سخنى درباره تاریخ جامع اسلام
- 1,329 بازدید
- 16 آوریل 2012
- ایران باستان
سخنى درباره تاریخ جامع اسلام
معمولا وقتى از تاریخ اسلام سخن مىرود سرگذشت این دین در شبهجزیره عربستان در زمان حیات پیغمبر اکرم و سپس تاریخ اعراب مسلمان و مجادلات آنها قصد مىشود. ولى مراد در اینجا تنها این معنى نیست. آنچه در اینجا از تاریخ اسلام قصد مىشود، سرگذشت این دین در همه جاهائى است که در آنجاها راه یافته و فراز و نشیبهائى است که در طول تاریخ به خود دیده و شناخت ملّتهائى است که به آن گرویدهاند.
اسلام پس از بیرون آمدن از عربستان به سرزمینهاى بسیارى رفته و مردم بىشمارى را با فرهنگها و زبانهاى مختلف دربرگرفته، و در هر سرزمین و میان هر ملّت، سرگذشتى، و با هر فرهنگ و زبانى، برخوردى یا آمیزشى داشته است.
و آنچه امروز بهنام فرهنگ اسلامى خوانده مىشود مجموعه دانشها و تجارب فکرى و روحى و فرهنگ و تمدنى است که بخشى از آن از گذشتگان به مسلمانان رسیده و بخش دیگرى در طىّ قرنهائى که اندیشه و علم در جهان اسلام زنده و زاینده بوده بهوسیله آگاهان و دانشمندانى از ملّتهاى مختلف اسلامى، با زمینههاى فرهنگى مختلف و زبانهاى متفاوت، بهوجود آمده و بخش اعظم آن به زبان عربى که زبان علمى مشترک همه مسلمانان بوده است تدوین گردیده و امروز از مواریث مشترک همه مسلمانان بهشمار مىرود.
ملّتهائى که در طول تاریخ در حوزه اسلام درآمدهاند و امروز جامعه اسلامى را تشکیل مىدهند در یک زمان به این دین درنیامدهاند، و همه هم در یک درجه از تمدن و فرهنگ نبودهاند. برخى از این ملّتها خیلى زود به این جامعه پیوسته و در تکوین فرهنگ آن شرکت مؤثر داشتهاند، و برخى از آنها خیلى دیر و در دورانى که جامعه و فرهنگ اسلامى مراحلى از تکامل را پیموده بود آن را دریافتهاند. برخى را تمدن و فرهنگى بوده است که به آنها آن توانائى را مىداده تا هم بر میراث فرهنگى جهان اسلام بیفزایند و هم در گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى به جاهاى دیگر سهمى برعهده گیرند، و برخى دیگر چنین نبودهاند.
مراحلى هم که این فرهنگ در دورههاى تاریخى خود گذرانده یکدست و
یکنواخت نبوده، برخى از دورههاى آن در بعضى جاها دوران شکوفایى و زایش و گسترش آن بوده، و برخى دیگر دوران رکود و توقف و حتى سیر قهقرائى آن. و هیچیک از این پدیدهها هم بىسبب و عاملى پدید نیامدهاند. نه فرهنگ اسلامى بىسبب و عاملى گسترش یافته، و نه دگرگونیهائى که در دورههاى مختلف و در جاهاى مختلف در آن پدید آمده به خودىخود صورت پذیرفته است. این برحسب اتفاق نبوده که این فرهنگ در دورانى پویا و شکوفا بوده، و در دورههائى دچار ضعف و انحطاط گشته، بلکه همه اینها را سببها و علتها بوده و در هر دورهاى هم مردمى در شکوفائى یا بىبرى آن مؤثر بودهاند که باید هم آن سببها و علتها و هم آن مردم بهدرستى شناخته شوند. و وقتى سخن از تاریخ اسلام مىرود مراد چنین تاریخ جامعى است که همه پدیدهها و نشیب و فرازهاى آن را با علل و اسباب آنها باز نماید و مردمى را که در پیشرفت و گسترش فرهنگ آن مؤثر بودهاند بهدرستى و در هویت اصلى خودشان بشناساند. و این تاریخى است که مىبایستى در همه مدارس اسلامى و در همهجا به عنوان تاریخ اسلام و سیر تاریخى فرهنگ و تمدن آن تدریس شود و در آنها مراکزى هم براى مطالعات علمى و تحقیق و تتبّع در آن بهوجود آید.
مطالب برگرته از کتاب تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج۱،