is_tag

سادگیِ ظاهری؛ دلیل محبوبیت و جاودانگی اشعار سعدی

در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان مطرح شد؛

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

زهره صارمی، دکترای ادبیات فارسی و استاد دانشگاه درمورد دلایل محبوبیت سعدی شیرازی و اشعارش بیان کرد: سعدی شیرازی شاعر بزرگ قرن هفتم بود. افصح المتکلمین (استاد و پادشاه سخن)، شیخ اجل و… همه اینها القابی هستند که به سعدی شیرازی نسبت داده شده است. 

درواقع، وقتی به این نکته توجه می‌کنیم، می‌بینیم تعداد بسیاری از همین القابی که به ایشان نسبت داده شده است نشانگر همه‌گیری و فراگیری شعر سعدی در میان مخاطبان است. اما سوال این است که چرا شعر سعدی به عنوان یکی از شاعران بزرگ و درجه یک ادبیات فارسی تا به این حد معروف و همه‌گیری زیادی در میان افراد دارد و مردم با این اشعار الفت زیادی گرفته‌اند؟

این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: سعدی شیرازی در نظامیه بغداد که یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مدارس و مراکز علمی آن دوره بوده تحصیل کرده و در دوران حساسی زندگی کرده است و یکی از بزرگ‌ترین اتفاق‌های زندگی‌اش حمله مغول به ایران بود و اتفاق دیگر این بود که در زندگی‌اش به مدت زیادی در حال سفر بوده است و این نکته اهمیت بسیار زیادی دارد. زیرا همین سفر است که تجربه‌ها و دیدگاه‌ها و جهان‌بینی افراد را اعتلاء می‌بخشد و از یک فرد گوشه‌نشین و منزوی که ابعاد دیدگاهش دایره محدودی را شامل می‌شدند به فردی تبدیل شده است که دایره مفاهیمی را تجربه کرده و زیسته است و این گستردگی، در مفاهیم و موضوعات وجود دارد.

صارمی تصریح کرد: یکی از موضوعاتی که سعدی به آن مسلط است و به صورت نظم و نثر به شکل متعالی ارائه کرده قابلیت سخن سعدی است و به همین دلیل، یکی از نکاتی که باید توجه کرد نوع سخن و یا سبک سعدی است. 

در تقسیم‌بندی شعر و آثار سعدی باید گفت که آثارش جزء سبک عراقی هستند و شاید درست‌تر این باشد که بگوییم سبکِ خود سعدی است. زیرا در دوره‌ای است که همزمان می‌توان هم با زبان ساده و هم با زبان متکلف به خلق آثار پرداخت.

او افزود: سعدی یک سبک و نثر سهل و ممتنع دارد. یعنی دشواری که آسان به نظر می‌رسد و مهم‌ترین دلیل همه‌گیری و جاودانگی شعر سعدی، سادگی ظاهری آثار سعدی است و این موضوع با تسلط شاعر به زبان و قدرت بسیار زیاد او در دایره واژگان و مفاهیمی که مطرح می‌کند اتفاق می‌افتد و به قول مرحوم فروغی، سعدی به زبان امروز ما صحبت نمی‌کند و این ما هستیم که به زبان سعدی صحبت می‌کنیم و درواقع، زبان سعدی به زبان مردم نزدیک است و همین امر در ماندگاری و اشاعه آثار این شاعر بزرگ در میان مردم بسیار اهمیت دارد.

صارمی تصریح کرد: به جز سادگی ظاهری و سهل و ممتنع بودن زبان سعدی، آثار این شاعر بزرگ عموماً جزء آثار تعلیمی حساب می‌شوند و به قول خودش به تعلیم و اصلاح اخلاق در جامعه می‌پردازند و کار خودش را در این رابطه می‌داند و به جای این‌که به مدح پادشاهان بپردازد به نصیحت آن‌ها می‌پردازد.

چه اتفاقی می‌افتد با وجود این‌که نوع بشر از نصیحت و مفاهیم تعلیمی گریزان است وقتی یک شاعر با چنین مضامینی شعر بسراید تا این اندازه ماندگار باشد؟ این موضوع یک دلیل دارد و این است که یک هنری در زبان‌آوری سعدی وجود دارد و هنر ظریفش این است که به قول آقای دکتر دادبه، با زبانی آراسته و پیراسته سخن می‌گوید. یعنی زبانش آن‌چنان صریح، روشن و دارای ایجاز است که به ظاهر خالی از هرگونه صناعت و نقش آفرینی صناعات ادبی است ولی به ظرافت و زیبایی زبان خود را به انواع صناعات ادبی به ویژه تشبیه و استعاره آراسته کرده و در زبان خود خللی ایجاد نکرده و ظرافتی را به کار برده است که مخاطب می‌تواند بسیار راحت و به دور از هرگونه سختی، شعر سعدی را بخواند.

این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: عموماً سعدی ارکان جمله را جا به جا نمی‌کند؛ به‌طوری که وقتی شعری از سعدی می‌خوانید انگار به خواندن یک جمله می‌پردازید و باید این موضوع را درنظر داشت که شعر سعدی دارای وزن و قافیه و ردیف است و رعایت وزن شعر با به‌کارگیری ارکان جمله در جایگاه خود بسیار کار سختی است و اگرچه سعدی همزمان ارکان جمله را در جایگاه خود به کار می‌برد ولی اصولاً در شعر گفتن، ارکان جمله جا به جا می‌شوند. بنابراین، سعدی ارکان جمله را در جایگاه خود به کار می‌برد و این موضوع برای خواننده یک موهبت است. زیرا فکر می‌کند به ظاهر، در حال خواندن شعر است ولی انگار جمله را می‌خواند و در عین حال، وزن شعر سعدی، درستی و صحت کلام را دارد و رعایت می‌شود.

صارمی یادآور شد: این موضوع جز هنر فردی و استادیِ سعدی در زبان‌آوری هیچ چیز دیگری نیست و به نظر بنده، راز ماندگاری سعدی در این است که توانسته است آثار خود را به این زبان خلق کند.

 از نمونه شعر‌های سعدی که در آن ها، ارکان جمله در جایگاه خود به کار رفته اند می‌توان به شعر

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند 

یا  همان ابیات ابتدایی گفت‌وگو اشاره کرد:

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب سادگیِ ظاهری؛ دلیل محبوبیت و جاودانگی اشعار سعدی

راز مقبولیت گلستان سعدی بین عموم مردم چیست؟

محمود توسلیان، عضو دفتر پاسداشت زبان فارسی در برنامه «سلام خبرنگار» شبکه خبر درباره ویژگی آثار بوستان و گلستان سعدی گفت: بعد از اینکه سعدی در نظامه بغداد تحصیل و به اقصی نقاط جهان سفر می‌کند، وقتی بر می‌گردد، بخاطر جهان‌بینی‌اش وارد حوزه‌های انسانی می‌شود. یعنی سعدی در اشعارش مسائل اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را مطرح می‌کند. وقتی او چاشنی زبان را وارد این حوزه‌ها می‌کند، لقب استاد سخن را می‌گیرد.

توسلیان ادامه داد: سعدی یک نابغه است که با خلق گلستان، بوستان، غزلیات، قطعات و رباعیاتش وارد حوزه عمومی زندگی مردم می‌شود. آنچه سعدی را بزرگ کرده، که لقب استاد سخن گرفته، زبان اوست. می‌بینیم سعدی بعد از گذشت قرن‌ها موفق عمل کرده است‌. او شاعری است که علاوه‌بر اینکه خارج از مرزها معروف است، داخل مرزها هم شناخته شده است.

عضو دفتر پاسداشت زبان فارسی درباره مقبولیت گلستان سعدی در بین عموم توضیح داد: یکی از ویژگی‌های گلستان بهره‌مندی از زبان نثر و نظم است. یعنی سعدی شعر و متن منثور را با هم در می‌آمیزد. اما بوستان به نسبت گلستان کتاب خواص است. چون موزون است. اما گلستان با متن منثور یا متن کتابی آغاز می‌شود و با شعر تمام می‌شود. علاوه‌بر آن، مقدمه یا دیباچه سعدی به قدری خلاقانه نوشته شده، که در گذشته به هر سواد آموزی گلستان سعدی را می‌دادند. 

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب راز مقبولیت گلستان سعدی بین عموم مردم چیست؟

سعدی؛ استاد و پادشاه سخن که تصحیح غزلیاتش کار ساده‌ای نیست

ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف، سعدی شیرازی در سال ۶۰۶ هجری قمری چشم به جهان گشود.

«استاد سخن»، « شیخ اجل »، «پادشاه سخن» از جمله نام‌هایی است که این شاعر بزرگ پارسی زبان به آن‌ها شناخته می‌شود.

گفته می‌شود که دوران کودکی و نوجوانی سعدی در شهر شیراز سپری شد و او در همان‌جا به فراگیری علوم دینی و شرعی پرداخت و پس از آن، برای ادامه تحصیل خود به بغداد رفت تا در نظامیه‌ی بغداد کسب علم کند و در آن‌جا با بزرگانی چون؛ امام محمد غزالی، شهاب‌الدین سهروردی و مسائل عرفان و تصوف آشنا شد.

سعدی پس از سال‌ها به شیراز؛ شهر خود بازگشت و ابتدا کتاب « بوستان » و پس از آن « گلستان » را به رشته تحریر درآورد و نکته شایان ذکر این است که تمامی آثار نظم و نثر سعدی در کتاب کلیات سعدی گردآوری شده و گلستان به نظم و نثر مسجع و بوستان به نظم تألیف شده‌.اند.

نکته حائز اهمیت این است که اگرچه سعدی غزلیات عاشقانه و عارفانه‌ای سروده و در میان مخاطبان خود به این غزلیات مشهور است ولی مضمون گلستان و بوستان این شاعر نامدار پارسی، آموزه‌های اخلاقی است.

وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان

بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو

دست نمای خلق شد قامت چون هلال من

پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی

می‌رسد و نمی‌رسد نوبت اتصال من

خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند

هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من

برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد

فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من

چرخ شنید ناله‌ام گفت منال سعدیا

کآه تو تیره می‌کند آینه جمال من

…………

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم

هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر

که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم

گر چنان است که روی من مسکین گدا را

به در غیر ببینی ز در خویش برانم

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن

که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت

نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم

که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

تصحیح غزلیات سعدی کار ساده‌ای نیست

 محمود عابدی، استاد بازنشسته زبان و ادبیات دانشگاه خوارزمی و عضو فرهنگستان زبان و ادب درمورد تصحیح کلیات سعدی اظهار کرد: بنده چند سالی است که در تصحیح متون کار متمرکز کرده ام و این سال‌ها به تصحیح کلیات سعدی پرداخته‌ام و منظور بنده از کلیات سعدی،کلیات بدون گلستان و بوستان است. مرحوم دکتر یوسفی، گلستان و بوستان سعدی را به بهترین شکل و زیباترین صورت، تصحیح و شرح کرده‌اند. اگرچه ممکن است در باب تصحیح آن متون با یک تجدیدنظر و نگاه تازه و دیگری می‌توان نکته یا نکاتی را پیدا کرد ولی کار ارجمند مرحوم استاد یوسفی ارزشش بیش از آن است و بنده به نسخه‌هایی از آن دست پیدا کرده‌ام که بیش از ۱۵ نسخه بوده است و از میان آن‌ها، ۱۰ نسخه انتخاب کرده‌ام و با این‌که می‌دانستم در تصحیح متون کهن، حدود ۵ نسخه اصیل و دقیق و درست کافی بوده است ولی در کارم از ۱۰ نسخه استفاده کرده‌ام.

این استاد زبان و ادبیات پارسی گفت: پیش از این، بارها کلیات سعدی تصحیح شده که معروف‌ترین آن‌ها تصحیحی متعلق به سال ۱۳۲۰ است که مرحوم فروغی به کمک استاد حبیب یغمایی این کار را انجام داده‌اند  و مقدمه‌های خوب و دل انگیزی نیز در بخش های مختلف کتاب افزوده‌اند و انصافاً کار ایشان در آن سال ها و امروز، بسیار مهم است. زیرا سعدی و آثار سعدی را بیش از گذشته به میان علاقه‌مندان و خوانندگان بردند و حتی خواستارانی از تصحیح خوب مرحوم فروغی استفاده کرده‌اند. 

استاد محمود عابدی یادآور شد: پس از ایشان نیز، بسیاری از استادان و فاضلان به تصحیح کلیات سعدی پرداخته و توضیحاتی بر آن افزوده‌اند و مرحوم یوسفی غزلیات سعدی را تصحیح کرده و چاپ شده است. باید اقرار کنم تصحیح غزلیات سعدی و قصائد او جدا از رسائل او که گاهی اوقات، نسخه ها دقیق نیستند یا متأخر هستند و یا تصرف شده‌اند تصحیح غزلیات سعدی کار ساده‌ای نیست. یعنی اگر کسی بخواهد پس از این همه کار که در باب غزل‌های سعدی انجام گرفته نکته ای بیابد کار بسیار سختی است و بنده گاهی این را در گروِ خواندن و خواندن و خواندن و بارها تأمل کردن دیده‌ام.

 

 

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب سعدی؛ استاد و پادشاه سخن که تصحیح غزلیاتش کار ساده‌ای نیست

بزرگداشت جهانی سعدی سال ۱۴۰۳ برگزار می‌شود

محمد شالویی شامگاه یکشنبه ۲۰ اسفند در آیین بزرگداشت حکیم نظامی که با حضور محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و نظام‌الدین زاهدی سفیر تاجیکستان در تهران در تالار وحدت برگزار شد، اظهار داشت: مجسمه حکیم نظامی به زودی رسما در یکی از میادین تهران رونمایی می‌شود که اقدام بسیار مهم و قابل توجهی در راستای پاسداشت مفاخر ایران زمین و معرفی مشاهیر تاریخی و ادبی به عموم شهروندان است.

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با بیان این‌که در آیین بزرگداشت حکیم نظامی از تعدادی مفاخر کشور که درباره معرفی حکیم نظامی تلاش و کوشش داشتند قدردانی می‌شود، گفت: از استاد سعید حمیدیان چهره ماندگار کشور که درباره حکیم نظامی آثار ارزشمندی را نگاشته و شاگردان بسیاری را تربیت کرده‌اند، همچنین از محمدباقر آقامیری چهره شناخته شده در حوزه هنر‌های تجسمی قدردانی می‌شود که کمتر می‌توان مانند او پیدا کرد، زیرا شاگردان بسیاری را تربیت کرده است.

شالویی گفت: از سفیران چهره‌ها و شخصیت‌های فرهنگی میهمان از کشور‌های خارجی و همسایه حاضر در سالن، به ویژه سفارت روسیه قدردانی می‌کنم و در این آیین از برگزیدگانی که آثار خود را به دبیرخانه ستاد بزرگداشت حکیم نظامی ارسال کرده‌اند، قدردانی می‌شود.

وی همچنین با تشکر از از وزارت فرهنگ و معاونت امور هنری وزارتخانه گفت: در جشنواره تئاتر فجر امسال (چهل و دومین دوره) به آثاری که درباره حکیم نظامی بود، توجه خاص شد، برای گرامیداشت مفاخر تا یک هفته و تا ۱۰ روز مراسم‌هایی خواهیم داشت تا به فراموشی در اذهان سپرده نشوند و الگویی برای جوانان باشند.

شالویی تصریح کرد: آثار بزرگان را باید با ساده‌نویسی و با روش‌های روز آمد ممکن ساخت و میادین شهر به نام این بزرگان نام‌گذاری و سردیس‌ها و تندیس‌های آن‌ها در مناطق مختلف نصب شود.

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: برای مفاخر امروز و معاصر و گذشته برنامه‌های ویژه‌ای خواهیم داشت، گرامیداشت سعدی شیرازی در سال آینده به طور جهانی برگزار می‌شود و ارکستر سمفونیک نظامی هم ساخته شد و امشب در شیراز از ارکستر سمفونیک نظامی رونمایی می‌شود.

منبع: ایرنا

دانلود فیلم

ادامه مطلب بزرگداشت جهانی سعدی سال ۱۴۰۳ برگزار می‌شود

ماجرای مصاحبه امیرحسین مدرس با حافظ و سعدی در یک برنامه تلویزیونی + فیلم


امیرحسین مدرس، مجری، بازیگر و خواننده در برنامه «برمودا» شبکه نسیم در پاسخ به سوال کامران نجف‌زاده که شما مجری، خواننده، نوازنده، شاعر و خطاط هستید، چگونه شما را صدا کنم، گفت: برایم فرقی نمی‌کند، بگویید علاقه‌مند به حوزه فرهنگ و هنر. واقعاً نمی‌توانم بین علایقم یکی را انتخاب کنم. من به سراغ هر کدام از این حوزه‌ها رفتم، سعی کردم ‌ته آن را دربیاورم. گرچه مگر حوزه‌ای مثل فرهنگ و هنر انتها دارد.

مدرس در پاسخ به این سوال که مگر یک روز شما چند ساعت است؟ گفت: گر بریزی بحر را در کوزه‌ای، چند گنجد قسمت یک روزه‌ای. هر چقدر آدم توان داشته باشد و ظرفش جای بگیرد، استفاده می‌کند. 

این هنرمند در پاسخ به سوال نجف‌زاده که دوری شما از قاب تلویزیون خودخواسته و به پیشنهاد خانواده است؟ گفت: نه، اتفاقاً خانواده‌ام جزو صف اول مشوقینم هستند. الان از صبح تا شب مشغول مطالعه، پژوهش و نگارش در حوزه نسخه‌های خطی هستم. این نسخه‌ها میراث مکتوب ادبی و تاریخی‌مان محسوب می‌شود. دفتر کارم هم در خانه است. یک اتاق خانه به فعالیت‌هایم اختصاص دارد. تمام این نسخه‌های خطی عجیب است؛ چراکه انگار وارد دنیای دیگری می‌شوی. 

مدرس

وی درباره ماجرای مصاحبه‌اش با حافظ و سعدی توضیح داد: ایده قشنگی پشت ماجرا بود. افسوس می‌خورم که مخاطب آنطور که باید درگیر ماجرا نشد. چراکه درگیر فرم کار شدند. البته کار به صورت عجله‌ای انجام شد. ما زندگینامه شخصیت‌های فرهنگی کشورمان را برداشته بودیم و آن‌ها را تبدیل به دیالوگ کردیم. بخشی از انتقاد‌ها به این دلیل بود که بخشی از مخاطبان زندگینامه آن‌ها را مطالعه نکرده بودند.

دانلود فیلم

ادامه مطلب ماجرای مصاحبه امیرحسین مدرس با حافظ و سعدی در یک برنامه تلویزیونی + فیلم

اندیشه‌های سیاسی سعدی شاعر بزرگ ایرانی


اندیشه‌های سیاسی سعدی شاعر بزرگ ایرانی

 

زمینه و زمانه‌ی سعدی

سعدی شیرازی (۶۰۶- ۶۹۰ه. ق) در دوره‌ای چشم به جهان گشود که ایران زمین از هر سو عرصه‌ی تاخت و تاز نیروهای ویرانگر زندگی اجتماعی قرار گرفته بود.

 

از سوی غرب صلیبیان، حکومت در حال زوال سلجوقیان را هر چه بیش‌تر به سوی نابودی می‌کشاندند.

 

از سوی شرق مغولان از کشته‌ها پشته می‌ساختند، و از درون نیز، امیران و حاکمان محلی با باج و خراج و در گیری‌های خونبار داخلی، عرصه‌ی زیست اجتماعی را به جهنمی سوزان تبدیل کرده بودند. سعدی از زمانه‌ی خویش چنین یاد می‌کند:

 

ای محمد گر قیامت می برآری سر ز خاک

سر برآور وین قیامت در میان خلق بین

 

زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار

در خیال کس نیامد کانچنان گردد چنین

 

در نیک اندیشی و بزرگ منشی سعدی همین بس، که در چنین زمانه‌ی خون ریزی از آموزه‌ی

 

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

 

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضو ها را نماند قرار

 

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامد نهند آدمی

 

سخن به میان آورده است. هر چند نباید از یاد بُرد که نه سعدی خود توانست به این آموزه همواره پایبند بماند و نه در جامعه‌ی آن روز ایران این آموزه قابل تحقق بود. نکته‌ی مهم اما این بود که سعدی با این آموزه، افقی بسیار انسانی فرا راه ذهن و زبان جامعه گشود.

 

سعدی که آموزش‌های نخستین را در زادگاه خود فرا گرفته بود، در حدود سال ششصد و بیست هجری قمری یعنی زمانی که دو سالی از یورش مغولان به ایران می‌گذشت و به گفته ی سعدی، جهان چون موی زنگی آشفته و درهم شده بود،

 

و اقلیم آرام فارس هم میدان تاخت و تاز پیر شاه، پسر محمد خوارزم‌شاه، شده بود؛ برای ادامه‌ی آموزش، راهی بغداد شد و در مدرسه ی نظامیه‌ی بغداد به فراگیری دانش پرداخت.

 

اما چندی نگذشت که شور سوزان جهان گردی، هوای آموختن در مدرسه را از سر وی به در کرد و از بغداد راهی دیگر سرزمین‌های عربی شد.

 

سفر به کوفه، بصره، ترابلس، شام، صنعا و حجاز هر یک برای او خاطره ها و تجربه های فراوانی به همراه داشت و از سویی موجب انس سعدی بـا زبان و ادب عربی شد.

 

او افزون بر سرزمین های عربی به روم و شرق جهان اسلام نیـز سفر کرد. ره آورد این جهان گردی برای سعدی، افزون بر تجربه‌ی بی واسطه‌ی زیست جهان‌های متفاوت، آشنایی با انبوهی از روایت‌ها، قصه‌ها و اندوخته‌های متنوع مردمان سرزمین‌های گوناگونی بود که با این روایت‌ها و قصه‌ها زند‌گی کرده بودند.

 

شاید به همین علت است که هر حکایت گلستان، پنجره ای رو به فهم زندگی می گشاید و گویی هر حکایت‌اش جمع بندی هزاران تجربه و آزمون زندگی عملی است. سعدی خود در این باره می‌گوید:

 

در اقــصای عالم بــگشتم بـــسـی

به ســر بردم ایـام با هـر کسی

 

تـمّتـع ز هـــــر گوشه ای یـافـتــم

ز هـر خرمنی خوشه ای یافتم

 

سعدی پس ازگذشت سی و پنج سال در حالی که آتش فتنه‌ی مغول رو به سردی نهاده بود و وی پنجاهمین سال گرم زندگی را تجربه می‌کرد، به گفته‌ی خویش که:

به قدم از شیراز رفته بود، اکنون به سر به شیراز بازمی‌گشت. در ایامی که سعدی به شیراز بازگشت، اتابک ابوبکر، پسر سعد زنگی‌‌، بر این شهر حکومت می‌کرد.

 

اتابکان توانسته بودند با سیاست و چاره اندیشی، سرزمین فارس را از گزند ویرانگر تاتار در امان نگه دارند.

 

سعدی باقی عمر خود را در شیراز گذراند و سرانجام در سال ۶۹۰ ه . ق در شیراز جان سپرد و در جایی که امروزه به سعدیه معروف است به خاک سپرده شد.

 

سعدی و دگرگونی مبحث صوفیانه

هر چند مبحث صوفیانه‌ی نخستین، که مبحثی زاهدانه بود، در دوران شکل‌گیری فرهنگ و تمدن اسلامی و در قلمرو اقلیم عربی نطفه بست.

 

اما هنگامی که این مبحث به خراسان راه یافت، دگرگونی‌های بسیاری پذیرفت، زیرا در این فضای تازه از سویی با عناصر فرهنگ بودایی و مانوی، درهم آمیخته شد و در نتیجه جان و شکل دیگری یافت، و از سوی دیگر روح پهلوانی بازمانده از فرهنگ پارتی در این خطه از ایران، زمینه ساز رویکرد حماسی به عرفان شد.

 

در تتیجه در تصوف خراسانی روح و زبان حماسی و شاعرانه ی آن یک عنصر چشمگیر بود. این زبان و حال حماسی را می‌توان در سخنان نخستین صوفی بزرگ خراسان، بایزید بسطامی، و سپس در همه ی سنت گفتار و ادب صوفیانه‌ی پرورش یافته در خراسان دید.

 

در این بستر بود که استوره‌ی هبوط آدم به سفر حماسی آدم تبدیل شد و رابطه‌ی عابد و معبود، به رابطه‌ی عاشق و معشوق تبدیل شد و تا حدودی ترس زاهدانه جای به شور عاشقانه ‌سپرد.

 

اما سرانجام در فضای فرهنگی- تاریخی فارس، به ویژه شیراز است، که ما شاهد دگردیسی تصوف حماسی ِ زاهدانه به عرفان عاشقانه و رندانه هستیم.

 

به گفته ی دیگر، در سفر از خراسان به عراق عجم و فارس است که وجه صوفیانه‌، یعنی زاهدانه‌ی این عرفان هر چه کمرنگ‌تر و وجه شاعرانه‌ی آن پر رنگ‌تر می‌شود و شکوه حماسی گفتار صوفیانه‌ی خراسانی جای خود را به غزل‌سرایی عاشقانه می‌سپارد.

 

صوفیان خراسان اهل کشف و کرامات‌ و اهل ارشاد و خانقاه دار و دارای دستگاه مرید پروری بودند.

 

اما شاعران عارف درعرفان شاعرانه، داعیه‌های کشف و کرامات را فرومی‌گذارند و به فضل و هنر خود می‌نازند و حتا دعوی کشف و کرامت را به ریشخند می‌گیرند.

 

اینان نه تنها خود را صوفی نمی‌نامند و نمی‌خوانند، بل با صوفی و زهد ریایی سر جنگ دارند. با این شاعران عارف، زبان شاعرانه‌ی این عرفان غزل‌سرا تر و روح شاعرانه نمایان‌تر می‌شود.

 

سرحلقه‌ی بزرگ این عرفان شاعرانه شعر سعدی است و کمال شاعرانه و رندانه‌ی آن حافظ. و چنین است که در برابر عرفان پهلوانانه‌ی خراسانی با سنت زهد خانقاهی‌اش، عرفان شاعرانه و رندانه‌ی فارس با دو نماینده‌ی بزرگ آن، سعدی و حافظ، به عنوان دیدگاه تازه‌ای شکل می‌گیرد.

 

هر چند نباید از یاد برد که به علت چیر‌گی عرفان زاهدانه و فلسفی‌مابانه و فضای رسمی خانقاهی، که همخوانی و داد و ستد بسیاری با باید و نبایدها و حاکمان زمانه‌ی نا به سامان خود داشت، عرفان شاعرانه و رندانه‌ی این دو شاعر به حاشیه رانده شد و هرگز مورد توجه واقع نشد.

 

سعدی نخستین شاعر بزرگ فضای فرهنگی- تاریخی فارس، به ویژه شیراز است. او پیشرو عرفان رندانه و شاعرانه است. عرفان زند‌گی دوست و رها از شطح و طامات و ادعای کشف و کرامات، عرفانی مرگ آگاه، نه مرگ پرست.

 

سعدی با آز دنیا پرستی میانه‌ای ندارد، اما بی قرار کندن از زندگی و زمین نیست، بل زمین، این جلوه گاه نمود زیبایی ازلی و جایگاه شور و مستی زندگی را با اشتیاق تمام و روح شاعرانه ی سرشار خود دوست دارد.

 

به گفته‌ی خود او:

 

به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

 

بر خلاف آن صوفیان شاعر، سعدی دریغ‌اش از این نیست که چرا به دنیا آمده و در غربت این عالم مانده است. بل گلایه دارد که چرا فرصت زند‌گی این همه کوتاه است.

 

آیین اخلاقی او مدارا با خلق است و نیکویی و احسان به آنان و ستیز با خود آزاری زاهدانه و مردم آزاری حاکمان زر و زور پرست.

 

با آموزه های شاعرانه و حکمت عملی اوست که رندی هم چون یک شیوه‌ی زیست، و هم چون یک جهان بینی در تار و پود فرهنگ جامعه تنیده می‌شود و به ویژه به حکمت عملی زندگی بسیاری از سرآمدن جامعه بدل می‌شود.

 

با سعدی است که عرفان زمینی‌تر و شاعرانه‌تر می‌شود و در زمینه‌ی ذهن شاعر می‌نشیند.

 

به همین دلیل، زندگی روزمره و روابط شخصی و آیین زیستن با دیگران و سامان دهی زندگی جمعی و راه و رسم کشورداری را جدی می‌گیرد و در باب آن‌ها دو کتاب درخشان، گلستان و بوستان، را به رشته‌ی تحریر درمی‌آورد.

 

حکمت عملی و اخلاق وضعیت مند و وظیفه گرایانه‌ی سعدی

گلستان و بوستان سعدی را به جرأت می‌توان از نقش آفرین‌ترین و تاثیر گذارترین متن‌های ادب فارسی بر ارزش‌ها و باورهای مردم ایران زمین دانست.

 

تا پیش از سعدی، نگاه غالب اندیشه‌مندان ایرانی به حکمت عملی و اخلاق، نگاهی مطلق، انتزاعی، تجویزی و آرمانی بود.

 

هر چند پیش از سعدی هم نویسند‌گانی بودند که در قالب حکایت‌هایی از زبان حیوانات، به بیان ظرایف حکمت عملی پرداخته بودند، کلیله و دمنه و مرزبان نامه دو نمونه از این آثارند.

 

اما این سعدی بود که برای نخستین بار انسان مشخص اجتماعی را، هرچند در قالب تیپ‌های اجتماعی، در بطن شرایط و موقعیت‌های مشخص اجتماعی مد نظر و مخاطب حکمت عملی و اخلاقی خود قرار داد.

 

سعدی آموزه‌های حکمت عملی و اخلاق اجتماعی خود را بر اساس واقعیت‌های روزمره‌ی جامعه و مصلحت اجتماعی افراد استنتاج می‌کرد.

 

از این رو، به منطق زندگی روزمره و مسایل عملی و اخلاقی زندگی اجتماعی و آن‌چه به معاش و معاد مردمان مربوط بود می‌اندیشید.

 

در نتیجه باکی نداشت که به صراحت اعلام کند دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز است.

 

سعدی در گلستان و بوستان در چند و چون کار پادشاهی و درویشی، عاشقی و بند‌گی، کسب و کار و حتا آداب همسری، باریک بینانه می اندیشد و از اندرزهای کلی و انتزاعی اخلاق زاهدانه و فیلسوفانه پرهیز می‌کند.

 

سعدی فلسفه‌ی اخلاق ازلی و ابدی نمی‌بافد، از سر انصاف و واقع بینی در طبع بشری خود و دیگران درنگ می‌کند و به گفته‌ی خود از بیم جان و امید نان انسان سخن می‌گوید.

 

سعدی نه بارگاهی به پا کرد، نه مُراد حلقه ایی مُرید پرور بود، نه خلوت نشینی عافیت طلب. سعدی سودای طرحی نو درافکندن نداشت، درنتیجه دل سپرده‌ی هیچ مدینه‌ی فاضله ای نبود، وی به حاکمی فاضل و عادل دل خوش بود.

 

حاکم آرمانی وی نه حکیم شاه، بل شاه اهل حکمت بود. سعدی مصلح بود، مصلحی راسخ قدم. نه اهل رشوه و عشوه بود، چنان که خود می‌گوید:

 

بگوی آن چه دانی که حق گفته به

نه رشوت ستانی نه عشوه ده

 

نه اهل خوف و طمع، چنان که باز خود می‌گوید:

 

سعدیا چنان که می‌دانی بگو

حق نباید گفتن الا آشکار

 

هرکه را خوف و طمع در کار نیست

از خطا باک اش نباشد وز تتار

 

سعدی در پی برآوردن مُراد دل خود نبود، غم‌خوار دل بی مُرادان بود:

 

که مرد ار چه بر ساحل است ای رفیق

نیاساید و دوستانش غریق

 

من از بی مُرادی نیم روی زرد

غم بی مُرادان دلم خسته کرد

 

چو بینم که درویش مسکین نخورد

به کام اندرم لقمه زهر است و درد

 

سعدی چون همه‌ی اصلاح گران با پذیرفتن بنیاد نظم موجود بر این باور بود که تنها راه به سامان کردن نابه سامانی‌های نظم موجود، این است که از درون همین شبکه‌ی سلسله مراتبی و هرم وار قدرت که در راس آن پادشاه قرار دارد و در قاعده‌ی آن رعیت، باید به اصلاح پندار و کردار شاهان و رعایا پرداخت.

 

سعدی در همین راستا می‌کوشد چون حلقه‌ی واسطی میان دو قطب فرادستان و فرودستان، به تناوب و اقتضای حال و موقعیت به نمایند‌گی هر سوی این دو قطب با آن روی دگر سخن بگوید.

 

سعدی به نفی رابط‌ه ی شبان- رمه گی نمی‌اندیشید و با اساس رابطه‌ی سلسله مراتبی و هرم وار فرادستان و فرودستان مخالفتی نداشت.

 

ازین رو می بینیم که وی حتا باب‌های کتاب گلستان را نیز بر پایه ی رابطه‌ی سلسله مراتبی فرادستان و فرودستان تنظیم کرده است؛ بدین معنا که نخست به شرح وظایف و اخلاق پادشاهان و حاکمان اشاره می‌کند و سپس به سایر گروه های اجتماعی می‌پردازد.

 

سعدی زندگی اجتماعی را مانند سرودن شعری در قالب رباعی می‌پندارد که دو مصراع اول آن را فرادستان می‌سرایند و دو مصراع بعدی آن را فرودستان. به زعم سعدی فرادستان در بیت خود از اقبال و بی غمی خود سخن می‌گویند و فرودستان نیز از ضرورت لطف و احسان و غم‌خواری حاکمان. و آن رباعی این است:

 

ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست

کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست

 

ای آن که به اقبال تو در عالم نیست

گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست

 

سعدی بر این باور است که تاریخ ِ این سپنج سرای، یعنی جامعه‌ی بشری، چیزی جز تاریخ نوبتی حکومت پادشاهان نیست، بر این پایه امیدوار است که شاهان با توجه به ناپایداری حکومت خود، به عدالت رفتار کنند.

 

به نوبت‌اند ملوک اندر این سپنج سرای

کنون که نوبت تُست ای مَلک به عدل گرای

 

سعدی بر این باور است که رعیت چو بیخ اند و سلطان درخت، در نتیجه به سلطان نهیب می‌زند که:

 

مکُن تا توانی دل خلق ریش

و گر می‌کُنی، می‌کَنی بیخ خویش

 

دگر کشور آباد بیند به خواب

که دارد دل اهل کشور خراب

 

و یا در جایی دیگر می‌گوید: آگر جور در پادشاهی کنی پس از پادشاهی گدایی کنی. اما درباره‌ی پادشاهی که پاسدار رعیت است می‌گوید:

 

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراج‌اش که مزد چوپانی ست

 

بنابر این سعدی به پادشاهان توصیه می کند که پاسدار رعیت باشند:

 

برو پاس درویش محتاج دار

که شاه از رعیت بود تاج‌دار

 

سعدی ستم بر رعیت را سبب ویرانی عالم و آدم می‌داند و به شاهان گوشزد می‌کند که:

 

خبر داری از خسروان عجم

که کردند بر زیر دستان ستم

 

نه آن شوکت و پادشاهی بماند

نه آن ظلم بر روستایی بماند

 

چو خواهد که ویران شود عالمی

کند مُلک در پنجه ی ظالمی

 

سعدی تاکید می‌کند که خلل در ارکان تخت و مُلک نتیجه‌ی بی توجهی شاه در احوال شبان است:

 

در آن تخت و مُلک از خلل غم بُود

که تدبیر شاه از شبان کم بُود

 

از سوی دیگر پایداری حکومت را، حتا به گاه حمله‌ی خصم، نتیجه‌ی صلح با رعیت و عادل بودن شاه می‌پندارد:

 

با رعیت صلح کن، وز جنگ خصم ایمن نشین

زآن که شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است

 

در یک نگاه کلی شاید بتوان گفت سه اصل عدالت، واقع بینی و اعتدال‌گرایی از مهم‌ترین اصول حکمت عملی و اندیشه‌ی سیاسی سعدی به شمار می آیند.

 

به باور سعدی عدل و احسان و انصاف خداوندان مملکت، موجب امن و استقامت رعیت است و عمارت و زراعت بیش اتفاق افتد. سعدی واقع بینی دشمنان را به تر از نیک بینی غیر واقع بینانه ی دوستان می‌داند.

 

از صحبت دوستی برنجم

که اخلاق بدم حُسن نماید

 

عیبم هنر و کمال بیند

خارم گُل و یاسمن نماید

 

کو دشمن شوخ چشم ناپاک

تا عیب مرا به من نماید

 

در جای دیگر نیز می‌گوید:

 

ز دشمن شنو سیرت خود که دوست

هر آن‌چه از تو آید به چشمش نکوست

 

سعدی اعتدال‌گرایی و پرهیز از افراط و تفریط را به منزله‌ی معیار و الگوی رفتار فردی- اجتماعی بارها توصیه کرده است. وی در این باره می‌گوید:

زهد و عبادت شایسته است نه چندان که زندگانی بر خود و دیگران تلخ کند. عیش و طرب ناگزیر است نه چندان که وظایف طاعت و مصالح رعیت در آن مستغرق شود.

 

سعدی در زندگی خود کوشید با عدالت و واقع بینی و اعتدال‌گرایی به وظیفه‌ی انسانی خویش عمل کند. سعدی نمی‌خواست انسان کامل باشد، بل می‌خواست کاملن انسان باشد. از این رو نام سعدی ثبت است بر جریده‌ی عالم.

 

منابع:

داریوش آشوری: عرفان و رندی در شعر حافظ .۱۳۸۲. تهران. نشر مرکز

 

سیاوش حق جو: حکمت سیاسی سعدی. پژوهش نامه‌ی علوم انسانی و اجتماعی. سال دوم. شماره‌ی ششم و هفتم. سال ۱۳۸۱. برگ ۹۷- ۱۱۷

 

محمود عبادیان: وقتی، سعدی قانون می‌نویسد. روزنامه ی همشهری.بهمن ۱۳۸۶

ادامه مطلب اندیشه‌های سیاسی سعدی شاعر بزرگ ایرانی

کاخ مخصوص داریوش، تچر » تخت جمشید

از نخستین کاخهایی که بر روی صفه تخت جمشید برآوردند بنایی بود در جنوب غربی آپادانا و رو به جنوب، یعنی به سمت آفتاب. این بنا در یکی از کتیبه های منقور بر آن تچر خوانده شده است و در کتیبه ای دیگر از همان بنا هدیش و امروز به ((کاخ داریوش)) و یا ((تچر)) معروف است. کلمه تچر در زبان فارسی مانده و به صورت ((تجر)) و یا ((طرز)) در آمده است و آن را ((خانه زمستانی)) معنی کرده اند ولی هیچ دلیلی که برساند این بنا سرای زمستانی داریوش بوده است در دست نیست.

 

ادامه مطلب کاخ مخصوص داریوش، تچر » تخت جمشید