حکایت ضرب المثل شتر دیدی ندیدی

شتر دیدی ندیدی: شتر حیوانی بزرگ و بلند قد می باشد و می توان به راحتی آن را از دور دید به همین خاطر وقتی برای حفظ اسرار از دیگران کمک می خواهیم، ​​این کنایه را به آنها می گوییم. در برخی موارد این کنایه می تواند نشانه ترس و تهدید نیز باشد.

داستان ضرب المثل شتر دیدی ندیدی به دو صورت بیان شده است که یکی از آن ها مربوط به زمان سعدی و دیگری درباره یک پسرک باهوش و ذکاوت می باشد که هر دو آن را در ادامه می خوانیم. در بخش سرگرمی با معانی و مفهوم اصلی این ضرب المثل ایرانی و قدیمی آشنا می شوید.

حکایت ضرب المثل شتر دیدی ندیدی

۱. داستان پسرک باهوش و شتر

مردی در صحرا به دنبال شتر خود می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد کرد. درباره شترش از او پرسید. پسر گفت: آیا شترت یک چشم داشت؟ مرد گفت: بله. پسر پرسید: یک طرف بار آن شیرین بود و طرف دیگر ترش؟ مرد گفت: بله. حالا بگو شتر کجاست؟ پسر گفت من شتر ندیدم.

مرد ناراحت شد و فکر کرد شاید این پسر با شترش بدی کرده و پسر را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی توضیح داد. قاضی از پسر پرسید: اگر شتر را ندیدی چگونه ویژگی های آن را می دانی؟ پسر گفت: در راه، اثر پای شتری را روی زمین دیدم که فقط سبزی یک طرفش را می خورد. فهمیدم شاید شتر یک چشم کور داشته باشد.

بعد دیدم که یک طرف جاده پشه ها بیشتر شده و طرف دیگر مگس ها و چون مگس ها شیرینی دوست دارند، به این نتیجه رسیدم که یک طرف شتر بار شیرینی بوده است و طرف دیگر بار ترش. قاضی از هوش پسر خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی اما محتاط باش و از این پس شتر دیدی؟ندیدی!

۲. داستان سعدی و شتر گم شده

سعدی از کشوری به کشور دیگر می رفت. خسته و تشنه در بیابان راه می رفت که رد پای شتری را دید. او به امید یافتن مکانی مناسب برای استراحت، ردپای شتر را دنبال کرد. سعدی به چمنزاری سبز رسید، اما اثری از شتری نبود ولی علف های سمت چپ علفزار خورده شده بود. سعدی فکر کرد و با خود اندیشید که شاید چشم راست این شتر کور است و علف سمت راست را نمی بیند.

او همچنان ردپای شتر را دنبال می کرد که ناگهان جای بدن شتر و کفش های زنانه رها شده ای را روی زمین دید. با خود گفت، شتر در این مکان استراحت کرده و مسافرش باید زن باشد. در راه دید که مقداری شیره انگور روی زمین ریخته و مگس ها دور او جمع شده اند. با دیدن این منظره متوجه شد که بار این شتر احتمالاً شیره انگور بوده و احتمالا یک از ظرف های شیره انگور سوراخ بوده است.

ناگاه مردی ترسان و ناراحت نزد سعدی آمد و به او گفت: با شتر خود در این صحرا در حال سفر بودم، اما لحظه ای غفلت کردم و گم شد. شتر مرا ندیدی؟ سعدی از مرد پرسید: آیا شترت شیره انگور می برد؟ آیا چشم راست او نابینا و یک زن با او است؟ مرد خوشحال شد و گفت بله. تمام نشانه هایی که می گویید از ویژگی های شتر من است و همسرم با آن شتر است. آیا زن و شتر من با شما هستند؟ سعدی پاسخ داد: من شترت را ندیدم.

مرد که از جواب های ضد و نقیض سعدی عصبانی شده بود، با سعدی دعوا کرد و گفت اگر زن و شترم را به من برنگردانی، آنقدر تو را کتک می زنم که نمی توانی بروی. سعدی که واقعاً شتر را ندیده بود به او گفت که نه شتر را دیده‌ام و نه همسرت را و فقط از علائمی که در جاده می بینم ویژگی های شتر را می فهمم. اما مرد حرف او را باور نکرد و شروع به کتک زدن او کرد. در همین حال مرد شتر و همسرش را دید که از دور به او نزدیک می شوند. مرد از سعدی معذرت خواهی کرد، سعدی زیر لب زمزمه کرد:

سعدیا چند خوری چوب شتر داران را

تو شتر دیدی؟ نه جا پاشم ندیدم!

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

http://www.vatanfa.com/?s=حکایت-ضرب-المثل-شتر-دیدی-ندیدی