is_tag

ماجرای مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز

مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز: روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده….

مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. ” آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد: ” نه ” فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبرتوست؟ جواب داد: آره.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. (هههههههه )هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ ” آره ”

هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. ” تو تقلب کردی، این نامردیه ،هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز ” نه” میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز ”نه” میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره .

اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره!!!

مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب ماجرای مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز

داستان کوتاه ملانصرالدین و مرد فقیر پر رو

ملانصرالدین و مرد فقیر: ملانصرالدین نگاهی به آسمان انداخت و به خورشید که یکراست بر سرش می‌تابید نگاهی انداخت. تا چند دقیقه دیگر ملا به بالای منار می‌رسید و صدای او برای گفتن اذان ظهر در تمام شهر می‌پیچید. ملا با پاشنه کفشش به پهلوی الاغ کوچک سفید خود فشار آورد تا تندتر برود….

ملانصرالدین و مرد فقیر

ملا از اینکه انتخاب شده بود تا برای مدتی که موذن همیشگی مسجد جمعه مریض است از منار بلند به جای او اذان ظهر را بگوید بسیار خوشحال بود ولی ملا همیشه از بالای منار کوتاهی که در مسجد کوچک ده بود اذان ظهر را می‌گفت و به همین جهت عده کمی مثلاً صد خانوار صدای او را از نزدیک می‌شنیدند و اگر صدای او کمی لرزش پیدا می‌کرد همه متوجه می‌شدند، ولی حالا که می‌خواست از بالای بلندترین منار اذان بگوید این لرزش خفیف ممکن بود به گوش کسی نرسد و صدای کاملاً رسای او در فضا طنین اندازد.

ممکن بود صدای او چنان صاف و خوب باشد که حاکم رسماً از او دعوت کند تا از بالای منار باشکوه سلطنتی اذان بگوید. ملا از مدتی پیش خود را برای این روز بزرگ حاضر کرده بود. ریش قهوه ای اش را شسته و شانه زده بود. عمامه‌اش از همیشه سفیدتر و تمیزتر بود، چون که همسرش روز قبل آن را در چشمه‌ای که از خارج شهر می‌گذشت تا می‌توانست پاکیزه شسته بود. عبای ملا هم از همیشه تمیزتر بود؛ فقط کمی گرد و خاک داشت که آن هم در بین راه ده به شهر بر آن نشسته بود.

هنوز ظهر نشده بود که او در جلوی منار بزرگ، از الاغ خود پیاده شد. عرق صورتش را با گوشه آستین بلندش پاک کرد و به سوی در منار به راه افتاد. وقتی که چشمش به پلکان مارپیچ منار افتاد لرزه بر تنش افتاد.چون تازه از روشنایی وارد منار تاریک شده بود نمی‌توانست خوب بیند، ولی همین که چشمش به تاریکی عادت کرد به نظرش رسید که این پله‌ها تمامی ندارد.

حتماً اگر او ملای این مسجد شود الاغش را تمرین می‌دهد تا او را از این پلکان بی پایان بالا ببرد. ملا خیلی دلش می‌خواست که قبل از بالا رفتن استراحت کاملی روی پله‌ها بکند ولی به یادش آمد که دیگر چیزی به ظهر نمانده و اذان ظهر را باید شروع کند.به ناچار عبایش را قدری بالا گرفت تا به پله‌ها برخورد نکند،سپس با زحمت زیاد بالا رفت. از هر پله‌ای که بالا می‌رفت صدای هن و هن نفسش بلندتر می‌شد.

از شدت خستگی دلش برای منار کوچک ده تنگ شد، چون که با دو نفس می‌توانست به بالای آن برود !عاقبت، پس از مدتی زحمت به سر باریک منار و هوای آزاد رسید و وارد ایوان آن شد. به دیوار تکیه داد تا نفسش سر جا بیاید. به پایین نگاه کرد تا ببیند چقدر بالا آمده است. آن پایین مرد ژنده پوشی ایستاده بود و خیره به ملا نگاه می‌کرد.

مرد ژنده پوش فریاد کشید: “تو را به خدا بیا پایین. بیا پایین چیز مهمی باید به تو بگویم ” !

ملا جواب داد: “گوشم با توست. فریاد بزن می‌فهمم”

مرد گفت: “محال است! من باید از نزدیک با تو حرف بزنم”

ملا گفت: “پس من اول اذان ظهر را می‌خوانم، بعد می‌آیم پایین ببینم چه می‌خواهی”

مرد ژنده پوش دوباره داد کشید: “فایده ندارد، آن وقت دیگر دیر می‌شود، تو را به خدا همین حالا بیا پایین”

ملا خود را برای اذان ظهر آماده کرد و نگاهی هم به پایین انداخت اما کسی را به جز مرد ژنده پوش در آن جا ندید. آن مرد آنقدر داد و فریاد راه انداخته بود که گویی زندگی مردم به حرف او بستگی دارد !

ملا نگاهی به آسمان کرد و پیش خود گفت: “خدا بدش نمی‌آید اگر اذان ظهر کمی دیرتر خوانده شود. شاید پیغام این مرد واقعاً مهم باشد، شاید هم از طرف شاه پیغامی برای من داشته باشد. هرچند از وضع و قیافه‌اش معلوم است که قاصد شاه نیست، اما کار از محکم کاری عیب نمی کند ” !

ملا وقتی که در تاریکی به پله‌ها نگاه کرد بازهم لرزه به تنش افتاد، اما خود را قانع کرد و با عجله از پله‌ها پایین آمد. این بار حس کرد که راحت می‌تواند پایین برود. وقتی که به پایین منار رسید قدری به دیوار تکیه داد تا شهر و درختان دور سرش چرخ نخورند. وقتی که سرگیجه‌اش برطرف شد مرد فقیر را دید که به سویش دست دراز کرده است: “من گرسنه‌ام ، زنم مریض است و هفت بچه‌ام گرسنه‌اند. هر چه به من بدهی خدا عوضش را به تو خواهد داد” !

ملا خیلی اوقاتش تلخ شد. تمام این راه با این همه عجله آمده بود تا به التماس این گدا گوش کند؟ او همیشه می‌توانست این ناله و زاری را در هر گوشه از خیابان بشنود. برای چند دقیقه ملا نمی‌دانست چه بگوید. پس از مدتی فکری به خاطرش رسید. سرش را جلو برد و آهسته گفت: “با من بیا به بالای منار ”

مرد گدا گفت: “آه نه! می‌توانی همین جا چیزی به من بدهی”

ملا گفت: “محال است باید با من به بالای منار بیایی”

مرد گدا دستی را که در از کرده بود پایین انداخت و به فکر فرو رفت.

ملا از او خواسته بود که در عوض پولی که می‌خواهد به او بدهد کاری کند و تکانی بخورد. اما او انتظار داشت که بدون زحمت چیزی بدست بیاورد. واقعاً راه درازی بود و برای بالا رفتن زحمت زیادی می‌خواست.

اما شاید پولی که ملا می‌خواهد به او بدهد ارزش این بالا رفتن را داشته باشد. معلوم نبود ملا چه چیز گرانی در آن بالا دارد. حتماً لبخند مهربان ملا معنایی دارد، ملا گفت: “دنبالم بیا”بعد خود شروع به بالا رفتن از پله‌های منار کرد. این بار بالا رفتن از پله‌ها برای ملا آسان‌تر بود و نفس کمتری لازم داشت. راهی که قبلاً رفته بود برای او تمرینی بود و او را آماده ساخته بود.

سرانجام هر دو به بالای منار و هوای آزاد رسیدند. ملا سرحال و راست ایستاده بود، اما مرد فقیر نفسش بند آمده بود و به دیوار تکیه داده بود.ملا دوباره با صدایی مهربان پرسید: “حالا بگو ببینم از من چه می‌خواهی”؟

ملانصرالدین و مرد فقیر

مرد فقیر دوباره دستش را دراز کرد: “خدا به تو عوض بدهد که به مرد گرسنه‌ای مثل من رحم می‌کنی ، زن هفتم من دعایت می‌کند و هفت بچه گرسنه‌ام از خدا می‌خواهند که تو را برکت بدهد. در راه خدا دست خالی مرا پر کن”

ملا دستی به ریشش کشید و گفت:” تو آمدی این بالا که از من جواب بگیری”؟

مرد فقیر در حالی که با بی‌تابی دستش را تکان می‌داد گفت: “ای ملای خوب! بله !منتظر جواب تو هستم”

در همان حال که مرد فقیر با امید فراوان دستش را دراز نگاه داشته بود، ملا سینه‌اش را صاف کرد و با تمام قدرت گفت: جوابم این است: ” نه ” !

فقیر بیچاره تلوتلو خوران از پلکان دراز منار پایین رفت.

ملا هم دستش را نزدیک دهانش گرفت و با صدای رسایی که نشان می‌داد خیلی راضی است، اذان ظهر را آغاز کرد .

ملا درس خوبی به مرد فقیر آموخت. هنوز صدای پاهای خسته مرد فقیر از پله‌ها بگوش می‌رسید: تلک ! تلک ! تلک

 

امیدوارم از داستان امروز استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب داستان کوتاه ملانصرالدین و مرد فقیر پر رو

بیوگرافی بن کینگزلی مرد هزار چهره سینمای هالیوود

با بیوگرافی بن کینگزلی مرد هزار چهره سینمای هالیوود و  به موجب ایفای نقش های برجسته اعم از گاندی موفق به کسب جایزه اسکار شده است در ادامه مطلب همراه ما باشید.

فهرست موضوعات

بیوگرافی بن کینگزلی بیوگرافی بن کینگزلی
بیوگرافی بن کینگزلی

بیوگرافی کامل بن کینگزلی

کریشنا پاندیت باهنجی زاده ی ۳۱ دسامبر ۱۹۴۳ در بخش شمالی یورک شر، اسنتون واقع در انگلستان می باشد.

وی فارغ التحصیل مدرسه گرامر منچستر است و در کالج De La Salle در سالفورد تحصیل کرده است.

کریشنا پاندیت باهنجی در دهه ۱۹۶۰ به موجب جلوگیری از مشکلات ناشی از نام خارجی، عنوان بن کینگزلی را برای خود برگزید.

پدر بن کینگزلی دکتر رحیم الله هارجی بانجی بوده است. مادر او نیز آنا لینا ماری نام داشته است و در عرصه مدلینگی و بازیگری مشغول فعالیت بوده است.

پدر بن کینگزلی اصالتا اهل هند بوده است و در سال ۱۹۲۸ به انگلستان مهاجرت کرده است.

بن کینگزلی بالغ بر پنج دهه سابقه فعالیت بازیگری دارد.

وی به موجب هنر نمایی های برجسته به دفعات مکرر مورد تحسین قرار گرفته است.

بن کینگزلی دارای یک جایزه فیلم آکادمی بریتانیا، یک جایزه اسکار، دو جایزه گلدن کلوب و یک جایزه انجمن بازیگران سینما را می باشد.

از سری نقش های اصلی بن کینگزلی می توان به رویای شب نیمه تابستان، ریجارد سوم، طوفان و مرد آهنی ۳ اشاره کرد.

جالب است بدانید بن کینگزلی به خاطر خدمات به صنعت فیلم بریتانیا، مدرک لیسانس شوالیه را دریافت کرد.

این جایزه مصادف با تولد ۵۸ سالگی بن کینگزلی در ۳۱ دسامبر ۲۰۰۱ به او تعلق گرفت.

عکس بن کینگزلی بازیگرعکس بن کینگزلی بازیگر
عکس بن کینگزلی بازیگر

آغاز فعالیت بن کینگزلی

عنوان اولین کار هنری بن کیگزلی در سینما به ترس از کلید اختصاص دارد

بن کینگزلی حرفه بازیگری را با شرکت در تئاتر آغاز کرد.

وی در سال ۱۹۶۷ به کمپانی رویال شکسپیر ملحق شد. نخستین تجربه ایفای نقش بن کینگزلی به تئاتر آلدویچ در سال ۱۹۶۷ میلادی اختصاص دارد.

یکی از نقش های برجسته بن کینگزلی به فیلم “گاندی” در سال ۱۹۸۲ است.

وی در این فیلم نقش اصلی را با عنوان مهاتما گاندی بر عهده دارد.

یکی دیگر از هنرنمایی های بن کینگزلی به سال ۱۹۹۳ در فیلم “فهرست شیندلز” باز می گردد.

این فیلم به کارگردانی استیون اسپیلبرگ به تولید رسیده است و بن در آن در نقش ایتزاک استرن به هنر نمایی می پردازد.

اولین کار هنری بن کیگزلی نیز در عرصه سینما به فیلم “ترس از کلید” اختصاص دارد. این فیلم در سال ۱۹۷۲ اکران شده است.

بن کینگزلی در فیلم های متعددی اعم از خیابان تاج گذاری، دادگاه تاج و تخت، دیکنز لندن نقش هایی کوتاه را بر عهده داشته است.

بن کینگزلی هنرپیشه برجسته انگلستانیبن کینگزلی هنرپیشه برجسته انگلستانی
بن کینگزلی هنرپیشه برجسته انگلستانی

وضعیت تأهل و ازدواج بن کینگزلی

بن کینگزلی برای نخستین بار با آنجلا مورانت ازدواج کرد. ثمره ازدواج بن کینگزلی و آنجلا مورانت دو فرزند به نام های جاسمین و توماس می باشد.

بن گینگزلی برای بار دوم با خانمی به نام آلیسون سادکلیف ازدواج کرد. این چهره از همسر دومش دو فرزند به نام های ادموند و فردیناند دارد.

وی برای سومین بار با الکساندرا کریستمن وارد رابطه شد. سپس بن به موجب انتشار تصاویر مختلف الکساندرا در فضای وب، درخواست طلاق داد.

در نهایت بن کینگزلی در ۳ سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی با یک بازیگر برزیلی به نام ” دانیلا لاوندر” ازدواج کرد.

بن کینگزلی برای نخستین بار با آنجلا مورانت ازدواج کرده است.

بن کینگزلی برای نخستین بار با آنجلا مورانت ازدواج کرده استبن کینگزلی برای نخستین بار با آنجلا مورانت ازدواج کرده است
بن کینگزلی برای نخستین بار با آنجلا مورانت ازدواج کرده است

علاقه مندی های بن کینگزلی

بن کینگزلی در موسسه خیریه انگلستان مشارکت دارد.

این چهره در مونولوگ های کودکان در لندن به همراه تام هیدلستون، ادی ردمین، بندیکت کامبریچ و جما آرترتون حضور یافته است.

برنامه مونولوگ های کودکان از جانب Dramatic Need به منظور میزبانی کارگاه های آموزشی در مناطق روستایی و محروم آفریقا شکل گرفت.

در این برنامه متخصصان بین المللی هنر اعم از هنر مندان، بازیگران و موسیقی دانان گسترده ای شرکت داشتند.

بن کینگزلی در حرفه صداپیشگی مهارت دارد. وی در سال ۲۰۱۴ آرچیبالد اسناچر در The Boxtrolls و بقیرا در اقتباس لایو اکشن کتاب جنگل دیزنی در سال ۲۰۱۶ را بر عهده داشته است.

بن کینگزلی بالغ بر پنج دهه سابقه فعالیت بازیگری داردبن کینگزلی بالغ بر پنج دهه سابقه فعالیت بازیگری دارد
بن کینگزلی بالغ بر پنج دهه سابقه فعالیت بازیگری دارد

جوایز و افتخارات بن کینگزلی

بن کینگزلی در سال ۱۹۸۲ میلادی به خاطر بازی در فیلم گاندی در نقش مهاتما گاندی، در ۵۵ امین دوره جوایز اسکار موفق به دریافت جایزه اسکار شد.

زین پس حدود ۳۰ سال بعد ملکه انگلیس در خصوص قدردانی از زحمت های بی سابقه بن کینگزلی در عرصه فیلم و سینما بریتانیا، نشان شوالیه را به او اهدا کرد.

از سری جوایز و افتخارات بن کینگزلی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

• دریافت جایزه بفتا در سال ۲۰۱۳

• کسب ستاره در پیاده رو مشاهیر هالیوود در سال ۲۰۱۰

‌• دریافت جایزه بریتانیا در خصوص مشارکت جهانی در فیلم سرگرمی در سال ۲۰۱۳

• کسب نشان افتخار غیر نظامی هندی Padma Shri

‌• برنده جایزه گلدن کلوب بهترین بازیگر مرد در سال ۱۹۸۲ به موجب هنر نمایی در فیلم گاندی

• دریافت جایزه کیوان برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در سال ۲۰۱۳ به موجب هنر نمایی در مردآهنی ۳

• دریافت جایزه آنی برای موفقیت در صداپیشگی تولید انیمیشن پاکسترول ها در سال ۲۰۱۵

بن کینگزلی بن کینگزلی
بن کینگزلی

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۱ رای

دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب بیوگرافی بن کینگزلی مرد هزار چهره سینمای هالیوود

نعیمه نظام دوست، دوست داشت با این بازیگر مرد ازدواج کنه + عکس

عکس نعیمه نظام دوست: نعیمه نظام دوست بازیگر سریال اکازیون که با حضور در برنامه اسکار مهران مدیری با شوخی های بامزه و جذابش سبب پربازدید شدن فصل پنجم این رئالیتی شوی جذاب شده است، در بخشی از برنامه از فرد مورد علاقه اش برای ازدواج گفت و موجب خنده حضار و خجالت کشیدن مهران مدیری شد. در ادامه این مطلب فرهنگ و هنر صحبت های نعیمه نظام دوست درباره ازدواج با مهران مدیری را منتشر نموده ایم.

بیشتر بخوانید: کمند امیر سلیمانی با پسر جوان خوش تیپش+قابل باور نیست همچنین پسری داشته باشه!

ویدیو کوتاهی از برنامه اسکار در فضای مجازی وایرال شده که در آن نعیمه نظام دوست به سوال های سمیرا حسن پور بازیگر سینما پاسخ می دهد، یکی از سوالات خانم بازیگر جنجال و سر وصدای زیادی را به پا کرد. سمیرا حسن پور که خودش همسر سامان سالور کارگردان مطرح کشورمان است، در مورد ازدواج با یک چهره مشهور از نعیمه نظام دوست پرسید:

سمیرا حسن پور:اگه قرار بود با یه بازیگر مرد تو سینما ازدواج کنی، دوست داشتی پارتنرت کی بود؟

نعیمه نظام دوست: وای، مهران مدیری.

عکس نعیمه نظام دوست

نعیمه نظام دوست در برنامه اسکار مهران مدیری

پاسخ خانم بازیگر که در کل برنامه مخاطبان با شوخی هایش آشنا هستند، موجب خنده شرکت کنندگان و خجالت کشیدن مهران مدیری شد. نعیمه نظام دوست به سوال دیگر سمیرا حسن پور اینگونه پاسخ داد:

سمیرا حسن پور:آخرین باری که عاشق شدی کی بود؟

نعیمه نظام دوست:۱۵ سال پیش.

نعیمه نظام دوست هنرمند ۴۹ ساله هنوز مجرد است و در خانواده ۷ نفره اهل رشت بدنیا آمد وچهار خواهر دارد که خودش فرزند سوم خانواده است به غیر از او کسی در خانواده شان کار هنری نکرده و پدرش چند سال پیش فوت کرده است.

بیشتر بخوانید: چهره جذاب وحید نون خ بیرون سریال، سید حسین موسوی کیست + عکس و بیوگرافی

دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب نعیمه نظام دوست، دوست داشت با این بازیگر مرد ازدواج کنه + عکس

زندگی و حرفه ام را مدیون مرد عنکبوتی هستم

به گزارش giantfreakinrobot، تام هالند بازیگر مرد عنکبوتی چهاردرباره حضور بیشترش در Spider-Man 4 خبر داد.

از زمانی که فیلم Spider-Mane در سال ۲۰۲۱،موفقیت بسیاری کسب کرد و طرفداران بسیاری را برای دریافت اطلاعاتی در مورد چهارمین فیلمی که  توسط تام هالند و جان واتس با نام اسپایدر من یا بدون بازگشت به خانه جذب کرد.

 تام هالند می‎گوید او در همان ابتدای برنامه ریزی‌‌ها و اوایل کار برای چیزی که امیدوار بوده است به مرد عنکبوتی ۴ تبدیل شود، درگیر بوده است. این بازیگر می گوید که به شخصیت مرد عنکبوتی پایبند است.

تام هالند خطاب به کسانی که ممکن است نگران این باشند که چگونه می‌توانند اسپایدرمن یا بدون راه بازگشت به خانه را با حضور شخصیت همیشگی اش دنبال کنند صحبت کرده است و اگر شما به عنوان مخاطب اسپایدر من نگران بودید که تام هالند صدای پایان دادن به مرد عنکبوتی ۴ یا حتی بازی او در نقش پیتر پارکر باشد، او به صراحت گفت که هرگز چنین نخواهد شد.

هالند بازیگر با درک قدرت بزرگ و مسئولیت بزرگی که با چنین بازی مورد علاقه طرفداران  این شخصیت همراه است، گفت: زندگی و حرفه ام را مدیون مرد عنکبوتی هستم. از این رو واضح است که تام هالند می خواهد برای همیشه نقش مرد عنکبوتی را بازی کند.

بسیاری از طرفداران متعجب بودند که چگونه اوضاع برای تام هالند و اسپایدر من به هم خورده است و این درحالی بود که  هالند مشغول بسیاری از پروژه های دیگر است، به نظر می رسد آینده فرانچایز ابرقهرمانی او نه تنها آینده خوبی قرار دارد و جدی گرفته می شود، بلکه این چیزی است که  هالند و تیم خلاق  آن را ارزشمند می دانند.

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب زندگی و حرفه ام را مدیون مرد عنکبوتی هستم

نابغه ها در یک نگاه، نامزد مرد جوان را بین این سه زن شناسایی می کنند!؟

آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد: یک آزمون و پازل تصویری دیگر که شما باید با کمک نشانه ها بتوانید معشوقه مرد را شناسایی کنید. این کار برای افراد نابغه در یک نگاه امکان پذیر است. بخش تفریح و سرگرمی وب سایت خبری چشمک با یک سوال معمایی تصویری جدید با شماست. بسیاری از این سوالات تصویری، سوال هوش سخت را برای شما مطرح نمی کنند.

در بسیاری از این سوالات شما برای بافتن پاسخ باید به دنبال یک نشانه باشید. یافتن نشانه می تواند به حل این گونه سوالات کمک کند. در واقع هدف اصلی سوالات تصویری به چالش کشیدن مهارت های شناختی شماست.

زندگی مدرن باعث شده است که ما در بیشتر اوقات قادر به دیدن جزئیات نباشیم. چشم ومغز ما کلی نگر شده است و این مسئله می تواند در بلند مدت آسیب های جدی به این عضو مهم بدن وارد کند. اما انجام مرتب بازی های فکری می تواند زمینه را برای فعالیت مغز و ورزش آن فراهم کرده و سبب رشد توانائیهای شناختی شود. بر همین اساس شما برای انجام این سوالات باید از دقت و تمرکز و در عین حال قدرت بینایی خود استفاده کنید. با مجله خبری چشمک و آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد همراه باشید.

بیشتر بخوانید: آزمون قدرت دید: آیا چشمات آنقدر قوی هست که قورباغه استتار شده میان برگ‌ها را ببیند؟

آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد

زبان بدن جزییات بسیار مهمی است که حتی زمانی که می خواهیم چیزی را پنهان کنیم، ناخواسته می تواند دست ما را در مقابل دیگران رو کند. یک متخصص ماهر می تواند فوراً از حرکات و حالات چهره شما بفهمد که چه چیزی را می خواهید پنهان کنید. در آزمون شناسایی معشوقه مرد شما باید تشخیص دهید که مرد تصویر متمایل به کدام یک از زنان تصویر است. در این تست زبان بدن می تواند به شما کمک زیادی کند.

درک زبان بدن، امروزه به یکی از موضوعات مهم تبدیل شده است. هر کدام از ما باید تا اندازه زیادی با زبان آشنایی پیدا کنیم. .درک زبان بدن می تواند هنگام ملاقات در یک مصاحبه شغلی بسیار مفید باشد. امروز با یک آزمون جالب توجه و دقت شما را محک می زنیم و با این تست سرگرم کننده می توانید توانایی خود را در درک زبان ژست ها و حالات چهره مشخص کنید. این تصویر سه زن و یک مرد را نشان می دهد که در حالت های خاصی ایستاده اند و ظاهرا احساس آرامش می کنند.اما چه چیزی از شما خواسته می شود؟ مشخص کنید کدام زن مورد توجه مرد تصویر است؟

اگر آماده هستید با دقت به تصویر آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد نگاه کنید!

بیشتر بخوانید: استعداد بالقوه که باعث میشه آدم موفقی بشی چیه؟ | فقط یک پرنده را انتخاب کن تا بفهمی!

آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد

اینجاست که توجه کامل شما مورد نیاز است زیرا پاسخ در جزئیات نهفته است. احتمالاً با کمی آشنایی با زبان بدن، سوال ما را پاسخ داده اید. اما اگر پاسخ را نمی دانید به توضیح و تصویر زیر مراجعه کنید.

.

.

.

.

.

.

پاسخ آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد: اگر با دقت به عکس نگاه کنید، مطمئناً متوجه خواهید شد که پاهای مرد به کدام سمت است. با توجه به تحقیقات روانشناختی متخصصان زبان بدن، می توان نتیجه گرفت که مردی که از یک زن خوشش می آید، به گونه ناخواسته به سمت او متمایل می شود. پاهای مرد به سوی زن شماره سه است.

بیشتر بخوانید: داستان مرد ماهیگیر و ماهی جادویی | حکایتی جالب از زیاده طلبی آدمها که تمام نشدنی است!

آزمون شناسایی معشوقه مرد

زبان بدن چیست؟

زبان بدن نوعی ارتباط است که در آن از رفتارهای فیزیکی بر خلاف کلمات برای بیان یا انتقال اطلاعات استفاده می شود. چنین رفتاری شامل حالات چهره، وضعیت بدن، حرکات، حرکت چشم، لمس و استفاده از فضا است. زبان بدن هم در حیوانات و هم در انسان وجود دارد. اگرچه زبان بدن بخش مهمی از ارتباطات است، اما بیشتر آن بدون آگاهی آگاهانه اتفاق می افتد. “زبان” بدن نباید با زبان اشاره اشتباه گرفته شود. در یک جامعه، تفاسیر مورد توافق از رفتار خاص وجود دارد. تفسیرها ممکن است از کشوری به کشور دیگر یا فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد.

چرا زبان بدن مهم است؟

  • با استفاده از زبان بدن خود می توانیم بیان کنیم که طرف مقابل را بهتر درک کرده ایم. به عنوان مثال تکان دادن سر برای تاکید گفتار طرف مقابل یک امر کاملا طبیعی است که همواره انجام می دهیم.
  • با استفاده از زبان بدن خود می توانیم با دقت بیشتری روی طرف مقابل تاثیر بگذاریم.
  • زبان بدن در اولین برخورد بسیار مهم است. زیرا اولین برداشت همیشه مهم است و می توانید آن را با بهترین زبان بدن خود نشان دهید.

 

امیدوارم از آزمون تصویری شناسایی معشوقه مرد استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

برایتان جالب خواهد بود

خطای تصویر را پیدا کنید | فقط افراد نابغه در نگاه اول متوجه می شوند!

گرگی که در کمین گوسفندان، خودش را در مزرعه پنهان کرده است را پیدا کنید!؟

میراث پیرمرد برای پسرانش | میراث بی ارزشی که سبب پولدار شدن بچه هاش شد!

 با دلیل بگوئید که کدامیک از افراد رستوران، موجود فضایی است!؟



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب نابغه ها در یک نگاه، نامزد مرد جوان را بین این سه زن شناسایی می کنند!؟

داستان مرد ماهیگیر و ماهی جادویی

داستان مرد ماهیگیر و ماهی جادویی: در حکایت مرد ماهیگیر، ماهی جادویی و آرزوهای همسر ماهیگیر با داستان جالبی روبرو هستیم. در این داستان جاه طلبی و زیاده خواهی آدمها به خوبی به تصویر کشیده شده است. گاهی زیاده خواهی به سقوط و اتمام همه چیز می انجامد، بدون آنکه انسان متوجه آن باشد. با این حکایت زیبا با بخش سرگرمی چشمک همراه باشید.

داستان مرد ماهیگیر و ماهی جادویی

مرد ماهیگیر و همسرش در ساحل یک دریای زیبا با خوبی و خوشی زندگی مر کردند. مرد هر روز به دریا می رفت و به اندازه نیازشان ماهی صید می کرد. بخشی از صید را به بازار می برد و نیازهای روزانه خودش را تأمین می کرد.

روزی از روزها که مرد مشغول ماهیگیری بود و تور خودش را بالا می آورد متوجه شد که ماهی زیبا و قشنگی به رنگ قرمز نیز در تور گیر افتاده است. ماهی ناگاه به زبان آمد و گفت:

ای مرد ماهیگیر. بدان که من یک ماهی ساده نیستم. من شاهزاده آبزیان هستم. از تو خواهش می کنم مرا ازاد کنی! در قبالش قول می دهم هر چه بخواهی برآورده کنم.

ماهیگیر نگاهی به ماهی انداخت و گفت: نیازی نیست. همین که سخن می گویی باعث می شود که تو را آزاد کنم. این جمله را گفت و ماهی را از تور کشید بیرون و به داخل دریا انداخت. ماهی قرمز نیز به سرعت از مقابل جشمان مرد ماهیگیر دور شد.

آن روز غروب وقتی ماهیگیر به خانه بازگشت و داستان ماهی را برای همسرش تعریف کرد،، همسرش گفت:

-عجب آدمی هستی. ما اینقدر مشکلات داریم و تو هیچ چیز نخواستی!؟

مرد پرسید : مثلا چه  می خواستم!؟

اولین خواسته از ماهی جادویی

زن گفت: اینکه خانه ای بزرگ و زیبا داشته باشیم. حالا تا دیر نشده و ماهی فراموش نکرده به کنار ساحل برو و ماهی را صدا بزن و از او بخواه به ما خانه ای بزرگ و زیبا بدهد. وقتی او می تواند حرف بزند، قطعا قدرت دادن یک خانه زیبا را دارد.

مرد به کنار دریا که حالا به رنگ سبز در آمده بود، بازگشت. با صدای بلند ماهی را صدا کرد : ماهی  من آمده ایم تا از تو بخواهم به ما خانه زیبا بدهی. همسرم دوست ندارد در کلبه قدیم مان زندگی کنیم.

ماهی سر از آب برآورد و گفت: برو خانه. آرزویت برآورده شد.

هنگامی که مرد به خانه برگشت ، خانه زیبایی با چند اتاق و شومینه دید . همسرش به او گفت : حالا بهتر نشد ؟

مرد گفت : دیگر می توانیم راحت زندگی کنیم .

همه چیزدر ابتدا خوب بود. ام کم کم باز هم نارحتی و اشکال گرفتن های زن شروع شد. او می گفت:

-تعداد اتاق ها کم است. باغچه خوب ندارد. من دوست داشتم داخل کاخ زندگی کنم. چرا از دوستت (ماهی) نمی خواهی به ما کاخی بدهد!

باز هم مرد ماهیگیر با اصرار زنش به دریا برگشت و ماهی جادویی را صدا کرد .

ماهی از آب بیرون آمد گفت : چه می خواهی ؟

-همسر من یک کاخ سنگی می خواهد .

ماهی گفت : به خانه ات برگرد که همسرت  در کاخ  منتظر توست .

زن جلوی در کاخ ایستاده بود و تا مرد را دید گفت : زیبا نیست ؟

مرد کاخ زیبایی را دید که چندین اتاق و میزهایی طلایی در آن بود . پشت قصر باغ بزرگی به اندازه چند کیلومتر بود .

خواسته های بیشتر همسر ماهیگیر

شب هنگام مرد پیش خودش فکر کرد که برای همیشه در این مکان زیبا زندگی خوب و خوشی را خواهند داشت و با این امید بخواب رفت. ولی صبح همسرش او را با ناراحتی صدا کرد و گفت : بیدار شو .

مرد با تعجب به همسرش نگاه کرد.

همسرش گفت : من از این شرایط راضی نیستم . من دوست دارم ملکه این سرزمین و تو پادشاه آن باشی.

ماهیگیر گفت : من نمی خواهم شاه باشم!

زن گفت : اشکال ندارد خودم شاه هم می شوم. لذا پیش ماهی برو و بگو خواسته مرا برآورده کند .

مرد ناراحت و پریشان به کنار  دریا رفت و ماهی را صدا کرد و خواسته زنش را گفت .

ماهی گفت : به خانه برو که زنت پادشاه شده است .مرد وقتی همسرش را دید به او گفت : حالا که پادشاه شدی دیگر نباید آرزویی داشته باشی .

اما زن گفت: من می خواهم امپراطور شوم. لذا تا باید بروی و از ماهی بخواهی مرا امپراطور بسازد.

مرد شرمنده بود، اما باز ماهی را صدا زد. باز خواسته همسرش را مطرح کرد و ماهی هم گفت که خواسته ماهیگیر برآورده شده است.

مرد به نزد همسرش رفت و گفت: اکنون باید هیچ خواسته ای از من نداشته باشی!

زن گفت باید فکر کنم. آن شب زن نتوانست بخوابد. صبح زود همسرش را از خواب بیدار کرد و گفت: به نزد ماهی برو و از بخواه که قدرت من از ماه و خورشید باید بیشتر باشد.

ماهیگیر گفت: زن! ماهی این قدرت را ندارد.

زن به مرد که ترسیده بود نگاه کرد و گفت : من می خواهم قدرت خدا را داشته باشم .چرا باید خورشید طلوع کند بدون آنکه از من اجازه بگیرد .

مرد ماهیگیر از ترس می لرزید. اما به کنار دریا رفت و ماهی را صدا کرد .

ماهی آمد و مرد گفت: همسرم می خواهد قدرت خدایی داشته باشد. ماهی فکری کرد و گفت : به خانه ات به همان کلبه کوچکت برگرد.

وقتی مرد به خانه رسید ، از آن قصر و کاخ خبری نبود و همه چیز به حالت اولش برگشته بود.

داستان مرد ماهیگیر و ماهی جادویی

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب داستان مرد ماهیگیر و ماهی جادویی