سخنى درباره تاریخ جامع اسلام‏

سخنى درباره تاریخ جامع اسلام‏

معمولا وقتى از تاریخ اسلام سخن مى‏رود سرگذشت این دین در شبه‏جزیره عربستان در زمان حیات پیغمبر اکرم و سپس تاریخ اعراب مسلمان و مجادلات آنها قصد مى‏شود. ولى مراد در این‏جا تنها این معنى نیست. آنچه در این‏جا از تاریخ اسلام قصد مى‏شود، سرگذشت این دین در همه جاهائى است که در آن‏جاها راه یافته و فراز و نشیبهائى است که در طول تاریخ به خود دیده و شناخت ملّتهائى است که به آن گرویده‏اند.

اسلام پس از بیرون آمدن از عربستان به سرزمینهاى بسیارى رفته و مردم بى‏شمارى را با فرهنگها و زبانهاى مختلف دربرگرفته، و در هر سرزمین و میان هر ملّت، سرگذشتى، و با هر فرهنگ و زبانى، برخوردى یا آمیزشى داشته است.

و آنچه امروز به‏نام فرهنگ اسلامى خوانده مى‏شود مجموعه دانشها و تجارب فکرى و روحى و فرهنگ و تمدنى است که بخشى از آن از گذشتگان به مسلمانان رسیده و بخش دیگرى در طىّ قرنهائى که اندیشه و علم در جهان اسلام زنده و زاینده بوده به‏وسیله آگاهان و دانشمندانى از ملّتهاى مختلف اسلامى، با زمینه‏هاى فرهنگى مختلف و زبانهاى متفاوت، به‏وجود آمده و بخش اعظم آن به زبان عربى که زبان علمى مشترک همه مسلمانان بوده است تدوین گردیده و امروز از مواریث مشترک همه مسلمانان به‏شمار مى‏رود.

ملّتهائى که در طول تاریخ در حوزه اسلام درآمده‏اند و امروز جامعه اسلامى را تشکیل مى‏دهند در یک زمان به این دین درنیامده‏اند، و همه هم در یک درجه از تمدن و فرهنگ نبوده‏اند. برخى از این ملّتها خیلى زود به این جامعه پیوسته و در تکوین فرهنگ آن شرکت مؤثر داشته‏اند، و برخى از آنها خیلى دیر و در دورانى که جامعه و فرهنگ اسلامى مراحلى از تکامل را پیموده بود آن را دریافته‏اند. برخى را تمدن و فرهنگى بوده است که به آنها آن توانائى را مى‏داده تا هم بر میراث فرهنگى جهان اسلام بیفزایند و هم در گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى به جاهاى دیگر سهمى برعهده گیرند، و برخى دیگر چنین نبوده‏اند.

مراحلى هم که این فرهنگ در دوره‏هاى تاریخى خود گذرانده یک‏دست و

 

یک‏نواخت نبوده، برخى از دوره‏هاى آن در بعضى جاها دوران شکوفایى و زایش و گسترش آن بوده، و برخى دیگر دوران رکود و توقف و حتى سیر قهقرائى آن. و هیچ‏یک از این پدیده‏ها هم بى‏سبب و عاملى پدید نیامده‏اند. نه فرهنگ اسلامى بى‏سبب و عاملى گسترش یافته، و نه دگرگونیهائى که در دوره‏هاى مختلف و در جاهاى مختلف در آن پدید آمده به خودى‏خود صورت پذیرفته است. این برحسب اتفاق نبوده که این فرهنگ در دورانى پویا و شکوفا بوده، و در دوره‏هائى دچار ضعف و انحطاط گشته، بلکه همه اینها را سببها و علتها بوده و در هر دوره‏اى هم مردمى در شکوفائى یا بى‏برى آن مؤثر بوده‏اند که باید هم آن سببها و علتها و هم آن مردم به‏درستى شناخته شوند. و وقتى سخن از تاریخ اسلام مى‏رود مراد چنین تاریخ جامعى است که همه پدیده‏ها و نشیب و فرازهاى آن را با علل و اسباب آنها باز نماید و مردمى را که در پیشرفت و گسترش فرهنگ آن مؤثر بوده‏اند به‏درستى و در هویت اصلى خودشان بشناساند. و این تاریخى است که مى‏بایستى در همه مدارس اسلامى و در همه‏جا به عنوان تاریخ اسلام و سیر تاریخى فرهنگ و تمدن آن تدریس شود و در آنها مراکزى هم براى مطالعات علمى و تحقیق و تتبّع در آن به‏وجود آید.

 

مطالب برگرته از کتاب تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج‏۱،

 

http://www.vatanfa.com/?s=سخنى-درباره-تاریخ-جامع-اسلام‏