is_tag

ماجرای پرت شدن واقعی سعید آقاخانی از کوه در نون خ ۵

پرت شدن سعید آقاخانی از کوه در نون خ: مصدومیت نورالدین خان زاده در جریان قسمت های پایانی سریال نون خ ۵ که به علت عبور از راه های صعب العبور کردستان برای رساندن رادیو داروها برای بیماران سرطانی رخ داد رنگ واقعیت گرفت. حمیدرضا آذرنگ بازیگر نقش عمو خلیل با انتشار متنی در اینستاگرام از مصدومیت واقعی سعید آقاخانی در جریان فیلم سریال نون خ ۵ پرده برداشت. با این مطلب فرهنگ و هنر همراه باشید.

بیشتر بخوانید: عکسی تلخ از خداحافظی عمو کاووس با سریال نون خ+عکس و بیوگرافی

پرت شدن سعید آقاخانی از کوه در نون خ

حمیدرضا آذرنگ در صفحه شخصی خود نوشت:

قرار نبود از کوه بیفته و جا بمونه… تو مسیر کوه افتاد و مهره‌های کمرش آسیب جدی دید. چند روزی تو بیمارستان بستری بود.

گفتند، باید استراحت مطلق داشته باشه قبول نکرد.

قصه عوض شد تا نورالدین از ارتفاع بیفته و جا بمونه از گروه که کار عقب نیفته، امیر وفایی [نویسنده سریال]مسیر نورالدین رو از گروه جدا نوشت… یه مدت تو یه ماشین کمپر درازکش مونیتور رو می‌دید و پیغام‌هاش رو با صدای دردآلود به گروه می‌رسوند، باز راضی نشد… با کمربند طبی و عصا تاتی تاتی می‌اومد سر صحنه و لوکیشن و کارش رو می‌کرد.

با هم خندیدیم و با هم گریه کردیم

پرت شدن سعید آقاخانی از کوه در نون خ، خنده با سادگی‌های بی شیله پیله خودمون تو قصه و گریه برای سنگینی بار زندگی رو شونه‌های مردم یگانه و بی همتای سیستان و درد کوله‌های کولبران کردستان و درد استخوان سوز کودکان معصوم دچار سرطان …گذشت‌

می‌گذره بزرگترین موهبت زمان همین گذشتن‌شه

اما…تنها امید اینه که دیدن نون خ برای مردم سرزمینم شیرین باشه در حد یک لبخند و برای مسئولین بی تفاوت به تلنگر که تا فرصت هست به برداشتن باری از دوش این مردم همیشه نجیب همت کنند.هر چند اگر یک درصد برای اولین امید و تنها یک لبخند مردمم امید داشته باشم

به دومیآخه مگه می‌شه ندید؟

بیشتر بخوانید: ندا قاسمی بازیگر نقش شیرین “سریال نون خ” در کنار دختران زیبای چابهار+عکس

دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب ماجرای پرت شدن واقعی سعید آقاخانی از کوه در نون خ ۵

همسر بیرانوند قبل و بعد معروف شدن شوهرش + عکس

همسر علیرضا بیرانوند: به تازگی تصاویری از خانواده علیرضا بیرانوند سنگربان تیم ملی در مراسم های لاکچریشان منتشر شده است که در آن تغییرات چهره همسر این بازیکن فوتبال سوژه شد و مورد توجه کاربران قرار گرفت تا جایی که بسیاری از آنها به مقایسه چهره اکرم بانو قبل و بعد از معروف شدن همسرش پرداختند. در ادامه این مطلب فرهنگ و هنر عکس های همسر بیرانوند قبل از معروف شدنش را مشاهده خواهید کرد.

بیشتر بخوانید: بازیگران سریال نون خ در دل طبیعت+عکس جالب و صمیمی!

همسر علیرضا بیرانوند کیست؟

علیرضا و اکرم بیرانوند در سال ۱۳۸۹ ازدواج کردند که ثمره آن یک پسر بنام طاها و یک دختر بنام بارانا است که در سال ۹۵ بدنیا آمد. اکرم بیرانوند متولد ۱۳۶۹ است و علیرضا بیرانوند متولد ۳۰ شهریور ۱۳۷۱ در سرابیاس خرم آباد است. او یک برادر به نام احمدرضا بیرانوند و چهار خواهر به نام های سرور بیرانوند، آرزو بیرانوند، سهیلا بیرانوند و نگین بیرانوند دارد و نام خانوادگی اصلی اش صفربیرانوند است.

همسر علیرضا بیرانوند

اختلاف سنی بیرانوند و همسرش

همسر علیرضا بیرانوند، همسر بیرانوند که دختر عموی اوست، حدود دو سال از علیرضا بزرگتر است. علیرضا بیرانوند دروازه بان اول تیم پرسپولیس که در مسیر ورزشی اش زندگی بسیار سختی را تجربه کرده و شغل هایی چون کار در کارواش، کار در فست فودی و…را امتحان نموده، این روزها ثمره رنجش را لمس می کند و زندگی مرفهی را همسر و فرزندانش رقم زده است.

بیشتر بخوانید: مجید یاسر بازیگر سریال نون خ با همسر واقعی جذابش+ عکس و بیوگرافی

دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب همسر بیرانوند قبل و بعد معروف شدن شوهرش + عکس

میراث پیرمرد برای پسرانش | میراث بی ارزشی که سبب پولدار شدن بچه هاش شد!

میراث پیرمرد برای پسرانش: در زمان قدیم، پدرى بود که پس از مرگش، نردبانی، طبلى و گربه‌اى براى سه پسرش به ارث گذاشت. نردبان را، پسر بزرگش برداشت؛ طبل را، پسر وسطى و گربه را هم، پسر کوچکش. روزی، پسر بزرگش نردبان را به کنار دیوار خانهٔ ثروتمندى گذاشت، چهار پله که از نردبان بالا رفت، شنید که مرد ثروتمند به زنش مى‌گوید: ‘اگر معامله‌ٔ من امروز سر گرفت، یک نفر را مى‌فرستم کیسهٔ پول را به او بده، تا براى من بیاورد’.

میراث پیرمرد برای پسرانش

بعد مرد ثروتمند از خانه بیرون رفت. پسر بزرگ از پله‌هاى نردبان پائین پرید و نردبانش را به خانه برد و به خانه ثروتمند برگشت و در زد. زن مرد ثروتمند پرسید:

– کى هستی؟

او جواب داد:

– آقا من را فرستاده براى آن کیسهٔ امانتی.

زن، کیسهٔ پول را تحویلش داد. او به خانه برگشت و با همین پول صاحب زندگى شد. برادر وسطى که دید برادر بزرگش، از تصدق سر نردبان ثروتى پیدا کرده، او هم پیش خودش گفت: ‘حتماً این طبل بابا هم، حکمتى دارد!’ او هم طبل را برداشت و به راه افتاد. شب به رباط خرابه‌اى رسید.

در حال خواب بود که چند گرگ وارد رباط خرابه شدند. از ترس گرگ‌ها تا رفت خودش را جمع و جور کند؛ پایش به طبل خورد و صدا کرد. گرگ‌ها از صداى طبل، ترسیدند و رمیدند و به در رباط خوردند و در بسته شد. برادر وسطى متوجه شد که گرگ‌ها از صداى طبل ترسیده‌اند، طبل را برداشت و بنا کرد به طبل‌زدن، گرگ‌ها، وحشى‌تر شدند و خودشان را به در و دیوار خرابه زدند. در همین حال، بازرگانى با کالاهایش به رباط خرابه رسید سر و صدائى از داخل رباط شنید. تا در رباط را، باز کرد، گرگ‌ها بیرون ریختند و فرار کردند. برادر وسطى در برابرش، بازرگانى را دید، گریبانش را گرفت و گفت:

– چرا در رباط را باز کردى تا گرگ‌ها فرار کنند، این گرگ‌ها را، شاه به من داده بود که به آنها رقص یاد بدهم، حالا من چکار کنم؟

بعد گفت:

– یا باید تاوان گرگ‌ها را، به من بدهی! یا اینکه پیش شاه، از تو شکایت مى‌کنم.

بازرگان بیچاره ترسید و گفت:

– تاوان گرگ‌ها، هر چقدر شود، مى‌پردازم! شکایتم را پیش شاه نبر.

دو کیسهٔ پول از او گرفت و گریبانش را رها کرد. پسر وسطى هم اینطورى پولدار و صاحب خانه و زندگانى شد. پسر کوچکی، وقتى وضع دو برادرش را دید که با نردبان و طبل پول درآورده‌اند؛ او هم گربه‌اش را برداشت و از آبادى خارج شد، به سرزمینى رسید که هر چند قدم به چند قدم، افرادى چوب به‌دست ایستاده بودند، از آنها پرسید:

– چرا چند قدم به چند قدم، چوب به‌دست ایستاده‌اید؟

جواب دادند:

– در این مُلک موش زیاد است و از دست آنها آسایشى نداریم، مواظبیم تا پیدایشان شد، سر و کله‌شان را با همین چماق‌ها بکوبیم!

به آنها گفت:

– بروید خانه‌هایتان! کار موش‌ها را به من واگذارید! من مى‌دانم و موش‌ها.

آدم‌هاى چوب به‌دست به خانه‌هایشان رفتند. موش‌ها از سوراخ‌هایشان بیرون آمدند. او فوراً گربهٔ گرسنه‌اش را از زیر لباده‌اش، بیرون آورد و به میان موش‌ها انداخت. گربه به جان موش‌ها افتاد. چندتائى را خورد، تعدادى را خفه کرد، عده زیادى را به چنگال کشید و بقیهٔ موش‌ها هم فرار کردند. روز بعد، خبر به شاه رسید. شاه او را به حضور طلبید و گربه‌اش را به دو کیسهٔ زر خرید. او هم کیسه‌هاى زر را برداشت و به آبادى برگشت. برادر کوچکی، از این راه پولدار گردید و صاحب خانه و زندگى شد.

به این صورت هر کدام از سه برادر با نردبان، طبل و گربه ثروتمند شدند و به‌خوبى و خوشى زندگى کردند.

– میراث براى سه پسر

– افسانه‌هاى دیار همیشه بهار ـ ص ۱۵۴

– گردآورنده: سید حسین میرکاظمی- انتشارات سروش، چاپ اول ۱۳۷۴

– به نقل از: فرهنگ افسانه‌هاى مردم ایران ـ جلد چهاردهم، على اشرف درویشان ـ رضا خندان (مهابادی)، نشر کتاب و فرهنگ. چاپ اول ۱۳۸۲

میراث پیرمرد برای پسرانش

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب میراث پیرمرد برای پسرانش | میراث بی ارزشی که سبب پولدار شدن بچه هاش شد!

نمی‌توان جلوی دیده شدن سینمای قهرمان محور را گرفت

دومین اکران مردمی فیلم سینمایی «آسمان غرب» به نویسندگی و کارگردانی محمد عسگری و تهیه‌کنندگی حبیب والی‌نژاد شب گذشته ۲ اردیبهشت ماه در پردیس سینمایی لوتوس مال برگزار شد.

در این اکران میلاد کی‌مرام، کریم امینی، کیوان آزاد، یوسف فروتن از بازیگران فیلم و حبیب والی‌نژاد تهیه‌کننده حضور داشتند و جشن تولد میلاد کی‌مرام با همراهی سینمادوستان برگزار شد.

پیش از نمایش فیلم، حبیب والی‌نژاد تهیه‌کننده ضمن خوشامدگویی به مخاطبان بیان کرد: امیدوارم فیلم را دوست داشته باشید و از سینمای قهرمان‌محور حمایت کنید.

سپس میلاد کی‌مرام در سخنانی اظهار کرد: سال نو را به شما تبریک می‌گویم و خوشحالم که امشب شما را اینجا می‌بینم. آرزو می‌کنم حالِ دلِ مردمِ کشورم همیشه خوب باشد و هرکس باعث آزار شما می‌شود به سزای اعمالش برسد.

وی ادامه داد: از اینکه در این شرایط سخت به سینما می‌آیید و از فیلم‌های این چنینی که اسم آن را سینمای قهرمان محور گذاشته‌ایم و بسیار کم ساخته می‌شود، حمایت می‌کنید، تشکر می‌کنم.

بازیگر نقش خلبان شیرودی در فیلم «آسمان غرب» در پایان خاطرنشان کرد: نیاز است که این فیلم‌ها توسط نسل امروز دیده شود. شاید تا یک جایی بتوان جلوی آن را گرفت، اما سعی و تلاش برای دیده نشدن به جایی نمی‌رسد. قطع به یقین بدانید که این فیلم‌ها دیده می‌شود و به امید خدا و لطف شما در تاریخ می‌ماند.

فیلم سینمایی «آسمان غرب» روایتی قهرمان‌محور از حماسه‌آفرینی شهید علی‌اکبر شیرودی، خلبان کبرای هوانیروز ارتش و گروه هم‌رزمانش را در روز‌های نخست و غافلگیرانه شروع جنگ در غرب کشور برای حفظ وطن به تصویر می‌کشد.

بازیگران این اثر عبارتند از؛ میلاد کی‌مرام، امیرحسین آرمان، نادر فلاح، آرمین رحیمیان، کریم امینی، روح الله زمانی، راهله لطفی، محمدرضا صولتی، پیام اینالوئی، یوسف فروتن، احسان عباسی، صفرمحمدی، کیوان آزاد، مهران میرزایی، احسان صاحب الزمانی، وحید عبدالمجیدی، رامین قربانی، مجتبی واشیان، پرهام غلاملو، سمیه مهری، نیوشا علیپور، امیرحسین شام بیاتی، توران یاقوتی و باحضور افتخاری تورج الوند و نسیم ادبی.

این اکشن هوایی، محصول بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی سوره با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی ایران و پخش این فیلم برعهده موسسه بهمن سبز است.

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب نمی‌توان جلوی دیده شدن سینمای قهرمان محور را گرفت

منتشر شدن اولین تصویر از علی شادمان در سریال جدید بلیت یک طرفه

با منتشر شدن اولین تصویر از علی شادمان بازیگر سینما و تلویزیون در سریال جدید بلیت یک طرفه که وی با بازی در سریال یاغی به شهرت رسید در ادامه مطلب همراه ما باشید.

منتشر شدن اولین تصویر از علی شادمان در سریال جدید بلیت یک طرفهمنتشر شدن اولین تصویر از علی شادمان در سریال جدید بلیت یک طرفه
منتشر شدن اولین تصویر از علی شادمان در سریال جدید بلیت یک طرفه

 

سریال بلیط یک طرفه‌ با کارگردانی پوریا حیدری اوره‌، یک اثر پلیسی معمایی جدید است که‌ برای پخش در شبکه‌ نمایش خانگی آماده‌ شده‌ است.

بر اساس آخرین‌ اطلاعات به‌ دست آمده‌ از این‌ سریال، بخش‌های زیادی از آن‌ در ترکیه‌ اتفاق می‌افتد.

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۲ رای

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب منتشر شدن اولین تصویر از علی شادمان در سریال جدید بلیت یک طرفه

ماجرای سرقت و گم شدن کوکو در کتاب «سرقت در میدان صد و یکم»

کتاب «سرقت در میدان صد و یکم» به قلم نیلوفر مالک از سوی انتشارات مدرسه برای رده سنی نوجوان سال گذشته منتشر شد. ماجرا از این قرار است که در میدان «صد و یکم» یک دزد پیدا شده. دزدی که فقط حیوانات خانگی محله را می‌دزدد.

نویسنده کتاب در برنامه «جلد دوم» شبکه اینترنتی کتاب درباره داستان کتاب گفت: از آنجایی که ژانر کتاب کارآگاهی و پلیسی است، نگارش کتاب نیازمند دقت است؛ چراکه اطلاعات زیادی دادن منجر به لو رفتن داستان می‌شد. سعی کردم اطلاعات به مخاطب را به صورت قطره‌چکانی بدهم و نوجوان در کشف سوژه مشارکت دهم و ببیند چه کسی برای اتفاق پیش آمده مقصر است. به طور کلی، ژانر کارآگاهی سخت است.

مالک در پاسخ به این نکته که دیالوگ‌ها اندازه شخصیت‌های داستان بود، افزود: ما باید برای شخصیت‌ها لحن بگذاریم. از همان ابتدا ساده‌نویسی در کارهایم بوده، ولی حواسم جمع است که وقتی استاد دانشگاه صحبت می‌کند، طرز صحبتش با بچه کلاس اولی متفاوت باشد. نویسنده باید حواسش جمع باشد، تا لحن شخصیت‌ها شبیه هم نباشد. 

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «کوکو گم می‌شود. پویا زنگ خانه را زد. در باز شد. برای پویا عجیب بود که در بدون معطلی باز شد؛ چون می‌دانست جز پریسا کسی خانه نیست و او هم که پایش توی گچ است و پویا باید صبر کند، تا پریسا چوب‌های زیر بغلش را بردارد، آهسته بیاید طرف آیفون و در را باز کند. اما این‌بار انگار پریسا کنار آیفون آماده ایستاده بود. شاید هم مامان هنوز خانه بود و او در را برای پویا باز کرده بود.

پویا در حیاط را پشت سر خودش بست. از همان جا پریسا را بالای پله‌ها روی ایوان خانه دید. پریسا مو‌های سیاهش را به قول خودش دم موشی کرده بود؛ یعنی فرقش را از وسط باز کرده و آن‌ها را دو طرف سرش با کش بسته بود. پویا فهمید اتفاقی افتاده. اینکه اتفاقی افتاده از برق چشم‌های پریسا معلوم بود. مثل همیشه یک حوضچه آب توی چشمش جمع شده و لب زیرینش به سمت پایین لوله شده بود. پویا با خود فکر کرد که چقدر قیافه‌اش شبیه گربه چکمه‌پوش شده. پرسید: چیه؟ باز چی کار کردی؟ و رفت طرف او. پریسا دماغش را بالا کشید و گفت: – کوکو… کوکو گم شده… چشم‌های درشت پویا از پشت عینک درشت‌تر شد. پرسید: – چی؟ یعنی چی گم شده؟ 

– تو قفسش نیست. رفته…

– کی؟ کی رفته؟

– ظهر رفت.

– مگه می‌شه؟ تو اون موقع چی کار می‌کردی؟

– من؟… من رفته بودم دستشویی. وقتی برگشتم نبود…

– قفسش کجا بود؟

– تو حیاط.

– مگه در قفس رو نبسته بودی؟

– چرا… بسته بودم، اما وقتی از دستشویی برگشتم درش باز بود. فکر کنم خودش در رو باز کرده و رفته.

پویا باورش نشد. پرسید:

– مگه می‌شه؟ اون فقط یه کاسکو کوچولوئه… چه جوری در رو باز کرده؟

– خودم… خودم بهش یاد دادم با نوکش در رو باز کنه… چند روزه داریم با هم تمرین می‌کنیم. می‌خواستیم جلوی همه نمایش بدیم».

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب ماجرای سرقت و گم شدن کوکو در کتاب «سرقت در میدان صد و یکم»

تلاوت و انس با قرآن باعث بهاری شدن دل‌ها می‌شود

خداوند متعال در یکی از آیات مبارکه سوره نور در قرآن کریم می‌فرمایند: «یقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فی ذلِک لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصارِ»؛ «شب و روز دگرگون می‌شود، به راستی در این (تغییرات) برای صاحبان بصیرت عبرت است.»

 در احوالات مرحوم «میرزا جواد ملکی تبریزی»، استاد اخلاق حضرت امام خمینی (ره) نقل شده است: هنگامی که برای نماز شب برمی‌خاست، قبل از وضو گرفتن به آسمان نگاه کرده، با گریه این آیه را می‌خواند: «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ»؛ «به راستی در خلقت آسمان‌ها و زمین و گردش شب و روز برای صاحبان خرد نشانه‌های (الهی) است.

حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: «إِن لِلْقلُوبِ صَدَأً کصدَإِ النحَاسِ فاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَارِ؛» «برای قلب‌ها زنگاری است مانند زنگار گرفتن مس، پس با استغفار آن را جلا بخشید!» آری، موعظه، دیدن افراد خوب، ذکر و یاد خدا، تلاوت و انس با قرآن، قلب‌ها را جلا بخشیده، موجب خانه تکانی دل‌ها می‌شود و نشاط و بهاری شدن آن را به همراه خواهد داشت.

در روایات ما شواهدی وجود دارند و به این امر توجّه داده شده است که مردم و شیعیان در ایام نوروز متوجّه حضرت مهدی (عج) و ظهور آن حضرت باشند. همان حضرت در روایت دیگری فرمود: یوْمُ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی یظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیتِ وَ وُلَاهَ الْأَمْرِ وَ یظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَی بِالدَّجَّالِ فَیصْلِبُهُ عَلَی کنَاسَهِ الْکوفَه؛ [۳۴]نوروز روزی است که قائم ما اهل بیت و صاحبان امر، در آن روز ظهور می‌کند و خداوند او را (در آن روز) بر دجال پیروز می‌کند، پس او را در کناسۀ کوفه به دار خواهد زد.

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب تلاوت و انس با قرآن باعث بهاری شدن دل‌ها می‌شود