نامه هاى پیغمبر به سلاطین
- 1,535 بازدید
- 2 مارس 2012
- تاریخ اسلام
نامههاى پیغمبر به سلاطین
پس از فتح مکه، تمام قبایل اطراف به اسلام گرویدند و قدرت اسلام بیش از پیش فزونى گرفت. قبل از فتح مکه، حضرت براى بسط عالم اسلام نامهها و نمایندگانى نزد ملوک و سلاطین اطراف فرستاد؛ از جمله این نامه به هراکلیوس نوشته شد: «بسم اللّه الرحمن الرحیم. از رسول خدا محمد به هراکلیوس بزرگ. درود به هرکس که پیرو راه رستگارى است. اما بعد، مسلمان شو تا سالم بمانى؛ مسلمان شو تا خدا دوبار به تو پاداش بدهد … رسول خدا محمد.»
هراکلیوس نماینده حضرت را بخوبى پذیرفت و با ملاطفت بازفرستاد.
همچنین نامهاى به نجاشى پادشاه حبشه صادر شد:
«از رسول خدا محمد به نجاشى پادشاه حبشه، در صلح و دوستى باش … من تو را به سوى خداى یگانه و پیروى و اطاعت از او دعوت مىکنم که پیرو من باشى و به آنچه بر
تاریخ اجتماعى ایران، ج۲، ص: ۲۸
من فرود آمده ایمان آورى، چون پیامبر خدا هستم …»
نجاشى پاسخ دوستانهاى داد و مناسبات حسنه بین دو حکومت برقرار ماند.
دعوت خسروپرویز به اسلام
سپس حضرت نامهاى براى خسروپرویز، پادشاه ایران، فرستاد:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. از رسول خدا به خسرو بزرگ ایران. درود بر کسى باد که از راه راست و حق پیروى کند و به خدا و رسول او ایمان آورد و گواهى دهد که خدایى جز خداى یگانه نیست و من پیامبر او به سوى همه مردم هستم تا هر زندهاى را بیم و امید دهم. پس ایمان بیاور تا سالم بمانى و هرگاه نپذیرى گناه مجوس بر تو باد.»
چون در این نامه اسم پیغمبر مقدم بر نام خسرو درج شده بود، خسرو در غضب شد و بدون اینکه نامه را بخواند پاره کرد و روى زمین ریخت و گفت: «این غلام را ببینید که اسم خود را جلو اسم من مىنویسد. سپس فرمان داد حاکم یمن این شخص (پیغمبر) را تحت الحفظ نزد او بفرستد، ولى قبل از آنکه این دستور اجرا شود، خسرو به دست پسرش کشته شد «۴۱»
همچنین محمد (ص) نامهاى به مقوقس حاکم قبطیان فرستاد، به این شرح:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم: از رسول خدا محمد به مقوقس بزرگ قبطیان. درود بر آن کس که پیرو راه راست بود. اما بعد، من تو را به اسلام دعوت مىکنم. مسلمان شو تا سلامت بمانى. اسلام آور تا خداوند دو بار به تو پاداش دهد. قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ (بگو اى اهل کتاب، بیایید به سوى کلمهاى که بین ما و شما مشترک است تا نپرستیم مگر خداى را و چیزى را با او شریک قرار ندهیم و غیر از خدا کسى بر ما حاکم و ارباب نباشد.» مقوقس گفت: «ما دینى داریم که آن را از دست نمىدهیم مگر دین بهترى به دست آوریم.) مخاطب گفت: «ما تو را به سوى دین خدا، که اسلام باشد، دعوت مىکنیم. این پیغمبر مردم را دعوت کرد، اما قریش نسبت به او از همه سختتر و یهود، دشمنتر بودند، و از همه به او نزدیکتر، مسیحیان بودند. ما تو را از دین مسیح بازنمىداریم بلکه به تصدیق آن امر مىکنیم.» مقوقس ضمن پاسخ محبتآمیزى مقدارى پول طلا و پارچههاى گرانبها و دو کنیز براى پیغمبر فرستاد.
ناگفته نگذاریم که بعضى از صاحبنظران راجع به اقدام حضرت به دعوت شاهان جهان به آیین اسلام «… تردید دارند که محمد خاصه در وقتى که هنوز به فتح مکه نیز توفیق نیافته بود، اندیشه نشر آیین خویش را در قلمرو ایران و روم و حبشه پرورده باشد.» «۴۲»
تاریخ اجتماعى ایران ج۲ ۲۷ نامههاى پیغمبر به سلاطین ….. ص : ۲۷
اینقدر اراجیف ننویسید ، محمد ایران و پادشاهش را تحدید به حمله کرده بود در صورت ایمان نیاوردن. تا آن زمان اعراب جز وحشی گری و غارت گری هنر دیگری نداشتند .
========
به نظر من که این حرف شما اراجیفه !!
برو بیشتر مطالعه کن بعد بیا و روی هوا حرف بزن
همچین حرفی تو تاریخ با سند اگه پیدا کردی بیا و بزن