زرتشت
- 3,067 بازدید
- 27 نوامبر 2011
- دوران هخامنشیان, زرتشت
بنا بر داستانهای ایرانی، چند قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در ایران- وئجه، یعنی «وطن آریاییها»، ظهور کرده بود که مردم زمان او را زره توشتره (زردشت کنونی) مینامیدند:
ولی یونانیان، چون از تلفظ نام فارسی این پیامبر عاجز بودند، نام وی را به صورت زور و آسترس تلفظ میکردند. مطابق روایات، تولد وی رنگ آسمانی داشت، و آن چنان بود که فرشته نگاهبان وی به درون گیاه «هومه» رفت و، با شیرهای که از آن گرفته بود، به تن کاهنی که قربانی مقدس میکرد درآمد؛ در همین زمان شعاعی از جلال آسمانی به سینه دختری فرود آمد که نسب عالی و شریف داشت. آن کاهن دختر را تزویج کرد، و دو زندانی تنهای ایشان، یعنی فرشته و شعاع، درهم آمیختند، و از آن میان زردشت به وجود آمد. در همان روز که متولد شد به صدای بلند خندید؛ ارواح پلیدی که برگرد هر موجود زندهای جمع میشوند ترسناک و پریشان شدند و از کنار وی گریختند. چون سخت دوستدار حکمت و عدالت بود، خود را از اجتماع مردم بیرون کشید و در تنهایی کوهستان زندگی میکرد و خوراکش پنیر و میوههای زمین بود. شیطان خواست تا وی را بفریبد، ولی کامیاب نشد. سینه اش را به ضرب خنجر دریدند و اندرونه وی را با سرب گداخته پرکردند، ولی زردشت لب به شکایت نگشود و از ایمان به اهورمزدا، پروردگار نور وخدای بزرگ، دست بر نداشت. اهورمزدا بر وی ظاهر شد و کتاب اوستا، یا «کتاب معرفت حکمت»، را در کف وی گذاشت و به او فرمان داد که مردم را به آن بخواند و پند دهد. مدت درازی همه او را ریشخند میکردند و آزارش میدادند، تا اینکه شاهزادهای ایرانی، به نام ویشتاسپ یاهیشتاسپ، سخنان وی را شنید و فریفته آنها شد، و وعده کرد که دین تازه را میان مردم پراکنده سازد. به این ترتیب بود که دین زردشتی در جهان پیدا شد. زردشت خود مدت درازی بزیست، تا اینکه برقی از آسمان بر او زد و آن پیغمبر به آسمان صعود کرد.
آداب و اخلاق زرتشتی-قسمت اول
- 5,036 بازدید
- 2 آوریل 2011
- زرتشت
مطلب زیر به دلیل سخن های کاملا غیر واقعی و دورغ در مورد دین پاک زرتشت به طور حدودا کاملی ویرایش شــــــــده است.یعنی آن قسمت های که جزء دروغ،چیز دیگری نبوده است پاک شده است.
چون پیروان دین زردشت جهان را به صورت میدان مبارزه میان خیر و شر تصور میکردند، با این طرز تصور خویش، در خیال، محرک نیرومندی بیرون از قوانین طبیعت مقرر میداشتند که فردا را به کار نیک تشویق میکرد و ضامن اجرای آن بود. نفس بشری ر ا نیز، مانند صحنه جهان،نبردگاه ارواح پاک با ارواح پلید میدانستند؛ به این ترتیب،هر کس در نظر ایشان سربازی بود که خواهناخواه در صف خدا یا در صف شیطان میجنگید، و هر کار که به آن برمیخواست یا از آن خودداری میکرد، خود به خود،به تقویت دستگاه اهورمزدا یا دستگاه اهریمن میانجامید.