is_tag

حکایت شنیدنی تاجری که می خواست همیشه دنیا به کام او باشد!

حکایت فلک همیشه به کام یکی نمی گردد: در گذشته بازرگانی ثروتمند در خانه ای بزرگ زندگی می کرد. روزی از روزها که بازرگان در حیاط خانه اش نشسته بود صدای غلام ویژه خود را شنید…..

داستان فلک همیشه به کام یکی نمی گردد

او با ناله می گفت:« قربان بدبخت شدیم؛ زیرا ساعتی پیش قسمتی در بازار آتش گرفته است و همه ی دکان هایمان سوخته اند».

بازرگان که چنین شنید ناگهان با دو دست بر سرش کوبید ولی به ناگاه چیزی به خاطرش آمد و گفت:« خدا را شکر می کنم که نیمی از کالاهایم در شهری دیگر هستند و فردا به این جا می رسند. اینگونه می توانم کمی از خسارت را جبران کنم». فردای آن روز باران شدیدی شروع به باریدن کرد به طوری که تا هنگام غروب بند نیامد.

در این هنگام به بازرگان خبر دادند که بارهایش به همراه کشتی غرق شده اند. بازرگان که این خبر را شنید بسیار ناراحت شد طوری که چندین روز در رخت خوابش بستری شد.از طرفی بدهی های وی بسیار زیاد بودند و بازرگان نمی توانست از پس هزینه های آن برآید. به این ترتیب حتی غلامان و خدمتکارانش هم از خانه ی او رفتند و او را تنها گذاشتند.

پس از مدتی که حال بازرگان بهتر شد و توانست از رخت خوابش بیرون آید دید که از خدمتکارانش خبری نیست و تنها دو غلام ویژه اش در کنار او هستند که البته بازرگان آن دو را نیز مرخص کرد و پس از مدتی خانه و باغ باشکوهش را فروخت و با آن بدهی های خود را پرداخت کرد و با باقیمانده ی پولش راه جاده را در پیش گرفت تا به جایی دور سفر کند.

بازرگان که در جاده گام بر می داشت با دلی پرخون و اندوهگین زیر لب با خود حرف می زد و ناسپاسی می کرد که به ناگاه پایش به سنگی خورد و به زمین افتاد و خون از پایش جاری گشت.بازرگان که بسیار از اقبال خود ناراحت بود به ناگاه شروع به گریه کرد و با خودش حرف می زد و ناله می کرد. جوانی که در آن نزدیکی بود صدای مرد را شنید پس نزدیک او رفت تا به او کمک کند.

حکایت فلک همیشه به کام یکی نمی گردد

جوان با دست های پینه بسته و لباسی کهنه سعی کرد تا زخم بازرگان را پانسمان کند. بازرگان با دیدن دستان و لباس های جوان متعجب به او نگاه می کرد. در این حال بازرگان سفره دلش را گشود و داستان زندگی باشکوهش و رسیدن به این فلاکت و بدبختی را برای جوان تعریف کرد. جوان خوب به سخنان بازرگان گوش داد و سپس آهی بلند کشید و گفت:« به دستان پینه بسته ی من نگاه کن.

آیا باور می کنی که این ها روزی دست های یک شاهزاده بوده باشند؟ شاید تعجب کنی اما این حقیقت دارد و پدرم روزگاری حاکم سرزمینی بود و من هم امید داشتم که روزی به جایش حکمران شوم اما چنین نشد و پیش از آن که من به آن مقام برسم دشمنان پدرم را کشتند و مرا نیز از سرزمینم بیرون راندند.

از آن پس به شهری کوچک پناه بردم و به کارگاه نجار پیری رفتم و پس از چندین ماه که برایش بی مزد کار کردم توانستم حرفه ی نجاری را از او بیاموزم و با سختی بسیار کارگاهی کوچک برای خود دست و پا کنم. اکنون نیز خدا را سپاس می گویم که به این مرحله رسیده ام. تو نیز غصه نخور زیرا فلک همیشه به کام یکی نمی گردد.

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 



دانلود فیلم

ادامه مطلب حکایت شنیدنی تاجری که می خواست همیشه دنیا به کام او باشد!

حکایت زنی که با شوهرش شرط بست که او را لب آب، تشنه ببرد و بیآورد!

داستان شنیدنی حیله زن مکار: یک زن و شوهرى بودند که خیلى همدیگر را دوست مى‌داشتند. روزى پهلوى هم نشسته بودند و از هر درى حرف مى‌زدند تا اینکه صحبت آنها به اینجا کشید که زن مکارتر است یا مرد. زن مى‌گفت: زن مکارتر است و مرد مى‌گفت: مرد مکارتر است. تا بالاخره با هم عهد کردند که هرکدام یک مکرى به‌کار ببرند تا ببینند کدام مکارتر هستند.

داستان شنیدنی حیله زن مکار

زن گفت: اول من مکرم را به‌کار مى‌زنم و بعد تو. مرد قبول کرد و گفت: خیلى خوب و بلند شد رفت دنبال کار خودش. زن برخاست چادر سر خود کرد و یک نوکر همراه او انداخت و رفت در دکان یک نفر بزاز و به بزاز گفت: مخمل بیار، کرپ بیار، اطلس بیار، و هرچه آوردند باز هم گفت بیاورید. هرچه آنها گفتند: خانم حالا شما اینها را بخرید تا باز هم بیاوریم. گفت: اگر نمى‌خواستم که نمى‌گفتم پاره کنید. تا بالاخره به اندازه دویست سیصد تومان پارچه از بزاز پاره کرد وانداخت روى شانه نوکر خود و دست کرد توى این جیب خود و توى آن جیب خود و گفت: هیهات که من کیسه پولم را جا گذاشته‌ام.

من مى‌روم و پارچه‌ها را هم مى‌برم. شما شارگدتان را رانه کنید تا من پول بدهم بیاورد. آنهاهم گفتند: خانم قابل ندارد ( قابل نیست، مهم نیست.) ما شما را هزار تومان هم قبول داریم، و شاگرد آنها را همراه خانم روانه کردند. خانم وقتى آمد توى خانه رفت توى اتاق و آمد بیرون و گفت: اى داد و بیداد که پول توى دو لابچه بوده است و کلید آن‌را آقا با خودش برده است.

برو به آقاى بزاز بگو خواهش دارم خودتان یک ساعت از شب گذشته تشریف بیاورید اینجا تا هم پولتان را بدهم و هم ساعتى با هم خوش باشیم. شاگرد رفت و خانم باز چادر کرد و با نوکر خود رفت در دکان میوه‌فروشى و گفت: به اندازهٔ صد تومان میوه براى من بار بگیرید. اینها هم صد تومان میوه براى او بار گرفتند و دادند دست حمال و نوکر خود. باز خانم دست کرد توى این جیب و آن جیب خود و گفت: اى داد، اى دل غافل که پول همراهم نیاورده‌ام، و کیسهٔ پولم را توى خانه جا گذاشته‌ام. شاگردتان بیاید دم خانه تا پول به او بدهم بیاورد. میوه‌فروش هم قبول کرد و شاگرد خود را همراه خانم فرستاد.

باز خانم رفت توى اتاق و آمد بیورن و گفت: اى داد که پول توى دولاب است و کلید آن را هم شوهرم برده است. به استاد بگو امشب دو ساعت از شب رفته خودتان بیائید تا هم پول بهتون بدهم و هم یک ساعتى با هم خوش باشیم.

داستان شنیدنی حیله زن مکار

همینکه این یکى هم رفت، فوراً خانم دوباره چادر خود را سر خود انداخت و نوکر خود را هم دنبال خود و رفت در دکان یک نفر سقط‌فروش و گفت: اى آقا سقط‌فروش دویست تومان قند و چاى و تنباکو و شمع گچى و صابون بیار. همینکه همه را آوردند و دست حمال و نوکر و دادند باز دست کرد توى جییب خود ‘و همان حقه را سوار کرد’ و توى خانه هم که رفت همان حیله را به‌کار برد و براى سه ساعت از شب رفته عمو سقط‌فروش را دعوت کرد که بیاید و یک ساعتى با هم خوش باشند و پول آن‌را هم بگیرد و برود.

باز وقتى شاگرده رفت خانم چادر کرد و با نوکر خود راه افتاد رفت دم دکان یک نفر بلورفروش دویست سیصد تومان هم اینجا از همه جور اسبابى خرید کرد و داد دست حمال و نوکر خود و همینکه آنها رفتند دست کرد توى جیب خود و گفت: اى داد و بیداد که یادم رفته است کیف پول خود را همراه بیاورم. (ها، علامت تصغیر است ک عوام معمولاً در آخر اغلب اسامى عام اضافه مى‌کنند و مى‌گویند شاگرده، سقط‌فروشه، قصابه و امثال آن.)

یک نفر را بفرستید دنبالم تا پول بدهم بیاورد و با زتوى خانه که رفت همان ‘حقه را جفت کرد’ و گفت: به آقاى بلورفروش بگو چهار ساعت از شب رفته تشریف بیاورید اینجا که هم پولتان را بگیرید و هم یک ساعتى هم خوشمان باشد. این‌هم رفت. زن فوراً فرستاد عقب مخیاط و مخمل‌ها را پرده کرد و کرپ‌ها را روى میزى و لباس، و اطلس‌ها را هم باز لباس کرد و چراغ‌ها و جراها و چل‌چراغ‌ها را هم چه به طاق آویزان کرد و چه توى دور طاقچه‌ها را چید و خلاصه اتاق خود را خیلى قشنگ و مفصل درست کرد.

شام هم که شد چراغ‌ها را روشن کرد و خودش را هم هفت قلم آرایش کرد و لباس‌ها را پوشید و نشست. اتفاقاً فوق‌العاده هم خوشگل بود یک وقت دید یک ساعت از شب رفته صداى در بلند شد. فوراً برخاست و رفت در را باز کرد و دید آقاى بزاز است. خیلى سلام و تعارف کرد و گفت: بفرمائید، خیلى مشرف فرمودید. بزاز دید، به‌به، عجب خانم قشنگى است و عجب اتاق باشکوهی.

نشستند و یک ساعتى با هم خوش بودند و صحبت‌هاى عاشقانه مى‌کردند که یک‌هو ناغافل صداى در بلند شد. زن گفت: اى داد که شوهرم آمد، بنا نبود به این زودى بیاید، حالا شما چکار مى‌کنید؟ بزاز گفت: من که اینجا غریب هستم و کور، نمى‌دانم چکار بکنم… زن گفت: بیائید بروید توى اسن صندوق تا من درش را ببندم. بزاز رفت توى صندوق و زن در آن را بست و دوید در را باز کرد دید آقاى سقط‌فروش است .

با هم آمدند نشستند و ‘دل دادند و قلوه گرفتند’ * و صحبت‌هاى عاشقانه کردند که باز سر ساعت که شد دیدند صداى در بلند شد و باز زن گفت: اى داد و بیداد شوهرم آمد. شما حالا چکار مى‌کنید؟ سقط‌فروش گفت: نمى‌دانم. زن گفت: بیائید بروید زیر پایه این چراغ قایم بشوید. سقط‌فروش جست و رفت زیر پایه چراغ پنهان شد و زن به تندى رفت در را باز کرد دید آقاى بلورفروش است. سلام و تعارف خیلى گرم و نرمى با او کرد و با هزار قر و قر یارو را برد توى اتاق و نشستند باز سرگرم خوشى و صحبت‌هاى عاشقانه شدند که بعد از یک ساعت باز صداى در بلند شد و زن گفت: اى واى خاک به‌سرم.

* عوام کلیه را ‘قلوه’ تلفظ مى‌کنند و منظور از این اصطلاح محلى به‌معنى سخت سرگرم صحبت شدن و از روى قلب با یکدیگر درددل کردن است.

این صداى در زدن شوهرم است، حالا چکار مى‌کنید؟ بلورفروش که مردى محترم بود رنگاز روى او پرید و گفت: من نمى‌دانم، دخیلت، یک کارى بکن که آبروى من نریزد. زن گفت: بروید پشت تاپو قایم بشوید. همینکه بلورفروش قایم شد دوید رفت در را باز کرد و دید آقاى میوه‌فروش است. آمدند نشستند ساعتى که خوش گذراندند دوباره صداى در بلند شد. زن گفت: عجب مرافعه‌اى از دست این شوهرمان داریم، باز آمدش اینکه بنا نبود امشب بیاید، حلاا شما چکار مى‌کنید؟ گفت: چکار کنم، من راهى به‌جائى نمى‌برم.

دخیلتم، یک کارى بکن که ما ‘دک بشویم (آهسته و پنهانى فرار کردن)’ . زن گفت: شما پا شوید بروید توى ننى بچه بخوابید، من رویتان را مى‌اندازم و مى‌گویم بچه خوابیده است. میوه‌فروش همین‌کار را کرد و زن رفت در را باز کرد و دید شوهر او است. خرند* گرفت به حرف زدن و تمامى تفضیلات را براى او گفت و دست آخر هم گفت: که آن یکى کجا است و آن دیگرى کجا.

* به فتح خ و ر و سکون نون و دال در اصطلاح مردم اصفهان قسمتى از حیاط منزل است که آجر فرش شده باشد.

شوهر رفت توى اتاق، دید، به‌به عجب اتاقى که جیا خونه (جبه‌خانه) بگرد پاى او نمى‌رسد و عجب زندگى که هیچ‌وقت به مدت عمر خود به خواب هم ندیده بود. خیلى خوشش آمد وگفت: اى زن اتاقمان را خیلى قشنگ کرده‌ای، فقط عیبى که دارد پایه این چراغ یک قدرى بلد است. اره را بیاور تا پایه‌ آن‌را کوتاه بکنم.

حالا بیچاره عمو سقط‌فروش که زیر پایه چراغ پنهان شده، نه جرأت دارد که بیرون بیاید و نه قدرت که آن زیر بماند و خودش را به دست یک مرگ دردناک بسپارد. هى توى دل خود مى‌گوید یا حضرت عباس، من را از این بند بلا نجات بده، ولى دید هرچه مرد به زن خود مى‌گوید پس چرا معطل هستی، برو اره را بیاور، نمى‌رود تا بالاخره دید یم‌گوید حالا که تو نمى‌روى اره را بیاوری، من یا راه چاقوى جیبى خودم پایه این جراغ را مى‌برم و راستى‌راستى چاقو را درآورد و بنا کرد به بریدن پایه چراغ.

سقط‌فروش از شدت ترس جان خودش ناغافل چراغ را برگرداند و پا به فرار گذاشت. چراغ افتاد و لوله آن شکست. زن و شوهر که این منظره را دیدند بنا کردند به خندیدن و به هم (با هم ـ به یکدیگر) گفتند: شر این یکى که کنده شد و رفتند سر ننی.

مرد گفت: زن امشب که وضعمان به این خوبى است بیا تا بچه راهم بیدار کنیم و یک ساعتى با او بازى بکنیم و خوش باشیم. زن گفت: چکار به بچه داری؟ آخر تا حالا که کسى بچه را از خواب بالا نکشیده است، بیا برویم. مرد گفت: خیر محال است، من باید امشب بچه‌ام را ببینم! رفت پیش و روى ننى را برداشت. عمو میوه‌فروش از درد لابدى خودش را به خواب زد. مرد گفت عجب، زنیکه بیا ببین بچه‌مان چه ریشى درآورده است. برو تیغ دلاکى را بیاور تا ریش او را بتراشم.

زن گفت: اى مرد حالا که بچه‌مان ریش درآورده است، چه لازم که آن‌را بتراشی. معلوم است که خدا خودش برایمان این‌طور خواسته است، چرا بچه را مى‌خواهى اذیت بکنی؟ مرد گفت: باشد، تو برو تیغ را بیاور. و هرچه اصرار کرد زن نرفت و او هم چاقوى خود را درآورد و بنا کرد به یک مو یک مو از ریش بارو کند.

عمو میوه‌فروش دیگر بى‌طاقت شد و یک جیغ خیلى محکمى زد و از توى ننى جست بیرون و پا به فرار گذاشت و حالا فرار نکن که کى بکن (اصطلاحى است در بین عوام که در مورد سرعت فرار یک نفر بیان کنند) بلورفروش وقتى دید این مردک با یکى‌یکى آنها این‌طور رفتار مى‌کند از ترس او بادابادى گفت و از پشت تاپو درآمد و پا گذاشت به فرار و ده برو، و حالا نرو که کى برو! بعد از آن شوهره آمد سر صندوق و رو کرد به زن و گفت: کلید در این صندوق را بده ببینم.

داستان حیله زن مکار

زن گفت: مى‌خواهى چه‌کار کنی؟ مرد گفت: مى‌خواهم دستک حسابم (دفتر حساب سابقاً دفاتر حساب به سیاق نوشته و اکثر به‌صورت ‘بیاض’ صحافى مى‌شد) را دربیاورم. حال نگو شب پیش هم جناق شکسته بودند. وقتى زن دستهٔ کلید را داد شوهر خود و گفت: ‘یاد من تو را فراموش’ مردک تکانى خورد و افتاد و غش کرد.

زنک که خودش هم عمو بزاز را دوست مى‌داشت فوراً در صندوق را باز کرد و گفت: یاالله، بلند شو بزن به چاک الان شوهرم حال مى‌آید (حال آمدن در این مورد به‌معنى به‌هوش آمدن است. به معنى فربه شدن و خشنود شدن نیز به‌کار برود) و تو را مى‌کشد. تو هم از من پول دربیاور نیستی. بزاز گفت: هیچ‌چیز بهتر از جان خودم نیست و پا گذاشت به فرار و ده برو شوهر که دروغى غش کرده بود برخاست و زن و شوهر با هم نشستند به گفتن و تجدید کردن نقل و قضایاى گذشتهٔ امشب و حالا بخند و کى بخند زن به شوهر گفت: حالا جان من بگو: مکر زن زیادتر است یا مکر مرد؟.

شوهر او خندید و گفت: به حضرت عباس مکر زن. من دیگر با این‌صورت چه مکرى مى‌توانم به‌کار ببرم که از مکر تو بالاتر باشد؟

  • حیلهٔ زن مکار (۱)
  • سى افسانه از افسانه‌هاى محلى اصفهان صفحه ۱۶۴
  • گردآورنده: امیرقلى امینى
  •  با مساعدت هنرهاى زیباى کشور سال ۱۳۳۹

*** پایان 

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 



دانلود فیلم

ادامه مطلب حکایت زنی که با شوهرش شرط بست که او را لب آب، تشنه ببرد و بیآورد!

ازدواج لارا خواننده ترک با والیبالیست ایرانی که ۷ سال از او کوچکتر است+ عکس

ازدواج لارا خواننده ترک:  لارا که ۴۳ ساله است با مهدی کریمی که ۳۶ سال دارد ازدواج کرد. این ازدواج سوم خانم خواننده است. لارا خواننده ۴۳ ساله اهل ترکیه که پیش از این دو بار ازدواج کرده بود، این بار با مهدی کریمی والیبالیست ایرانی بر سر سفره عقد نشست. او از ازدواج اول خود یک دختر به نام سیلا نیز دارد.شوهر دوم او فوتبالیست معروف اوکان موردال بود. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر مجله خبری چشمک در مجموعه فیلم و سریال و موسیقی با عکس های ازدواج لارا خواننده ترک همراه باشید.

ازدواج لارا خواننده ترک

لارا خواننده ۴۳ ساله اهل ترکیه که پیش از این دو بار ازدواج کرده بود، این بار با مهدی کریمی والیبالیست ایرانی بر سر سفره عقد نشست. این خواننده مشهور که نام اصلی او فاطما نور کسکین است، با نام هنری خود لارا شناخته می شود. لارا از جمله خواننده هایی است که با عمل های زیبایی گوناگون، ظاهری کاملاً متفاوت پیدا کرده است. او پس از پشت سر گذاشتن ۲ ازدواج ناموفق برای سومین بار «بله» گفت!

لارا دلش را به مهدی کریمی والیبالیست ایرانی باخته و بی سر و صدا بر سر سفره عقد نشست. لارا که عکس های مراسم عروسی‌شان را در صفحه اینستاگرام خود به اشتراک گذاشت، نوشت:

«خیلی خوشحالم که مردی مثل تو دارم و میدونم که تو من رو به خاطر همین که هستم دوست داری…

خیلی خوشحالم که تو رو شناختم.. به گزارش وقت صبح او نوشت به خاطر تمام قدم هایی که بدون تردید برداشتم و به خاطر داشتن تو در زندگیم خیلی خوشحالم…

دیروز من، امروز من، فردای من… من تو رو بیشتر از هر چیزی و هر کسی دوست دارم.»

بیوگرافی کوتاه لارا

در ۱۹ مارس ۱۹۷۹ در خانواده‌ای موسیقی‌دان در قرق‌قلعه متولد شد. بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان به‌عنوان مهماندار در آلانیا کار کرد. آلبوم اول لارا ۵ ژوئن ۲۰۰۳ منتشر شد. این آلبوم به نام نور با لیبل اوزان موزیک به بازارهای موسیقی عرضه شد. در ۲۷ مهٔ ۲۰۰۵ با آلبوم دومش به نام مرد مردانه تقریباً ۱۰۰ هزار نسخه فروخت.

این آلبوم در چهارمین جوایز موسیقی مویاپ جایزهٔ آلبوم طلایی را کسب کرد. در ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۰۸ آلبوم سومش به نام یادگار[پ] را منتشر کرد. در ۲۰۱۰ آلبومی متشکل از چهار قطعه به نام بفرست را منتشر کرد. در سال ۲۰۱۴ همراه موتلو گنچ دوئتی به نام «مسابقه چند چند» و در سال ۲۰۱۵ تک‌آهنگی به نام «فقط به خاطر تو» را منتشر کرد.

در سال ۲۰۱۷ تک‌آهنگ «[لباس] خیانت پوشیده‌ای» و در سال ۲۰۲۰ تک‌آهنگ‌های «وداع اجباری»[و «عالم مجازی» را به بازار عرضه کرد. در سال ۲۰۲۲ تک‌آهنگ «تابستان بعدی»را عرضه کرد.

عکس های ازدواج

 

 

 

ازدواج لارا خواننده ترک

 

 

دانلود فیلم

ادامه مطلب ازدواج لارا خواننده ترک با والیبالیست ایرانی که ۷ سال از او کوچکتر است+ عکس

وقتی یک نفر به سراغ سینمای اجتماعی می‌رود، می‌گویند او مرض دارد!



کاظم دانشی، نویسنده فیلم سینمایی «بی‌بدن» در برنامه «هفت» شبکه نمایش در پاسخ به سوال بهروز افخمی که سوژه‌های جنایی را چطور پیدا می‌کنی؟ گفت: بنظرم در هر ژانری آن فیلمی خوب است، که بتواند بفروشد. یعنی فیلم تماشاچی داشته باشد. علاقه اصلی‌ام ژانر هیچکاک است. تا زمانی که اجازه بدهند قصه‌هایی را که دوست دارم بنویسم، با این ژانر ادامه می‌دهم. بالاخره هرکس تا یک حدی صبر دارد. شاید من هم از یک جایی به بعد کم بیاورم. تا الان برای آن دو فیلمی که کار کردیم، زیاد جنگیدم. 

دانشی در پاسخ به این سوال که آیا می‌دانی آنقدر ژانر یا مستند جنایی در بازار خارج پر فروش است، که هر پخش‌کننده‌ای طرح شما را برای پخش پیش خرید می‌کند، توضیح داد: ما همیشه می‌خواستیم در مسیر قانون حرکت کنیم. وقتی وارد این مسیر می‌شویم، سختی‌های خودش را دارد. ویژگی مهم ژانر جنایی آموزشی بودن آن است. این ژانر برای خانواده‌ها بُعد آموزشی و پیشگیری از وقوع جرم دارد.

نویسنده فیلم سینمایی «بی‌بدن» درباره ورودش به این ژانر افزود: من چند سالی مستند جنایی کار می‌کردم و با خیلی از این سوژه‌ها سروکار داشتم. بعضی از این سوژه‌ها را در فضای مستند کار کردم و برخی دیگر صرفاً شامل کار‌های پژوهشی بوده است. 

وی درباره کنجکاوی مردم به حوادث و جنایات و جذابیت‌های درام جنایی گفت: بعضی وقت‌ها ترس مدیریت مانع پخش فیلم‌های جنایی می‌شود. همه می‌خواهند رویدادی را بی‌حاشیه برگزار کنند. اگر بخواهد برخورد‌ها به همین شکل ادامه یابد، چیزی از سینمای اجتماعی باقی نمی‌ماند. آنقدر هزینه‌های تولید بالا رفته، که دو دوتا چهارتای سینمای اجتماعی جواب نمی‌دهد. به همین دلیل همه به سمت فیلم‌های کمدی می‌روند؛ چون راحت‌تر می‌توانند سرمایه‌گذار برای فیلم جذب کنند، پروانه بگیرند و راحت هم اکران می‌شود.

به گفته وی، وقتی یک نفر به سراغ سینمای اجتماعی می‌رود، همه می‌گویند او یک مرضی دارد و می‌خواهند مراقبش باشند. باید بگذارند فیلمساز کارش را بکند. امثال شورای پروانه ساخت برای نظارت در فیلمنامه‌ها کافی است. اینکه تمام مراکز بخواهند فیلم را فیلتر کنند، جان فیلم را می‌گیرند.

دانلود فیلم

ادامه مطلب وقتی یک نفر به سراغ سینمای اجتماعی می‌رود، می‌گویند او مرض دارد!

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم


عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود 

دراین پست، عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود را مرور می‌کنیم. مجموعه تلویزیونی او یک فرشته بود بـه کارگردانی آقای علیرضا افخمی ساخته شده و محصول سال ۱۳۸۴ می‌باشد. این سریال یکی از پربیننده ترین مجموعه های تلویزیونی دهه ۸۰ می باشد. دراین سریال بازیگران محبوبی از جمله زنده یاد حسن جوهرچی و بهاره افشاری ایفای نقش داشته اند. در ادامه بیشتر صحبت میکنیم.

 

درباره سریال او یک فرشته بود

 سریال «او یک فرشته بود» ۱۷ سال پیش در ماه مبارک رمضان پخش می ‌شد. سریال او یک فرشته بود یک مجموعه تلویزیونی ایرانی بـه کارگردانی علیرضا افخمی اسـت کـه در رمضان ۱۳۸۴ از شبکه دو پخش شد. این سریال در ژانری جدید در تلویزیون ایران بنام ماورایی ساخته شده بود. نویسندگی این سریال را آقای علیرضا کاظمی پور بر عهده داشته اسـت.

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

تعداد قسمت ها

این مجموعه در ۱۹ قسمت ساخته شده اسـت.

 

داستان سریال او یک فرشته بود

موضوع داستان بدین ترتیب اسـت کـه بهزاد طی ماجرایی با زنی تصادف می کند و وی را بـه خانه می‌آورد. بتدریج حرکات عجیبی از این زن کـه فرشته نام دارد، سر می زند. از سوی دیگری در قالب مردی بنام سرابی سعی در سردرگم نمودن بهزاد دارد. نهایتاً فرشته موجب میشود کـه بهزاد و همسرش رعنا تا پای طلاق بروند و حتی بـه بهزاد پیشنهاد ازدواج میدهد.

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

اما پس از مدتی بهزاد با توجه بـه رهنمودهای روحانی محل و سخنان فرزندانش متوجه میشود کـه فرشته، شیطان «ابلیس» اسـت. او پسرش را در حالیکه فرشته قصد کشتن وی را دارد، نجات میدهد. سپس بـه درگاه خدا توبه کرده و از گناهانش اظهار پشیمانی میکند.

 

زمان پخش از شبکه آی فیلم

درمورد زمان پخش سریال او یک فرشته بود از شبکه آی فیلم باید بگوییم کـه این مجموعه هر شب ساعت ۱۲ از شبکه آی فیلم پخش می شود و تکرار آن نیز در ساعت های ۸ صبح و ۴ بعدازظهر خواهد بود.

 

بازیگران سریال او یک فرشته بود

همانطور کـه در بالا هم گفتیم، بازیگران محبوبی دراین مجموعه ایفای نقش داشته اند. زنده یاد حسن جوهرچی، مریم کاویانی، بهاره افشاری، مرتضی ضرابی، ثریا قاسمی، رضا توکلی، ایلیا شهیدی فرف فاطمه غلامی و امیرمحمد زند بازیگران این مجموعه هستند.

 

عکس های بازیگران سریال او یک فرشته بود

 

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

مرحوم حسن جوهرچی در نقش بهزاد طاهری

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

مریم کاویانی در نقش رعنا و همسر بهزاد

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

بهاره افشاری در نقش فرشته «شیطان»

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

مرتضی ضرابی در نقش سرابی «شیطان»

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

ثریا قاسمی در نقش عزیز، مادر بهزاد

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

رضا توکلی در نقش حاج آقا معتمدی

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

ایلیا شهیدی فر در نقش میثم، پسر بهزاد و رعنا

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

امیرمحمد زند در نقش دایی حامد، برادر رعنا

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

حسین چنگی در نقش مالک برج های در حال احداث

عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

امیر میهن زاد در نقش جوان جویای کار

 

عوامل سریال او یک فرشته بود

کارگردان: علیرضا افخمی

نویسنده فیلمنامه: علیرضا کاظمی پور

طراح صحنه و لباس: محمد گنجعلی

طراح گریم: نوید فرح مرزی

برنامه ریز: مهدی قپانی

دستیار اول کارگردان: اکبر نصیری

منشی صحنه: آرزو نیکپور

جلوه های ویژه: محسن روزبهانی

تیتراژ: ساسان توکلی فارسانی

عکاس: محمد فوقانی

آهنگساز: آریا عظیمی نژاد

تدوین: امیر ادیب پرور

مدیر تولید: شهرام دانش پور و حسن خضرآبادی

 

ادامه مطلب عکس و اسامی بازیگران سریال او یک فرشته بود + زمان پخش از آی فیلم

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او


بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی و همسرش 

دراین پست بیوگرافی محیا دهقانی بازیگر جوان و زیبای کشورمان را مرور میکنیم. اینروزها خانم محیا دهقانی یکی از محبوب ترین بازیگران تلویزیون میباشد. وی با بازی در سریال پایتخت دیده شد و سپس با بازی در سریال نجلا ۲ بـه اوج شهرت و محبوبیت خود در میان مخاطبان تلویزیون ملی دست یافت. اگر علاقه دارید تا بیشتر با این بازیگر آشنا شوید و تصاویر جدید او را ببینید، در ادامه با مـا همراه باشید.

 

محیا دهقانی کیست؟

محیا دهقانی متولد ۲۴ دی ۱۳۷۰ در تهران هنرپیشه سینما، تلویزیون و تئاتر می‌باشد. وی دارای مدرک بازیگری میباشد وی مدرک آزاد بازیگری خودرا از داریوش محترم دریافت کرد. او نخستین بار با بازی در فیلم «شیار ۱۴۳» بـه سینما وارد شد و سریال تلویزیونی «قهر و آشتی» نخستین تجربه وی در تلویزیون میباشد. وی هم چنین در سریال پایتخت۴ در نقش «سوسن» ظاهر شد.

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

او در فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» بـه کارگردانی محمدحسین مهدویان در نقش «فریده» شخصیت اصلی زن فیلم را بازی کرده‌ اسـت. خانم دهقانی برای بازی در فیلم کوتاه «باهر» بـه کارگردانی «حسن آخوندپور» موفق بـه دریافت جایزه «بهترین بازیگر زن» در نهمین جشنواره فیلم‌های ایرانی – سان‌فرانسیسکو شد. او در سریال هم سایه بـه کارگردانی آقای غضنفری نیز حضوری پررنگ داشت.

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

همبازی شدن او با هنرپیشه های با سابقه و با تجربه باعث شده اسـت تا او پله های موفقیت را خیلی زود طی کند و نام و چهره اش در میان اهالی سینما شناخته شود. لازم بـه ذکر اسـت کـه وی از نوجوانی در سریال قهر و آشتی بازی کرده و سابقه ایفای نقش در سن کم را در کارنامه خود دارد. یکیدیگر از سوابق مهم خانم مهیا دهقانی درخشندگی در فیلم سنیمایی لیلاج می‌باشد.

 

تحصیلات محیا دهقانی

رشته تحصیلی مـن ادبیات نمایشی یعنی همان نویسندگی اسـت. خیلی دوست دارم انچه راکه خودم می‌نویسم و چیزهایی کـه دوست دارم بنویسم رابه اجرا در بیاورم، ولی واقعا موقعیت ساختن آنرا ندارم. تنها چیزی کـه فکر میکنم یک روز دغدغه مـن باشد، این اسـت کـه چیزهایی راکه خودم مینویسم را خودم بسازم و این کـه حول و حوش یکسال اسـت کـه در گروه نماهنگ کار دوبله میکنم. در حال حاضر غیر از بازیگری و دوبله کار دیگری انجام نمی‌دهم.

 

ازدواج و همسر محیا دهقانی

درمورد وضعیت تاهل محیا دهقانی باید بگوییم کـه او مجرد می‌باشد. او درمورد ازدواج می‌گوید: کلا مقوله ازدواج برای جوان های این نسل خیلی سخت شده اسـت و بنظر اینطور نیست کـه بگوییم فقط برای این قشر شرایط سختی اسـت، اما مردم این کـه شغل همسرشان بازیگری اسـت را خیلی سخت می پذیرند کـه دراین شغل فعالیت داشته باشد و بالاخره متفاوت و سخت تر اسـت.

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

اولویت های زندگی محیا دهقانی

اولویت زندگی مـن بعد از کار این اسـت کـه دوست دارم یک همسر خوب باشم و بعد یک مادر خوب. این ایدئولوژی ای اسـت کـه برای نسل خودم و برای آینده درنظر دارم.

 

محیا دهقانی چگونه بازیگر شد؟

از بچگی بـه این شغل علاقه داشتم. ولی نمی‌دانستم کـه این شغل یعنی بازیگری و بازی کردن در تئاتر، در ۶-۵ سالگی برای هم دوره ای هایم بازی و حتی برای فامیل و اقوام اجرا میکردم. جلوی خانواده تقلید از شخصیت ها را انجام می دادم و این ریشه در بچگی مـن داشت. از سال ۸۲ و از طریق خانواده پیگیر این حرفه شدم و متوجه شدم درون مـن این استعداد و علاقه بـه بازیگری وجوددارد. در نهایت انچه در درون مـن بود را پیگیری کردم.

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

مهم‌ترین نکته در بازیگری، بیان و بدن اسـت. استعداد و پردازش بـه احساسات و تخیلات و تربیت کردن عناصری کـه بازیگر لازم دارد، بـه اضافه آن چهره فتوژنیک و نه زیب.، چون زیبایی بـه این معنا نیست کـه شـما بینی خودتان را عمل کنید. زیبایی فتوژنیک، زیبایی شناسی دارد و آن چیزی نیست کـه آدم های عادی فکر می‌کنند کـه چون زیبا هستند، باید بازیگر شوند.

 

نظر محیا دهقانی درباره بازیگری خودش

مـن خودم را جزو خوش چهره ها و یک دختر خیلی زیبا نمیبینم. نه این کـه اعتماد بـه نفس نداشته باشم، چون اعتماد بـه نفس دارم. اما فکر میکنم تمام فیلم هایی هم کـه بازی کرده ام، زیبایی خاص خودم را گرفته اند. یعنی زیبایی اصلی مـن هم توسط گریم دیده نشده اسـت. یا نقش یک دختر شهرستانی را بازی کرده ام یا کاراکتری کـه از ظاهر عادی خودم در جامعه عمومی خیلی دور بوده اسـت.

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بـه علاقه مندان بازیگری میگویم، هم تجربه کسب کنند و هم بـه صورت علمی آنرا دنبال کنند. باید بـه آکادمی، دانشکده و کلاس های بازیگری بروند، البته کلاس هایی کـه چیزی بـه انها اضافه کند. خیلی از بازیگرهایی کـه امروز یا در گذشته داشته ایم، شاید موفق بوده اند و موفق باشند. ولی مـن می‌گویم اگر قرار اسـت یک بازیگر کامل باشید، باید هردو وجه را داشته باشید.

 

عکس های محیا دهقانی

در آخر نیز، تصاویر جدید محیا دهقانی بازیگر زیبای کشورمان را میبینیم. اگر تمایل دارید تا تصاویر بیشتری از او را تماشا کنید، مـا پیشنهاد می‌کنیم کـه بـه پیج اصلی محیا دهقانی در اینستاگرام مراجعه کنید. مـا لینک پیج او را در پایان همین مطلب قرار داده ایم.

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

پیج اینستاگرام محیا دهقانی mahyadehghani70@

 



ادامه مطلب بیوگرافی محیا دهقانی + عکس های جدید محیا دهقانی و همسرش و اینستاگرام او

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید


بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

بیوگرافی  و عکس های امیرحسین آرمان

امیر حسین آرمان کیست؟ خواننده ای که بازیگر شد و بازیگری که با بازی در سریال های ممنوعه و مانکن به اوج شهرت رسید. امیرحسین آرمان زاده سال ۱۳۶۱ است، او سال ۱۳۸۲ وارد دنیای خوانندگی شد و یک سال بعد به دعوت حسن فتحی وارد دنیای بازیگری شد. امیرحسین آرمان هم اکنون یکی از ستاره های سینما و تلویزیون داخل کشور می باشد، در ادامه به طور کامل با او آشنا می شویم.

 

بیوگرافی امیرحسین آرمان

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

امیرحسین آرمان متولد سال ۱۳۶۱ و آبان ماهی است، او دیپلم تجربی دارد و در دانشگاه طراحی دکوراسیون داخلی و روانشناسی خوانده است. امیرحسین آرمان به زبان انگلیسی مسلط است، او برای بازی در فیلم برف روی شیروانی داغ برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد و برای انتشار دو آهنگ خواستنی و ترفند نامزد دریافت جایزه بهترین قطعه پاپ در جشن موسیقی ما شده است.

 


 

تحصیلات امیرحسین آرمان

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

در دوران دبیرستان در رشته علوم تجربی تحصیل کرده، اما قلباً دوست داشته هنر بخواند. بعد از کنکور در رشته زبان قبول می شود اما وارد این رشته نمی شود، بعد از دوران سربازی روانشناسی می خواند و آن را هم رها می کند تا اینکه در رشته طراحی دکوراسیون داخلی موفق به دریافت مدرک کارشناسی می شود.

 


 

ازدواج و همسر امیرحسین آرمان

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

او ازدواج نکرده و مجرد می باشد. می گوید به عشق اعتیاد دارد اما هنوز رمز ازدواج را کشف نکرده، به نظر امیرحسین آرمان باید در سنی ازدواج کنید که عشق واقعی برای تان بوجود آمده باشد.

 


 

امیرحسین آرمان چگونه بازیگر شد؟

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

او در سال ۱۳۸۱ وارد کلاس های آزاد بازیگری شده و شاگرد مرحوم مصطفی اسکویی بوده است، در سال ۱۳۸۲ وارد دنیای موسیقی می شود و به همراه امیرعلی بهادری تیتراژ برنامه فرمول یک علی ضیا را اجرا می کنند. او در سال ۱۳۸۳ به دعوت حسن فتحی در فیلم  ازدواج به سبک ایرانی بازی می کند و بعد از آن تماما وارد دنیای بازیگری می شود.

 


 

امیرحسین آرمان بازیگری تحصیلات نمی خواهد

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

او اعتقاد دارد برای بازیگر شدن باید ذات بازیگری را داشت. می گوید تکنیک آموختن خوب است اما برای بازیگری الزامی نیست! بازیگران موفقی هستند که اصلا وارد کلاس های بازیگری نشده اند. رکن اصلی داشتن توانایی بازیگری است نه صرفا علاقه به بازیگری. موفقیت وقتی بدست می آید که از دید تماشاگر بازی دلچسب و جذابی داشته باشید.

 


 

ملاک امیرحسین آرمان برای انتخاب نقش

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

او می گوید: باید نقش را شناخت و با آن ارتباط برقرار کرد و هرکسی باید طبق ایده آل خودش جلو برود، مثلا بازی در تلویزیون برای کسی که با کارهای سینمایی شناخته می شود یک ریسک بزرگ است، یا تو را خیلی بالا می برد یا چهره ات را به کلی خراب می کند، به همین جهت هرکسی باید نقشی را بازی کند که در آن بهترین باشد نه هر نقشی!

 


 

علاقه امیرحسین آرمان به کار اکشن

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

او بیشتر به کارهای جدی و اجتماعی علاقه دارد اما در کنار آنها دوست دارد در یک کار اکشن هم بازی کند، اما نه کارهای اکشن داخلی! از نظر او ژانر اکشن در داخل کشور بیشتر کمدی است تا اکشن، منظور او از اکشن، چیزی است که با استاندارد جهانی برابری کند. 

 


 

امیرحسین آرمان چه کارها و بازیگرانی را دوست دارد؟

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

بیشتر فیلم نگاه می کند اما اگر سریال پرطرفداری باشد هم تماشا می کند، بریکینگ بد را خیلی دوست داشته. طرفدار برد پیت، آل پاچینو و مرحوم هیث لجر است. او پیشنهادهایی از سینمای خارج از کشور داشته اما قبول نکرده است.

 


 

نکات جالب در مورد امیرحسین آرمان

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

پیشنهاد شبکه جم را رد کرده است. زیاد زیرآب او را می زنند. زندگی در تهران عصبی اش می کند. با بازیگران خواننده آهنگی نمی خواند. موسیقی اولین دغدغه اوست، البته اگر مردم دوست نداشته باشند دیگر نمی خواند. دوست ندارد در نقش آدم های خجالتی و مظلوم بازی کند. اهل ورزش است. دوست دارد روزی خودش فیلم بسازد و درآخر: می گوید عشق را تجربه کرده!

 


 

صفحه اینستاگرام امیرحسین آرمان

بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید | عکس و نکات خواندنی

آدرس صفحه اینستاگرامی امیرحسین آرمان amirarman@ می باشد، او بیش از ۱٫۱ میلیون دنبال کننده دارد و تاکنون نزدیک به ۳۰۰ پست در صفحه خود به اشتراک گذاشته است. 

 

اختصاصی از بخش بیوگرافی بازیگران سایت پارس ناز

 

ادامه مطلب بیوگرافی امیرحسین آرمان با او بیشتر آشنا شوید