هدف از حمله اسلام به ایران چه بود؟
- 2,614 بازدید
- 17 آوریل 2012
- ایران باستان
قبل از دین اسلام مردم ایران یکتا پرست بودند و همه می دانند که مردم ایران از اولین خداشناسان هستند! با این تفصیر هدف از حمله اسلام به ایران چه بود؟ آیا پیامبر اسلام از خداپرست بود؟
ابتدا لازم است به این نکته توجه داشته باشید که جنگ مسلمانان با ایران، پس از وفات پیامبر(ص) بود. پیامبر در سال یازدهم هجری وفات کرد و ابوبکر را بر سر کار آوردند. پس از پایان گرفتن مشکلات اولیه نصب خلیفه، دستگاه خلافت به فکر حمله به ایران و روم افتاد. حمله نیروهای دستگاه خلافت، از سال دوازدهم هجری شروع شد و ابوبکر در سال سیزدهم هجری درگذشت و پس از او عمر بن خطاب دنباله این حمله ها را گرفت. پس از عمر بن خطاب عثمان بن عفان فتوحات را ادامه داد و در سال ۳۱ هجری قمری حکومت ایران ساقط شد. بنابراین پیامبر اسلام در این جنگ ها شرکت نداشت چون این جنگ ها پس از وفات آن حضرت راه اندازی شد. در این جنگ ها امامان شیعه هم حضور نداشتند نه علی(ع) حضور داشت، نه امام حسن و امام حسین(ع). نکته دیگر اینکه یکتا پرست وخداشناس بودن مردم ایران ارتباطی به مسئله اسلام ندارد و اسلام دین خاتم است و همانطور که می دانید با آمدن دین جدید دین سابق و قدیم نسخ می شود و شریعت جدید حاکم می شود همانطور که در ادیان گذشته نیز چنین بوده مثلا با آمدن دین مسیحیت دین یهود نسخ شد، ضمن اینکه مردم ایران به زور مسلمان نشدند بلکه آن را انتخاب کردند و اسلام آوردن ایرانیان بلافاصله بعد از فتح ایران توسط مسلمانان نبود، بلکه به تدریج و در مدت زمانی طولانی دویست و سیصد ساله اسلام در ایران گسترش و مقبولیت عمومی یافت. یکی از دلایلی که باعث شد که ایرانیان به اسلام گرایش پیدا کنند و در موقع هجوم اعراب با آنها همکاری نمایند ناراضی بودن مردم از وضع دینی و حکومتی بود. سلطنت آخرین پادشاهان ساسانی با هرج و مرج ناراحت کنندهای همراه بود و احساسات مردم نیز نسبت به فرمانروایان خود غیردوستانه بود. زیرا فرمانروایان نیروی خود را در راه تأیید سیاست زجر و شکنجه به منظور تثبیت خود و تقویت دین دولتی و زرتشتی به کار میبردند روحانیون زرتشتی قدرت وسیعی را در دستگاه دولت و دربار در اختیار داشتند و در شورای سلطنتی و دربار دارای نیرو و نفوذ فوقالعادهای شده بودند و برای خود سهم و نقش مهمی را در اداره امور مدنی و دولتی کشور اشغال کرده بودند آنان از قدرت خود به منظور زجر و شکنجه و فشار بر سایر گروههای دینی (که بسیار نیز بودند) که با آنان توافق نداشتند استفاده مینمودند علاوه بر پیروان فراوان ادیان قدیمیتر ایران، مسیحیان، یهودیان، صائبین و فرق متعدد دیگر نیز که از تفکرات عرقا، مانویان و بودائیان متأثر بودند در ایران وجود داشتند این زجر و شکنجه و تجسس عقاید و دین در تمام مردم یک حس تنفر علیه دین رسمی و خاندان پادشاهی که به تحمیل آن بر مردم کمک مینمود به وجود آورده بود و موجب آن شد که فتح اعراب به صورت یک نوع نجات، رهایی و آزادی جلوه نماید.[۱] پیروان تمام این ادیان مختلف مجدداًتوانستند تحت حمایت حکومتی که آزادی دینی و معافیت از خدمت نظام اجباری را در مقابل پرداخت مبلغ ناچیزی جزیههای امنیت آنان فراهم کند نفس راحت و آزادی بکشند زیرا دین اسلام آزادی و حق استفاده از امنیت در برابر پرداخت جزیه را نه تنها برای مسیحیان و یهودیان تأمین نمود بلکه زرتشتیان، صائبین نیز میتوانستند از این حق و امتیاز استفاده نمایند.[۲] خود پیامبر مستقیماً و آشکارا دستوری صادر نموده بودند که بر اساس آن با زرتشتیان نیز میبایستی درست مانند اهل کتاب رفتار شود و آنان نیز میتوانستند با پرداخت خرید از حمایت دولت اسلامی و امنیت عمومی برخوردار باشند.[۳] اما در مورد اینکه آیا مسلمانان وارد خاک بیگانه شدند یا خیر و جریان چگونگی شروع حمله مسلمانان به ایران و حمله به خاک کشور دیگر، این طور میتوان گفت: با توجه به قرائن و شواهد تاریخی موجود در مورد چگونگی شروع جنگ بعد از اینکه مسلمانان توانستند اسلام را در سراسر جزیره العرب مستقر نمایند متوجه کشورهای ایران و روم شدند انگیزههای چند مسلمانان را در مورد انجام هدفشان کمک میکرد. ۱٫ سخن پیامبر (ص) و وعده پیروزی مسلمانان بر دو قدرت ایران و روم؛ ۲٫ فضیلت جنگ و جهاد و در صورت شکست شهید خواهند شد؛ ۳٫ از آنجا که اعراب بدوی بودند و از لحاظ امکانات اقتصادی در حد پایینی قرار داشتند و کشورهای ایران و روم از قابلیتهای اقتصادی خوبی برخوردار بودند انگیزه جنگ را بیشتر کرد؛ ۴٫ گزارش مرزبانان از اوضاع داخلی کشورهای روم و ایران که در اخبار الطوال دینوری آمده است «که مثنی بن حارثه به ابوبکر نامه نوشت و از تجاوز خود به ایران و پریشانی اوضاع ایران او را مطلع ساخت و از وی خواست تا او را به لشکری امداد کند».[۴] اما در مقابل کشورهای ایران و روم هیچ انگیزهای به دستاندازی به جزیره العرب نداشتند، زیرا آن سرزمین ـ هیچ گونه نفعی برای آنها نداشت و همچنین آنها مسلمانان را ـ هیچ به حساب نمیآوردند که در مقابل آنها بایستد و احساس خطر کنند و تمام جنگهای ایرانیان جنبه تدافعی داشت نه حمله، از آنجا که در تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر و تاریخ یعقوبی آمده است که این مطلب را ثابت میکند که بعد از اینکه یزدگرد پادشاه ساسانی از استقرار مسلمانان در مرزهای خود باخبر شد از سردار خود رستم درخواست بسیج لشکر جهت مقابله با آنها را کرد، اما رستم نارضایتی و نگرانی خود را در برابر با لشکر اسلام اعلام میدارد و پیش بینی میکند که ایران به دست عرب خواهد افتاد. [۵] همچنین در جایی دیگر آمده است که بعد از اینکه پادشاه ایران و روم حاضر به قبول اسلام نشدند مسلمانان جنگ را شروع کردند به دستور خالد مسلمانان با صدای تکبیر جنگ را شروع کردند، و خالد بانگ برآورد که حمله کنید زیرا من در چهره آنها حالتی از خوف و رعب میبینم و مسلمانان حمله کردند. [۶] کشورگشایی و حمله به ممالک مجاور در میان ملل قدیم چیزی عادی و طبیعی بوده است، و عربها نیز قبل از اسلام گاهی به مرزهای ایران حمله میکردند، همچنان که ایرانیان نیز در بعضی از زمانها سرزمینهای عربی را تسخیر کردهاند. اما بعد از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و استقرار حکومت اسلامی عربها که مردمانی جنگآور بودندن با توجه اتحادی که در اثر تأسیس حکومت در میانشان برقرار گردید، حمله آنان به مرزهای ایران و دولت ساسانی شکننده بود و توانستند در اندک مدتی قلمرو ساسانی را درنوردند. اما باید خاطرنشان کرد که حمله اعراب که بر اساس زیربنای ایدئولوژی اسلامی صورت میگرفت، اهداف مقدس و انسانی را به دنبال داشت. بدین لحاظ مردم ایران که ناعدالتیهای که از دولت دیده بودند از خود مقاومتی نشان ندادند. مردم ایران مخصوصاً نژاد سامی درست در شرایط عقلانی و روانی مساعدی قرار داشتند که زمینه را برای پذیرش گرم اسلام آماده کرده بود و تمایل شدید آنان را برای پذیرش دین ساده جدید فراهم نمود حتی گسترش اسلام در بین زرتشتیان نیز تعجبانگیز و غیرعادی نبود مقام دینی ملی زرتشتی با سقوط خاندان ساسانی که آن را برپای داشته بود به یکباره سقوط نمود و از آن جا که نیروی دیگری برای برپا داشتن آن وجود نداشت پیروان آن تغییر دین و پذیرش اسلام را ساده و آسان تلقی کردند زیرا نکات مشابه و مثبت زیادی بین دین قدیم و اسلام وجود داشت یک نفر پارسی میتوانست در قرآن بسیاری از اصول اعتقادی دین سنتی خود را به دست آورد هر چند در شکل مختلفی اما مجدداً با اهورامزدا و اهریمن تحت اسامی الله و ابلیس مواجه بود. از آزادیهای فوقالعادهای که برای کسانی که هنوز به دین سابق خود وفادار مانده بود تأمین شده بود میتوان استفاده کرد که انتشار اسلام به هیچ وجه معلول زور و فشار نبوده است. باتوجه به این حقایق نسبت دادن زوال و نابودی کامل دین زرتشت به اجبار مردم بر تغییر دین و تحمیل اسلام بر مردم به وسیله فاتحین مسلمان مسلماً محال و غیرمنطقی میباشد تعداد افرادی که در روزهای اوّل حکومت اعراب در ایران اسلام را پذیرفتند بسیار زیاد بود ولی ادامه دین باستانی آنان تا این اواخر و گزارش پذیرش اسلام به طور انفرادی در طول قرون بعد این مطلب را کاملاً تقویت میکند که گسترش اسلام هم مسالمتآمیز و هم داوطلبانه بود. پس از جنگ قادسیه که در آن ارتش ایران به سرکردگی رستم به کلی متلاشی شد بسیاری از قبایل که در دو طرف فرات زندگی میکردند نزد سردار ارتش اسلام آمده و گفتند قبایلی که ابتدا اسلام را پذیرفتند عاقلتر از ما بودند اینک که رستم کشته شده است ما نیز دین جدید را میپذیریم.[۷] در جنگ پل در موقعی که شکست مسلمانان حتمی به نظر میرسید و اعراب وحشت زده بین دره فرات و ایرانیان محاصره شده بودند یکی از رؤسای مسیحی قبیله طی داوطلب کمک به سردار ارتش اسلام شد و برای دفاع از پل قایقها که تنها وسیله عقبنشینی منظم بود فراهم نمود. در جنگ بویب هم قبایل اطراف که پشتیبان ایرانیان بودند به اعراب کمک کردند. ادوارد برون در کتاب تاریخ ادبیات ایران مینویسد که قانون و آئین و حکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که قاطبه ملت ایران را وامیداشت برای متابعت از حکومت و آئین تازهای خود را آماده کنند و به همین جهت بود که وقتی ایران به دست مسلمانان فتح شد مردم ایران علاوه بر اینکه عکسالعمل مخالفی از خود نشان ندادند خود برای پیشرفت اسلام زحمات طاقتفرسایی کشیدند[۸]. موفق و پیروز باشید.
==========
پی نوشت ها: [۱] . شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۷۸٫
[۲] . ابویوسف، الخراج، ص ۷۳٫
[۳] . انساب الاشراف، بلاذری، ص ۷۱٫
[۴] . اخبار الطوال، دینوری، ص ۱۱۸٫
[۵] . تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۶۵۶، و الکامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۲۷، و تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶٫
[۶] . فتوح البلدان، بلاذری، ترجمه دکتر آذرتاش، چ دوم، انتشارات سروش، ص ۴٫
[۷] . تاریخ مسعودی، ج ۴، ص ۲۳۸٫
[۸] . ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، ج اوّل، ص ۲۹۹٫
اینو چرا نزاشتی.این که منبع معتبر داشت یا از نظر شما منبع معتبر وفقط اعراب هستند؟؟؟؟
==========
جناب اریو برزن تو خودت رو دیگه نشون دادی
با اون فحش هایی که به عزیزانی دادی که هزار تا مثل کوروش باید بیان و زانو بزننن در مقابل اونا
برو اینجا جایی برای اهداف تو نیست برو عمو جون برو خدا روزی تو رو جای دیگه حواله کنه