقاط دوردست ایران محکوم میشود. او در بین راه توسط یک مار (نشیمنگز) گزیده میشود و شیرفرهاد، پسر خان پایینبرره یعنی سالارخان، او را به برره میآورد. اتفاقات این مجموعه در ایران زمان رضاشاه پهلوی اتفاق میافتد. البته در داستانهای متفاوت این مجموعه اشارات زیادی به مسائل روز و مفاهیم امروزی وجود دارد.
تصاویر دختر و پسر اصغر حیدری
ناگفته های تکان دهنده از زبان پدر مونا حیدری درباره قتل دخترش
- 149 بازدید
- 9 فوریه 2022
- مطالب جالب
ناگفته های تکان دهنده از زبان پدر مونا حیدری درباره قتل دخترش
چند روز پیش بود که مردی اهوازی همسر ۱۷ ساله خود را در اهواز سر برید و سر بریده همسرش را در دست گرفت و در خیابان ها و کوچه با خوشحالی جولان می داد. نام این کودک همسر ۱۷ ساله مونا حیدری بود که به دست شوهرش سر بریده شد و به قتل رسید.
پدر مونا حیدری قربانی قتل ناموسی اهواز که ظاهراً نام اصلی او غزل حیدرنوا است، در گفتگویی با خبرگزاری فارس ابعاد تازه ای از این حادثه تلخ را روشن ساخته است.
غزل حیدرنوا عروس ۱۷ ساله اهوازی بود که به دست همسرش سجاد که پسرعموی او هم بود، سر بریده شد. برادر سجاد نیز در این قتل با وی همدست بود.
بعد از این حادثه نام مقتول از سوی برخی رسانه ها به عنوان مونا حیدری مطرح شد. این درحالی است که به گفته ی خانواده وی و بررسی مدارک هویتی توسط خبرنگار فارس، این نام صحیح نیست و مقتول غزل حیدرنوا نام دارد.
در ادامه مشروح این مصاحبه خواهد آمد.
غزل حیدرنوا با اجبار ازدواج نکرد
فارس: گفته میشود، غزل به اجبار ازدواج کرده و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق میکند و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید میشود به مرد غریبه پناه میآورد. آیا چنین ادعایی صحت دارد؟
پدر غزل: هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود، دعوای زن و شوهری بین آنها پیش میآمد و گاهاً به خانه ی ما به حالت قهر میآمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگی اش برمیگشت. شما میدانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تا کنون غزل تقاضایی برای طلاق نکرده بود.
فارس: چه کسی واسطه ی آشتی آنها میشد؟
پدر غزل: بزرگان خانواده و فامیل.
فارس: چرا در سن کم با ازدواج دخترتان موافقت کردید؟
پدر غزل: درست است، سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که میخواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
فارس: همسر غزل چگونه آدمی بود؟
پدر غزل: به محل کارش در بازار بروید، اطرافیانش بهتر میتوانند نظر بدهند اما پسری بود که هم روزانه سرکار میرفت و گاهاً تا شب در بازار بود. علاوه بر این اهل باشگاه و ورزش هم بود، اهل سیگار و دود و دم هم نبود.
غزل حیدرنوا در کنار همسر و فرزندش
شب ناپدید شدن غزل حیدرنوا و پراید ناشناس
فارس: از شبی که غزل خانه را ترک کرد بگویید و اینکه چرا قبل از اینکه از کشور خارج شود کاری نکردید.
پدر غزل: شبی که غزل خانه ی همسرش را ترک میکند از سر خیابان سوار پرایدی میشود که ظاهراً این پراید او را تا ترمینال شهرستانها واقع در سه راه خرمشهر رسانده است و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه ی پراید از قبل پرداخت شده است.
بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربینها در اتوبان و یا ۶۰ متری شناسایی نشده است.
چرا وسط شهر، ساعت ۱۱ شب این پراید شناسایی نشد؟ مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟ دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
غزل اسیر باند خرید و فروش دختران
فارس: ماجرای بازگرداندن غزل از ترکیه چه بود؟
پدر غزل: ما روز پنج شنبه از ترکیه به تهران رسیدیم اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد در حالی که پلیس اینترپل برگهای جهت خروج غزل از کشور ترکیه به ما داده بود. با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم.
پس از تأیید ورود قانونی غزل به ایران، از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مأمور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفتم کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم.
غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند.
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد. وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد، تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره ی آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم. بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ی ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود.
پدر مونا حیدری: دخترم را بغل کردم و بوسیدم
فارس: در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید.
پدر غزل: از ابتدا تا انتهای کار شکایت به پلیس بین الملل را پدر سجاد انجام داد و او قضیه ی فرار غزل به ترکیه را پیگیری میکرد تا اینکه زمانی که قرار بود به ترکیه برویم پدر سجاد گفت «شما به عنوان پدر دختر باید همراه من بیایی چرا که ممکن است غزل را به من ندهند». به همین دلیل در سفر به ترکیه وی را همراهی کردم، و برای اینکه به مشکلی برخورد نکنیم مترجمی از اهل ارومیه را با خودمان به ترکیه بردیم. ابتدا به آنکارا رفتیم و برخی از کارهای قانونی مثل ترجمه ی شناسنامهها و… را در سفارتخانه انجام دادیم.
بعد از آن از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم. پلیس آدرس کمپینهایی که سوریها در آن سکونت داشتند به نام کمپین «مرسین» و «تارسوس» را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ «مرسین» دستگیر کرد. البته حدود یک هفته در کمپها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل میگشتیم.
فارس:از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگویید. غزل به شما چه گفت؟
پدر غزل: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم. او را بغل کردم و بوسیدم، سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد، غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد.
جریان ترکیه آمدنش را که سؤال کردم غزل اینگونه تعریف کرد: «شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند». او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.
فارس: دخترتان این افراد را میشناخت؟
پدر غزل: اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را میشناسند و عبد جمونگ (مرد سوری) به آنها پول پرداخت کرده بود.
تصویر «عبد جمونگ» مرد سوری که غزل را فریب داد و به ترکیه کشاند
عبد جمونگ از ترس دولت ترکیه دخترم را عقد کرد
فارس: اگر عبد جمونگ واقعاً غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچیها بابت سوءاستفادهای که از دختر شما کردند برخورد میکرد.
پدر غزل: (با آهی که از نهادش بیرون آمد) خواهر من مگر این افراد به این چیزها اهمیت میدهند؟ عبد جمونگ هم از ترس دولت ترکیه و برای اینکه کسی به وی گیر ندهد دخترم را عقد میکند و برایش عروسی میگیرد.
فارس: گفته می شود عبد جمونگ از شما اخادی کرده است.
پدر غزل: قبل از اینکه به ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد. ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی میکرد. به سجاد میگفت: «یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد؟ من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند. یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد؟ من به او گفتم این کار را بکند.»
پرداخت پول به عبد جمونگ
پدر غزل: این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود. دو بار وعده داد «اگر فلان مبلغ را واریز کنید دخترتان را برمیگردانم»، ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یک بار ۱۵۰ میلیون تومان و بار دیگر ۱۶ میلیون تومان برایش واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.
وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد چرا زندگی اش را خراب کردی، گفت «غزل من را دوست دارد، اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمیآمد.»
فارس: عبد جمونگ را در ترکیه دیدید؟
پدر غزل: خیر اما میدانیم که بازداشت شده است. خواهش میکنم شما هم پیگیر مجازات عبد جمونگ در ترکیه باشید.
فارس: حال مادر غزل چطور است؟
پدر غزل: بعد از این حادثه مادرش از شدت ناراحتی هیچ حرفی نزده و مریض است.
فارس: آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون غزل بگذرید؟
پدر غزل: من رضایت نمیدهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
ادامه مطلب ناگفته های تکان دهنده از زبان پدر مونا حیدری درباره قتل دخترش