is_tag

شرط عحیب ازدواج دختر کشاورز

شرط عجیب ازدواج دختر کشاورز: مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.»

شرط عجیب ازدواج دختر کشاورز

مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد.

جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق می‌گوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.»

سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت!

زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.

شرط عجیب ازدواج دختر کشاورز

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

ادامه مطلب شرط عحیب ازدواج دختر کشاورز

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر | داستان کشاورز فقیری که خر شانس بود اما فکر می کرد بد شانس است!

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر: یکی بود یکی نبود . در زمان های بسیار دور مرد کشاورزی بود ، با وجود اینکه زمین و باغ زیادی داشت امّا هیچ وقت پولدار نمی شد و همیشه فکر می کرد بدبخت و بدبیار است . برای همین یک روز تصمیم گرفت کوله بارش را بسته و به دنبال بخت خود برود.

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر

پس از چند شبانه روز به یک جنگل رسید . یک دفعه شیری بزرگ سر راهش سبز شد . و می خواست به او حمله کند . امّا مرد گفت :« آقا شیره لطفا مرا نخور . چون من مردی بدبیار و بدبختم . ومی ترسم بد بیاری من دامن تورا بگیرد . الان هم دارم دنبال بخت خودم می روم تا چاره ی دردم را به من بگوید .»

شیر هم آرام در کنار مرد نشست و گفت : « به شرط آنکه هر وقت بختت را پیدا کردی از او بپرسی چرا من هر چه می خورم سیر نمی شوم ؟» مرد بدبخت هم قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به یک شهر رسید . همین که وارد شهر شد مأموران شاه او را دستگیر کرده و او را به کاخ بردند . قیافه ی شاه یک خرده عجیب بود ولی مرد زیاد توجهی نکرد . شاه از او پرسید :« زود باش بگو ای مرد غریبه تو در شهر من چه کار می کنی نکنه جاسوس دشمن باشی.

اگر این طور باشد همین حالا تو را اعدامت می کنم .» و مرد داستان خود را هم برای پادشاه تعریف کرد .پادشاه تا حرف ها را شنید . به او گفت : « من یک پادشاه هستم و بر این شهر حکومت می کنم . امّا مردم این شهر به حرفم گوش نمی دهند و فرمان هایم را زیاد جدی نمی گیرند . چنانچه بختت را دیدی از طرف من چاره ی این بدبختی را بپرس .تا تو را آزاد کنم.» مرد به پادشاه قول داد و به راه خود ادامه داد . بعد از چند روز راه رفتن در یک غروب زیبا مهمان یک باغبان شد . که فقط با دختر زیبایش زندگی می کرد .او شب داستان زندگیش را برای باغبان تعریف کرد.

باغبان هم گفت : « چنانچه بختت را پیدا کردی از طرف بپرس که چرا درخت گردویی را که در باغ دارم با وجود بزرگی و تنومندیش نمی تواند میوه بدهد و هر ساله بدون بار است ؟» مرد به پیر مرد باغبان قول داد. و فردا روز دوباره به راه خود ادامه داد .

بعداز روزها بالاخره در یک آسیاب قدیمی بخت خود را پیدا کرد .او مشکل خود و شیر و پادشاه و باغبان را به او گفت . بخت هم دستی به ریش بلندش کشید و گفت :« به باغبان بگو زیر درخت گردویش گنجی پنهان است . اگر آن را بیرون بیاورد درختش بار میدهد. به پادشاه بگو که او یک زن است که لباس مردانه پوشیده و مردم شهرش این را نمی دانند . اگر او ازدواج کند مشکلش حل می شود . به شیر هم بگو کله ی یک آدم احمق را بخورد مشکلش درست می شود . در را برگشتن به خانه هم بخت خود را پیدا می کنی به شرط آنکه کمی عاقل باشی.

مرد از بخت تشکر کرد و شاد و سرحال از همان راه به خانه اش برگشت . نزد باغبان رفت و چاره ی دردش را گفت . پیر مرد هم گفت :« من خیلی پیر شده ام و کسی جز دخترم را ندارم بیا باهم گنج را بیرون آورده و با دخترزیبایم ازدواج کن و پیش من بمان . » اما مرد قبول نکرد و برای یافتن بخت خود دوباره راه برگشتن را در پیش گرفت. رفت ورفت تا به شهر پادشاه رسید . او نزد پادشاه رفته و راز ش را به او گفت . پادشاه هم گفت : « ای مرد تو خیلی خوش شانس هستی.

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر

چون تا حالا کسی به راز زن بودن من پی نبرده بود . حالابیا با من ازدواج کن تا تو پادشاه و من ملکه ی تو باشم .» امّا مرد قبول نکرد و برای یافتن بخت خود دوباره راه سفر را در پیش گرفت . بعد ازچند شبانه روز به جنگل رسید .شیر هم در همان جای قبلی منتظر مرد بود . با دیدن مرد از جا بلند شد و نعره ای کشیدو گفت : « امیدوارم راز بدبختی مرا پیدا کرده باشی .» و مرد نشست تمام اتفاقات را از اول تا آخر مو به مو برای شیر بازگو کرد . ودر آخر راز سیر نشدن شیر را برایش گفت.

شیر با شنیدن قصه ی مرد از جا بلند شد و گفت : « چه کسی احمق تر از تو که در راه گنج و دختر زیبای باغبان ، حاکمیت و پادشاه شدن یک شهر و ازدواج با پادشاه زن و آن همه ثروت را از دست بدهد . به امید یافتن بخت خود در سر زمین دشمنی چون من باشد . من حالا تو را یک لقمه می کنم . چون می دانم احمق تر از تو کسی پیدا نخواهم کرد .» و شیر مرد نگون بخت را یک لقمه چپ کرد و از بدبختی نجات یافت.

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

ادامه مطلب حکایت شنیدنی کشاورز فقیر | داستان کشاورز فقیری که خر شانس بود اما فکر می کرد بد شانس است!

افرادی که قصد دزدیدن گاو زن کشاورز را دارند، پیدا کنید!

آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها: تمرکز کردن کار سختی نیست ولی، گاهی به کاری غیرممکن تبدیل می‌شود. مخصوصا زمان‌هایی که با مسائل زیادی روبرو هستیم. نداشتن تمرکز باعث می‌شود نتوانیم کارهایمان را به خوبی و سر موقعی که باید به اتمام برسانیم. اگر یاد بگیریم که در هر زمان، فقط به یک چیز فکر کنیم مطمئنا می‌توانیم کارها را بهتر انجام دهیم و زودتر تمام کنیم.

انجام بازی های فکری، تمرین خوبی هستند تا میزان تمرکزمان را افزایش بدهیم. هدف ما در انجام بازی‌‌های فکری نزدیک است. می‌دانیم چه چیزی از بازی می‌خواهیم و قرار است چه کاری انجام بدهیم. مسیر مشخص است. حتی می‌دانیم که قرار است کی آن را تمام کنیم. همه‌ این عوامل در کنار هم، باعث می‌شود تا موقع انجام دادن بازی‌ فکری، بیشترین تمرکز را داشته باشیم و اجازه ندهیم که فکرمان درگیر مسائل دیگر شود. تصاویر توهم نوری، تصاویری هستند که این روزها بسیار مورد توجه کاربران شبکه های اجتماعی هستند. این تصاویر می توانند تمرکز را در شما افزایش دهند.

شاید برخی فکر کنند که این تصاویر به تازگی بوجود آمده اند، اما باید گفت ظهور این تصویر به خصوص از سال ۱۸۸۰ به بعد هر چه بیشتر رواج پیدا کردند. این تصاویر می توانند قدرت بینایی، تمرکز و دقت شما را مورد آزمایش قرار دهند. از سوی دیگر شما با دیدن این تصاویر و تشخیص تصویر پنهان شده در آنها، قدرت هوش خود را به رخ دیگران بکشید. در آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها، تصویر دو انسان مخفی شده است. اگر بتوانید در کمتر از ۱۰ ثانیه چهره را بیابید، باید به شما آفرین گفت. تبریک می گوئیم. شما علاوه بر اینکه باهوش هستید، بسیار هم تمرکز و دقت بالایی دارید.

شاید بپسندید: حکایت ضرب المثل حرف حق را باید زیر لحاف گفت!

آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها

این تصویر توهم نوری قدیمی مربوط به دهه ۱۸۸۰ می باشد. ابن تصویرمی تواند به خوبی قدرت دقت وتمرکز شما را مورد آزمایش قرار دهد. اگر آماده هستید با دقت به تصویر نگاه کنید و تلاش کنید در کمتر از ده ثانیه ۲ چهره مخفی را در این تصویر شناسایی کنید.اگر چهره های پنهان شده در این توهم نوری را در ۱۰ ثانیه تشخیص دهید، ضریب هوشی بالایی دارید. پس با آمادگی به تصویر آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها نگاه کنید.

توهمات نوری چیزی است که ما با دیدن یک تصویر یا صحنه از طریق چشمان خود به راحتی فریب می خوریم یا اشتباه درک می کنیم. از آنجایی که کمی مشکل است، مردم دوست دارند توهمات نوری بیشتری را کشف کنند. توهم نوری همیشه حس کنجکاوی را در بین مردم به ارمغان می آورد. کاوش در توهم نوری نه تنها افراد را کنجکاو و علاقه مند می کند، بلکه کارایی مغز و چشم ها را در توسعه مهارت های مشاهده بهبود می بخشد. مردم به دنبال توهم نوری در اینترنت بودند تا مغز خود را ورزش دهند.

شاید بپسندید: اگه چشمای عقابی داشته باشی در یک نگاه گلابی متفاوت را پیدا می کنی!

آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها

در آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها، تصویر مربوط به گاوی است که احتمالا زن کشاورز تصمیم دارد آن را به طویله انتقال دهد. این گاو باشکوهی است که با قد بلند ایستاده و توسط زمین های مزرعه احاطه شده است. اما گویا دو فرد تصمیم دارند که این گاو را بدزدند. زن کشاور این دو دزد مخفی را ندیده است. آیا توانستید ۲ چهره پنهان را در این توهم نوری قدیمی پیدا کنید؟ اگر نتوانستید، اشکالی ندارد. می توانید با تست های بیشتر خود را تمرین دهید. قطعا جزئی نگری و دقت شما افزایش خواهد یافت.

.

.

.

.

.

.

آیا چهره های پنهان را مشاهده کردید؟ اگر نه، به تصویر پایین نگاه کنید.

شاید بپسندید: با دلیل بگو که کدوم متهم تحت تعقیب، همسر این خانمه است!؟

پاسخ آزمون دید با شناسایی دزدها

امیدوارم از آزمون قدرت دید با شناسایی دزدها استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 

 

برایتان جالب خواهد بود

چیستان: کدوم بچه‌ است که وقتی به مادرش می‌رسه ناپدید می‌شه!؟

با شناسایی پلنگ برفی در تصویر کوهستان، ثابت کن که چشمات مثل شاهین تیزه!

با انتخاب یک نماد ویژگی اصلی شخصیتی خود و اطرافیان را بهتر بشناسید!

چیستان: نام گلی است که اسمش با کمک اسم یک حیوان و عضو بدن ساخته شده است!



دانلود فیلم

ادامه مطلب افرادی که قصد دزدیدن گاو زن کشاورز را دارند، پیدا کنید!