تبار کوروش از جانب پدرش به پارسها میرسد که برای چند نسل بر انشان (انزان) و عیلام (شمال خوزستان کنونی)،حکومت کرده بودند. کوروش دربارهٔ خاندانش،بر سفالینه استوانه ای شکلی، محل حکومت آنها را نقش کرده است.
اینکه چه وقایعی روی داده که پارسها عیلام را تسخیر نموده و شاخه ای از سلسلهٔ هخامنشی را در آنجا برقرار کرده اند، معلوم نیست. احتمال می رود که پس از آنکه آشور بنی پال در سال ۶۴۵ پیش از میلاد، دولت عیلام را منقرض کرد، پارس ها از فرصتی که در اثر جنگ بین آشور و ماد بدست آمده بود، استفاده کرده، پادشاهی جدیدی را در انشان تأسیس کرده باشند.
هخامنش سر سلسلۀ این دودمان است که در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد، میزیسته است.پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت پارس و انشان (انزان) رسید. بعد از فوت او سلسلۀ هخامنشی دوشاخه شده و کوروش یکم شاه انشان و عیلام و آریارامن شاه پارس شد. سپس پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه یکم شاه انشان و عیلام و آرشام شاه پارس، بعد از آنها حکومت کردند.
کمبوجیه یکم با شاهدخت ماندانا، دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد، ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
داریوش بزرگ در کتیبه بیستون نیز این مطلب را تأیید می کند، زیرا شاه مزبور می گوید، من نهمین شاه از سلسلۀ دوگانۀ هخامنشی هستم. (با حذف ویشتاسب چون وی حکمرانی نکرده است).
آیا تا کنون به این الفاب ” بزرگ ، کبیر و …. ” فکر کرده اید که توسط چه کسانی و با چه اهدافی به کار رفته اند؟ بیاییم برای یکبار هم که شده، مطالب تاریخی را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم و بی چون و چرا آن ها را نپذیریم. واقعیت این است که اکثر مورخین در خدمت ستمگران زمان خود بوده اند.