is_tag

همه چیز درباره سریال برای تمام بشریت

رانلد دی. مور، مَت وولپِرت و بن نِدیوی سریال برای تمام بشریت For All Mankind را برای «اپل تی‌وی پلاس» خلق کرده‌اند. یوئل کینامان، مایکل دورمن، سارا جونز و سونیا والگر از بازیگران شناخته‌شده این درام علمی‌تخیلی هستند که از تصاویر آرشیوی بعضی چهره‌های تاریخی هم بهره برده است. فصل اول سریال ۲۰۱۹ عرضه شد و فصل چهارمش در ۲۰۲۴ به پایان رسید. عنوان سریال هم با الهام از یک پلاک قمری انتخاب شده است که فضانوردان «آپولو ۱۱» روی کره ماه به جا گذاشتند و بخشی از آن به این صورت است: «ما برای تمام بشر صلح‌جویانه وارد شدیم.»

بهترین و محبوب ترین سریال های علمی تخیلی

خلاصه داستان سریال برای تمام بشریت

خلاصه داستان سریال برای تمام بشریت For All Mankind از این قرار است؛ اتحاد جماهیر شوروی در نسخه دیگری از وقایع سال ۱۹۶۹، ایالات متحده آمریکا را شکست می‌دهد و فضانوردانش به عنوان اولین کشور روی کره ماه فرود می‌آیند. از این رو رقابت فضایی دو کشور برای دهه‌ها با چالش‌ها و اهداف بزرگ‌تر ادامه پیدا می‌کند.

آغاز فصل چهارم: پایگاه فضایی مریخ با عنوان «هَپی وَلی» بزرگ‌تر شده است و خودش را برای انتقال سیارکی به مدار مریخ آماده می‌کند. اد بالدوین با فضاپیمایش عازم این ماموریت می‌شود اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی‌رود و تلفاتی داده می‌شود و ماموریت بی‌ثمر می‌ماند. مارگو که حالا در اتحاد جماهیر شوروی زندگی کسالت‌آوری دارد خودش را با وعده‌ی مشاور فعالیت‌های فضایی دلخوش کرده است. او وقتی از حادثه باخبر می‌شود می‌کوشد با فضاپیمای شوروی تماس بگیرد اما تلاشش بی‌نتیجه می‌ماند. کِلی بالدوین با پسرش به زمین برگشته است و می‌خواهد که پدرش نیز به خانه برگردد اما هر بار که این موضوع مطرح می‌شود پدر می‌گوید که باید کمی بیش‌تر بماند. آلیدا همچنان از وحشت‌زدگی‌های ناگهانی (پَنیک اَتک) ناشی از ترومای بمباران مرکز فضایی جانسن رنج می‌برد. مدیر جدید ناسا از دنیل پول درخواست می‌کند تا به مریخ برگردد و فرماندهی ماموریت را به دلیل حادثه رخ‌داده بر عهده بگیرد.

دانلود رایگان و تماشای سریال برای تمام بشریت

عوامل و بازیگران سریال برای تمام بشریت

خالقان: رانلد دی. مور، مَت وولپِرت و بن نِدیوی، کارگردانان: سرجو میمیکا-گیزان، اندرو اِستَنتِن، دن لیو و… نویسندگان: مور، وولپرت، ندیوی، استفانی شانن، اریک دبلیو. فیلیپس و… مدیران فیلمبرداری: استیون مک‌نات و راس بِری‌مَن، تدوینگران: مایکل اوهالورِن، هیبا اشویتزِر، دیوید بیلو و… آهنگسازان: جف روسو و پل دوسِت، بازیگران: یوئل کینامان (ادوارد بالدوین/ اِد)، مایکل دورمن (گوردن استیونز/ گوردو)، سارا جونز (تِریسی استیونز)، شانتِل ون‌سانتِن (کارن بالدوین)، جودی بالفور (اِلن ویلسن)، رِن اشمیت (مارگو مدیسن)، سونیا والگر (مالی کاب) و…

 

تولید سریال For All Mankind از کجا شروع شد؟

طبق گفته‌های رانلد دی. مور، ایده ساخت سریال در جریان صرف ناهار با گرت رایسمن، فضانورد سابق ناسا، مطرح شد؛ زمانی که آن‌ها درباره امکان تصویر کردن یک تاریخ متفاوت بحث می‌کردند که در آن، روس‌ها پیش از آمریکایی‌ها روی کره ماه فرود می‌آیند. سرانجام در پانزدهم دسامبر ۲۰۱۷ بود که اعلام شد اپل، سفارش سریالی تک‌فصلی را داده است. پنجم اکتبر ۲۰۱۸ عنوان سریال، به صورت رسمی اعلام شد و در اکتبر ۲۰۱۹ خبر تولید فصل دوم هم منتشر شد که تا امروز به چهار فصل رسیده است. فیلمبرداری اصلی از ماه اوت ۲۰۱۸ در لس‌آنجلس کالیفرنیا آغاز شد و مارس ۲۰۱۹، «نیویورک تایمز» خبر داد که فیلمبرداری به پایان رسیده است. فیلمبرداری فصل دوم با روزگار قرنطینه ناشی از فراگیری جهانی کووید-نوزده همراه و دچار وقفه‌ای چندماهه شد.

سریال برای تمام بشریت

نقد و بررسی منتقدان درباره سریال برای تمام بشریت

امپایر | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰

هلن اوهارا | فصلی الهام‌بخش که بیش از حد تحت تاثیر احساسات نیست. این فصل دقیقا درامی مجاب‌کننده و گیرا دارد چون به اندازه تقلاهای خود ما برای پیشرفت، ناکامل و سازشگر است. بهتر است جنبه‌ها و توضیح‌های فنی ناامیدتان نکند چون درک‌شان واقعا هوش بالایی می‌خواهد.

دیسایدر | امتیاز ۹۰ از ۱۰۰

جانی لافتِس | برای تمام بشریت در فصل چهارم هم به بازنویسی جسورانه تاریخ ادامه می‌دهد؛ و این کار را با مشتی از شخصیت‌های باسابقه و چند تازه‌وارد در یک رقابت فضایی دنباله‌دار انجام می‌دهد. سناریوی هوشمندانه و طراحی تولید حیرت‌انگیز از نقاط قوت این فصل هستند.

کولایدر | امتیاز ۸۳ از ۱۰۰

چِیس هاچینسِن | در حالی که ژانر علمی‌تخیلی، لحن‌های بسیار و داستان‌های پرشماری دارد اما این سریال تروتازگی و انرژی خاصی دارد. مسائلی که مطرح می‌شوند و چالش‌هایی که شخصیت‌ها با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند برای ما آن قدر جذابیت پیدا می‌کنند که پای‌شان بنشینیم.

اسلش‌فیلم | امتیاز ۸۰ از ۱۰۰

جرمی ماتای | سراسر فصل چهارم با ضرباهنگی نفس‌گیر روایت می‌شود و داستان جوری تماشاگران را می‌گیرد که آن‌ها به‌سادگی همراه ماجراهای سریال و فرازوفرودهایش می‌شوند.

رولینگ استون | امتیاز ۸۰ از ۱۰۰

اَلِن سِپین‌وال | برای تمام بشریت همچنان در نمایش این موضوع فوق‌العاده عمل می‌کند که کاوش‌های فضایی چطور می‌توانند توامان زیبا و خطرناک باشند. با وجود این، سریال از نظر دراماتیزه کردن نگرانی‌های جغرافیای سیاسی (ژئوپولیتیکی) حول فرستادن آدم‌ها به درون خلأ، درجه‌های متفاوتی از موفقیت را تجربه می‌کند.

شیکاگو تریبیون | امتیاز ۷۵ از ۱۰۰

نینا مِتز | هر شخصیتی کم‌وبیش وضعیتی از آزردگی خاطر را تجربه می‌کند. این، تمهید داستان‌گویی بدی نیست و من همواره قدردان دلبستگی سریال به نمایش این موضوع بوده‌ام که «درگیر حل مساله بودن» چه سروشکلی دارد. ناگفته نماند که «هپی ولی» بسیار پرجزییات تصویر شده است.

اِی. وی. کلاب | امتیاز ۵۸ از ۱۰۰

سالونی گاجار | از آنجایی که رویدادهای تاریخی متفاوت و فرضی فصل چهارم به روزگار حال ما نزدیک‌ترند، برای تمام بشریت حس‌وحال نوستالژیک فصل‌های گذشته را از دست داده است که حاصل ترسیم فضاهایی از دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بودند. سوای این موضوع، قسمت‌های جدید اصلا نمی‌دانند که چه سفری را می‌خواهند به تصویر بکشند.

 

امتیاز سایت های سینمایی به فصل چهارم برای تمام بشریت

ردیف نام سایت امتیازدهنده‌ها امتیاز میانگین تعداد آراء
۱ IMDb کاربران ۸.۱ از ۱۰ ۵۵ هزار کاربر
۲ متاکریتیک منتقدان برتر ۸۳ از ۱۰۰ بر اساس ۱۰ نقد
۳ راتن تومیتوز عموم منتقدان ۸.۳ از ۱۰ بر اساس ۱۷ نقد

 

آیا می‌دانید:

  • «اپل» یازدهم فوریه ۲۰۲۱ و پیش از اولین نمایش فصل دوم، اپلیکِیشن «آی‌او‌اِس» واقعیت افزوده‌ای را با عنوان «برای تمام بشر: محفظه زمان» در «اپل استور» عرضه کرد. کاربران به‌واسطه این اپ می‌توانند در شکاف زمانی طولانی‌مدت بین فصل‌های اول و دوم سیر کنند و شاهد رابطه گوردو و تریسی استیونز و پسرشان دنی باشند. این اپ در هفتادوسومین جوایز امی هنرهای خلاقه، برنده جایزه نوآوری برجسته در ساخت برنامه تعاملی شد.
  • «اپل» برای فصل دوم پادکستی با عنوان «برای تمام بشریت: پادکست رسمی» را نیز با همکاری «اَت ویل میدیا» تولید کرد که از نوزدهم فوریه ۲۰۲۱ هر دو هفته منتشر می‌شد. مجری پادکست کریس مارشال، بازیگر نقش دَنیل پول، بود که نگاهی به پشت صحنه سریال می‌انداخت و با دانشمندان، فضانوردهای بازنشسته و بازیگران و عوامل برای تمام بشریت گفت‌وگو می‌کرد.
  • «اپل» برای فصل سوم هم مجموعه‌ای ویدیویی با عنوان «دانش ورای برای تمام بشر» تهیه و عرضه کرد. رِن اشمیت که نقش مارگو مدیسن را بازی می‌کند، مجری این برنامه بود و به توضیح و باز کردن موضوع‌های علمی‌ای می‌پرداخت که در قسمت‌های مختلف سریال مطرح می‌شدند.
  • شخصیت‌های گوردو و تریسی استیونز بر نیم‌نگاهی به فضانورد «مرکوری ۷» با نام گوردو کوپر و همسرش ترودی – که خلبان بود – خلق شده‌اند.

 

پوستر سریال برای تمام بشریت

پوستر سریال برای تمام بشریتپوستر سریال برای تمام بشریت

دانلود فیلم

ادامه مطلب همه چیز درباره سریال برای تمام بشریت

پست جدید مادر امیر تتلو درباره وضعیت امیر تتلو

با پست جدید مادر امیر تتلو درباره وضعیت امیر تتلو پس از دستگیریش که به تازگی برای طرفدارانش منتشر کرد در ادامه مطلب همراه ما باشید.

پست جدید مادر امیر تتلو درباره وضعیت امیر تتلوپست جدید مادر امیر تتلو درباره وضعیت امیر تتلو
پست جدید مادر امیر تتلو درباره وضعیت امیر تتلو

امیر تتلو

امیرحسین مقصودلو (زادهٔ ۳۰ شهریور ۱۳۶۶) که با نام حرفه‌ای امیر تتلو شناخته می‌شود، خواننده و ترانه‌نویس ایرانی است که در ژانر رپ، پاپ و آراندبی فعالیت می‌کند.

او از نخستین خوانندگان ژانر آراندبی در ایران است که به شکل زیرزمینی کار کرده و به شهرت رسید.

امیرحسین مقصودلو، مشهور به امیر تتلو، صبح روز چهارشنبه ۱۵ آذر در مرز بازرگان تحویل مقامات ایران و سپس بازداشت شد.

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۲ رای

دانلود فیلم

ادامه مطلب پست جدید مادر امیر تتلو درباره وضعیت امیر تتلو

همه چیز درباره بیماری چشمی آب مروارید

آب مروارید کدر شدن عدسی چشم شما است که به طور معمول شفاف است. اکثر آب مرواریدها در طول زمان به کندی ایجاد می شوند و علائمی مانند تاری دید را ایجاد می کنند. آب مروارید را می توان با جراحی از طریق یک روش سرپایی که بینایی را در تقریباً همه افراد بازیابی می کند، برداشت. در این پست از مجله اینترنتی وطن فا قصد داریم به بررسی همه چیز درباره بیماری چشمی آب مروارید بپردازیم.

آب مروارید چیست؟

آب مروارید زمانی ایجاد می شود که عدسی چشم شما که به طور معمول شفاف است، مه آلود شود.

برای اینکه چشم شما ببیند، نور از یک عدسی شفاف عبور می کند. عدسی در پشت عنبیه شما (بخش رنگی چشم شما) قرار دارد. لنز نور را متمرکز می کند تا مغز و چشم شما با هم کار کنند تا اطلاعات را در یک تصویر پردازش کنند.

هنگامی که آب مروارید روی عدسی ابری می شود، چشم شما نمی تواند نور را به همان روش متمرکز کند. این منجر به تاری دید یا دیگر از دست دادن بینایی (مشکل در دیدن) می شود. تغییر بینایی شما به محل و اندازه آب مروارید بستگی دارد.

چه کسانی به آب مروارید مبتلا می شوند؟

اکثر مردم در حدود سن ۴۰ سالگی شروع به آب مروارید می کنند. اما احتمالاً تا بعد از ۶۰ سالگی متوجه علائم آن نخواهید شد. به ندرت، نوزادان به دلیل نقص مادرزادی با آب مروارید متولد می شوند.

اگر:

  • سیگار کشیدن.
  • در منطقه ای با آلودگی هوا زندگی کنید.
  • الکل را به شدت مصرف کنید.
  • سابقه خانوادگی آب مروارید داشته باشید.

آب مروارید چقدر شایع است؟

آب مروارید در میان افراد مسن شایع است. بیش از ۵۰ درصد از افراد ۸۰ ساله و بالاتر آب مروارید داشته اند.

آیا می توانید آب مروارید در هر دو چشم داشته باشید؟
ممکن است در هر دو چشم دچار آب مروارید شوید. اما ممکن است یک چشم بدتر از چشم دیگر باشد یا در زمان بعدی ایجاد شود.

چه چیزی باعث آب مروارید می شود؟

عدسی چشم شما بیشتر از آب و پروتئین تشکیل شده است. همانطور که پروتئین ها در طول زمان تجزیه می شوند، در چشم شما آویزان می شوند. این پروتئین های ماندگار می توانند عدسی شما را کدر کنند، بنابراین دیدن واضح آن دشوار است. این یک بخش معمولی – هرچند ناخوشایند – از پیری است.

برخی چیزها می توانند شکل گیری آب مروارید را تسریع کنند، مانند:

  • دیابت.
  • استروئیدها، داروهای رایج برای درمان بیماری هایی مانند آرتریت و لوپوس.
  • داروهای فنوتیازین مانند کلرپرومازین (Thorazine®) که برای درمان انواع بیماری ها مانند اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی استفاده می شود.
  • جراحی چشم یا آسیب دیدگی چشم.
  • پرتودرمانی به قسمت بالایی بدن شما.
  • گذراندن زمان زیادی در آفتاب بدون محافظ چشم، مانند عینک آفتابی.

علائم آب مروارید چیست؟

آب مروارید بخشی رایج از روند پیری چشم است. در نهایت، آنها می توانند باعث شوند:

  • دیدی که ابری، تار، مه آلود یا فیلمی است.
  • حساسیت به نور شدید خورشید، لامپ ها یا چراغ های جلو.
  • تابش خیره کننده (دیدن هاله ای در اطراف چراغ ها)، به خصوص هنگامی که در شب با چراغ های جلوی روبرو رانندگی می کنید.
  • تغییرات تجویزی در عینک، از جمله نزدیک بینی ناگهانی.
  • دوبینی
  • نیاز به نور روشن تری برای خواندن
  • مشکل دید در شب (دید در شب ضعیف).
  • تغییر در نحوه مشاهده رنگ

آیا آب مروارید دردناک است؟

آب مروارید معمولاً درد ندارد. اما آنها می توانند با حساس تر کردن چشمان شما به نور باعث ناراحتی شوند.

دانلود فیلم

ادامه مطلب همه چیز درباره بیماری چشمی آب مروارید

فیلم بانو؛ مرور نقدهای قدیمی درباره فیلم توقیف شده مهرجویی

فهرست بهترین فیلم های زنده‌یاد داریوش مهرجویی

خلاصه داستان و عوال فیلم بانو

عوامل اصلی فیلم بانو: نویسنده و کارگردان: داریوش مهرجویی/ مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری/ چهره‌پردازی: عبدالله اسکندری، اکرم نویدی/ تدوین: حسن حسندوست/ موسیقی: ناصر چشم‌آذر/ طراح صحنه: فریار جواهریان/ بازیگران: بیتا فرهی، عزت‌الله انتظامی، خسرو شکیبایی، گوهر خیراندیش، فردوس کاویانی، سیما تیرانداز، حمیده خیرآبادی، فتحعلی اویسی، محمود کلاری، میرصلاح حسینی

داستان: «محمود برای پیوستن به یک زن مطلقه، همسرش بانو را ترک می‌کند و به امارات متحده عربی می‌رود. بانو که در تنهایی‌اش با یی‌چینگ، بودیسم و تی‌ام دمخور است، از روی دلسوزی و برای یافتن همدم، کرمعلی باغبان همسایه و هاجر، همسر باردارش را که اتاق محل سکونتشان را از دست داده‌اند، به خانه دعوت می‌کند. به‌تدریج، همسر برادر هاجر که با دو فرزندش از اراک به تهران آمده و پدر هاجر، قربان‌سالار، نیز به آنها ملحق می‌شوند و چنان اختیار خانه را در دست می‌گیرند که مستخدمه خانه، آنجا را ترک می‌کند. قربان‌سالار از اعتماد بانو سوءاستفاده می‌کند و یک تخته فرش با چند گلدان عتیقه را به کمک شریکش می‌رباید و در ازای بدهی‌اش به او می‌دهد. بانو که شاهد سرقت است، به‌شدت عصبی می‌شود و وقتی با انکار قربان‌سالار و هاجر مواجه می‌شود، به اتاقش پناه می‌برد و در را به‌روی خود می‌بندد. درحالی‌که خالی‌کردن خانه به دست قربان‌سالار و شریکش ادامه دارد، محمود از مسافرت برمی‌گردد و خانه را کاملا به‌هم‌ریخته می‌یابد. او برای بانو که بیمار و ضعیف شده، تعریف می‌کند که چطور زن مورد علاقه‌اش، در یک فرصت مناسب او را ترک کرده و احتمالا طبق نقشه قبلی، به‌سراغ مرد دیگری رفته است. محمود به‌سراغ دکتر حسام، دوست قدیمی بانو می‌رود و به کمک او، قربان‌سالار که از کمردرد می‌نالد، به بیمارستان منتقل می‌شود. هاجر نیز برای زایمان به بیمارستان می‌رود و بقیه هم به‌تدریج خانه را ترک می‌کنند تا نوسازی خانه آغاز شود. اما حالا این بانو است که خانه را ترک می‌کند و به شهر دیگری می‌رود.»

 

دستاوردها و آمار فروش فیلم بانو

توقیف فیلم بانو باعث شد تا این فیلم فرصت حضور در جشنواره فجر را از دست بدهد. در غیر این صورت، این ساخته مهرجویی می‌توانست در بسیاری از رشته‌های اصلی (از کارگردانی و فیلمنامه گرفته تا نقش‌آفرینی‌های درخشان بیتا فرهی، عزت‌الله انتظامی و گوهر خیراندیش) از گزینه‌های نامزدی سیمرغ بلورین باشد.

بانو، پس از ۷ سال توقیف، از ۲۲ مهر ۱۳۷۷ روی پرده رفت. اکران این فیلم نه‌تنها دیرهنگام بلکه ناگهانی هم بود. در واقع حتی چند روز پیش از نمایش عمومی بانو هم کسی خبر نداشت که قرار است این فیلم روی پرده برود. بنابراین اکران بانو همه را غافلگیر کرد. شاید همین امر روی دیده‌شدن فیلم تاثیر منفی گذاشت. هرچند از تب‌وتاب رسانه‌ای پیرامون توقیف بانو هم چند سالی گذشته بود و همین هم باعث می‌شد که این فیلم مهرجویی به‌اندازه زمان ساخت برای عموم کنجکاوی‌برانگیز به‌نظر نرسد. در نهایت فیلم با بازخورد متوسطی از سوی عموم تماشاگران روبه‌رو شد و با جذب ۲۹۸ هزار و ۸۸ مخاطب در رتبه بیست‌وچهارم پرتماشاگرترین فیلم‌های سال ۱۳۷۷ قرار گرفت.

فیلم بانو

ماجرای توقیف فیلم بانو داریوش مهرجویی

داریوش مهرجویی بعدها به این اشاره کرد که اگر بانو توقیف نمی‌شد شاید مسیر سینمایی او هم تغییر می‌کرد. اما مهرجویی تنها فردی نبود که حرفه‌اش به‌واسطه توقیف بانو دستخوش تغییر شد. حتی فراتر از او، می‌توان به دو بازیگری اشاره کرد که شاید بتوان گفت بهترین نقش‌آفرینی‌های خود را در این فیلم به نمایش گذاشتند. بیتا فرهی و گوهر خیراندیش درخششی غیرمنتظره در بانو دارند و اگر این فیلم در همان سال‌ها دیده می‌شد، چه‌بسا هر دو در سال‌های آینده پیشنهادهای حرفه‌ای متفاوتی دریافت می‌کردند. به‌هرحال این هم از تبعات تیغ بی‌رحم سانسور و توقیف است که می‌تواند زندگی خیلی‌ها را به همین راحتی عوض کند.

در ادامه، ماجرای توقیف بانو را از زبان خود مهرجویی می‌خوانیم. لازم به ذکر است که تمامی نقل‌قول‌های ذکرشده از قول مهرجویی و منتقدان مختلف در این مطلب، در شماره ۲۲۸ ماهنامه فیلم (آذر ۱۳۷۷) منتشر شده‌اند: «آن موقع کلی تلاش کردیم و به خودمان و همکارانمان فشار آوردیم تا فیلم برای نمایش در دهمین جشنواره فیلم فجر (سال ۱۳۷۰) به‌موقع آماده شود و به نمایش درآید، که آماده شد ولی نمایش داده نشد… تنها توضیحی که درباره توقیف فیلم شنیدم، حرف‌های فخرالدین انوار بود که گفت فیلمت از نظر شورا، توهین به انسان و مردم است. البته خودش نظر شورا را قبول نداشت. من هم برای شورا نامه‌ای نوشتم با این مضمون که چه‌گونه فیلم را ندیده‌اند یا بد دیده‌اند و این‌که فیلم برخلاف نظر آنها، سراسر ستایش از انسان است و… به‌هرحال شورا برای نجات دادن فیلم، آن را «فعلا» غیرقابل‌نمایش اعلام کرد. یعنی برای نجات فیلم، آن را به کل توقیف کرد. چه‌جور برداشتی از فیلم شده بود، نمی‌دانم. فقط می‌گفتند چون سال قبل، نمایش فیلم نوبت عاشقی [محسن مخملباف] باعث شده بود گروه مخالفان، به‌خصوص مهدی نصیری و همفکرانش سخت به جان وزارت ارشاد بیفتند، امسال ارشاد قدری احتیاط می‌کند، زیرا بانو هم ممکن است چنین واکنش‌هایی را برانگیزد. به‌هرحال، ترس از دست دادن موقعیت و مقام، و وضعیت خاص ارشاد در آن هنگام که زیر تیغ حمله‌هایی بود، دست‌به‌دست هم داد تا فیلم توقیف شود.»

 

فیلم بانو درباره چیست؟

شاید مهم‌ترین خصوصیتی که فیلم بانو را در زمان ساخت به اثری حساسیت‌برانگیز تبدیل کرد، برخورد با آن به‌عنوان یک اثر استعاری بود. داستان بانویی غنی و محترم که خانه بزرگ و قدیمی‌اش را در اختیار گروهی پاپَتی نمک‌نشناس قرار می‌داد و با برخوردی غیرمنصفانه روبه‌رو می‌شد، ظاهرا برای عده‌ای تصویری نمادین ایجاد می‌کرد. کافی بود بانو را نمادی از ایران در نظر بگیرند تا تمام اشارات داستانی فیلمْ ارجاعاتی به تاریخ معاصر به‌نظر برسند! با این وجود منتقدان در زمان اکران عمومی بانو از جنبه‌های مختلفی به مضامین مطرح‌شده در فیلم پرداختند و نشان دادند که ماجرا پیچیده‌تر از تقلیل بانو به یک اثر ایدئولوژیک است. تهماسب صلح‌جو و جواد طوسی از جمله منتقدانی بودند که درون‌مایه‌های کلیدی بانو را مورد ارزیابی قرار دادند.

طهماسب صلح‌جو (ماهنامه فیلم، آذر ۱۳۷۷): بانو بیش از آن‌که فیلمی درباره رویارویی و کشمکش و مجادله دارا و ندار باشد و داستان همیشگی فقر و فلاکت آدم‌ها را به روایتی دیگر تکرار کند، توصیفی هوشمندانه از اسارت انسان گرفتار در سیطره جبرآمیز شرایط نابه‌سامان اجتماعی است و حدیث آرزومندی آدم‌هایی را بازمی‌گوید که در ظلمت ناهنجاری‌ها اسیرند و به همین دلیل در آغاز کار، پیشاپیش، احساس همدلی ما را نسبت به زنی برمی‌انگیزد که در قطب مخالف آدم‌های فقیر و مسکین ماجرا قرار دارد

از دید صلح‌جو، این فیلم مهرجویی در وهله اول نه نمایانگر تقابل طبقات غنی و فقیر، بلکه نشان‌دهنده گرفتار شدن انسان در چنبره مشکلات اجتماعی است: «بانو بیش از آن‌که فیلمی درباره رویارویی و کشمکش و مجادله دارا و ندار باشد و داستان همیشگی فقر و فلاکت آدم‌ها را به روایتی دیگر تکرار کند، توصیفی هوشمندانه از اسارت انسان گرفتار در سیطره جبرآمیز شرایط نابه‌سامان اجتماعی است و حدیث آرزومندی آدم‌هایی را بازمی‌گوید که در ظلمت ناهنجاری‌ها اسیرند و به همین دلیل در آغاز کار، پیشاپیش، احساس همدلی ما را نسبت به زنی برمی‌انگیزد که در قطب مخالف آدم‌های فقیر و مسکین ماجرا قرار دارد و از گنج نابرده رنجِ میراث پیشینیانش بسیار بهره‌مند است. با این همه تنهاتر، درمانده‌تر و آسیب‌پذیرتر از دیگران به‌نظر می‌رسد.»

این منتقد باسابقه در ادامه به فضای تمثیلی و معنای دوگانه بانو پرداخت: «جغرافیای جهان فیلم در حصار یک باغ قدیمی، با درختان کهن‌سال بی‌برگ، شیرهای سنگی، آبگیری منجمد و عماراتی آراسته به اشیای گران‌بها ترسیم می‌شود و با این نشانه‌ها خواه‌ناخواه جاذبه فضایی تمثیلی را پیدا می‌کند و معنای دوگانه‌ای به خود می‌گیرد؛ جایی که برای مریم بانو، هم سرزمین فراخ مهر است و هم قفس تنگ واهمه‌های جانکاه. بنابراین وقتی می‌گوید: «این جنگ من است با من»، تنها به احساس خلجان خود اشاره نمی‌کند، بلکه از تضاد پنهان در دنیای اثر نیز پرده برمی‌دارد. بانو با حس دوگانه‌اش، فیلمی پیچیده و قابل تفسیر و تاویل است؛ چون در میدان کشاکش خیر و شری به سامان می‌رسد که از تقابل فرد با خودش سرچشمه گرفته است.»

صلح‌جو به تعدادی از این عناصر تمثیلی فیلم هم اشاره کرد: «بیرون باغ مریم بانو، حادثه‌ای در شرف تکوین است؛ درختان کهن‌سال را قطع کرده‌اند تا شالوده بنایی نو و پایگاه اقتدار نسلی دیگر ریخته شود. شتاب این حادثه، حصار دنیای مریم بانو را می‌شکند و راهی به‌سوی واقعیت بیرون می‌گشاید. دیوار نیمه‌ویران باغ، یکی دیگر از نشانه‌های تمثیلی فیلم است که تا پایان ماجرا، نقش کنایه‌آمیزش را حفظ می‌کند. واقعیت از همین شکاف به خلوت حریم مریم بانو رخنه می‌کند.»

به‌نظر صلح‌جو، شخصیت‌پردازی بانو فراتر از تصویر تیپیک فرد مهربانی است که خانه‌اش را بی‌منت در اختیار افرادی متعلق به طبقات پایین قرار می‌دهد. کار تا جایی پیش می‌رود که حتی می‌توان در نیت اولیه بانو هم تردید کرد. این هم یکی از دوگانگی‌های تعمدی موجود در فیلم است که منجر به چرخشی اساسی در مسیر حرکت داستان می‌شود: «لایه‌های پنهانی شخصیت مریم بانو، در رویارویی با قربان‌سالار آشکار می‌شود. او که تا این‌جا الگوی معصومیت و شکیبایی بوده، با وسوسه‌های قربان‌سالار، کم‌کم خوی مرده اشرافیت بار دیگر در وجودش جان می‌گیرد و راه و رسم ازیادرفته سفره‌داری و بنده‌پروری را به‌خاطر می‌آورد و اندوه و بی‌پناهی و غربتش را از یاد می‌برد. بانو وقتی در صحنه ضیافت قربان‌سالار، با نخوت و غرور، در جامه سپید و آراسته به زیور و زینت پا به تالار می‌گذارد، پیداست که آن شوکت و شکوه دروغین را باور کرده و از این‌که می‌تواند همچون نیاکانش از موهبت برتر اصل و نسب بهره‌مند باشد، دلشاد است. با این تعبیر، قضیه شکل دیگری پیدا می‌کند و این پرسش پیش می‌آید که آیا پناه دادن مریم بانو به همسایگان مستمندش به‌راستی از سر نوع‌دوستی بوده است یا نیاز به همنشین در روزهای تلخ تنهایی، او را به این کار وامی‌دارد؟ فیلم پس از طرح این پرسش، در یک چرخش ناگهانی از مدار نخستینش، یعنی شرح همزیستی مسالمت‌آمیز آدم‌ها خارج می‌شود، قصه را از زاویه دیگری پی می‌گیرد و اوج تازه‌ای به درام می‌دهد. در این مرحله، آن شفقت و همدلی انسانی که ظاهرا می‌توانست پایان خوشی برای ماجرا رقم بزند، به یک‌باره جایش را به کینه و دشمنی می‌دهد. هشدار توفان، مریم بانو را از سجاده نماز به‌سوی پنجره می‌کشاند تا جلوه‌ای از حقیقت را ببیند. در چشم‌انداز او، قربان‌سالار را می‌بینیم که چند شیء گرانبهای خانه را با خود می‌برد.»

از سوی دیگر، جواد طوسی با رویکردی اجتماعی به ارزیابی بانو پرداخت. طوسی در نقد خود به تصویری از عارف قزوینی اشاره کرد که در راه‌پله لوکیشن اصلی فیلم به چشم می‌خورد و از همین دریچه، راهی برای تحلیل جهان‌بینی فیلم می‌یابد: «دوست دارم بانو را از زاویه نگاه عارف قزوینی که عکس بزرگش در راه‌پله خانه بانو آویخته شده، ببینم؛ همان شاعر ستم‌دیده و دل‌آزرده‌ای که جز پریشانی و بدعهدی ایام ندید، همان مرثیه‌سرای آزاده و وطن‌پرست، همان سخنور ملول و مردم‌گریز و خاموش که پس از عمری سفر و تجربه‌اندوزی و خوش‌بینی و بدبینی پیاپی، نهایتا به این واقعیت رسید که تا طبقه عوام تربیت نشود و افراد منورالفکر از فردگرایی و ریاکاری دست برندارند، امیدی به بهروزی و بهبود این مُلک نیست. آزادمردی زاده و بزرگ‌شده در دوره‌ای میان تحول و انقلاب. داریوش مهرجویی، آگاهانه این مکان را به‌عنوان یکی از لوکیشن‌های کلیدی فیلمش انتخاب کرده است. در طول فیلم، بارها بانو را می‌بینیم که در حین بالا رفتن و پایین‌آمدن از پله‌ها، از مقابل این عکس عبور می‌کند؛ عکسی به‌مثابه یک ناظر و روایتگر تاریخ.»

جواد طوسی (ماهنامه فیلم، آذر ۱۳۷۷): با همه ارزش‌های هنری و زیبایی‌شناسانه فیلم بانو، نگاه اجتماعی مهرجویی واقع‌بینانه نیست. صاحب این قلم نیز زیاد با این نوع نگاه تعمیم‌پذیر که نهایتا منجر به محکومیت تمام‌وکمال یک قشر یا طبقه می‌شود، موافق نیست. آیا رواست که با هر بینش و تفکر و برداشت مستقل و به‌تبع مشاهدات عینی‌مان در برهه‌های حساس و ملتهب تاریخی/ اجتماعی، همه کاسه‌کوزه‌ها را (بدون بررسی و تحلیل علت و معلولی) بر سر این طبقه فرود آوریم؟

طوسی، به‌نوعی برداشت‌های نمادین از شخصیت بانو به‌عنوان نمادی از وطن را تایید کرد: «بانو در کلیت فیلم، دو وجه پیدا می‌کند: در وجه زمینی، او را زنی تنها و پریشان‌حال و عارف‌مسلک و بی‌نیاز از مال‌ومنال و نیازمند عشق و محبت و ناموفق در زندگی زناشویی می‌بینیم. اما در وجه نمادین، تبدیل به مام وطن می‌شود؛ البته مام وطنی بسیار خاص و متفاوت. بانو از این منظر، با حس اعتماد و خوش‌بینی، پناهگاه بی‌پناهان می‌شود و نهایتا به بدبینی و بی‌اعتمادی می‌رسد.»

از این منظر، طوسی سعی کرد جهان‌بینی بدبینانه مهرجویی را در بانو مورد تاکید قرار دهد: «مهرجویی امیدش را از این خانه سست و بی‌بنیان کاملا می‌برد. صاحب خانه، خودش گیج و حیران و سردرگم است و رهگذران و میهمانان خوانده و ناخوانده‌اش، همه یک‌چیزیشان می‌شود. یکی ترحم‌انگیز و مملو از کمبود و عقده حقارت که یک‌دفعه از هول حلیم توی دیگ می‌افتد، و دیگری رجاله و هفت‌خط و خوره که اگر ولش کنی، همه‌چیز را درو می‌کند. در این میان، فقط زنی به‌نام شیرین با نگاه مهربان مهرجویی مواجه شده است. اگر بخواهیم بر اساس نوعی تقسیم‌بندی اجتماعی به مجموعه این افراد بپردازیم، شیرین در جایگاه قشر میانی رشدنیافته قرار می‌گیرد. بازتاب اقامت و حضور ازپیش‌تعیین‌شده او، تصویری مخدوش و موهن از این قشر نیست. برخلاف هاجر که بانو و دیگر افراد طبقه‌اش را در برخورد خصمانه نهایی از همه پست‌تر خطاب می‌کند، شیرین در همه‌حال نسبت به بانو موضع‌گیری جانبدارانه‌ای دارد.»

البته در انتهای نقد خود، جواد طوسی رویکرد اجتماعی مهرجویی در بانو را یک‌طرفه و غیرواقع‌بینانه دانست: «با همه ارزش‌های هنری و زیبایی‌شناسانه فیلم بانو، نگاه اجتماعی مهرجویی واقع‌بینانه نیست. صاحب این قلم نیز زیاد با این نوع نگاه تعمیم‌پذیر که نهایتا منجر به محکومیت تمام‌وکمال یک قشر یا طبقه می‌شود، موافق نیست. آیا رواست که با هر بینش و تفکر و برداشت مستقل و به‌تبع مشاهدات عینی‌مان در برهه‌های حساس و ملتهب تاریخی/ اجتماعی، همه کاسه‌کوزه‌ها را (بدون بررسی و تحلیل علت و معلولی) بر سر این طبقه فرود آوریم؟ طبقه‌ای که خودش به جهات گوناگون (اعم از فقر فرهنگی، بی‌پشتوانگی اقتصادی، هویت‌نیافتگی تاریخی، قابلیت انعطاف برای تن‌دادن به بهره‌کشی در شرایط خاص و بحرانی)، همواره در معرض همه‌گونه تهاجم و آسیب‌پذیری بوده است؟ چنین نگرشی از هیچ دیدگاه مترقی آرمانی و عدالت‌خواهانه (با هر عنوان از رده خارج شده و یا به‌جامانده و مابه‌ازا فراهم شده) نمی‌تواند قابل‌قبول باشد.»

 

جایگاه فیلم بانو در سینمای داریوش مهرجویی

بانو اولین فیلم از میان آثاری بود که مهرجویی به‌صورت متوالی با محوریت شخصیت‌های زن ساخت؛ مسیری که به‌ترتیب با فیلم‌های سارا، پری و لیلا ادامه پیدا کرد. اما توقیف هفت‌ساله فیلم باعث شد تا آخرین فیلم از میان این چهار اثر باشد که به نمایش عمومی درمی‌آید. همین اتفاق باعث شد تا منتقدان به شباهت‌های موجود میان این آثار توجه کنند. به‌عنوان مثال، شهزاد رحمتی بانو را به‌نوعی یکی از نقاط عطف کارنامه مهرجویی در نظر گرفت. به عقیده رحمتی در این فیلم ویژگی‌هایی قابل ردیابی است که در سه اثر بعدی داریوش مهرجویی هم به چشم خوردند: «بانو بی‌شک در کارنامه مهرجویی، فیلم بسیار مهمی است؛ چه به‌لحاظ فرم و ساختار، چه به‌لحاظ مضمونش. مهرجویی برخی از عناصر ساختاری و شگردهای فرمی را که بعدا به مولفه‌های همیشگی آثارش تبدیل شدند، برای اولین‌بار در بانو به‌شکلی گسترده به کار گرفت؛ فیدهای رنگی متعدد و استفاده مقتصدانه از موسیقی متن که در همه فیلم‌های بعدی‌اش قابل مشاهده است، همچنین کار با چند شخصیت در فضایی بسته و محدود که به‌خصوص در لیلا تکرار شد. به‌لحاظ موضوع و داستان نیز بانو نخستین فیلم از میان آثار چندگانه اوست که یک زن را به عنوان شخصیت محوری، در کوران دشواری‌های عاطفی، اخلاقی و فلسفی تصویر می‌کند؛ شخصیتی که در سارا و لیلا نیز همچون بانو در پایان، ترک زندگی و همسر می‌کند و… با دقت در فیلم‌های بعدی مهرجویی، می‌توان دریافت که پری به‌نوعی، حاصل گسترش سرگشتگی‌های عرفانی و عطش حقیقت‌طلبی مستتر در روحیه بانوست؛ سارا زاده گسترش دشواری‌های عاطفی بانو با همسرش و گسیختگی ارتباط میان آن دو است و شخصیت محوری آن نیز زنی است که همچون بانو، تنها پاداش صداقت و خلوص و فداکاری‌اش، دل‌شکستگی است و تنهایی؛ و در لیلا همین دشواری‌های عاطفی با غم نداشتن فرزند که بانو نیز از آن رنج می‌برد، و همان تنها گذاشته شدن ابدی همراه می‌شود.»

فیلم بانو

رضا درستکار هم به سه مضمون کلیدی بانو اشاره کرد که هر کدام سه فیلم بعدی مهرجویی، به گسترش یکی از آن ایده‌ها اختصاص داشتند: «پس از توقیف بانو، مهرجویی سه ایده و مضمون اساسی فیلم را در فیلم‌های بعدی‌اش گسترش داد که به ساخته‌شدن فیلم‌های موفقی چون سارا، پری و لیلا انجامید. ایده رفتن مریم بانو از خانه، در سارا با موفقیت اجرا شد که وامدار متن اصلی، یعنی خانه عروسک بود. در واقع، قصه سارا زمینه بهتری را برای آن پایان درخشان فراهم کرد… در پری که به‌لحاظ سیروسلوک عرفانی و سرگشتگی شخصیت‌ها به فیلم هامون پهلو می‌زند، مهرجویی با الهام از سه قصه جروم دیوید سالینجر، دقیقا وجوه عرفانی و عزلت‌نشینی بانو را که با شخصیت پری و اساسا فیلمی مستقل سازگارتر بود، گسترش داد… و بالاخره لیلا (با آن‌که ایده‌اش متعلق به کس دیگری است)، رسما به تکمیل و گسترش رابطه «زن/ مرد/ هوو»ی فیلم بانو پرداخت.»

اما بانو نه‌تنها با آثار بعدی مهرجویی، که با فیلم قبلی او هم قابل مقایسه بود. عده‌ای دغدغه‌ها و سرگشتگی‌های روشنفکرانه بانو را ادامه مسیری دانستند که مهرجویی در فیلم هامون در پیش گرفته بود. خود مهرجویی هم این گمانه‌زنی‌ها را تایید کرد: «بانو در واقع، ادامه یا تحول و رشد همان تم هامون است. بانو درواقع، هامون زن است و فیلم، سرگذشت رنج او.»

بانو، لوئیس بونوئل، غلامحسین ساعدی و چند داستان دیگر!

بانو نه‌ فقط با دیگر فیلم‌های خود مهرجویی، بلکه همچنین با یکی از فیلم‌های مهم تاریخ سینما هم مقایسه شده است. لوئیس بونوئل، فیلمساز شهیر اسپانیایی، در یکی از مهم‌ترین آثار خود به‌اسم ویریدیانا (۱۹۶۱) داستان راهبه‌ای تازه‌کار و پاک‌نیت را روایت کرده بود که، پس از این‌که ارث قابل‌توجهی از جانب یکی از اقوامش دریافت می‌کند، تصمیم می‌گیرد خود را وقف حمایت از گروهی از فقرا کند اما آن فقرا به‌تدریج کنترل خانه را در دست می‌گیرند و ویریدیانا به‌تدریج به زن کاملا متفاوتی تبدیل می‌شود. مقایسه همین خلاصه داستان با آن‌چه از ماجراهای رخ‌داده در فیلم بانو در ابتدای این مطلب ذکر شد، نشان‌دهنده شباهت‌های کلی میان این دو فیلم است. بنابراین عجیب نبود که بسیاری از منتقدان در نقدهای خود به نام لوئیس بونوئل اشاره کردند.

سعید عقیقی (ماهنامه فیلم، آذر ۱۳۷۷): بانو را نسخه ایرانی ویریدیانا دانسته‌اند، اما هنگام دیدن فیلم، نام غلامحسین ساعدی بیشتر به یادم آمد تا لوئیس بونوئل. همان بافت تمثیلی کل‌نگرانه داستان‌ها و به‌ویژه نمایشنامه‌های او و همان حضور تدریجی غریبه‌هایی که به‌مرور آشنا می‌شوند و غریبگی‌شان در پایان به‌شکلی غافلگیرکننده، هراس‌آور جلوه می‌کند، در بانو نیز به‌وضوح جریان دارد

هرچند شباهت‌های عمومی میان دو فیلم آن‌قدر آشکار بود که جای چندانی برای انکار باقی نمی‌گذاشت، اما تاکید گروهی از منتقدان بر این بود که به‌هیچ‌وجه نمی‌توان بانو را صرفا چیزی در حد دوباره‌سازی شاهکار بونوئل دانست. به‌عنوان مثال ناصر صفاریان به تفاوت مهمی اشاره کرد که عملا جهان‌بینی فیلم مهرجویی را از اثر بونوئل متمایز می‌کند: «اگر لوئیس بونوئل، ویریدیانا را به تسلیم در برابر وضعیت موجود واداشت و پس از این‌که پاکی‌اش به یغما رفت، او را بر سر میز بازی مهاجمان نشاند و با صدای قهقهه مستانه‌ای که هیچ نشانی از گذشته معصومانه یک راهبه نداشت، پرونده فیلمش را بست، مهرجویی چنین نمی‌کند و انسان وجودی‌اش را فدا نمی‌کند. بانو، مانند سارا و لیلا، خودش را کنار می‌کشد و می‌رود. و درست مانند آنها، موقعی خانه را ترک می‌کند که در ظاهر، هیچ مشکلی وجود ندارد و همه‌چیز برای یک زندگی آرام آماده است.»

رضا درستکار هم اعتقاد داشت که بانو، علی‌رغم شباهت‌های آشکار به ویریدیانا، در ذات خود به یکی دیگر از فیلم‌های بونوئل شباهت دارد: «امیدوارم ویریدیانا دستاورد بزرگ لوئیس بونوئل را دیده باشید. ماجرای راهبه پرهیزگاری که ایثارگرانه از تمام امکاناتش بهره می‌جوید تا فقیران و بیچارگان را گرد آورد و به تیمارشان بپردازد، اما عاقبت توسط میهمانانش هتک‌حرمت می‌شود و شکست می‌خورد… بی‌گمان شباهت انکارناپذیر این داستان به داستان فیلم بانو و به‌خصوص اجرای دوباره یکی از غریب‌ترین فصل‌های ویریدیانا و تاریخ سینما – یعنی فصل شام آخر – در بانو، ذهن را متوجه شخصیت ویریدیانا و توهمش درباره بازگشت مصلحی چون مسیح می‌کند. اما فیلم به‌رغم شباهت‌های ظاهری‌اش به ویریدیانا، بیشتر به دستاورد دیگر استاد، تریستانا نزدیک است که به نتیجه‌ای عمیق‌تر از موشکافی روابط میان شخصیت‌ها دست می‌یابد.»

تریستانا نمایشی از زندگی یک آریستوکرات پیر و از دور خارج‌شده به‌نام دن لوپه است که سرپرستی دختر معصومی به نام تریستانا را بر عهده می‌گیرد. با این مقدمه، درستکار سعی کرد نوعی هم‌ارزی میان شخصیت‌های دو فیلم بانو و تریستانا بیابد: «با پرهیز از نگرش طبقاتی به آدم‌های بانو، می‌توان به‌سادگی، قربان‌سالار را جانشین دن لوپه دانست که اتفاقا می‌کوشد در گفتار و کردارش، خود را منتسب به اعیان کند و مدام کاردانی‌اش را به رخ می‌کشد و در صدد جلب اعتماد بانو است. دن لوپه هم در تریستانا می‌کوشید خود را آدم خوبِ زمانه خویش جا بزند و از این راه، اعتماد تریستانا را جلب کند. هرچند به‌لحاظ موقعیت اجتماعی، جایگاه تریستانا و دن لوپه، عکس جایگاه بانو و قربان‌سالار است، اما همان ریاکاری و موذی‌گری یکسویه بر رابطه هر دو زوج حاکم است و مهرجویی با ظرافت هرچه بیشتر، همان تمایل‌ها را در شخصیت قربان‌سالار و رفتارش با بانو تصویر کرده.»

سعید عقیقی اما به‌جای توجه به شباهت بانو با آثار بونوئل، به آثار غلامحسین ساعدی، دوست و همکار قدیمی مهرجویی، اشاره کرد: «بانو را نسخه ایرانی ویریدیانا دانسته‌اند، اما هنگام دیدن فیلم، نام غلامحسین ساعدی بیشتر به یادم آمد تا لوئیس بونوئل. همان بافت تمثیلی کل‌نگرانه داستان‌ها و به‌ویژه نمایشنامه‌های او و همان حضور تدریجی غریبه‌هایی که به‌مرور آشنا می‌شوند و غریبگی‌شان در پایان به‌شکلی غافلگیرکننده، هراس‌آور جلوه می‌کند، در بانو نیز به‌وضوح جریان دارد.»

فیلم بانو

نتیجه‌گیری

چرا مهرجویی در پانزده سال پایانی دوران زندگی پربارش که به‌شکل دردناکی به پایان رسید، هرگز نتوانست اثری بسازد که خاطره بهترین دوره کاری‌اش (که بانو هم در همان دوره ساخته شد) را زنده کند؟ یک سوال عمومی‌تر: چرا سینمای ایران سقوطی همه‌جانبه را در سه دهه اخیر تجربه کرده است؟ چرا هنوز وقتی از آثار ماندگار سینمای ایران پس از انقلاب صحبت می‌کنیم، عموما به فیلم‌هایی رجوع می‌کنیم که بیش از دو دهه از ساخت‌شان گذشته است؟ چه شد که مخاطب ۸۱ میلیونی سال ۱۳۶۹ به جایی رسیده که آمار تقریبا ۲۵ میلیون بلیت فروخته‌شده در ۱۱ ماه اول سال ۱۴۰۲ (آن هم در حالی‌که بیش از نیمی از این تعداد تنها متعلق به دو فیلم موفق است) از سوی مدیران نمایانگر رونق سینمای ایران تلقی می‌شود؟

می‌توان دلایل زیادی را در پاسخ به هر کدام از این پرسش‌ها مطرح کرد. اما یکی از این دلایل، تصمیمات کلیدی اتخاذشده از سوی مدیران سینمای ایران در بزنگاه‌های کلیدی بوده است. بانو نمونه مناسبی است تا به یاد بیاوریم که چگونه رفتارهای غلط مدیران وقت (در کنار فشار گروهی از منتقدان ایدئولوژیک نزدیک به جریان رسمی) فرصت پیشرفت را از سینمای ایران گرفته است. بلایی که سر فیلم بانو با آن رویکرد متفاوت و تامل‌برانگیزش آمد، یکی از نشانه‌هایی بود که به سینماگران ایرانی می‌فهماند که اگر پای خود را از گلیم‌شان درازتر کنند مصیبت مشابهی انتظارشان را می‌کشد. همین‌طور مخاطبان سینمای ایران هم آن‌قدر آگاه بودند که افول تدریجی سینمای ایران را حس کنند. این تغییرات البته یک‌شبه رخ نمی‌دهد اما بعضی از اتفاقات، نشانه‌هایی هستند که می‌توان آنها را به مسائل کلی‌تری تعمیم داد. توقیف بانو یکی از همین موارد است.

۱۰ مرحله‌ فیلمسازی داریوش مهرجویی

درباره گریم های عجیب فیلم بانو

مرجان فاطمیمرجان فاطمی | ۳۰ سال از خلق فیلم ماندگار بانو به کارگردانی داریوش مهرجویی می‌گذرد. گریم متفاوت عزت‌الله انتظامی و گوهر خیراندیش در نقش‌های قربان سالار و هاجر و همچنین شخصیت‌پردازی و بازی درجه‌یک آنها در این دو نقش، باعث شده هنوز هم بعد از ۳ دهه آنها را جزو درخشان‌ترین‌های نقش‌های سینمای ایران به‌حساب بیاوریم.

نقد فیلم بانو

بانو | بخشنده‌ رو به زوال

بیتا فرهی که سال ۱۳۶۸ با بازی در «هامون» توانسته بود توجه‌های زیادی را به سمت خودش جلب کند، ۲ سال بعد، یکی دیگر از نقش‌های درخشانش را در «بانو» به نمایش گذاشت. نقش زنی ثروتمند و تنها که گمان می‌کند با مهربانی و صمیمیت با آوارگان و فقرا می‌تواند زندگی نابسامان و تنهایی پر اندوهش را جبران کند. محبت بی‌دریغش را روانه‌ این خانواده ضعیف و بی‌خانمان می‌کند و نهایتا تمام زندگی‌اش را از دست می‌دهد و به لحاظ روحی هم رو به زوال می‌رود. در ظاهر به نظر می‌رسد ساده‌ترین گریم روی صورت شخصیت بانو انجام شده باشد و طراحی چهره بیتا فرهی کار زمان بری نبوده است اما طبق گفته‌های عبدالله اسکندری، یکی از سخت ترین طراحی گریم‌ها را داشته است. ابتدای فیلم دچار آشفتگی ذهنی می‌شود و کم‌کم خون از صورتش می‌رود و به تدریج رنگ‌پریده‌تر و نحیف‌تر می‌شود تا پایان داستان که کاملا به لحاظ ظاهری و روحی به فروپاشی می‌رسد. این تغییر تدریجی، کاملا در صورتش آشکار است.

گوهر خیراندیش در فیلم بانو

هاجر | گدای سلطه‌گر

هاجر با صورتی سوخته و موهایی وزوزی و دندان‌هایی زرد نمونه‌ی بارز زنی فقیر و قابل‌ترحم بود. زنی بیمار و رنج‌کشیده که می‌توانست دل هرکسی را به رحم بیاورد. این موجود قابل‌ترحم، رفته‌رفته صفات مرموز و شیطانی‌اش را به نمایش می‌گذاشت و با فرصت‌طلبی تلاش می‌کرد از محبت بانو به نفع رونق زندگی خودش و خانواده‌اش استفاده کند. آن چهره‌ی مظلوم ابتدای فیلم با گذشت زمان در ذهن مخاطب رنگ می‌باخت و ترحم به تنفر تبدیل می‌شد. درواقع نمونه بارز آدمی نداری بود که از موضع ضعف وارد می‌شوند و احساسات طرف مقابلش را درگیر می‌کنند و سر بزنگاه، شیره جانشان را می‌کشند. گریم گوهر خیراندیش در نقش هاجر، هنوز هم یکی از سنگین‌ترین گریم‌های سینمای ایران به‌حساب می‌آید. خود گوهر خیراندیش در جایی گفته که برای این نقش تلاش می‌کرده زشت‌تر شود و خاطره جالبی هم از زنده‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی ذکر کرده که وقتی عکس او را در نقش هاجر دیده به مهرجویی گفته: «گوهر خیلی زیبا است و نمی‌توانید او را زشت کنید!»

عزت الله انتظامی در فیلم بانو

قربان‌‌سالار | مظلوم‌نمای دغل‌کار

قربان‌سالار را بعد از مشدحسن در فیلم «گاو»، متفاوت‌ترین و نامتعارف‌ترین نقش زنده‌یاد عزت‌الله انتظامی به حساب آورده‌اند. درواقع سنگین‌ترین گریم این بازیگر، در نقش قربان سالار فیلم «بانو» رقم خورده. چشم چپ او از حدقه بیرون آمده و گوشه‌ی پلکش گوشتی اضافه دارد. او با آن عینک و کلاه و لباس‌های فقیرانه، در قالب پیرمردی فقیر و دوست‌داشتنی ظاهر می‌شود. ابتدای فیلم او را نماد سادگی و مهربانی و صمیمیت به حساب می‌آوریم و حتی می‌توانیم به خاطر ظاهر پر از درد و رنجی که دارد برایش اندوهگین شویم اما همین پیرمرد ساده و مظلوم‌نما، با رندی تمام ذره‌ذره وسایل خانه را می‌دزدد و نهایتا کل دارایی بانو را از چنگش بیرون می‌کشد. در کنار گریم درجه یک عبدالله اسکندری روی صورت عزت‌الله انتظامی، گویش و لنگیدن و ادبیات خاص او در صحبت به زبان آذری و… باعث شده بود این نقش در فیلم بانو بیش از اندازه به چشم بیاید و ماندگار شود.

دانلود فیلم

ادامه مطلب فیلم بانو؛ مرور نقدهای قدیمی درباره فیلم توقیف شده مهرجویی

یادداشت و نقدی درباره فیلم جاماندگان ساخته الکساندر پین

نقد فیلم جاماندگان ساخته الکساندر پین

جاماندگان را در خوانش ژانرشناسانه می‌توان در ذیل فیلم‌های کریسمسی قرار داد اما الکساندر پین در یک روایت ساختارشکنانه، از شمایل متعارف این گونه سینمایی عبور کرده و به جای ترسیم فضای سرخوشانه که به بهاریه نویسی در فرهنگ خودمان می‌ماند، یک کمدی درام تاریخی را به تصویر می‌کشد. تاریخی از این حیث که قصه فیلم در دهه ۷۰ جامعه امریکا می‌گذرد با مولفه‌های تاریخی آن دوران. جامعه‌ای هراسان و سرخورده از جنگ با ویتنام که رشد اقتصادی دهه ۵۰ و ناآرامی‌های و اعتراضات دانشجویی و مبارزات سیاهپوستان در دهه ۶۰ را پشت سر گذاشته و در پس این التهاب‌ها، افسردگی جمعی ناشی از جنگ را در دهه ۷۰ می‌گذراند. فهم این زمینه‌های تاریخی به درک بهتر موقعیت قصه در جاماندگان کمک می‌کند در زیر متن قصه، رد این تحولات اجتماعی بر فردیت و هویت آدم‌ها قابل درک شود. آدم‌هایی که پیامدهای این دگردیسی‌های تاریخی و فرهنگی را بر دوش می‌کشند از جمله احساس تنهایی و از خودبیگانگی که حاصل پروسه مدرنیته شتابان جامعه آمریکایی در دهه ۷۰ است. حتی رد این دهه را از حیث سینمایی هم می‌تواند در فیلم شاهد بود از جمله تیتراژ فیلم که بر اساس فرم زیبایی شناختی آن دوره ساخته شده است یا موسیقی فیلم که مربوط به موسیقی پاپ دهه ۷۰ امریکاست.

همه چیز درباره فیلم جاماندگان

قصه فیلم جاماندگان درباره یک معلم تاریخ با بازی پل جیاماتی در مدرسه شبانه‌روزی واقع در نیو انگلند می‌پردازد که مجبور می‌شود در تعطیلات کریسمس چند دانش‌آموز که جایی برای رفتن ندارند را همراهی و از آن‌ها مراقبت کند. معلمی که یک بار از دانشگاه هاراورد اخراج شده و سال‌هاست که در جهان شخصی خود را در این مدرسه بنا کرده است. شخصیتی که برای دیگران هم دانش آموزان و هم همکاران خود به شدت دافعه برانگیز بوده و مورد تنفر است. گرچه بداخلاقی او حاصل همین تنهایی و احساس طرد شدگی است و او می‌خواهد با تکیه بر هویت معلمی‌اش و تاریخ نه به مثابه یک درس که به عنوان عنصر هویت بخش فردی و اجتماعی او،  در واقع با یک هم جواری اجباری چند آدم متفاوت و متضاد روبرو هستیم که در این پروسه زمانی که آن را به فیلم‌های جاده‌ای و سفری شبیه کرده دچار تغییر و تحول شده و گویی آن‌ها که به هم زخم می‌زدند به مرهم هم تبدیل می‌شوند.

به عبارت دیگر معلم و دانش آموز از یک قطب مخالف و ناسازگار به درک متقابل از هم رسیده و لذت تفاهم را تجربه می‌کنند. از این حیث می‌توان گفت این همجواری سفرگونه آن‌ها به یک سلوک اخلاقی تبدیل شده که در نهایت منجر به تغییر جهان درونی آن‌ها شده و در نهایت به رضایت و رستگاری آن‌ها منجر می‌شود. در سکانس پایانی پل با اینکه از مدرسه اخراج می‌شود اما لبخند رضایت بر لب دارد. گویی اخراج او صرفا به معنای از دست دادن شغلش نیست بلکه به دست آوردن خودش و آن فردیتی که دوست داشت باشد هم هست. او در آن موقعیت اجباری و به واسطه تعامل و دیالکتیک با دانش آموز سرتقش، به شجاعت و شهامت لازم برای تغییر خودش رسیده و اگرچه دست به یک عمل انتحاری می‌زند اما در پس آن خود عزتمندش را احیا می‌کند. او با از خودگذشتگی به خودش می‌رسد، پوست می‌اندازد و به معلمی محبوب تبدیل می‌شود.

پل که دچار انحراف چشم است در پایان وقتی از اتاق مدیر بیرون می‌آید به پرسشی که قبلا تالی از او پرسیده که نمی‌دانم باید به کدام یک از چشم‌های او نگاه کنم؟ پاسخ می‌دهد و چشم سالمش را نشان می‌دهد تا استعاره‌ای باشد از اینکه حالا او دنیا و زندگی را با چشم دیگری می‌نگرد، با چشم سالمش نه آن چشم معیوب و منحرف. جاماندگان در عین اینکه رگه‌های کمدی دارد اما از غنای دراماتیک هم برخوردار است و با فیلمنامه‌ای مستحکم و مستدل، قصه تحول آدم‌هایی را روایت می‌کند که از ناسازگاری به همدلی می‌رسند. همه آن‌ها زخمی روابط انسانی هستند اما در درون یک رابطه انسانی زخم‌های خود را ترمیم کرده و همجواری با هم را به تجربه‌ای شیرین تبدیل می‌کنند. گویی کارگردان می‌خواهد تایید کند که شادی امری بیرونی نیست که مثلا به واسطه جشنی همچون کریسمس محقق شود، بلکه شادی امری درونی است که از کیفیت روابط ما با دیگران ساخته می‌شود. به قول اروین یالوم: «انسان‌ها از رابطه به وجود می‌آیند، در رابطه رشد می‌کنند، در رابطه آسیب می‌بینند و در رابطه ترمیم می‌شوند. همه چیز به رابطه‌ها مربوط است!»

دانلود و تماشای آنلاین فیلم جاماندگان الکساندر پین



دانلود فیلم

ادامه مطلب یادداشت و نقدی درباره فیلم جاماندگان ساخته الکساندر پین

شفاف‌سازی درباره شبهات شرکت‌کنندگان در کنسرت‌ها/ امکان بازگشت هنرمندان وجود دارد

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور در برنامه بسته پیشنهادی شبکه دو سیما به سوالات این برنامه درباره فرهنگ و هنر کشور پاسخ داد. محمدمهدی اسماعیلی در پاسخ به دلیل پذیرفتن مسئولیت در وزارت فرهنگ گفت: من شروع کارم از سازمان صدا و سیما بود. قریب به ۱۴ سال در صداوسیما فعالیت داشتم و اساسا در حوزه فرهنگ فعالیت داشتم. بعد از آن به دانشگاه تهران منتقل شدم و عضو هیئت علمی این دانشگاه شدم.

وی افزود: من مقطع دکترا را از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اخذ کرده‌ام و در همه این ایام مدیرمسئول نشریه بوده‌ام. همچنان هم مدیر مسئول یک فصل‌نامه هستم، سردبیر بوده‌ام، فعال رسانه‌ای بودم و تمام سوابق شغلی بنده مرتبط با حوزه فرهنگ، هنر و رسانه است. همچنین سال‌ها عضو شورای پژوهشی مرکز موسیقی صداوسیما نیز بوده‌ام.

اسماعیلی ادامه داد: سازمان صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خیلی به هم نزدیک هستند. صداوسیما مرکزیت تولید و پخش دارد و وزارت فرهنگ مرکزیت تنظیم‌گری و تولید محتوا دارد.

وزیر فرهنگ تاکید کرد: از دوره فعالیت رئیس جمهور در آستان قدس به‌عنوان رئیس دفتر فرهنگ اجتماعی آستان قدس بودم و در قوه قضاییه باز در همین جایگاه فرهنگی خدمت کرده‌ام.

وی گفت: بنده یک‌دوره هم که در استانداری فعالیت می‌کردم معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی بودم و آنجا قرارگاه فرهنگی را در استان اصفهان راه‌اندازی کردیم که منشا خیر و برکاتی شد و تا امروز نیز استمرار دارد.

اسماعیلی افزود: من به جز وزارت فرهنگ برای جایگاه دیگری در حوزه‌های وزارتی تمایل نداشتم و تشخیص رئیس‌جمهور بود که در این وزارتخانه فعالیت کنم.

راه‌اندازی المپیاد شناسایی استعدادهای جوان

وی در ادامه تصریح: در وزارت فرهنگ خیلی حرکت‌های روبه‌جلو را آغاز کردیم. برای مثال در بنیاد سینمایی فارابی المپیاد شناسایی استعداد‌های جوان را راه‌اندازی کردیم و در حوزه فیلم‌نامه نویسی، مدرسه فیلم‌نامه نویسی راه‌اندازی شده است.

شفاف‌سازی درباره شبهات تعداد شرکت‌کنندگان در کنسرت‌های کشور

وزیر فرهنگ توضیح شبهات به وجود آمده در مورد تعداد شرکت کنندگان در کنسرت‌های داخل کشور گفت: اجرا‌های بالای هزار و ۲۰۰ نفر را معاونت هنری وزارت فرهنگ آمار می‌دهد که بالای هزار و ششصد مجوز اجرا صادر شده است.

وی تاکید کرد: اجرا‌های کمتر از هزار و ۲۰۰ نفر را ادارات کل استانی مجوز صادر می‌کنند و آمار آن را ارائه می‌دهد.

اسماعیلی تصریح کرد: این آمار را بنده از اردیبهشت ماه در چندین مصاحبه گفته‌ام تا اینکه در یک‌جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی این آمار را ارائه دادم و یک خبرنگار این مطلب را با عبارات مبهم نوشته بود که بلافاصله بعد از مطرح شدن شایعات صدای بنده در آن جلسه را منتشر کردیم.

افراد در چارچوب قانون فارغ از هر سلیقه‌ای هیچ محدودیتی ندارند

وزیر فرهنگ گفت: نقد موهبت است، یک نقد یا صحیح است که باید اصلاحات لازم براساس آن صورت گیرد یا صحیح نیست که باید در مورد آن توضیح داده شود؛ البته اگر نقد وارد حوزه تخریب شود و نوعی اشاعه کذب به وجود بیاید بحث دیگری است که به ندرت رخ می‌دهد.

به جامعه رسانه‌ای کاملا اعتماد دارم

وی افزود: به جامعه رسانه‌ای کاملا اعتماد دارم. زمانی که نمایشگاه رسانه‌ها قرار بود برگزار شود عده‌ای از دوستان می‌گفتند که در این بستر از دولت انتقاد می‌شود و من هم گفتم اصولا می‌خواهم این کار را انجام دهم تا انتقاد صورت گیرد.

عضو‌شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه آقای رئیس جمهور محکم از این مسأله حمایت و خیلی ما را تشویق کردند، ادامه داد: اخبار مختلف و نقد‌ها را بررسی می‌کنم تا جایی که گاهی اوقات شخصا تماس میگیرم و تشکر می‌کنم، غالبا تلاش می‌کنم اگر این نقد‌ها صحیح باشد به آن‌ها عمل کنم.

وزیر فرهنگ گفت: کارگردان برجسته تئاتر به من نامه‌ای نوشت و از موضوعی انتقاد کرد و بلافاصله ممنوعیت چند موضوع را با نامه ایشان برطرف کردم، این موارد را رسانه‌ای نمی‌کنم تا کسی احساس نکند استفاده تبلیغاتی صورت می‌گیرد.

اسماعیلی در مورد امکان بازگشت خواننده خارج از کشور در صورتی که برخی از هنرمندان داخل کشور با محدودیت مواجه هستند، گفت: برای هنرمندان داخل کشور مشکلی برای عدم کار ایجاد نشده است مگر کسانی که خودشان این مسأله را انتخاب کرده‌اند. به عنوان مثال فردی گفته بود که قانون جمهوری اسلامی را رعایت نمی‌کنیم؛ رعایت پوشش قانون است، اگر کسی قانون را رعایت کند، هر سلیقه‌ای داشته باشد هم برایش مشکلی پیش نمی‌آید.

وی با بیان اینکه در جشنواره امسال برخی از دوستان که شاید در سال گذشته هم دچار مشکلاتی بودند آمدند و از آن‌ها استقبال کردیم، افزود: باید قانونی که مورد احترام همه است را قبول کنیم و گرنه از نظر ما افراد در چارچوب قانون هیچ محدودیتی ندارند.

فقط دو مورد لغو مجوز اجرای صحنه‌ای داشتیم

وزیر فرهنگ در پاسخ به سوالی در مورد چرایی لغو برخی از اجرا‌های هنری، گفت: سالی ده هزار مجوز تئاتر می‌دهیم و در اجرا‌های صحنه‌ای در مجموع بیش از دو مورد شاهد چنین مسأله‌ای نبودیم.

در سند موسیقی تصریح شده هر مجوزی که وزارت فرهنگ صادر می‌کند باید عملی شود

اسماعیلی تصریح کرد: همان یک موردی هم که دچار مشکل می‌شود من به عنوان وزیر فرهنگ در دولتی که ریاست آن برعهده فردی قانون‌مدار است، در اجرای قانون با هیچ کس مسامحه ندارم و به همین دلیل در سند موسیقی تصریح شده هر مجوزی که وزارت فرهنگ صادر می‌کند باید عملی شود.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: به خاطر ایستادگی در اجرای قانون شاید منتقدانی از افراد دارای گرایش‌های سیاسی متفاوت از خودمان داشته باشیم، اما منتقدان با گرایش سیاسی نزدیک به تفکرات خودمان از سایرین بیشتر هستند.

وزیر فرهنگ با بیان اینکه به عنوان مسئول حوزه فرهنگ و هنر برای حمایت از هنرمندان و قانون محکم ایستاده ام، تصریح کرد: هنرمند محترمی بوده که دچار مشکلی حاد شده و خودم به دنبال حل مشکلش بودم و با وجود اینکه خارج از دستگاه ما بوده است آن را برطرف کردم، در وزارت فرهنگ بنا داریم به هنرمندان کمک کنیم و از اهالی فرهنگ و هنر می‌خواهم که در چارچوب قانون عمل کنند.

اسماعیلی در پاسخ به سوالی در مورد اینکه مشاهده چه فیلم‌هایی را به مردم توصیه می‌کنید، گفت: تماشای همه فیلم‌هایی که مجوز گرفته اند را توصیه می‌کنم. در جشنواره فیلم فجر فیلم‌های مجنون و پروین را دیدم که برای خانواده‌ها خوب است.

تعداد سینما‌ها در سراسر کشور دوبرابر شده است

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید کرد: در فروش سینما در حال رسیدن به عدد هزار و دویست میلیارد تومان هستیم، از طرفی تعداد بینندگان سینما در حال رسیدن به عدد سی میلیون نفر است و تعداد سینما‌ها در سراسر کشور دوبرابر شده است.

توضیحات وزیر فرهنگ درباره فیلم «بی‌بدن»

دانلود فیلم

ادامه مطلب شفاف‌سازی درباره شبهات شرکت‌کنندگان در کنسرت‌ها/ امکان بازگشت هنرمندان وجود دارد

درباره قسمت دهم سریال گناه فرشته | حامد تهرانی وارث امیر عشیری؟

نگاهی به قسمت دهم سریال گناه فرشته

خطر لو رفتن داستان! پس از تماشای قسمت دهم گناه فرشته این مطلب را بخوانید

قسمت دهم سریال گناه فرشته جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ از وطن فا پخش شد. در این قسمت شاهد بودیم که چگونه فرشته به قتل امیر عشیری اعتراف کرد تا اوضاع پرونده و کارهای حامد تهرانی به هم گره بخورد و با سیلی آخری که متین دفتری زد حامد تهرانی دچار یک وضعیت آشفته‌تری شود. در این یادداشت نگاهی به مهم‌ترین نکات این قسمت می‌اندازیم.

اطلاعات و معرفی گناه فرشته

آیا فرشته گناهکار است؟

بعد از آنکه در قسمت نهم شاهد بودیم که فرشته در دادگاه به ناگاه اعتراف کرد قاتل امیر عشیری است حامد تهرانی آشفته شد و نظم دادگاه را به هم ریخت تا با دستور قاضی دادگاه بازداشت شود. فرشته در قسمت دهم گناه فرشته با اعلام جزئیات و انگیزه‌هایی که از قتل امیر عشیری داشت اعتراف مستقیمی به قتل او کرد تا دست قاضی برای اعلام حکم مبنی بر گناهکار بودن باز باشد. اینکه چقدر می‌توان به حرف‌های فرشته اعتماد کرد و او را گناهکار دانست موضوعی است که باید به آن شک کرد. به خصوص آنکه او در میان دوستانش اعتراف کرد تنها انگیزه‌اش برای اعتراف نجات حامد است.

قسمت دهم گناه فرشته و روزهای تلخ حامد تهرانی

حامد تهرانی بعد از آنکه با دستور قاضی بازداشت شد و بعد از آنکه مطلع شد فرشته به قتل عشیری اعتراف کرده است بیش از پیش آشفته شد. حامد می‌داند که فرشته بی‌گناه است و حالا این اعتراف کار را برای برائت گرفتن او سخت کرده است. از سوی دیگر رابطه خانوادگی حامد و مهتاب حسابی به هم ریخته و دیگر نمی‌توان به بقای این زندگی امیدوار بود. مهتاب از طرفی به حامد و رفتارهایش مشکوک است و عشق او به فرشته را انگیزه اصلی دعوای این پرونده می‌داند و حامد هم از طرف دیگر به مهتاب و رابطه‌اش با نوید عشیری مشکوک است و گمان می‌کند باز شدن یک عشق قدیمی، باعث از بین رفتن تمامی آنچه اعتماد میان آن‌ها است شده است. در این میان تنها نخی که این زندگی را نگه داشته است تینا دختر حامد و مهتاب است که به نظر می‌رسد می‌تواند حضورش به دوام این زندگی کمک کند.

فضای مجازی در قسمت دهم گناه فرشته

حامد بعد از آنکه دریافت زورش به پشت پرده و مافیایی که دست در دست هم داده تا او را زمین بزند نمی‌رسد تصمیم گرفت با کمک نازلی به فضای مجازی متوسل شود و با انتشار حقایقی از پشت پرده پرونده عشیری در فضای مجازی و مطبوعات فشار را بر خانواده عشیری و دادگاه بیشتر کند. نازلی که یک دختر خبرنگار است تلاش می‌کند تا با ایجاد فضاسازی به حامد کمک کند تا در این رهگذر روزنه امیدی برای نجات فرشته پیدا کند.

وصیتنامه عشیری شر شد

متین‌دفتری وکیل امیر عشیری با ارسال دعوتنامه‌ای برای حامد تهرانی از او می‌خواهد در جلسه خوانش وصیت‌نامه موکلش حضور پیدا کند. حضوری نا متعارف و غیرقابل پیش‌بینی که بوی شرارت می‌دهد. حامد در این جلسه حاضر شد و با خوانده شدن وصیت امیر عشیری مشخص شد عشیری ثلث اموالش را به حامد تهرانی بخشیده است تا با این کار عذاب وجدان مرگ مادرش پروانه معتمد که وکیل دفتر عشیری بود را کم کند. حامد در این جلسه نه تنها به قاتل بودن امیر عشیری در پرونده مادرش مطلع شد که این وصیت نامه باعث شد او از لحاظ روحی دچار فروپاشی شود تا تماشای قسمت‌های بعدی و اتفاقاتی که رخ می‌دهد سرنوشت شخصیت‌های این سریال را مشخص کند.

دانلود و تماشای آنلاین سریال گناه فرشته



دانلود فیلم

ادامه مطلب درباره قسمت دهم سریال گناه فرشته | حامد تهرانی وارث امیر عشیری؟