تعلیمات اخلاقى-مادی و اجتماعی زرتشت
- 1,949 بازدید
- 23 فوریه 2012
- زرتشت
تعلیمات اخلاقى زرتشت
ویل دورانت مىنویسد:
… باید گفت که جنبه اخلاقى دین زردشت عالىتر و شگفتانگیزتر از جنبه دینى و الهى آن است. این طرز تصور به زندگى روزانه آدمى شرافت و مفهومى مىبخشد … انسان مطابق تعلیمات زردشت همچون پیاده صحنه شطرنج نیست که در جنگ جهانگیر دایمى بدون اراده خود در حرکت باشد بلکه آزادى اراده دارد؛ چه اهورامزدا چنان خواسته است که انسانها شخصیتهاى مستقلى باشند و با فکر و اندیشه خود کار کنند و با کمال آزادى در طریق روشنى یا در طریق فروغ گام نهند؛ چه اهریمن خود دروغ مجسم و جاندار، و هردروغگو و فریبکار بنده و خدمتگزار وى بهشمار مىرود. از این طرز تصور کلى، قانون اخلاقى مفصل و درعینحال سادهاى به وجود آمد که براین قاعده طلایى تکیه داشت که: «تنها کسى خوب است که آنچه را بر خود روا نمىدارد بر دیگران نیز روا ندارد» به گفته اوستا: انسان سه وظیفه دارد: یکى آنکه دشمن خود را دوست کند، دیگر آنکه آدم پلید را پاکیزه سازد و دیگر آنکه نادان را دانا گرداند. بزرگترین فضیلت تقوى است و بلافاصله پس از آن شرف و درستى در کردار و گفتار نیک است. …
زرتشت
- 3,064 بازدید
- 27 نوامبر 2011
- دوران هخامنشیان, زرتشت
بنا بر داستانهای ایرانی، چند قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در ایران- وئجه، یعنی «وطن آریاییها»، ظهور کرده بود که مردم زمان او را زره توشتره (زردشت کنونی) مینامیدند:
ولی یونانیان، چون از تلفظ نام فارسی این پیامبر عاجز بودند، نام وی را به صورت زور و آسترس تلفظ میکردند. مطابق روایات، تولد وی رنگ آسمانی داشت، و آن چنان بود که فرشته نگاهبان وی به درون گیاه «هومه» رفت و، با شیرهای که از آن گرفته بود، به تن کاهنی که قربانی مقدس میکرد درآمد؛ در همین زمان شعاعی از جلال آسمانی به سینه دختری فرود آمد که نسب عالی و شریف داشت. آن کاهن دختر را تزویج کرد، و دو زندانی تنهای ایشان، یعنی فرشته و شعاع، درهم آمیختند، و از آن میان زردشت به وجود آمد. در همان روز که متولد شد به صدای بلند خندید؛ ارواح پلیدی که برگرد هر موجود زندهای جمع میشوند ترسناک و پریشان شدند و از کنار وی گریختند. چون سخت دوستدار حکمت و عدالت بود، خود را از اجتماع مردم بیرون کشید و در تنهایی کوهستان زندگی میکرد و خوراکش پنیر و میوههای زمین بود. شیطان خواست تا وی را بفریبد، ولی کامیاب نشد. سینه اش را به ضرب خنجر دریدند و اندرونه وی را با سرب گداخته پرکردند، ولی زردشت لب به شکایت نگشود و از ایمان به اهورمزدا، پروردگار نور وخدای بزرگ، دست بر نداشت. اهورمزدا بر وی ظاهر شد و کتاب اوستا، یا «کتاب معرفت حکمت»، را در کف وی گذاشت و به او فرمان داد که مردم را به آن بخواند و پند دهد. مدت درازی همه او را ریشخند میکردند و آزارش میدادند، تا اینکه شاهزادهای ایرانی، به نام ویشتاسپ یاهیشتاسپ، سخنان وی را شنید و فریفته آنها شد، و وعده کرد که دین تازه را میان مردم پراکنده سازد. به این ترتیب بود که دین زردشتی در جهان پیدا شد. زردشت خود مدت درازی بزیست، تا اینکه برقی از آسمان بر او زد و آن پیغمبر به آسمان صعود کرد.