is_tag

بازیگر سریال سه در چهار بعد از ۱۵ سال کاملا تغییر قیافه داده+عکس

چهره جدید مریم سلطانی: این بازیگر متولد ۶ بهمن ۱۳۵۳ در تهران است. او فارغ التحصیل لیسانس رشته مدیریت می باشد که از ۲۶ سالگی جلوری دوربین رفت و حالا با کم کاری چندین شعبه سالن زیبایی و آرایشی تاسیس کرده است. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر مجله خبری چشمک در مجموعه فیلم و سریال با بیوگرافی و عکس هایی از چهره جدید مریم سلطانی در خدمت شما هستیم.

بازیگری را از کلاس های حمیدر سمندریان شروع کرد تا اینکه از همین دوره ها سال ۱۳۷۹ وقتی ۲۶ ساله بود با فیلم انتظار کنار محمدعلی کشاورز جلوی دوربین رفت. در سال ۱۳۸۱ با سریال جوان امروز در کنار مینا نوروزی و گوهر خیراندیش وارد قاب تلویزیون شد تا اینکه با سریال کلانتر دو در سال ۱۳۸۲ به شهرت رسید.

وی درباره موسیقی می گوید: موسیقی را جزئی از زندگی یک هنرمند می دانم و پیاو ساز مورد علاقم است برای تغذی هم در طول هفته ۵ روز کامل رژیم غذایی دارم؛ اما برای ۲ روز دیگر غذاهایی که را دوست دارم را میل می کنم.

علت فاصله گرفتن از بازیگری

وی درباره علت فاصله گیری خود از بازیگری گفت: سال ۱۳۹۳ آخرین حضورم من در تلویزیون با سریال دولت مخفی به تهیه کنندگی علیرضا جلالی و حمید آخوندی بود من با این مجموعه ۱۱ ماه قرارداد داشتم و توقع داشتم همانطور که بعنوان یک بازیگری بکارم متعهد بودم تهیه کننده نیز متعهد باشد اما متاسفاته پول من را ندادند. از آن زمان تصمیم گرفتم بدلیل احترامی که به من گذاشته نشد از کار فاصله بگیریم و شغل دیگری نیز داشته باشم.

چهره جدید مریم سلطانی

او درباره این موضوع در مصاحبه ای گفت: منم مثل اکثر خانوم ها به آرایش علاقمند بودم به همین خاطر از یک جایی دلم میخواست بصورت حرفه ای کار آرایشگری بپردازم چرا که استعداد و انگیزه کافی را داشتم؛ به همین دلیل تردیدها را کنار گذاشتم و وارد این حوزه شدم.

شاید برای خیلی ها جالب باشد اما خودم برخلاف حرفه آرایشگری که در آن مشغولم ، طرفدار سادگی هستم و اصلا آرایش های عجیب و غریب را نمی پسندم.

مریم سلطانی در سال ۹۹ بعد از ۶ سال دوری از تلویزیون با سریال باخانمان به کارگردانی برزو نیک نژاد به قاب تلویزیون بازگشت. می گوید نفش متفاوتی را پیش از آنچه تاکنون بازی کرده ام در این مجموعه ایفا می کنم.

اوج شهرت مریم سلطانی در مجموعه سه در چهار

سه در چهار، مجموعهٔ تلویزیونی محصول شبکه یک است که پخش آن از ۲۰ خرداد ۱۳۸۷، آغاز شد و در ۱۹ مرداد همان سال به پایان رسید. کارگردانی این مجموعه به عهدهٔ مجید صالحی بوده و فیلم‌نامه‌اش نیز توسط علیرضا مسعودی به نگارش درآمده است. در این مجموعه، بازیگران مختلفی از جمله محمد کاسبی، علی صادقی، مهران رجبی، نادیا گلچین، شهره لرستانی، مریم سلطانی، اشکان اشتیاق، سولماز آقمقانی، آناهیتا افشار، مجید صالحی و شهرام قائدی به هنرمندی پرداخته‌اند.

چهره جدید مریم سلطانی

 

 

 

چهره جدید مریم سلطانی

 

دانلود فیلم

ادامه مطلب بازیگر سریال سه در چهار بعد از ۱۵ سال کاملا تغییر قیافه داده+عکس

هادی حجازی فر بازیگر سریال زیر خاکی به همراه همسرش+عکس و بیوگرافی

بیوگرافی هادی حجازی فر: این بازیگر سینما و تلویزیون متولد ۳۱ خرداد ماه ۱۳۵۵ است. او دانش‌آموخته رشته کارشناسی نمایش عروسکی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و ورودی سال ۱۳۷۷ این دانشگاه است.در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر مجله خبری چشمک در مجموعه فیلم و سریال با بیوگرافی هادی حجازی فر و عکس های خانوادگی در خدمت شما هستیم.

 

بیوگرافی هادی حجازی فر

او بازیگری را در دورهٔ دانشجویی با بازی در مزرعه پدری (۱۳۸۳) آغاز کرد و در دههٔ بعد نقش اصلی فیلم‌های محمدحسین مهدویان، ایستاده در غبار (۱۳۹۴)، ماجرای نیمروز (۱۳۹۵)، لاتاری (۱۳۹۶) و ماجرای نیمروز: رد خون (۱۳۹۷) را گرفت. او برای بازی در ماجرای نیمروز نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد. او در مجموعهٔ تلویزیونی پوست شیر (۱۴۰۱) نقش متفاوت‌تری از آثار قبلی‌اش را ایفا کرد.

بیوگرافی هادی حجازی فر

حجازی‌فر در سال ۱۴۰۰ نخستین فیلم خود، موقعیت مهدی را نویسندگی و کارگردانی کرد و در آن افسر نظامی مهدی باکری در جنگ ایران و عراق را به تصویر کشید. این فیلم در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت ۱۴ جایزه شد که پنج جایزه شامل سیمرغ بلورین بهترین فیلم را کسب کرد. او همچنین یکی از نویسندگان فیلم آتابای (۱۳۹۸) به کارگردانی نیکی کریمی بود.

شروع بازیگری هادی حجازی فر

از سال ۱۳۷۰ وقتی ۱۵ ساله بود در شهر خوی آذربایجان غربی فعالیت هنری خود را با تئاتر دانش آموزی شروع کردند و با نمایش فریاد تا نهایت در جشنواره کشور انتخاب شدند. هادی حجازی فر در مدت کوتاه در سال۹۶-۱۳۹۵ بسیار موفق عمل کرده و نامش در بهترین و جنجالی ترین فیلم ها دیده شده است.هادی حجازی فر در مزرعه پدری بازی کرد و مدتی دیده نشد تا اینکه در سریال ایستاده در غبار در نقش احمد متوسلان بازی کرد و نامش و چهره اش به یکی از چهره های مطرح سینما تبدیل شد.

هادی حجازی فر با بازی در فیلم هایی مانند لاتاری ، دارکوب و ماجرای نیمروز چهره ای مشهور در سینمای ایران محسوب می شود. استارت موفقیت و شهرت هادی حجازی فر با ( ماجروی نیمروز ) زده شد. هادی حجازی فر علاوه بر بازیگری کارگردانی را نیز شغل اصلی خودش می داند.

بیوگرافی هادی حجازی فر

ازدواج و همسر هادی حجازی فر

همسر هادی حجازی فر بازیگر موقعیت مهدی، یکی از همکلاسی های او در دانشگاه بود که به بهانه همکاری در سریالی که برای شبکه ارومیه در حال تولید بود، باهم بیشتر آشنا شده و در نهایت در  سال ۱۳۸۳ ازدواج کردند. حاصل زندگی مشترک آنها پسری به نام هامون است.

هادی حجازی فر و همسرش
هادی حجازی فر و همسرش

 

هادی حجازی فرد و همسرش

 

دانلود فیلم

ادامه مطلب هادی حجازی فر بازیگر سریال زیر خاکی به همراه همسرش+عکس و بیوگرافی

به کما رفتن پردیس افکاری بازیگر مطرح سینما و تلویزیون

با خبر به کما رفتن پردیس افکاری بازیگر مطرح سینما و تلویزیون که خواهرش توضیحاتی درباره آخرین وضعیت درمانی این هنرمند گفته‌ است در ادامه‌ مطلب همراه‌ ما باشید.

به کما رفتن پردیس افکاری بازیگر مطرح سینما و تلویزیون به کما رفتن پردیس افکاری بازیگر مطرح سینما و تلویزیون
به کما رفتن پردیس افکاری بازیگر مطرح سینما و تلویزیون

خواهر پردیس افکاری، بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون به ارائه توضیحاتی درباره آخرین وضعیت درمانی این هنرمند گفت:

حدود ۱۰ روز پیش بود که پردیس را به بیمارستان منتقل کردیم و در این مدت متأسفانه بهبود حاصل نشده است و شاهد بدتر شدن وضعیت او هستیم.

نازیار افکاری خواهر پردیس افکاری بازیگر سینما و تلویزیون، درباره آخرین وضعیت درمانی این هنرمند توضیح داد:

خانم افکاری شب یلدا از خارج به‌‌ ایران‌ آمد و احوال عمومی‌ اش هم خوب بود.

اما وقتی پزشکان فوق تخصص در حوزه گوارش و اعصاب و روان او را چکاپ کردند، متوجه سرطان کبد شدیم و در بیمارستان بستری شد.

وی درباره وضعیت فعلی این هنرمند به ایرنا گفت:

در حال حاضر ایشان امکان گفت‌وگو با ما را ندارد و بنابر نظر پزشکان در حالت کما هستند.

دکترها هم می‌گویند متأسفانه وضعیت عمومی‌اش در حال بدتر شدن است.

نسبت به‌ دیروز و حتی نسبت به‌ صبح امروز، وضعیتش بدتر شده‌ است.

افکاری ادامه داد: حدود ۱۰ روز پیش بود که پردیس را به بیمارستان منتقل کردیم و در این مدت متأسفانه بهبود حاصل نشده و شاهد بدتر شدن وضعیت او هستیم.

وی درباره پیگیری مدیران سینمایی از وضعیت این هنرمند هم گفت:

در این مدت مدیران پیگیر وضعیت خانم افکاری نبودند و تمام افرادی که در این مدت به بیمارستان مراجعه کردند، از دوستان و همکاران او بودند.

از طرف هیچ نهادی شاهد پیگیری نبودیم و شکر خدا نیازی هم به حمایت در فرآیند درمان نداریم.

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۲ رای

دانلود فیلم

ادامه مطلب به کما رفتن پردیس افکاری بازیگر مطرح سینما و تلویزیون

تغییرات چهره بازیگر سقوط یک فرشته در عرض ۱۲ سال+عکس و بیوگرافی

بیوگرافی هدی زین‌ العابدین: این بازیگر سینما و تلویزیون متولد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۶۸ در کرج است. او کار حرفه‌ای خود را از ۱۳۹۰ به صورت رسمی آغاز کرد و با ایفای نقش در سریال سقوط یک فرشته (۱۳۹۰) به شهرت دست یافت. زین‌العابدین با بازی در عرق سرد (۱۳۹۶) نامزد سیمرغ نقش مکمل زن از جشنواره فیلم فجر شد و با بازی در عطرآلود (۱۴۰۱) نامزدی سیمرغ نقش اول زن را به دست آورد.

زین‌العابدین فارغ‌التحصیل رشتهٔ گرافیک است و در رشتهٔ عکاسی نیز فعالیت دارد. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر مجله خبری چشمک در مجموعه فیلم و سریال با بیوگرافی هدی زین‌ العابدین و عکس های جدید او همراه باشید.

بیوگرافی هدی زین‌ العابدین

هدی زین العابدین متولد ۱۱ تیر ۱۳۶۸ در کرج، بازیگر است. رشته تحصیلی او گرافیک بوده است، و علاقه زیادی به عکاسی نیز دارد. پدر هدی زین العابدین مغازه دار و مادرش به رحمت خدا رفته است، وی یک خواهر و یک برادر کوچک تر از خود بنام هادی دارد.

پدر هدی زین‌العابدین
هدی زین‌العابدین و پدرش

هدی زین العابدین نیز همچون برخی از هنرمندان معروف چون مهدی پاکدل از راه تبلیغات به عرصه بازیگری وارد شد، اولین حضور او بعنوان بازیگر در سریال سقوط یک فرشته بود. هدی زین العابدین درباره علاقه اش به هنر بازیگری می گوید: من به این هنر و حرفه بسیار علاقه مند بودم و از راه شرافتمندانه و درست وارد این کار شدم.

فعالیت در مدلینگ

هدی زین العابدین از سن نوجوانی کارش را با مدلینگ آغاز کرد و از مسیر تیزرها و تبلیغات و آگهی های بازرگانی توانست وارد هنر بازیگری شود و مدتی هم تبلیغات یک کارخانه برنج را عهده دار بود.

ورود به عرصه بازیگری

هدی زین العابدین بازیگری را از نوجوانی آغاز کرد و زمانی که ١۶ سال بیشتر نداشت در سکانسی کوتاه از فیلم خانه ی روشن وحید موسائیان بازی کرد اما مدتی بعد به سمت کارهای تبلیغاتی رفت و وقفه ای تا آغاز دوباره بازیگری او رخ داد.

این بانوی هنرمند در اولین تجربه بازیگری اش در سریال آشپزباشی به کارگردانی محمدرضا هنرمند در سال ۸۸ مقابل دوربین رفت و در این سریال در سکانسی کوتاه ایفاگر نقش یک خبرنگار بود.

اولین تجربه سینمایی هدی زین العابدین مربوط به بازی او در فیلم خانه روشن ساخته وحید موسائیان در سال ۸۴ است که در این فیلم در سکانس هایی کوتاه ایفای نقش کرد و بعد از آن در چند تله فیلم و فیلم سینمایی هم نقش های کوتاهی را ایفا کرد.

هدی زین العابدین در سریال سقوط یک فرشته

هدی زین العابدین بعد از بازی در سکانس هایی کوتاه در اولین تجربه حرفه ای و جدی بازیگری اش در سریال سقوط یک فرشته به کارگردانی بهرام و حمید بهرامیان در سال ۹۰ مقابل دوربین رفت.

بیوگرافی هدی زین‌العابدین

بازی در نقش فاطمه دختر با ایمان سریال سقوط یک فرشته از هدی زین العابدین چهره محبوب و مشهوری ساخت که تا چند سال بعد همه مخاطبان تلویزیون او را با همین نقش می شناختند.

فیلم‌شناسی

مجموعه آثاری که هدی زین العابدین در آن ها ایفای نقش کرده است عبارتند از:

سینما

سال نام کارگردان
١٣٨۴ خانه روشن وحید موسائیان
۱۳۹۰ سه قدم عاشقی محمد خراط‌زاده
١٣٩٢ پایان خدمت حمید زرگرنژاد
١٣٩٣ صفر مسعود یزدانی‌فر
١٣٩۵ آن‌ها احسان سلطانیان
١٣٩۶ عرق سرد سهیل بیرقی
۱۳۹۶ جاده قدیم منیژه حکمت
۱۳۹۶ اسرافیل آیدا پناهنده
١٣٩٧ طلا پرویز شهبازی
۱۳۹۷ سمفونی نهم محمدرضا هنرمند
۱۳۹۸ اتاق جادویی شهاب عباسی
۱۳۹۸ دست‌انداز کمال تبریزی
۱۳۹۹ زالاوا ارسلان امیری
۱۴۰۰ دسته دختران منیر قیدی
۱۴۰۱ عطرآلود هادی مقدم‌دوست

تلویزیون

سال نام کارگردان
١٣٨۸ آشپزباشی محمدرضا هنرمند
۱۳۸۹ یکی از ما نگار آذربایجانی
۱۳۹۰ سقوط یک فرشته بهرام بهرامیان
١٣٩١ همه خانواده من داریوش فرهنگ

نمایش خانگی

سال نام کارگردان
١٣٩١ قلب یخی ۳ سامان مقدم
۱۳۹۲ شوخی کردم مهران مدیری
١٣٩٧ رقص روی شیشه مهدی گلستانه
١٣٩٨ کرگدن کیارش اسدی‌زاده
۱۴۰۱ رهایم کن شهرام شاه‌حسینی

جوایز و نامزدی‌ها

سال جشنواره بخش فیلم نتیجه
۱۳۹۶ سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن عرق سرد نامزدشده
۱۳۹۷ انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران بهترین بازیگر نقش مکمل زن عرق سرد نامزدشده
۱۴۰۱ چهل و یکمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن عطرآلود نامزدشده  

 

عکس های جدید هدی زین‌العابدین

 

 

 

 

 

بیوگرافی هدی زین‌العابدین

 

دانلود فیلم

ادامه مطلب تغییرات چهره بازیگر سقوط یک فرشته در عرض ۱۲ سال+عکس و بیوگرافی

بیوگرافی بابک نهرین کارگردان و بازیگر طنز ایرانی

با بیوگرافی بابک نهرین کارگردان و بازیگر طنز ایرانی که علاوه بر فعالیت در حوزه سینما خواننده نیز است و شروع فعالیت هنری در ادامه مطلب همراه ما باشید.

فهرست موضوعات

بیوگرافی بابک نهرین بیوگرافی بابک نهرین
بیوگرافی بابک نهرین

بیوگرافی بابک نهرین

بابک نهرین بازیگر و کمدین آذری در ۱۳ اسفند سال ۱۳۵۸ در شهر اهر تبریز در خانواده شش نفره متولد شد. آنها سه برادر و یک خواهر هستند.

دوره های کارگردانی و بازیگری را در تهران زیر نظر آقایان علیرضا خمسه ، دکتر احمد داموت و خانم پروانه مژده گذرانده است.

بابک نهرین از کودکی با بازیگری آشنا شده و از عموهای هنرمندش شگرد بازیگری را یاد گرفته است‌.

یکی از عموهایش به نام جمشید نهرین از بازیگران سرشناس تبریزی و عموی دیگرش نوازنده و استاد سه تار است و یکی دیگر از عموهای او خطاط می باشد.

بابک نهرینبابک نهرین
بابک نهرین

آغاز فعالیت با رادیو

فعالیت هنری خود در زمینه نمایش های رادیویی در سال ۱۳۷۳، با رادیوی آذربایجان شرقی آغاز کرد و مدتی در برنامه های گوناگون برنامه اجرا نمود.

نهرین با اجرای نمایش در قالب گروه صمد ممد و آشنایی با علیرضا رنجی پور مشهور شد.

زوج هنری علیرضا رنجی پور در نقش ممد و نهرین در نقش صمد است که این دو هنرمند تشکیل دادند بسیار گل کرده و طرفداران بسیاری را در همه جای ایران به خود جلب کرد.

بابک نهرین کارگردان بابک نهرین کارگردان
بابک نهرین کارگردان

مخالفت پدر بابک نهرین

در خود من، نوعا با فعالیت در زمینه هنرهای نمایشی مشکل داشتند.

ایشان در آغاز کار مخالفت هایی داشتند ولیبعد از اینکه کارم وارد مرحله حرفه ای شد،

ایشان هم نه تنها مخالفت خود را ادامه ندادند، بلکه به لحاظ معنوی، حمایت هایی هم کردند.

از آنجا که پدرم در آن زمان به من اجازه تحصیل در رشته هنر را ندادند، من هم صرف نظر کردم، ولی امروز خوشحالم که برادر کوچکم اجازه پیدا کرد که در رشته هنرهای زیبا به ادامه تحصیل بپردازد.

بابک نهرینبابک نهرین
بابک نهرین

ازدواج بابک نهرین

بابک نهرین ازدواج کرده‌ و یک دختر ۷ ساله‌ به‌ نام مهتا دارد، دخترش از کودکی با موسیقی و نواختن‌ پیانو آغاز کرده‌ است.

و دوره های رقص باله را هم در حال گذراندن است.

بابک نهرین و دخترشبابک نهرین و دخترش
بابک نهرین و دخترش

جایزه بهترین بازیگر

او در سال ۱۳۸۲ با نمایش آرشین مال‌ آلان و در سال ۱۳۸۳ با نمایش الیاس قفقازی به کارگردانی یعقوب صدیق جمالی موفق به دریافت جایزه اول بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌ المللی نمایش های طنز گردید.

تصاویر بابک نهرینتصاویر بابک نهرین
تصاویر بابک نهرین

فیلم‌های بابک نهرین 

سال نام فیلم سمت کارگردان نویسنده زمان پخش تهیه‌کننده  توضیحات
۱۳۹۵ گوموش دیش قارتالین افسانه‌سی بازیگر رسول سلیمانیان رسول سلیمانیان ۱۳۹۷ علیرضا رنجی پور  –

 

سریال‌های بابک نهرین 

سال ساخت نام فیلم سمت کارگردان نویسنده زمان پخش قسمت
۱۴۰۰ جوکر بازیگر احسان علیخانی ایمان قیاسی، علی رضازاده، عمادالدین کریمیان، مهرداد نعیمی بهمن ۱۴۰۰ فصل ۳
۱۳۹۸–۹۹ ده ده مین دردی بازیگر، تهیه‌کننده محسن خدابنده محسن خدابنده ۹۸–۹۹ ۲ قسمت
 ۱۳۹۹ آجی بال ۲  بازیگر قربانعلی طاهر فر نادر ساعی ور خرداد و تیر ۹۹ ۱۳ قسمت
۱۳۹۸ سو  بازیگر محسن خدابنده محسن خدابنده مرداد ۱۳۹۸  ۲۴ قسمت
۱۳۹۷ یئددی قاپی بازیگر مهمان علی حسن‌زاده علی حسن‌زاده شهریور ۱۳۹۸  ۲۶ قسمت
۱۳۹۶ آجی بال بازیگر قربانعلی طاهرفر نادر محمدپور ساعی‌ور تابستان ۱۳۹۷  ۱۰ قسمت
۱۳۹۳ تبریزلی تاجر بازیگر افشین علیزاده محمد باقری‌نیکو ۱ بهمن ۱۳۹۳ ۶۰ قسمت
۱۳۹۲ آداخلی۲ بازیگر محسن خدابنده محسن خدابنده ۱۷ فروردین ۱۳۹۳  ۲۶ قسمت
۱۳۹۲ نارگیله بازیگر قربانعلی طاهرفر قربانعلی طاهرفر ۱ فروردین ۱۳۹۳ ۵ قسمت
۱۳۹۰ درمانگاه بازیگر علی حسن‌زاده علی حسن‌زاده ۱۵ بهمن ۱۳۹۰  ۵۲ قسمت
۱۳۸۹ شکر پنیر بازیگر مهمان شهاب عباسی شهاب عباسی ۱ فروردین ۱۳۹۰  ۱۵ قسمت
۱۳۸۹ آخیر مهلت بازیگر قربانعلی طاهرفر قربانعلی طاهرفر، نادر ساعی ور ۱۷ اسفند ۱۳۸۹ ۱۳ قسمت
۱۳۸۶ ایستی سویوخ (گرم و سرد) بازیگر محمد جعفری قربانعلی طاهرفر، نادر ساعی ور، سونیا بدری ۱۶ اسفند ۱۳۸۶  ۴۵ قسمت
۱۳۸۵ قرارگاه مسکونی بازیگر سید جواد رضویان علیرضا مسعودی نوروز ۱۳۸۷ ۱۵ قسمت
 ۱۳۸۳ تعطیلات خوش بگذره بازیگر جواد رضویان جواد رضویان نوروز ۱۳۸۳
۱۳۸۲  عباد و قباد (کندیمیزین حکایتی)  بازیگر نادر حمیدی شفیق محسن خدابنده نوروز ۱۳۸۳  ۱۵ قسمت
۱۳۸۲  حیاط خلوت  بازیگر علیرضا خمسه علیرضا خمسه ۱۳۸۲ ۱۰۰ قسمت

 

برنامه‌های تلویزیونی بابک نهرین 

 سال نام برنامه سمت کارگردان نویسنده  زمان پخش تهیه‌کننده  توضیحات
۱۳۸۴ شبکه ۸ و نیم بازیگر داریوش کاردان داریوش کاردان ۱۳۸۴ شبکهٔ ۳  –

 

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۲ رای

دانلود فیلم

ادامه مطلب بیوگرافی بابک نهرین کارگردان و بازیگر طنز ایرانی

چهره جذاب بازیگر نقش خاله دوعا و چیمن در شربت زغال اخته بیرون سریال +عکس و بیوگرافی

بیوگرافی مژده اوزمان: بازیگری که در سریال “شربت زغال اخته” به عنوان خاله دوعا و چیمن و خواهر آذرخش خانم حضور دارد با نام هنری شعله در این فیلم شناخته می‌شود. این بازیگر در واقع مژده اوزمان یا Müjde Uzman نام دارد. مژده اوزمان یکی از بازیگران مطرح ترکیه است که با نقش آفرینی حرفه‌ای خود، جذابیت اثر را دو برابر می‌کند. در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر مجله خبری چشمک در مجموعه فیلم و سریال با بیوگرافی مژده اوزمان و جدیدترین عکس های او همراه باشید.

بیوگرافی مژده اوزمان – Müjde uzman

مژده اوزمان، یک بازیگر ترکیه‌ای است که در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۴ به دنیا آمد. او فعالیت خود را با مدلینگ و اجرا شروع کرد و در سن ۲۵ سالگی وارد عرصه بازیگری شد. او در سال ۲۰۰۸ با بازی در سریال “Paramparça Aşklar” به بازیگری پرداخت و پس از آن در بسیاری از سریال‌های مختلف حضور داشته است.

مژده اوزمان

مژده اوزمان با بازی در سریال «عشق اجاره‌ای» (Kiralık Aşk) به محبوبیت و شهرت رسید. وی دارای قد ۱۷۲ سانتیمتر و وزن ۵۴ کیلوگرم است و به عنوان یک مدل نیز فعالیت می‌کند. مژده اوزمان فعالیت خود را در اینستاگرام با آیدی mujdeuzman انجام می‌دهد و از طریق این شبکه اجتماعی با دوستان و طرفداران خود در تماس است.

اوزمان در گذشته یک بار ازدواج کرده بود اما پس از مدتی از همسرش جدا شد. اکنون او به تنهایی زندگی می‌کند.

حضور در سریال شربت زغال اخته

در سریال “شربت زغال اخته”، مژده اوزمان نقش الو را بازی می‌کند. الو خواهر کیویلجین است که آدمی دمدمی مزاج و شوخ‌طبع است. او نگاهی متفاوت به دنیا دارد و هیچ چیز را جدی نمی‌گیرد. الو همیشه اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد را می‌گوید و هیچ وقت به عواقب حرف‌هایش فکر نمی‌کند. بازی مژده اوزمان در نقش الو، توانسته است توجه بسیاری از بینندگان را به خود جلب کند.

بیوگرافی مژده اوزمان

خلاصه داستان سریال شربت زغال اخته

کیویلجیم خانم پس از جدایی از همسرش، هر دو دخترش را به تنهایی بزرگ کرده و حالا دختر بزرگش با پسر یک خانواده مذهبی و محافظه‌کار ازدواج کرده است. از آنجایی که کیویلجیم خانم خودش زنی باسواد، واقع‌گرا و مدرن است، با این وصلت موافقت نیست.

دوعا که در رشته‌ دندانپزشکی تحصیل می‌کند، در همان سال اول دانشگاه بخاطر بارداری خود، تصمیم به ازدواج می‌گیرد و این باعث ناامیدی کیویلجیم می‌شود. اما او زمانی شوک زده می‌شود که با خانواده‌ دامادش که محافظه کار هستند، آشنا می‌شود و تفاوت‌های فرهنگی بین خودشان را به چشم می‌بیند.

عکس های جدید مژده اوزمان

 

بیوگرافی مژده اوزمان

 

 

 

 

بیوگرافی مژده اوزمان



دانلود فیلم

ادامه مطلب چهره جذاب بازیگر نقش خاله دوعا و چیمن در شربت زغال اخته بیرون سریال +عکس و بیوگرافی

گفتگو با آل پاچینو، بازیگر افسانه‌ای

فهرست جذاب بهترین فیلم های آل پاچینو

  • آقای پاچینو، بسیاری شما را به عنوان یکی از بهترین بازیگران متد سینمای معاصر آمریکا می‌شناسند و با اینکه به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده هم فعالیت داشته‌اید، اما به عنوان بازیگر شناخته می‌شوید. آیا تا به حال به مسیری که طی کرده‌اید، نگاه انداخته‌اید؟ حرفه خود نگاه می کنید؟ و اگر بله، کدام فیلم ها…؟

آل پاچینو: هرگز. شاید این برای من یک نعمت باشد که خدا را به خاطر آن شکر می کنم چون هیچوقت این کار را انجام نمی‌دهم. البته مواردی هم وجود دارد، مانند زمانی که بزرگداشت فیلم‌های من برگزار می‌شود و نمایش داده می‌شود اما من فقط با جریان پیش می‌روم. و برای همه چیزهایی که به من اجازه تجربه‌کردنشان داده شده است، سپاسگزارم. اما واقعاً دوست ندارم به گذشته نگاه کنم و تا جایی که بتوانم از آن اجتناب می‌کنم.

  • اما با توجه به تمام دستاوردهای شما، نگاه کردن به گذشته بسیار قابل قبول خواهد بود، اینطور نیست؟

می دانی من چه دوست دارم؟ دوست دارم وقتی با کسی ملاقات می‌کنم و آن‌ها می‌گویند:« سه سال پیش فلان جا تو را دیدم و تو با من خیلی خوب بودی.» این برای من فوق‌العاده است وقتی کسی این را می‌گوید. اما من با افراد زیادی ملاقات می‌کنم و گاهی اوقات حتی یادم نمی‌آید کجا دیدمشان. بعد مثل این است که درحال خواندن زندگی‌نامه‌ خودم هستم که می‌گوید: «آل پاچینو آدم بدی نبود».

  • اما آیا از تحسین دیگران لذت نمی‌برید؟ خاویر باردم اساساً شما را خدای بازیگران نامید

در گذشته، من با این ستایش‌ها و تشویق‌ها دست و پنجه نرم می‌کردم. حتی نمی‌دانستم چه واکنشی نشان دهم. حالا اما من چیزها را طور دیگری می‌بینم. این اشتیاق است و من به مردم اجازه می‌دهم احساسات خود را داشته باشند. من از این احساسات قدردانی می‌کنم و می‌دانم از کجا نشات گرفته‌اند. اما من آن را به معنای واقعی کلمه جدی نمی‌گیرم. من درک می‌کنم که برای این افراد معنایی دارم – درست همانطور که سایر بازیگران برای من معنایی داشته اند. و این مرا خوشحال می کند.

  • آیا تحسینی هست که بتواند شما را خوشحال کند؟

یک بار شخصی به من گفت که من به اندازه میک جگر «جذاب و خوشپوش» هستم. من این تعریف را دوست دارم:« جذاب و خوشپوش» و دوست دارم که با میک جگر مقایسه شوم.

  • آیا به این دلیل بازیگر شدید که به دنبال حس خوبی بودید که با چنین تعریف هایی همراه است؟

من در واقع بازیگر نشدم.

  • بازیگر نشدید؟

واقعیت این است که من همیشه بازیگر بوده‌ام حتی زمانی که نمی‌دانستم. دیگران زودتر فهمیدند. از زمانی که مدرسه می‌رفتم من را به همین نام صدا می‌زدند. من در برونکس جنوبی بزرگ شدم، ما پول زیادی نداشتیم، پدرم وقتی دو ساله بودم خانواده را ترک کرد. مادرم چند شغل عجیب و غریب داشت و من تقریباً توسط پدربزرگ و مادربزرگم بزرگ شدم. وقتی اینطور بزرگ شدی، برنامه‌ای برای بازیگر شدن نداری. بگذارید در مورد بلانچ روتشتاین به شما بگویم. او در حوالی یازده یا دوازده سالگی‌ام معلم نمایش من بود و از من خوشش آمد. من انجیل را با صدای بلند در جمع می‌خواندم، و این کار را با ذوق و اشتیاق انجام می‌دادم، بنابراین او مرا به عنوان بازیگر در نمایشنامه هایش قرار داد.  یک روز او به برانکس جنوبی آمد و از پنج پله بالا رفت تا با مادربزرگم قهوه بنوشد و به او بگوید که با زندگی خود چه کنم. به همین دلیل است که من معلمان را دوست دارم. اگرچه مادربزرگم مطمئناً نمی دانست در مورد چه چیزی صحبت می کند.

  • آقای پاچینو، چگونه با سنگینی دستاوردهای خود کنار می‌آیید؟

من نمی دانم. اما اصولا به این شکل به آن‌ها فکر نمی‌کنید. در واقع شما به آن بخش‌ها به عنوان دستاورد فکر نمی‌کنید. شما به نقش‌هایی که بازی می‌کنید، نقاشی‌هایی که کشیده‌اید فکر می‌کنید. منظورم این است که تصور کنید بازیگری می‌گوید: «دیگر نمی‌خواهم ادامه بدهم، زیرا نمی‌توانم بهتر از آخرین فیلمی که بازی کرده‌ام بازی کنم. شاید الان هم این حرفه را ترک کنم.» ما به آن می‌گوییم که ترس از موفقیت یا ترمز موفقیت به این معنی که شما در موفقیت‌های قبلی گیر کرده‌اید و نمی‌توانید دیگر گامی به جلو بردارید از ترس اینکه مبادا آن‌ها را تکرار نکنید.  من حدس می‌زنم اصلا در این مرحله نیستم. بلکه برعکس تمام قد برای تجربه‌های جدید آماده‌ام! می‌دانید، با تکیه بر موفقیت‌هایتان، شما یک تائید بزرگ دریافت می‌کنید، و ممکن است به حرفه دیگری مشغول شوید… اما به دلایلی قوی، من همچنان می‌خواهم به بازیگری برگردم و این کارها را انجام دهم.

گفت و گو با آل پاچینو

  • چون می خواهید تلاش کنید کار جدیدی انجام دهید؟

بله، اگر چیزی پیدا کنم که احساس‌کنم می‌توانم به نحوی در آن مشارکت داشته باشم و احساس نزدیکی به آن داشته باشم، برایم مهم نیست واقعا. حضور خواهم داشت. معنی آن این است که من همانطور که شکسپیر می‌گوید «آینه‌ای را در برابر طبیعت نگه می‌دارم» اگر احساس کنم چیزی را توصیف می‌کنم که راهی برای استفاده از استعدادم و کمک به برقراری ارتباط یک نقش یا یک انسان در یک فیلم است، سعی می‌کنم آن را انجام دهم. بنابراین من از کلمه «بازنشستگی» استفاده نمی‌کنم زیرا این کلمه برای یک هنرمند کلمه عجیبی است.

  • کریستو-هنرمند تجسمی- می‌گوید که هنرمندان بازنشسته نمی شوند، بلکه فقط می میرند.

اما هنرمندانی هستند که بازنشسته شده‌اند. مانند فیلیپ راث – من فیلمی از کتاب او به نام «فروتن» ساخته‌ام. او نوشتن را رها کرده و بسیار خوشحال است! بنابراین پس او هم فقط حرفش را می‌زند. او می‌رود و کاری را که دلش می‌خواهد انجام می‌دهد. من می‌توانم این مساله را درک کنم. چون از جایی به بعد همه چیز بسیا روتین می‌شود. شما باید فیلمنامه را دریافت کنید، باید آن را بخوانید، یادش بگیرید و این مسیر هربار به همین شکل اتفاق می‌افتد. طبیعی است که دلتان بخواهد به دنبال چیزهای دیگر هم بروید، مانند کارگردانی که می‌خواهد از شما استفاده کند و هربار همین روتین‌ها را به کار می‌بندد.

  • اما مطمئناً همه کارگردانان شما را می‌خواهند.

قبل از پدرخوانده ۱،  هیچ کس مرا برای فیلم‌هایش نمی‌خواست. اما فرانسیس من را خواست! جالب اینجاست که واقعا من را می‌خواست و من آن را درک نمی‌کردم … استودیوها من را نمی‌خواستند، هیچ کس من را نمی‌خواست – چون هیچ کس مرا نمی‌شناخت. من فکر می‌کنم وقتی کارگردانی به شما علاقه‌مندی‌اش را نشان می‌دهد، به جای اینکه عقب‌نشینی کنم باید جلو بروم. شما به دنبال ریسکی هستید که می‌توانید آن را بپذیرید، یک چالش… پذیرش این واقعیت و مواجهه با اینکه زمین بخورید، بلند شوید و ادامه دهید.

وقتی به اندازه کافی این کار را انجام دهید و با این چالش مواجه شوید، دلتان می‌خواهد خودتان را در معرض تجربیات جدید قرار دهید. شما نمی‌خواهید که با فرضیات و تفکر بسته جلو بروید چرا که این خصلت‌ها شما را آسیب‌پذیر می‌کنند. شما نمی‌توانید اجازه دهید پوست شما خیلی ضخیم و زمخت شود. همانطور که برشت در آن نمایشنامه معروفش می‌گوید که در سنین جوانی نیز نوشته است به این مساله اشاره می‌کند. برشت در ۲۲ سالگی در جنگل شهرها به این موضوع اشاره کرد. در این نمایشنامه یکی از شخصیت‌ها می‌گوید:« پوست انسان برای این دنیا زیادی نازک‌ است.» فی‌الواقع پوست انسان هر روز زمخت‌تر و زمخت‌تر می‌شود  تا اینکه یک روز آنقدر زمخت می‌شود که می‌ترکد و دیگر چیزی احساس نمی‌کند.

  • آیا از بازی کردن در هیچ یک از فیلم‌هایتان به خاطر علاقه به وسیع کردن مرزهایتان پشیمان هستید؟

من از هیچ چیز پشیمان نیستم. فقط احساس می‌کنم که اشتباهاتی را مرتکب شده‌ام. مثلا فیلم اشتباهی را انتخاب کردم، یا کاراکتری را درک نکرده‌ام یا نقش کسی را بازی کردم و دست به انتخاب زدم… اما هر کاری که انجام می‌دهی بخشی از وجود تست و شما چیزی از آن دریافت می‌کنید. منظورم این است که ایده و هیجان حضور در این موقعیت‌ها و مکان‌ها چیزی بیش از یک خاطره است. این احساسات خبر از زندگی می‌دهند. بنابراین از هیچ چیز پشیمان نیستم.

  • حتی از بازی در جنگ ستارگان هم پشیمان نیستید؟

آه! جنگ ستارگان این اولین اشتباه بزرگ من بود.

  • و فیلمنامه ترنس مالیک؟

بله، مدت‌ها پیش «تری» می‌خواست من در یک فیلم بازی کنم، و من همیشه آرزو می‌کردم… یکی دیگر از اشتباهات من همین فیلم است. آن‌ها در موزه اشتباهاتم هستند! تمام فیلمنامه‌هایی که من رد کردم!

  • آیا منظورتان این است که امروز رویکرد متفاوتی نسبت به گذشته در بازیگری دارید؟

تصور می‌کنم همینطور است. من فکر می‌کنم نگاه متفاوتی پیدا کرده‌ام. در غیر این صورت نمی‌توانستم این همه مدت این راه را ادامه دهم. ما همینطور که زندگی می‌کنیم چرخه‌های خود را طی می‌کنیم و فکر می‌کنم سن یعنی همین. من فکر می‌کنم ما امروز اینجا و در این لحظه هستیم – و پس از آن نیستیم! هر وقت وقتش شد می‌رویم و نمی‌دانیم چه زمانی خواهیم رفت. هیچ کدام از ما نمی‌دانیم. بنابراین ما افقط در چرخه‌ها زندگی را تجربه می‌کنیم.

  • آیا از این چرخه زندگی خود لذت می برید؟

می دانید، وقتی به آن فکر می کنید، مثل این است که از خود بپرسید نیمه خالی لیوان بیشتر است یا نیمه پر آن؟ واقعاً برای همه ما یکسان است. روزهایی هست که واقعا از آن‌ها لذت می‌برم و طبیعتا روزهایی هستند که نه… اگر من نقاش بودم، هیچ کس از من درباره سنم سوال نمی‌کرد. «من نقاشی می‌کنم! من یک هنرمندم!» از گفتن این کلمه هنرمند متنفرم و واقعا دوست ندارم آن را به کار ببرم. این چیزی است که من از همان اوایل یاد گرفتم. زنی که با او زندگی می‌کردم گفت: «هر کاری می‌کنی، بکن اما هرگز نگو که هنرمندی.» گفتم: «می دانم! من نمی‌گویم!» (می‌خندد) من از این کار اجتناب می‌کنم. سال‌هاست که از آن اجتناب کرده‌ا‌م. بگذارید اینطور بگوییم، فکر می‌کنم من یک هنرمند هستم. امیدوارم باشم. اما فکر می‌کنم اگر من یک نقاش بودم، سؤالات متفاوت بود.

  • اما همه بازیگران همین مشکل را دارند.
    به خاطر مسائل بصری و ظاهری است. به خاطر تصویر است، به این دلیل است که ما باید با تصویر خود کنار بیاییم، حتی با وجود اینکه شخصیت‌های متفاوتی را بازی می‌کنیم، تصویر همیشه وجود دارد… بنابراین نوعی تظاهر در  گفتن اینکه شما یک هنرمند هستید وجود دارد، زیرا در نهایت، شما یک ستاره سینما هستید. و البته این هم اشتباه است! این هم متظاهرانه است – من یک ستاره سینما هستم! پس دیگر چه حرفی می‌ماند؟

آل پاچینو

بخش دوم؛ پدرخوانده

پنجاه سال بعد از ساخته شدن قسمت اول پدرخوانده، آل پاچینو از آن صحبت می‌کند

  •  یک عمر طول کشید تا آن را بپذیرم و ادامه دهم

 پنجاه سال بعد از ساخته شدن قسمت اول پدرخوانده، آل پاچینو طی گفت‌وگویی بلند، نگاهی داشته به نقش موفقیت‌آمیز خود در این فیلم؛ اینکه چگونه برای این نقش انتخاب شد، چرا اسکار را رد کرد و همه اینها حالا پس از اینهمه سال برای او چه معنایی دارند.

تصور پدرخوانده بدون آل پاچینو سخت است. بازی ضعیف او در نقش مایکل کورلئونه، که با وجود خانواده فاسدش به یک قهرمان جنگی قابل احترام تبدیل شد، در ساعت اول فیلم تقریباً مورد توجه قرار نمی‌گیرد – تا اینکه در نهایت خودش را نشان می‌دهد و به تدریج کنترل عملیات جنایتکارانه کورلئونه و فیلم را توامان به دست می‌گیرد. اما آل پاچینو نیز بدون پدرخوانده وجود نمی‌داشت. او ستاره نوظهور تئاتر نیویورک بود و بازیگری بود که تنها با بازی یک نقش در سینما، در درام مواد مخدر «وحشت در نیدل پارک » در سال ۱۹۷۱، شناخته می‌شد. زمانی که فرانسیس فورد کاپولا، برخلاف میل پارامونت پیکچرز، برای بازی در نقش پسر عزیزدردانه و تبهکار کورلئونه در این فیلم حماسی مافیایی برایش جنگید. پدرخوانده برای آل پاچینو کار کرد و هنوز که هنوز است پس از گذشت نیم قرن، همواره نقش‌های محوری سینما از جمله ایفای نقش در قسمت‌های دوم و سوم پدرخوانده به او می‌رسد. پدرخوانده در ۱۵ مارس ۱۹۷۲ در نیویورک اکران شد و ۵۰ سال بعد، می‌توانید تمام دلایلی را تصور کنید که پاچینو دیگر نمی‌خواهد در مورد آن صحبت کند. شاید از این که چگونه این یک نقش، از همان ابتدای کار سینمایی‌اش، هنوز بر تمام رزومه سینمایی‌اش غلبه دارد، خجالت می‌کشد یا آزرده می‌شود، یا شاید تمام آنچه را که در مورد آن می‌توان گفت را طی این سالها گفته است. اما در یک مصاحبه تلفنی در ماه گذشته، پاچینو، که در آن زمان ۸۱ ساله بود، درباره فیلم کاملاً فلسفی و حتی غریب صحبت کرد. او همچنان سرسخت فیلم را ستایش می‌کند و تلاش‌هایی که کاپولا و همبازی‌هایش برای حمایت از او در این فیلم انجام دادند را به خاطر دارد، و هنوز هم از این که چگونه این فیلم به تنهایی کارش را برای یک عمر بازیگری او انجام داد، شگفت‌زده است. پاچینو بیشتر در مورد استخدام شدن و ساخت پدرخوانده، وزن میراث آن و اینکه چرا بعد از آن هرگز نقش شخصیت فیلم دیگری مانند مایکل کورلئونه را بازی نکرد، صحبت کرد. اینها گزیده هایی از گفت‌وگوی ویرایش شده  او و نیویورک تایمز است.

پاچینو از خانه‌اش در لس آنجلس  می‌گوید: اگر من امروز اینجا هستم به خاطر این است که در پدرخوانده بازی کردم. برای یک بازیگر، پیشنهاد بازی در چنین فیلمی، مثل برنده شدن در لاتاری است. وقتی فیلمی درست به شما پیشنهاد می‌شود، تنها کاری که باید کرد این است که کاری به هیچ چیز دیگر نداشت، جز ایفای نقش خود به درست ترین حالت ممکن .

همانطور که کاپولا به یاد می‌آورد، پاچینو همان کسی بود که در تمام طول این نقش در این نقش می دید و کاندیدایی بود که با وجود نداشتن سابقه کار، ارزش رفتن به تشک را داشت. کاپولا در مصاحبه‌ای جداگانه گفته بود: «وقتی کتاب پدرخوانده را می‌خواندم، مدام او را تصور می کردم. من انتخاب دومی نداشتم. برای من مایکل، آل پاچینو بود. به همین دلیل است که من اصرار کردم که او را می‌خواهم و این تا حدودی برایم مشکل‌ساز شد.» اما برای پاچینو ، اسفای این نقش به معنی یک بار برای تمام عمر بود، همانطور که در سال‌های بعد یاد می‌گرفت.

پاچینو می‌گوید: توضیح دادن این مساله در دنیای امروز سخت است – توضیح اینکه من در آن زمان چه کسی بودم و شکلی که به ناگهان مورد توجه‌ها قرار گرفتم. احساس می‌کردم که همپون شیء ای ارزشمند که از آن رونمایی می‌شود و پارچه‌ها کنار می‌روند، همه نگاه ها به من دوخته شد. اگرچه این نگاه‌ها روی دیگر بازیگران هم بود. اما پدرخوانده هویت جدیدی به من داد که کنار آمدن با آن برایم سخت بود.

  • وقتی با شما تماس می گیرند و از شما می‌خواهند در مورد پدرخوانده صحبت کنید، آیا بخشی از شما وجود دارد که فکر می‌کند، خدایا، دوباره؟ نه! آیا هیچ وقت خسته کننده می‌شود؟

خب نه.  همیشه من انتظارش را دارم. در واقع انتظار این را دارم که در مورد فیلمی که تا این اندازه موثر بوده است همچنان صحبت کنم.

  • اولین بار نقش مایکل کورلئونه چگونه با شما مطرح شد؟

در آن برهه از زندگی‌ام، انتخابی نداشتم. فرانسیس من را می‌خواست. من در یک فیلم بازی کرده بودم و آنقدر که بعد از پدرخوانده به سینما علاقمند شدم آن زمان علاقه نداشتم. در فضای دیگری سیر می‌کردم، احساس می‌کردم سینما جای من نیست. حتی به دوستم چارلی [مربی بازیگری او چارلی لاتون] گفتم: آن‌ها در مورد واقعی بودن سینما صحبت می‌کنند، اما واقعیت این نیست. چون همه جای شما سیم وصل است و هر سکانس را هزاربار تکرار کنید! [می خندد].

  • شما و کاپولا چه زمانی با هم آشنا شدید؟

در آن زمان، فرانسیس همان فیلمسازی بود که Zoetrope [شرکت تولید او، American Zoetrope] را داشت و افرادی مانند استیون اسپیلبرگ و جورج لوکاس و [مارتین] اسکورسیزی و [برایان] دی پالما همگی بخشی از همان گروه بودند. به یاد دارم که چند نفر از آن‌ها را دیدم. بعد از اینکه فرانسیس تئاتر من را در برادوی دید، از من خواست به سانفرانسیسکو بروم. سال ۱۹۶۹ بود و  من در برادوی «آیا ببر کراوات می‌بندد؟»  را روی صحنه داشتم. اما تا پیش از آن، هرگز او را ندیده بودم. او در آن زمان «پاتون» را نوشته بود و فیلمنامه‌ای برای داستان عاشقانه‌ای که نوشته بود [که هرگز تولید نشد] برایم فرستاد. می‌خواست مرا ببیند. من باید سوار هواپیما می شدم و به سانفرانسیسکو می‌رفتم- چیزی که اصلا به آن عادت نداشتم- دائم فکر می‌کردم آیا راه دیگری وجود دارد؟ آخر سر نشد و رفتم! پنج روز را با او گذراندم. واقعا روزهای خاص و عجیبی بود هرچند آن فیلم و آن فیلمنامه رد شد!. من یک بازیگر ناشناخته بودم و او چند فیلم ساخته بود از جمله تو الان پسر بزرگی هستی و مردم باران. بنابراین به خانه برگشتم و دیگر خبری از او نشد.

  • تا چه زمانی از او خبری نبود؟

هراس در نیدل پارک هنوز اکران نشده بود. فرانسیس کاپولا  با من تماس گرفت و همان اول کار گفت که قرار است پدرخوانده را کارگردانی کند. من فکرش را هم نمی‌کردم که چطور ساخت پدرخوانده را به او داده‌اند؟

  • فکر نمی‌کردی امکانش وجود داشته باشد که این فیلم را بسازد؟

نمی‌دانم چطور به شما بگویم اما این را بدانید که در آن زمان کتاب پدرخوانده کتاب بزرگی بود. وقتی شما بازیگر هستید، اصلا به این چیزها توجه نمی‌کنید. آنها برای شما اصلا وجود خارجی ندارند. شما در جایی از زندگی خود قرار دارید که قرار نیست حالا حالاها در آن فیلم‌های بزرگ پذیرفته شوید. اما فرانسیس گفت نه تنها قصد دارد آن را کارگردانی کند بلکه از من می‌خواست در فیلمش بازی کنم. هرکاری می‌کردم باورم نمی‌شد. آن هم برای نقش مایکل! فرانسیس پرسید: هستی؟ گفتم بعله بعله! گفت عالی شد!

  • پارامونت به صورت مشخص مخالف این بود که این نقش به شما داده شود.

خب کل بازیگران کاپولا را رد کردند! [می خندد] آنها براندو جیمی کان و باب دووال را هم رد کردند. درگیری عجیب و غریبی وجود داشت.

  • وقتی وارد مرحله فیلمبرداری «پدرخوانده» شدید، در کنار افرادی مانند کان و دووال که تجربه بازی‌های بسیار بیشتری داشتند یا براندو که مورد تحسین شما  بود، قرار گرفتید. چگونه توانستید اعتماد به نفس خود را حفظ کنید؟

به نقش فکر کردم. در آن زمان نمی‌توانستم آن را بیان کنم. اما امروز می‌توانم. در آن زمان با خودم به این فکر کردم که این شخصیتی است که اگر از ناکجاآباد بیاید می‌تواند بسیار موثر باشد. این دیدگاه من برای مایکل بود. وقتی فیلمنامه را خواندم احساس کردم این شخصیت برای من ترسیم شده است.

او با اینکه آنجاست اما زیاد ظاهر نمی‌شود. مثلا آن دیالوگ را یادتان بیاید زمانی که او می‌گوید من می‌روم آن بچه‌ها [سولوزو سلطان مواد مخدر و سروان مک‌کلاسکی افسر پلیس فاسد] را بیاورم، و همه شروع به خندیدن به او می‌کنند.

  • منظورتان این است که مایکل دست کم گرفته می‌شد و این شباهتی بود که بین خودتان و او می‌دید و به کمکتان می‌آمد؟

دقیقا. هرچند بقیخ احساس راحتی زیادی داشتند و همچون برادرهای بزرگ یا حتی مشاورانی برای من بودند. ؟آنها با عشقی وسیع سر صحنه حضور داشتند.

  • آیا لحظه ای در طول ساخت «پدرخوانده» وجود داشت که احساس کرده باشید این فیلم، فیلم مهمی خواهد شد؟

صحنه تشییع جنازه مارلون را به یاد دارید، زمانی که او را زمین گذاشتند؟ غروب شده بود و هوا تاریک شده بود. بنابراین، طبیعتا، خوشحال بودم که می‌توانم به خانه بروم و نوشیدنی بنوشم. من در راه کمپینگم بودم و می‌گفتم خب، امروز خیلی خوب بود. من دیالوگی نداشتم!  قطعا هر روز بی‌دیالوگی برای من روز خوبی است. با خودم گفتم به اردوگاهم برمی گردم.  سر راه، فرانسیس فورد کاپولا را دیدم که روی روی سنگ قبری نشسته بود  و مثل یک نوزاد گریه می‌کرد. به شدت گریه می‌کرد. به سمت او رفتم و گفتم، فرانسیس مشکل چیست؟ چی شده؟ او گفت «دیگر نمی‌گذارند فیلمبرداری کنم و یک سکانس دیگر بگیرم.»  من در آن لحظه با خودم فکر کردم که حتما در فیلم خوبی حضور دارم چرا که کارگردانش اینطور با ذوق و احساس کارش را جلو می‌برد.

  • آیا اخیراً فیلم را دوباره تماشا کرده‌اید؟

نه. شاید دو، سه سال پیش دیده باشم. می‌دانید آخر پدرخوانده از آن فیلم‌هایی است که وقتی شروع به تماشای آن می‌کنید، دیگر نمی‌شود آن را تا انتها تماشا نکرد.

  • وقتی فیلم‌های خودتان را می‌بینید چه احساسی دارید؟

من از تماشای فیلم‌هایی که در آن حضور داشته‌ام لذت می‌برم. گاهی آن‌ها را به دیگران هم نشان می‌دهم و خودم را که در آن بازی کرده‌ام. هرچند پدرخوانده از آن دست فیلم‌هایی است که خودش تماشایی‌ست. با این وجود وقتی متوجه می شوید که چه تعداد از مردم هرگز آن را ندیده‌اند شگفت‌زده می‌شوید.

  • با افرادی روبرو می شوید که از «پدرخوانده» به عنوان یک پدیده فرهنگی یاد می‌کنند اما آن را تماشا نکرده‌اند؟

بله. فقط در مورد آن شنیده‌اند. شما متوجه این مساله می‌شوید. فرق همشهری کین و پدرخوانده را نمی‌دانند. گاهی بهشان می‌گویم من در همشهری کین هم بازی کرده‌ام! مهم نیست چون بهرحال آنها که ندیده‌اند!

پشت صحنه فیلم پدرخوانده

  • سکوت سنگینی در نحوه بازی مایکل در «پدرخوانده» وجود دارد که فکر نمی‌کنم هرگز در دیگر بازی‌های شما، حتی در قسمت‌هایبعدی که نقش او را بازی کردید، آن را دیده باشم. آیا این بخشی از وجود شما بود که از بین رفت یا فقط ماهیت شخصیت بود که آنطور بازی‌اش کردید؟

من فکر می‌کنم که این ماهیت آن شخصیت خاص و تفسیر من از ایفای نقش او بود. نمی‌توانم به شخصیت دیگری فکر کنم که از چنین چارچوبی برایش استفاده کرده باشم. من یک بازیگر جوان بودم – در «بخش سوم» دیگر جوان نبودم، بنابراین مدل بازی تغییر کرد.

  • اما در مقایسه با شخصیت‌های دیگری که شما با آنها نیز شناخته می‌شوید، مثل تونی مونتانا در صورت‌زخمی و…

خب، آن شخصیت، تونی مونتانا، توسط الیور استون نوشته شده و توسط برایان دی پالما کارگردانی شده است، که خواهان واقعیتی بالاتر بود. برایان می‌خواست اپرا بسازد. تنها کاری که لازم بود انجام دهم این بود که از پل مونی تقلید کنم. [می خندد] اما اگر بعد از ظهر سگی ، پدرخوانده یا سرپیکو را بخواهم بررسی کنم، من شباهتی بین آنها و پدرخوانده نمی بینم.

  • شما اولین نامزدی اسکار خود را برای پدرخوانده دریافت کردید، اما در آن سال در مراسم شرکت نکردید. آیا به این دلیل اعتراض می‌کردید که به عنوان بازیگر نقش مکمل نامزد شده‌اید و نه به عنوان بازیگر نقش اول؟

نه، مطلقاً نه. من در آن مرحله از زندگی‌ام بودم که تا حدودی سرکش بودم. این مد آن روزها بود. باب [دنیرو] هم رفتاری مشابه داشت، جورج سی اسکات حتی به مراسم نرفت. [می خندد] مارلون نرفت. مارلون حتی اسکار را هم پس داد. هالیوود آنها را عصبانی کرده بود و این فضا وجود داشت.

  • بنابراین در آن زمان، همه اینها به احساسات‌تان و شهرت رو به افزایشتان کمک می کند؟

من از بودن در آن موقعیت، بودن در آن دنیا، تا حدودی ناراحت بودم. در آن زمان در بوستون [در «ریچارد سوم»] روی صحنه تئاتر کار می‌کردم. اما این یک بهانه بود. فقط میترسیدم به سینما برگردم. من جوان بودم، حتی از سالهای عمرم در بازیگری جوانتر بودم.

  • وقتی برای «بوی خوش زن» برنده اسکار شدید، آیا بخشی از شما هنوز آرزو داشت که برای بازی در نقش مایکل کورلئونه اسکار را دریافت می‌کردید؟

قطعا نه. اگر الان به آن فکر کنم، می‌گویم: مطمئناً، باید برنده می‌شدم! من باید سه اسکار می‌بردم![می خندد] اما حقیقتا فکر می‌کنم که اسکاری که برای بوی خوش زن دریافت کردم، صرفا بابت خودش بود.

  • پس اکنون با ستایشی که برای بازی خود در «پدرخوانده» دریافت کردید – و همچنان دریافت می کنید – راحت هستید؟

آه بله. من عمیقاً به آن افتخار می‌کنم. واقعا از حضور در آن خوشحال هستم. این فیلم، کاری بود که من خیلی خوش شانس بودم که در آن حضور داشته باشم. اما یک عمر طول کشید تا آن را بپذیرم و از آن عبور کنم و راهم را ادامه دهم.

دانلود و تماشای فیلم های آلپاچینو

دانلود فیلم

ادامه مطلب گفتگو با آل پاچینو، بازیگر افسانه‌ای