is_tag

مقایسه آثار شاعر زن از دیدگاه فکری و محتوا با شاعر مرد (معاصر)


مقایسه آثار شاعر زن از دیدگاه فکری و محتوا با شاعر مرد (معاصر)

 

ادبیات فارسی حضور زنان را چه گونه در خود پذیرفته است؟ زنان چه فعالیت و تأثیری در ادب پارسی داشته‌اند؟ و تأثیر زنان در پایه‌گذاری، پیشرفت و دگرگونی های شعر معاصر فارسی، این مهم ترین جلوه ی ادبی زبان فارسی، چه گونه بوده است؟

 

با یک دید کلی، پس از ناصرالدین شاه قاجار دگرگونی های چشمگیری در موقعیت و عملکرد زنان ایران پدید آمد، به گونه ای که هم‌اکنون زن ایرانی امتیازهای چشمگیری به دست آورده و از اعتبار و موقعیتی بسیار ممتازتر از گذشته برخوردار شده است و تقریبن همدوش و همراه مرد ایرانی در مراکز علمی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی و حتا گاه نظامی حضوری فعال دارد.

 

دخالت زنان و تأثیر آنان در آراستن صحنه‌ها و ایجاد حوادث داستان های عامیانه در دوران های گوناگون به یک پایه نیست. در روزگاری که زنان در کارهای اجتماعی شرکت می‌جستند و در زندگی روزمره دخالتی قوی و فعالانه داشتند، طبعن در داستان ها اهمیت بیش تری می‌یافتند و در هر دوره ای که زنان به پشت پرده ی‌ انزوا رانده می‌شدند و از دخالت در کارهای اجتماعی باز می‌مانند، از اهمیت و تأثیر آنان کاسته می‌شد.

 

زنان در حوزه ی داستان‌نویسی حضور چشمگیری نداشته‌اند، مگر در زمان معاصر، بنابراین تأثیر اصلی و بزرگ زنان در ادبیات بیش تر در عرصه ی شعر بوده است.

 

در این مقاله از گروه سرگرمی ایران ناز با بررسی شعر زنان (پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، طاهره صفارزاده) که هر کدام تقریبن به دوره‌ای از دگرگونی های اجتماعی ایران تعلق دارند، به وجوه افتراق و اشتراک آنان با شعر مردان معاصرشان (محمدتقی بهار، سهراب سپهری، علی موسوی‌گرمارودی) پرداخته و از بررسی این مقایسه به سطح فکری شعر شاعران مرد می‌پردازیم.

 

به عبارتی تفاوت شعر زن با شعر مرد که آیا احساسات ویژه ای مثلن احساسات ملی‌گرایانه، مذهبی، اعتقادی و … دارد. خوش‌بین است یا بدبین، تلقی او نسبت به مسایلی مانند مرگ، زندگی، عشق، صلح و جنگ … چه گونه است؟ آیا اثر او درونگرا و ذهنی است یا برونگرا و عینی، با بیرون و سطح پدیده‌ها تماس دارد یا به درون و عمق پرداخته است؟ فردگرا است یا عشق‌گرا …

 

وجه تمایز تصویری و عاطفی شعر زنان با مردان

چه جنبه‌ها و ابعادی شعر زنان را از شعر مردان جدا می‌سازد و آیا این ابعاد در شعر شاعر زن فارسی در تمام دوره‌ها دیده می‌شود یا خیر؟

 

حقیقت مطلب این است که در موضوع های شعری از قبیل وصف، مدح، پند و اندرز شباهت های زیادی میان شاعران زن با شاعران مرد دیده می‌شود؛ این شباهت ممکن است به دلیل تقلیدی بودن شعر زنان و یا اصلن به دلیل ویژگی های خود این موضوع ها باشد که تصویر و زبان و لحن و عاطفه ی مشابهی را می‌طلبد.

 

در این نوع شعرهای شاید بتوان گفت «مهم ترین عامل شناخت شعر زنانه از شعر مردانه را باید در نحوه ی اندیشه و نگرش جست و جو کرد» نه «تصاویر و زبان حتا اگر زبان صد در صد مردانه باشد.»

 

به جز شیوه ی تفکر، به نظر می‌رسد تنها حوزه‌ای که می‌توان در آن شعر زنانه را از شعر مردانه تشخیص داد، حوزه ی غزل و شعرهای عاشقانه است؛ زیرا این جاست که احساسات و عواطف در حیطه ی شخصی جلوه می‌کنند و می‌توان جنس گوینده ی‌ آن را تعیین کرد.

 

چنان به نظر می‌رسد که زن از میان رشته‌های گوناگون ادبی فقط در قسمت های مکاتبه، غزل سرایی و رمان‌نویسی توانسته است به کمال هنرنمایی کند و در درام‌نویسی، انتقاد ادبی، مقاله‌نویسی و سرودن شعرهای رزمی و هجایی ابدن نام مهمی از خود بر جای نگذاشته است.

 

زیرا همین شکل های ادبی هستند که احساسات شخصی انسان را نمایان می‌سازند و بخش عمده ی زندگانی زن هم آمیخته به عشق و نتیجه ی احساسات است.

 

اما آیا عواطف ویژه ی زنان در شعر فارسی بازتاب روشنی دارد؟

برای پاسخ گویی به این پرسش به تر است نخست به معنای عاطفه نظری بیافکنیم؛ منظور از عاطفه، اندوه یا حالت حماسی یا اعجابی است که شاعر از رویداد حادثه‌ای در خویش احساس می‌کند و از خواننده یا شنونده می‌خواهد که با وی در این احساس شرکت داشته باشد.

 

نمی‌توان به یقین پذیرفت که امکان آن باشد که هنرمندی حالتی عاطفی را به خواننده خویش منتقل کند؛ بی‌آن که خود آن حالت را در جان خویش احساس کرده باشد. به استناد به همین موضوع مطلب را پی‌می‌گیریم و در بخش‌های بعدی به اجمال تفاوت‌های شعری زن و مرد را بیان خواهیم نمود.

 

پروین اعتصامی

از آن جا که تاریخچه ی زندگی پروین در این مقاله نمی‌گنجد، روند اصلی موضوعی را که همان محتوا و بنمایه ی شعرهای او از لحاظ فکری است دنبال می‌کنیم.

 

پروین در قطعه های خود، مهر مادری و لطافت روح خویش را از زبان پرندگان، از زبان مادران فقیر، از زبان بیچارگان بیان‌ می‌کند. گاه مادری دلسوز و غمگسار است و گاه در اسرار زندگی یا ملای روم و عطار و جامی مقامی دارد.

 

او بیش تر نگران وظایف مادری است وقتی از اندیشه‌ها خسته می‌شود، به یاد لطف خدا می‌افتد و قطعه لطف حق را مردانه می‌سراید و خواننده را با حقایق و افکاری بالاتر آشنا می‌سازد،

 

و در همان حال نیز از وظیفه ی مادریش دست بر نمی‌دارد و باز هم مادری است نگران نفس، اهریمن را که روح آریایی با آن وجود دوزخی کینه دارد، همه جا در کمین جان پاک آدمی می‌داند، تشکیل خانواده ی مهربان و سعادت آرام و بی‌سر و صدا را نتیجه ی زندگی می‌پندارد.

 

دکتر یوسفی می‌نویسد: «شعر پروین از لحاظ فکر و معنی بسیار پخته و متین است، گویی اندیشه‌گری توانا حاصل تأمل و تفکرات خود را درباره انسان و جنبه‌های گوناگون زندگی و نکات اخلاقی و اجتماعی به قلم آورده.

 

بی‌گمان او در این باب از سرچشمه افکار پیشنیان نیز بهره‌مند شده است اما نه آن که سخنش رنگ تقلید و تکرار پذیرفته باشد، بلکه در اندیشه و طرز بیان از اصالت برخوردار است.»

 

پروین زنی مطیع و فرمان بردار و عفیف و پاک و صمیمی است، ولی در عین حال سخت دربند دوگانگی خیر و شر، قوی و ضعیف، غنی و فقیر و پادشاه و گداست.

 

تخیلش از طریق زبان اشیاء و حیوانات کار می‌کند. ولی هرگز به در هم ریختن یادهای گوناگون حافظه و از میان برداشتن دیوارهای زمانی و مکانی یادها، توجهی ندارد. شعرش هیجان‌انگیز، پرشور و حال، اعجاب‌انگیز و تکان دهنده نیست.

 

یکی از بارزترین ویژگی های شعرهای دیوان او این است که در آن ها خبری از مسایل عیاشی و عاشقانه که شعر فارسی سرشار از آن است، نیست، او بیش تر به این مسایل پرداخته که به هم میهنان خود یاد بدهد تا چه گونه یک زندگی پاک و عاقلانه و سعادتمند را دنبال کنند. شعرهای او بیش تر آموزشی است.

 

مدار اندیشه ی پروین بر کار و کوشش، مذهب، رنج و غم مردم می‌چرخد، هر چند که به اقتضای روح لطیف و خواهرانه‌ای که داشته و چه اقتضای زمان، به سیاست و مسایل جاری آن نپرداخته است و قلمرو شعری او به مکان زمان و حوادث ویژه ای محدود نیست.

 

پروین در شعرهایش چند باری بیش تر به عشق اشاره نکرده، لکن نه آن عشقی که در مکتب لیلی و مجنون درس می‌دادند. عشقی که جور یار و زردی رخسار و … آن نبود.

 

منظور شاعر عشق الاهی و به دور از عشق‌های مادی است، به همین سبب در هیچ کجای آن، شعری که مصاحبت مردی در آن آرزو شده باشد نمی‌بینیم و این آرزوها برای پرنده و چرنده ی این دفتر هم مفهومی ندارد.

 

کتاب عشق را جز یک ورق نیست

در آن هم، نکته‌ای جز نام حق نیست

 

مقامی که پروین برای زن قایل است، و آن را بارها در شعرهایش مطرح می‌سازد، بسیار بالاتر از مقامی است که مدعیان تجدد برای زن مسلمان ایرانی در نظر داشته و پیشنهاد و تحمیل کرده‌اند، زن شعر پروین چون خود او موجودی قدسی، سازنده، مستحق و قادر به دانا شدن و آفرینش نیکی‌ها و پروردن فرزندان برومندی است.

 

وی حقوق زن و مرد را یکسان می‌داند در حالی که بیش تر شاعران مرد این حق را یکسان بیان نکرده‌اند.

 

چه زن، چه مرد کسی شد بزرگ و کامروا که داشت میوه‌ای از باغ علم، در دامان

 

و یا در قطعه ی نهال آرزو تفاوت میان زن و مرد را در دانستن می‌داند:

 

به که هر دختر بداند قدر علم آموختن

تا نگوید کس، پسر هشیار و دختر کودن است

 

از این رو خلاصه ی موضوع همه ی قصیده های پروین با توجه به دسته‌بندی محتوا به صورت زیر ارایه می‌شود:

 

۱٫ خلاصه ی موضوع همه ی قصیده های پروین پند و اندرزهای اخلاقی، دوری از دنیا، هوشیاری در مقابل فریب کاری جهان، زودگذر بودن عمر، نکوهش تن و در مقابل آن تجلیل از روح و روان و عقل و فضل و هنر است و در همه ی این ها پروین مانند حکیمی پیر و با تجربه با خواننده ی شعرهای خود گفت و گو می‌کند.

 

۲٫ در قسمت قطعه های تمثیلی هم پیام پروین به این صورت است: داشتن قدرت شناخت ارزش ها، یکرنگی با دیگران و دوری از نفاق و بدگویی نسبت به دیگران، کمک به بیچارگان و دوری از دنیا.

 

۳٫ در قسمت مثنوی ها هم این پیام ها به چشم می‌خورد: رعایت حقوق دیگران و کمک به ناتوان، وقت‌شناسی، و تجلیل از علم و هنر.

 

۴٫ در تنها غزل دیوان نیز با این که دارای مضمونی اجتماعی است، بلافاصله پس از چند بیت به مطالبی چون پند و اندرز و یا کاشتن و درو برخورد می‌کنیم.

 

به تدریج در شعرهای پروین، آثار مناشقه های اجتماعی و عدم هماهنگی میان ثروت و فقر به چشم می‌خورد. از مسایل قابل توجه در مورد شعرهای پروین این است که مضمون های عاشقانه در شعرها نمودی آن چنانی ندارد و اگر از یک غزل آن هم در بینی آغازین و نیز بیت های آغازین و گذرای ۲ تا ۳ قطعه بگذریم که اشارتی گذرا به مسایل عاشقانه دارد دیگر هیچ نشانی از این موضوع در شعر پروین دیده نمی‌شود.

 

قضاوت درباره ی این که آیا عواطف عمیق زنانه ی پروین در شعرهایش بازتاب یافته است یا خیر، مشکل است؛ زیرا اگر هر عنصر کلامی را ملاک بازتاب عواطف شاعر در شعرش بدانیم باید اذعان کنیم بسیاری از عناصر کلامی که نشانگر روح زنانگی یک شاعر باشند،

 

از قبیل: نخ، سوزن، ماش، عدس و … در شعر پروین وارد شده است، از سوی دیگر برخی نشانه‌های معنایی هم دیده می‌شوند که نشانگر روح زنانه و عاطفه ی مادرانه ی اوست، نظیر درد و اندوه هایی که از زبان دختران یتیم بیان می‌دارد و یا صحنه‌های گفت و گو و مراقبتی از حیوان به عنوان مادر به نمایش می‌گذارد.

 

اما اگر همه ی جنبه‌های عاطفی انسان را ملاک قرار دهیم، باید بگوییم در بازتاب عواطف خود ناتوان است و عاطفه ی عمیق زنانه ی شاعر در شعرش بازتاب نیافته است.

 

فقط به صورت غیرشخصی عاطفه مادری آن هم در هیئت دیگران و گذرا دیده می‌شود عاطفه‌ای که هیچ گاه خود شاعر آن را تجربه نکرد.

 

دایره ی واژه های شعرهای پروین متوسط است و در دیوان او به واژه های تکراری، بسیار برخورد می‌کنیم. اما باید بدانیم که این تکرار نمایانگر نظام خاص فکری او است.

 

پروین و بهار

اگر بخواهیم مقایسه ای داشته باشیم با شاعران مرد زمان پروین، ملک‌الشعرای بهار به ترین انتخاب است.

 

شعر ملک‌الشعرا در عین دوری از هرگونه تکلف و تصنع زیباست و در عین زیبایی رسا و روان و فصیح، و معانی تازه و تشبیه های بدیع و توصیف های عالی و تمام، با کاربرد الفاظ اصیل و فصیح و ترکیب های صحیح از ویژگی های شعری اوست.

 

شعر بهار بیان و قالب شعر گذشتگان را دارد، اما در معنی و لفظ او نوآوری های ارزند‌ه‌ای هست که روشن‌بینی او را در مسایل سیاسی و اجتماعی می‌نماید. او به قالب نو گرایشی محدود یافت و گاه شعر خود را با پیکره چهارپاره‌های امروز پدید آورده است.

 

شعر او را از نظر موضوع می‌توان به سیاسی و انقلابی و اجتماعی و انتقادی و ادبیات شورانگیز عاشقانه تقسیم کرد. با این دسته‌بندی به چنین عنوان هایی می‌رسیم:

 

۱٫ ستایش پیامبر و ائمه اطهار:

شعرهای زیادی از ملک‌الشعرا به این امر اختصاص داده شده است اما در دیوان پروین از این‌گونه شعرهای مذهبی خبری نیست.

 

زهرا آن اختر سپهر رسالت

کاو را فرمانبرند ثابت و سیار

 

فاطمه فرخنده ماه یازده سرور

آن بدو گیتی پدرش سید و سالار

 

۲٫ پند و اندرز به پادشاهان و حاکمان وقت:

بهار در ترکیب‌بند آیینه عبرت به یکی از این نمونه‌های بسیار مهم و جالب توجه کرده است پروین نیز چون بهار عمل کرده با این تفاوت که او به صورت تمثیل و حکایت پادشاهان را به باد انتقاد می‌گیرد و یا پند و اندرز می‌دهد.

 

۳٫ توصیف فصل های سال:

توصیف فصل های سال و جلوه‌های گوناگون طبیعت، یکی دیگر از موضوع های تکراری در دیوان بهار است، در حالی که در دیوان پروین به توصیف فصل ها و طبیعت کم پرداخته شده است قدرت خارق‌العاده ی پروین در شرح عواطف قلب و عوالم معنی است و هر جا که به وصف منظره‌ای طبیعی پرداخته ضعف تخیل و دید زیباشناسی خود را آشکار کرده است.

 

۴٫ شعرهای سیاسی و انقلابی:

از موضوع های مهم دیگر دیوان بهار است اما پروین که ۲۰ سال دوران خلاقیت شاعرانه او دقیقن همان بیست سال فرمان روایی رضاشاه بود که در طی آن حق آزادی سخن پایمال شد، جبرن از صحنه ی سیاست و اجتماع کشور بر کنار شده است.

 

هر چند که از سویی خود زنان تمایلی به عنوان کردن مسایل سیاسی نداشتند، از سوی دیگر نیر محیط اجتماعی ایران نیز برای شکوفایی استعداد زنی جوان مانند پروین که با تربیتی سنتی بزرگ شده بود چندان سازگاری نداشت.

 

۵٫ شعرهای عاشقانه:

شعرهای عاشقانه در شعر بهار زیاد است بیش تر غزل ها و تغزل های او رنگ و بویی اینچنین دارد، اما در دیوان پروین یک غزل و چند غزل‌گونه وجود دارد و به گفته ی بهار «چون غزل‌سازی ملایم طبع پروین نبوده، آن پنج شش غزل را باید قصیده های کوتاه خواند.»

 

۶٫ مفاخره
بیش تر شاعران از قدیم تا امروز گاهی با ادعاها و علل متفاوت شعر خود را با الفاظ و تعبیراتی ستوده‌‌اند که گاهی به جا و در خور پایگاه بلندشان در سخن رانی است و گاهی نیز به لاف و گزاف مدعیان کم مقدار نزدیک تر است.

 

پروین فقط در یک قطعه ی شعری که برای سنگ مزار خود ساخته، یعنی می خواسته پس از مرگش دیده شود، خود را «اختر چرخ ادب» نامیده است.

 

اما بهار، در شعرهای متعدد، شعر و علم و اندیشه خویش را می‌ستاید (البته ناگفته نماند هر جا از عظمت مقام و شهرت جهانگیر خویش یاد می‌کند در حقیقت به مقابله با سعادت، غمازان و حسد حاسدان برمی‌خیزد.)

 

ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا

منم که شعر ز من یافته است قدر و بها

 

فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد در سه کتاب نخستش (اسیر، دیوان، عصیان)، بیش تر هوس های زنانه را به نظم می‌کشید ولی با (تولدی دیگر) به سوی ایجاد تصویرهای زنانه از زندگی خصوصی و اوضاع محیط خود گراییده است.

 

دیوار دومین اثر وی وضعی را می‌رساند که شخص می‌خواهد تمام محدودیت های سنتی را درهم شکند. چرا که خود را در دنیای از خود بیگانگی در می‌یابد که دور و برش را دیواری حصار کرده است.

 

در سومین اثرش (عصیان) ساده‌ترین و عمیق‌ترین مضمون کشف شده ی هویت انسانی هویت شیطانی را و مسأله بنیادی فلسفی اختیار و اجبار را عرضه کرده است.

 

نوع نوشته‌های فروغ و بسامد برخی واژه‌ها و کاربرد آن در دید اول هر مخاطبی را بر آن می‌دارد که این احتمال را بدهد که شاعر این قطعه ها زن است، زنی که در چهار دیوار اسارت خانگی در برابر سنت‌ها و اخلاقیات معمول خانوادگی می‌ایستد و با جسارتی که ویژه ی اوست، تنها احساسات و تمایلات غریزی خود را بر ملا می‌سازد که می توان گفت هم از نظر تصویر و هم از لحاظ فکر و محتوا، ویژه ی اوست.

 

فکر و محتوا در سه کتاب اول از چهارچوب (من) زنی که درگیر با مسایل سطحی و ظاهری و پیش پا افتاده است فراتر نمی‌رود. او به هیچ مسأله‌ای عمیقن نگاه نمی‌کند و نمی‌اندیشد.

 

او چون گزارشگر پرشتابی می‌ماند که عواطف و احساسات ابتدایی خویش را به سرعت و به راحتی منعکس می‌کند و در ابراز این احساسات سطحی، بی‌پرده و بی‌پروا سخن می‌راند، مثلن در شعر شب هوس از دفتر شعر اسیر می‌خوانیم:

 

سرشار از تمامی خود سرشار

می‌خواهمش که بفشردم بر خویش

 

بر خویش بفشرد من شیدا را

بر هستیم به پیچد، پیچد سخت

 

آن بازوان گرم و توانا را

در لابه لای گردن و موهایم

 

گردش کند نسیم نفس‌هایش

چون شعله‌های سرکش بازیگر

 

در گیر دم به همهمه در گیرد

خاکسترم بماند در بستر

 

در بوسه‌های پر شررش جویم

لذت آتشین هوس‌ها را

 

شاید سادگی شعر فروغ، از این سرچشمه می‌گیرد که بین تجربیات روزمره زندگی و چیزی که او به صورت شعر در می‌آورد فاصله‌ای وجود ندارد.

 

بیان احساسات تند عاشقانه، گله از معشوق و سختی های عشق، شعرهایی خطاب به پسر یا شوهر ارایه ی تصویری از خانه‌ای متروک و بی‌رونق که خانه خود شاعر پس از طلاق است و نیز سطح گونه‌هایی که نوعی عصیان و سرکشی در مقابل جامعه است از جمله محتواهای سه کتاب دوره ی اول شاعری فروغ است.

 

محتوای کتاب های دوره دوم عبارت است از احساس مرگ، احساس تاریکی و شب اضطراب و پریشانی و عدم رابطه با دیگران و تلاش برای ایجاد این رابطه، یادآوری های دوران کودکی و آرزوی آمدن آن به خاطر صمیمیتی که در آن بود.

 

فروغ فرخزاد در زمینه ی بازتاب عواطف و روحیات عمیق زنانه پیشتاز زنان شاعر است. او هم در زمینه بازتاب عواطف یک زن صمیمیت و رک‌گویی ویژه ی خود را دارد و هم در حوزه ی بیان وجدان های اجتماعی از دیدگاه یک زن بیانی روشن و آشکار دارد.

 

و «فروغ هیچ گاه میل ندارد از پشت پرده سخن گوید و همیشه از رو به رو با مسایل برخورد می کند»

 

فروغ در شعرهایش آن چنان صمیمی و صریح حرف می‌زند که می‌توان آن شعرهای را نمونه‌ای بارز از «ادبیات شخصی» دانست.

 

خود فروغ خوب به مسأله صمیمیت و عاطفه ی عمیق شاعرانه آگاه است و می‌گوید:

«شاعر بودن یعنی انسان بودن. بعضی‌ها را می‌شناسم که رفتارشان هیچ ربطی به شعرشان ندارد. یعنی فقط وقتی شعر می‌گویند که شاعر هستند، بعد تمام می‌شود؛ دو مرتبه می‌شوند یک آدم حریص شکموی تنگ‌نظر بدبخت حسود حقیر. من حرف های این آدم را قبول ندارم. من به زندگی بیش تر اهمیت می‌دهم.»

 

سهراب سپهری و فروغ فرخزاد

سپهری شاعری است که از دوره ی ابتدایی شعرش تا دوره ی جست و جو و از آن دوره تا دوره ی یافتن خط فکری مشخص و زبان شعری مختص (که حتا بی امضاء هم شناخته می‌شود) جهانی آرمانی را می‌جوید. جهانی که در آن «عشق» پیدا باشد «دوستی» پیدا باشد و «کلمه»، «آب»، «عکس اشیا و آب»، «سمت مرطوب حیات» و «شرق اندوه نهاد بشری» پیدا باشد.

 

اما همان گونه که گفته شد فرخزاد مسایل اجتماعی و سیاسی زمان خود را درک می‌کند و به شکل های گوناگون در شعرهایش بازتاب می دهد.

 

ولی سپهری تا آخر، جهان آرمانی و ذهنی خود را حفظ می‌کند. و از جریان های اجتماعی، سیاسی زمان دور می‌ماند. و اگر احیانن چشمش به «قطاری» می‌افتد که «سیاست» را می‌برد، آن را خالی می‌بیند.

 

من قطاری دیدم ، که سیاست می‌برد و چه خالی می‌رفت. (صدای پای آب، برگ ۲۷۹)

 

سپهری و فرخزاد در بیان حالات و شدت احساسات تقریبن چون یکدیگر هستند، با این تفاوت که «فرخزاد» در بیان خواسته‌ها، آرزو و احساسات شخصی خویش بی‌پروا و بدون هیچ گونه ملاحظه‌ای سخن می‌گوید (به ویژه‌ در سه کتاب دوره اول).

 

ولی سپهری به ندرت تمایلات و خواسته‌هایش را ابراز می‌کند. او به بیان نفسانیات صرفن اکتفا نمی‌کند و تجربه ی خود را به عوالم نفسانی منحصر نمی‌کند.

 

او به مرز جدیدی از صمیمیت شاعرانه دست یافته است؛ که در آن تصاویر شعریش، زلال، روشن، پاک و پر اشراق جلوه می‌کنند و گویی قداست خاصی بر فضای شعر او حاکم است که او را از اندیشیدن به علایق و پسندهایش به جهان مادی باز می‌دارد.

 

طبیعت ستایی یکی دیگر از ویژگی های شعر سهراب است، از آنجایی که «پیشه شاعر نقاشی» است حساسیت و ظرافت‌های خاصی را در ترسیم نمودن چهره‌های گوناگون طبیعت به کار می‌گیرد.

 

در حالی که فروغ کم تر به توصیف طبیعت پرداخته است. و در یکی دو جا، که به این امر پرداخته بسیار ضعیف و سطحی، سخن رانده است.

 

شیوه ی بیان مستقیم یکی دیگر از ویژگی های مشترک برخی از شعرهای سپهری و فرخزاد است و همچنین سطور ساده شعری هم از ویژگی های مشترک هر دوی آنان است.

 

اشاره به آیین‌ها، اصطلاح های دینی و مذهبی، اشاره به نام های خاص تاریخی و جغرافیایی، از ویژگی های شعر «سپهری» است.

 

ولی فرخزاد با این که مسافرت های زیادی به داخل و خارج از کشور داشته است و با «تورات» هم آشنا بوده جز در آیه‌های زمینی به اطلاعات به دست آمده ی خویش که حاصل تجربه‌های یالا باید باشد، اشاره نمی‌کند.

 

دید سهراب عمدتن مثبت بوده، در حالی که نگرش فروغ به جهان از دریچه ی مخالف بوده است.

 

زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

 

پرشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

 

زندگی جذبه دستی است که می‌چیند

زندگی بعد درخت است به چشم حشره

 

زندگی تجربه شب پره در تاریکی است…

(سپهری صدای پای آب، برگ ۲۹۰)

 

زندگی شاید

یک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن می‌گذرد

 

زندگی شاید آن لحظه مسدودیست

که نگاه من، در نی نی چشمان تو خود را ویران می‌سازد

 

و در این حسی است

که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آویخت…

(فرخزاد تولدی دیگر، برگ ۱۵۱)

 

طاهره صفارزاده

از ویژگی های شعرهای صفارزاده توجه به مسایل دینی به ویژه مذهب شیعه است.

 

صدای ناب اذان می‌آید

صفیر دست های مؤمن مردیست که حس دور شدن، گم شدن، جزیره شدن را

ز ریشه‌های سالم من بر می‌چیند

و من به سوی نمازی عظیم می‌‌آیم

وضویم از هوای خیابان است و

راهنمای تیره دود

و قبله‌های حوادث در امتداد زمان…

(دفتر دوم، برگ ۹۱)

 

بیان مسایل سیاسی و اشاره به وقایع مهم جهان، دیگر ویژگی فکری او به شمار می آید. او معمولن در همه ی آثارش به جریان های سیاسی ایران و جهان نظر دارد. و دیگر این که اشاره به تقابل عرفان و مذهب با قرن پلاستیک و عصر ماشین با طبیعت.

 

صفارزاده در خلال شعرهایش به «زن بودن» خویش اشاره‌های متعدد دارد و غیر مستقیم دیدگاه های جامعه را نسبت به زنان بارتاب می دهد. مثلن‌ آن جایی که که از تولد خویش یاد می‌کند چنین می‌نویسد:

 

من زادگاهم را ندیده‌ام

جایی که مادرم

بار سنگین بطنش را

در زیر سقفی فرو نهاد

هنوز زنده‌ست

نخستین تیک تاک های قلب کوچکم

در سوراخ بخاری

و درز آجرهای کهنه

و پیداست جای نگاهی شرمسار

بر در و دیوار اتاق

نگاه مادرم

به پدرم

و پدربزرگم

صدای خفه‌ای گفت

دخترست!…

 

صفارزاده معمولن با به کارگیری زبان محاوره، اصطلاح های عامیانه، حتا مطرح کردن شعارها، تلاش می‌کند به شعر و زبان مردمی نزدیک‌تر شود. شاید به همین دلیل، از آوردن واژه‌ها و اسامی، از زبان های بیگانه خودداری می‌ورزد. و از رمز و اشاره‌های دور و دراز چشم می‌پوشد.

 

علی موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده

شعر صفارزاده، فقط در به کارگیری بسامد واژه‌هایی که نمایانگر «زن بودن» سراینده است با شعر زنان مشترک است. و از جنبه‌های گوناگون دیگر، به ویژه فکر و محتوا، تفاوت‌های آشکاری با آنان دارد.

 

از دیگر سو، وجه تمایز خاص خود را با شعر مردان، همچنان حفظ می‌کند. شعرهای وی با گرمارودی در یک خط فکری مشترک است. گرمارودی در آثار خود، هم در قالب های کهن شعر فارسی و هم در شعر نیمایی (بحور شکسته و چاره پاره) و هم در شعر سپید طبع آزمایی کرده است.

 

گرمارودی در بیش تر شعرهایش به بیان عقاید مذهبی و گرایش های دینی خویش پرداخته و به مناسبت های گوناگون مذهبی، شعرهای متنوعی سروده است. و از این نظر با شعرهای صفارزاده قابل مقایسه است.

 

قطعه های «بهار در خزان»، «سایه‌سار نخل ولایت»، «افراشته باد قامت غم» و «خاستگاه نور» از زیباترین شعرهایی به شمار می آیند که به همین مناسبت‌ها سروده است.

 

از دیگر ویژگی های شعر او، توجه به مسایل سیاسی و وقایع روز است. که به گستردگی به آن پرداخته است. و توجه به طبیعت و جلو‌ه‌های گوناگون آن از ویژگی‌های شعری اوست در حالی که صفارزاده به ندرت به طبیعت پرداخته است.

 

شعر صفارزاده و گرمارودی اندیشه‌های شکل یافته است که در قالب کلمه ها عرضه می‌شود. حال آن که شعر واقعی کلمه هایی شکل یافته است که اندیشه‌ای را عرضه می‌کند.

 

در شعرهای آن دو، بیش تر اندیشه به معنای خاص خودش جریان دارد تا تصویر؛ یعنی شعرشان دارای فکر و اندیشه‌ای است که خواننده را به دانستنی جدیدی فرا می‌خواند و زمینه ی نوعی تأثر را در او پدید می‌آورد.

 

در شعر صفارزاده، فرصت ها گران بهاترند و خواننده با شاعری رو به رو می‌شود که اسلوب گرمارودی را در زبانی فشرده و موجزتر و با بار بیش تر از لحاظ اندیشه و تفکر می‌بیند.

 

هر دوی آنان، با به کارگیری تعبیرهای مذهبی و قصص و آیات قرآن به صورت تلمیح و جهان مداری و سیاست محوری، رنگ و بوی ویژه ای به شعرهایشان بخشیده‌اند.

 

سیاست محوری، در هر مجموعه آثار هر دو، آنان را به سمت صراحت‌گویی و بیان مستقیم متمایل می‌کند. با این حال شعرهای صفارزاده و گرمارودی از نظر اسلوب زبانی جاذبه‌ای برای نسل جوان نداشته است.

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:

۱٫ معمولن بیش تر زنان و مردان شاعر معاصر واقع‌گرا (برون‌گرا) هستند. یعنی به رویدادهای جامعه و تحول های اجتماعی و سیاسی توجه دارند، با این تفاوت که:

مردان شاعر، به علت حضور همه جانبه در اجتماع، با دیدی بازتر به طرح مسایل و رویدادهای گوناگون می‌پردازند و زنان به فراخور حال و تا آن جا که محدودیت‌های خانه و اجتماع اجازه دهد.

 

پروین که کم تر خواننده‌ای پیدا می‌شود که دیوانش را بخواند و تحت تأثیر همدردی های او (با محرومان و ستمدیدگان جامعه) قرار نگیرد. او همچنین در قالب تمثیل چهره ی ستمکاران و زورگویان زمانه را ترسیم می‌کند.

 

و به این ترتیب توجه مردم را به مصایب و مشکلاتشان جلب می‌کند. فروغ نیز در دو کتاب «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» از خود محوری بیرون می‌آید و با نگرشی تازه به اجتماع و مسایل متعدد آن نظر می‌کند.

 

و طاهره صفارزاده هم از همان آغاز شاعری و در نخستین مجموعه ی شعرهایش «رهگذر مهتاب» با قطعه ی « کودک قرن» به طرح مشکلات و رویدادهای اجتماعی و تا حدودی سیاسی می‌پردازد و در آثار دیگرش، تقریبن تمام قطعه های شعری او را مضمون های اجتماعی، سیاسی و بعدها مذهبی در بر‌می گیرد.

 

و اما شاعران مرد، به دلیل آزادی عمل بیش تر، به طرح عینی‌تر مسایل اجتماعی و سیاسی می‌پردازند. در تاریخ ادبیات ایران شاید کم تر شاعری به اندازه ی بهار شعرهایش را به ثبت رویدادهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی زمان اختصاص داده باشد. و از این نظر با هیچ شاعری قابل قیاس نیست.

 

از مردان شاعر این دوره که کم تر به مسایل سیاسی و اجتماعی توجه نشان داده است می‌توان به سهراب اشاره کرد که درون‌گرایی اختیار کرده و از این جهت مورد انتقاد معاصرانش قرار می‌گیرد. گرمارودی هم که در سرتاسر شعرهایش به مسایل اجتماعی، سیاسی و مذهبی توجه تام و تمام نشان می‌دهد.

 

۲٫ در بیان مسایل عاطفی و خانوادگی و با احساساتی‌ حادتر از مردان، شعر گفتن، یکی دیگر از ویژگی های شعر زنان است که کم تر در شعر مردان جلوه کرده است.

 

پروین که بسامد بالایی از شعرهایش را به ترسیم چهره ی کودکان بی‌سرپرست و بی نوا اختصاص داده است و با هنرمندی تمام و ایفای نقش مادرانه به توصیف حالات گوناگون کودکان خردسال پرداخته است.

 

فروغ هم که در چند قطعه از سه کتاب نخستینش و یکی دو قطعه در دو کتاب دیگر عاطفه و مهر مادری را مطرح کرده است. در حالی که در شعرهای مردان به ندرت به شعری با احساس و عاطفه بر می‌خوریم.

 

۳٫ هر چند از نظر روان شناسی، زنان در بروز احساستشان راحت‌ترند. ولی بیش تر زنان شاعر ایرانی به اصول و آداب اجتماعی و مذهبی پای‌بند هستند و از ابراز علایق و گرایش های شخصی و خصوصی خودداری می‌کنند. و یا اگر «به ندرت» اشاره می‌کنند با حجب و حیا و پوشیده و غیر مستقیم است.

 

۴٫ زنان شاعر، معمولن اهل مفاخره نیستند. در دیوان پنج‌هزار و چند بیتی «پروین اعتصامی» فقط در یکی دو جا از خود می‌گوید:

 

این که خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

 

در حالی که مردان شاعر به تبعیت از سنت معمول و مرسوم دیرینه ی ادب فارسی، بارها خویشتن را مطرح می‌سازند و به شعرهای خود می‌بالند.

 

۵٫ تا زمان فروغ شعر فارسی از داشتن معشوق مرد، معشوق مردی که از دیدگاه جنسی، عاطفی و جسمانی یک زن دیده و تصویر شده باشد، محروم مانده است.

 

و نیز می‌توان بر این نظر تأکید کرد که غالب شاعران زن ما، جهان درون و بیرون را از چشم شاعران مرد نگاه کرده‌اند و همانند آنان عاشق زلف سیاه و خط و خال معشوقی زنبور میان بوده‌اند.

 

ما هیچ‌گاه نگاه زنانه ی عمیقی به جهان در ادبیات خود نداشته‌ایم. در حالی که شاعران مرد از آغاز در شعرهایشان به این مساله اشاره داشته‌اند و در شعر آنان به فراوانی به علاقه ی خود به زن و معشوق زن خود بر می‌خوریم.

 

در شعرهای پروین در حوزه ی واژه ها و ترکیب ها نشانه‌های زن بودن او پیداست و اگر عاطفه‌ای در شعرش منعکس شده است عاطفه ی مادرانه است. در حالی که خود او یک مادر نبوده است.

 

اما پس از تقریبن هزار و دویست سال سابقه ی ادبیات فارسی فروغ موضوع هایی را با تصاویری جدید برای نخستین بار در شعر فارسی مطرح کرد و مضمون هایی جدید آفرید؛ مثلن شاعران کهن جز به ندرت درباره ی زندگی خصوصی خود سخن نگفته‌اند.

 

با تسلطی که او به شعر داشت چه بسا که توانست نگاه های زنانه ی خود را به جهان درون و بیرون تبدیل به شعرهای بلندی کند و به غنای ادبیات عاطفی و صمیمانه ی ما بیافزاید.

 

به هر حال پس از فروغ بود که زنان شاعر به ارایه ی تصاویر و همراه آن عواطف ویژه ی زنانه ی شعرهای خود پرداختند. البته نه به مهارت و خوبی فروغ. و از سوی دیگر با شدت و ضعف ها و تفاوت هایی همراه بود.

 

۶٫ در شعر مردان وسعت به کارگیری قالب‌های شعری و رعایت قافیه‌ها و اصول ادبی بیش تر از شعر زنان به چشم می‌خورد.

 

۷٫ مردان شاعر در ترکیب‌آفرینی خلاق‌تر هستند. در حالی که بسامد برخی از واژه‌ها در شعر زنان تفاوت معنی‌داری با شعر مردان دارد؛ که همین امر خواننده را به زن بودن شاعر متوجه می‌کند.

 

۸٫ از نظر فکری شعر بیش تر زنان وجه تمایز خاصی با شعر مردان دارد.

 

۹٫ حوزه ی شعر زن در زمینه ی ادبی، محدودتر از شعر مردان است.

 

۱۰٫ زنان در بیان مسایل احساسی و عاطفی، پیشگام‌تر از مردان هستند.

 

۱۱٫ مهم ترین نکته‌ای که در نخستین برخورد با شعر شاعران زن جوان معاصر به چشم می‌خورد کمبود اصالت و نداشتن استقلال لازم شعری است.

 

بیش تر شعرهای شاعران زن جوان سوزناک و دردآور است و می‌بینم که حتا از تأثیر تصویرسازی دلنشین هم در این شعرهای خبری نیست و آن چه اصالت کار شاعران بزرگ است در شعر شاعران زن دست نزده باقی مانده است و تنها رویه کار مورد تقلید است.

 

به سادگی می‌توان یکی از علل توجه شاعرها به شعر فروغ فزخزاد، اشتراک شرایط زندگی آنان دانست. بیش تر شاعران زن ما به علت شرایط زندگی و نیز به دلیل موقعیت‌ سنی خویش «عشق» را مظهر اصلی شعر خود برگزیده‌اند و در حدود ۸۰% از مجموع شعرهای آنان به اصطلاح «عاشقانه» است.

 

شاعران زن در تصویرسازی دو روش دارند؛ یا از همان فوت و فن قدیمی ها استفاده می‌کنند که خود به خود، اگر شعرشان روشن و با معنی است ولی کهنه و تکراری و تقلیدیبه شمار می آید.

 

یا به تقلید از شعر موج نو دست به ساختن تصاویر تازه اما بسیار دور از ذهن می‌زنند و شاید یکی از علل پراکنده‌گویی ا‌شان همین رعایت نکردن اصول در آفرینش اجزاء شعری است.

 

از این رو دیده می‌شود که نه تنها در گذشته بیش تر شعرهای شاعران زن از جهت تصاویر و نیز بازتاب عواطف جنبه‌ای تقلیدی داشته است، بلکه حتا پس از فروغ هم جنبه ی تقلید و حتا پنهان سازی عواطف همچنان ادامه می‌یابد. چیزی که در شعر شاعران مرد امروزی به ندرت دیده می‌شود.

 

منابع:

۱٫ آژند، یعقوب؛ ادبیات نوین ایران، چاپ اول- تهران؛ انتشارات امیر‌کبیر

۲٫ براهنی، رضا؛ طلا در مس، چاپ دوم- تهران؛ ناشر کتاب زمان

 

۳٫ حقوقی، محمد؛ شعر زمان ما (سهراب سپهری)، چاپ چهارم- تهران؛ نگاه، ۱۳۷۳

۴٫ شاه‌حسینی، مهدی؛ زنان شاعر ایران، چاپ اول- تهران؛ مدبر، ۱۳۷۴

 

۵٫ صادقی‌تحصیلی، طاهره؛ ویژگی‌های شعر زنان و تفاوت آن با شعر مردان؛ تهران؛ ۱۳۷۴

۶٫ زرین‌کوب، عبدالحسین؛ نقد ادبی، چاپ پنجم- تهران؛ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۳

 

۷٫ خدادادی، معصومه؛ بررسی دلتنگی در آثار شش شاعر زن معاصر، ۱۳۷۷

۸٫ البرزی، انام‌ا…؛ نگرشی بر شعر زنان از ابتدای شعر فارسی تا آغاز انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴

 

۹٫ شمیسا، سیروس؛ نگاهی به فروغ فرخزاد، چاپ اول- تهران؛ انتشارات مروارید، ۱۳۷۲

۱۰٫ یوسفی، غلامحسین؛ چشمه روشن، چاپ سوم- تهران؛ انتشارات علمی، ۱۳۷۰

ادامه مطلب مقایسه آثار شاعر زن از دیدگاه فکری و محتوا با شاعر مرد (معاصر)

دستگیری بازیگر زن مشهور به خاطر تن فروشی


دستگیری بازیگر زن مشهور به خاطر تن فروشی

 

خبری تکان دهنده و جنجالی که این روزها در میان مردم کشور مصر دهان به دهان میچرخد و سر و صدای زیادی برپا کرده است!!!

 

بازیگر مشهور و معروف این کشور در یک سایت پورنوگرافی صفحه ای داشته و در آن با دعوت از مردان به رابطه ی جنسی از آنها تقاضای دلار برای ارائه خدمات جنسیش نموده است !

 

 

به گزارش گروه فرهنگی ایران ناز خبر بازداشت چهار روزه این بازیگر زن زیبا جنجالی بزرگ در شبکه های اجتماعی مصر آفرید.

 

ایران ناز: این بازیگر زن مشهور در اولین واکنش به اتهام سنگین تن فروشی گفته است که من مردم را به خاطر این اتهامات به خداوند واگذار می کنم.

 

در مصر گفته میشود “شروق عبدالعزیز” بازیگر مشهور مصری تن فروشی کرد و اینک دادگاه حکم به بازداشت وی داده و در بازداشت به سر می برد.

 

به نوشته الدیار، شروق عبدالعزیز از طریق فیس بوک، مردان را جذب و در مقابل گرفتن پول از آنها به روابط نامشروع اقدام می کرد.

 

 

شروق این ادعاها را تکذیب کرده است  در اولین واکنش به این اتهام گفته است که من مردم را به خاطر این اتهامات واهی به خدا واگذار میکنم.

 

ولی گویا پس از دستگیری و ردگیری های پلیسی ثابت میکند این بازیگر مشهور صفحه ای در سایت معروف پورنوگرافی دارد!!

 

 

 

مطالب مرتبط:

 

دلیل عجیب تن فروشی این خانم قهرمان دونده و معروف

 

تن فروشی دختری ۱۸ ساله برای نجات مادرش (عکس)

 

ادامه مطلب دستگیری بازیگر زن مشهور به خاطر تن فروشی

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟


آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

کویین الیزابت ملکه انگلیس تنها فرد روی کره زمین است که هر کاری بخواهد می تواند به صورت قانونی انجام دهد و این کارهای عجیب هیچ گونه پیگرد قانونی و بین المللی ندارد!

 

الیزابت الکساندرا مری وینزر که بخاطر ماجرای عاشقی ادوارد عمویش با یک زن مطلقه و ازدواج آنها رده جانشینی او از مرتبه سوم به مرتبه اول رسید و سرنوشتش این گونه رقم خورد و ملکه انگلیس شد!

 

الیزابت این سرنوشت بسیار متحیر کننده و رویایی را باید مدیون عمو و زن عمویش باشد و هر شب برای شادی روح آنها دعا کند!!

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

حال این ملکه خوش شانس می تواند هر کاری که می خواهد انجام دهد بدون هیچ پیگرد قانونی!ملکه الیزابت در کاخ باکینگهام برای مراسم جشن تولد خود در ژوئن سال ۲۰۱ حضور یافته است.

 

تاریخ تولد حقیقی ملکه ۲۱ آپریل است اما بریتانیایی ها به طور رسمی تولد وی را در روز ۱۱ ژوئن جشن می گیرند.شاهان و ملکه هایی که تولد آن ها در روزهای سرد سال اتفاق افتاده است.

 

معمولاً تولد خود را در روزهایی که هوا بهتر بوده و شرایط برای جشن عمومی مهیا باشد جشن می گیرند. از این رو جشن تولد رسمی ملکه الیزابت هر سال در ماه ژوئن برگزار می شود.

 

زمان زمامداری ملکه الیزابت چنان طولانی بوده است که در زمان تاجگذاری وی ۸۰ درصد ساکنان کنونی قلمرو حکومتش به دنیا نیامده بودند.

 

حضانت تمام بچه ها و کودکان انگلیس

کار وحشتناکی که ملکه می تواند انجام دهد این است که با داشتن حضانت تمام کودکان هر موقع بخواهد می تواند بدون کسب اجازه هر کودکی را به کاخ ببرد و او را بزرگ کند!

 

حتی میتواند کودکان را بدزد و هر کجا بخواهد ببرد و هیچ کس نمی تواند به او اعتراض کند یا پیگیرد قانونی داشته باشد.

 

او می تواند انسانها را به قتل برساند یا اعدام کند چون از نظر قانونی برای ملکه زندان کردن، حکم مرگ غیر قانونی است!!!

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

مالکیت مرغابی‌های رودخانه تیمز

طبق قانونی که از دوره پادشاهی ادوارد دوم در قرن ۱۳ میلادی به یادگار مانده، تمامی مرغابی‌هایی که در رودخانه تیمز شنا می‌کنند، متعلق به ملکه انگلیس هستند.

 

با این حال، او به خواسته خود مالکیت کاخ باکینگهام بر مرغابی‌های رودخانه تیمز را تنها به مناطق خاصی از این رودخانه محدود کرده و از مالکیت مرغابی‌هایی که در سایر قسمت‌های رودخانه شنا می‌کنند چشم‌پوشی کرده است!

 

در راستای برخورداری از این حق قانونی! هر ساله طبق یک سنت قدیمی ملکه انگلیس در مراسم سنتی سرشماری مرغابی‌های رودخانه تیمز شرکت می‌کند.

 

در این مراسم ۵ روزه، مرغابی‌های بی‌نام و نشان یا تازه متولد شده‌ای که در مناطق تحت حاکمیت ملکه شنا می‌کنند، توسط ماموران ملکه گرفته شده و پس از انداختن یک حلقه فلزی شماره‌گذاری‌شده به دور پای آنها دوباره آزاد می‌شوند.

 

مالکیت دلفین‌های شناور در آبهای انگلیس

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

مالکیت ملکه بر حیوانات تنها به مرغابی‌های رودخانه تیمز محدود نمی‌شود؛ بلکه تمام دلفین‌ها، نهنگ‌ها و آبزیانی که در آبهای ساحلی انگلیس شنا می‌کنند را نیز شامل می‌شود؛ تا جاییکه از این حیوانات به عنوان “آبزیان سلطنتی” یاد می‌شود.

 

البته در این مورد نیز ملکه از حق قانونی خود در بسیاری از مناطق چشم‌پوشی کرده است! با این حال، ملکه الیزابت طبق قانون می‌تواند درمورد تمام آبزیانی که در محدوده ۵ کیلومتری ساحل انگلیس شکار می‌شوند ادعای مالکیت کند.

 

به همین دلیل، کلیه افرادی که در سواحل انگلیس اقدام به خرید ماهی یا سایر آبزیان می‌کنند پس از پرداخت پول، آنها را به صورت نمادین به ملکه تقدیم می‌کنند.

 

با این وجود، در مواردی که شکار عجیبی در دریا صورت می‌گیرد، مانند سال ۲۰۱۴ که یک ماهیگیر ولزی یک ماهی ۱۵ فوتی را در سواحل این کشور شکار کرد، شکارچی باید برای اطمینان از رضایت ملکه، شکار خود را به پلیس گزارش دهد.

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

ملکه می تواند لیمیت سرعت را در رانندگی رد کند! یعنی با هر سرعتی که بخواهد می تواند رانندگی کند که البته این کار را نمی کند ولی مجازاتی هم برایش قرار داده نشده است.

 

در حالیکه تنها فردی است که در انگلیس می‌تواند بدون داشتن گواهینامه، رانندگی کند، یا سوار بر خودروی بدون پلاک شود، ملکه است.

 

با این حال، ملکه انگلیس با وجود اینکه گواهینامه ندارد اما در طول جنگ جهانی دوم رانندگی با خودروهای سبک و سنگین را به خوبی فرا گرفت؛

 

به طوریکه زمانیکه در سال ۱۹۹۸ ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان را که در آن زمان ولیعهد بود، سوار بر اتومبیل خود به گشت و گذار در شهر برد، کاملا او را شگفت‌زده کرد.

 

چراکه در عربستان زنان حق رانندگی ندارند و به همین دلیل تا آن زمان هیچ زنی جلوی چشم ملک عبدالله رانندگی نکرده بود!سفیر سابق انگلیس در عربستان در خاطرات خود می‌گوید

 

ملکه در این سفر در عین صحبت کردن با ملک عبدالله به حدی در جاده‌های بین شهری با سرعت رانندگی می‌کرد که شاهزاده سعودی با حالتی وحشت‌زده از طریق مترجم خود از او خواست آهسته‌تر حرکت کند و مراقب جاده باشد!

 

ملکه به پاسپورت هم نیاز ندارد

برخلاف سایر اعضای خاندان سلطنتی، ملکه طبق قانون برای سفر به خارج از کشور نیازی به داشتن گذرنامه ندارد و آزادانه می‌تواند به هر کشوری که دوست دارد سفر کند. زیرا تمام پاسپورت ها زیر نظر او امضا و تایید میشود.

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

پدر ملکه الیزابت اولین سگ نژاد کورگی را در سال ۱۹۳۳ به خانواده ی سلطنتی آورد. در آن زمان این سگ به عنوان هدیه ی تولد ۱۸ سالگی الیزابت به وی داده شد و او این سگ را سوزان نامید. بسیاری از سگ های نژاد کورگی ملکه از نوادگان سوزان هستند.

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

علاوه بر این ملکه یک نژاد کاملاً جدید به نام دورگی (dorgi) را تولید کرده که از آمیزش بین نژاد کورگی و نژاد داچشاند (dachshund) بدست آمده است.

 

پیغام ملکه الیزابت به کره ماه

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

قبل از سفر فضاپیمای آپولو ۱۱ به کره ی ماه در سال ۱۹۶۹، از تعدادی از رهبران جهان دعوت شد که یک پیام خیرخواهانه نوشته و این پیام ها در قالب یک لوح سیلیکونی به فضا منتقل شدند.

 

این لوح در روی سطح کره ی ماه نصب شده و هنوز سالم مانده است. نیل آرمسترانگ (Neil Armstrong) و باز آلدرین (Buzz Aldrin) این لوح را درست در کنار پرچم آمریکا در سطح کره ی ماه نصب کرده اند.

 

ملکه الیزابت در پیام خود چنین نوشته است: ” من از طرف مردم بریتانیا، دانش و شجاعت کسانی که باعث شدند انسان پای در کره ی ماه بگذارد را ارج می نهم. امیدوارم که این سفر بزرگ موجب افزایش سطح دانش و سلامتی بشریت شود”.

 

ملکه و اعلام جنگ

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

او می تواند هر زمان که بخواهد اعلام جنگ کند مثلا شب بخوابید صبح دستور داده شده باشد انگلیس با امریکا جنگ شود! به همین راحتی و کسی نمی تواند اعتراضی بکند و همه چیز می تواند توسط یک پیرزن ۱۰۰ ساله دگرگون شود!!!

 

آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

 

کارهای عجیب تری هم هست که ملکه میتواند انجام دهد و هیچ کجای جهان مجازاتی برایش مشخص نمی شود! چه زن قدرتمند و چه سرنوشت عجیبی که بخاطر یک رابطه عشقی توسط عمویش آزادترین فرد روی کره ی زمین شد!!!

 

زن آزاد

ادامه مطلب آیا تنها انسان و زن آزاد روی کره زمین را می شناسید؟

ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)


ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)

 

۱- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

 

۲- خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.

 

ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)

 

۳- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

 

۴- خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. …

 

ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)

 

۵- خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

 

۶- خدا می دونست ادم ،آدم بشو نیست

 

ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)

 

۷- خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره

 

۸- خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره

 

ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)

 

۹- همونطور که درانجیل آمده است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند و به عنوان دلیل شمار ه یک

 

۱۰- خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم….

 

ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)

ده دلیل جالب آفرینش زن

ادامه مطلب ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)

روایت جالب و چالش برانگیز زن فرمانروا در قرآن


روایت جالب و چالش برانگیز زن فرمانروا در قرآن

 

این حدیث با زن فرمانروایى که خداوند در قرآن ترسیم میکند، منافات دارد. این زن ملکه سبا است.

 

اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود میکند و او را براى رهبرى مناسب نمیداند، پس چگونه است که خداوند در قرآن، به معرفى زنى میپردازد که فرمانروایى سرزمینى را به عهده دارد و طایر اندیشهاش در مدیریت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟

 

ملکه سبا میگوید: سلیمان نامه بزرگوارانهاى به این مضمون براى من فرستاده است:

 

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ أَن لا تَعْلوا علیّ و اتونى مسلمین قالت یا أیها الملأ افتونى فى امرى ما کنت قاطعه امرا حتى تشهدون» (نمل/ ۳۲)

«به نام خداوند بخشنده مهربان، بر من بزرگى مکنید و مرا از در اطاعت درآیید. [ملکه سبا[ گفت: اى سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بیحضور شما [تا کنون] کاری را انجام ندادهام».

 

چنانکه میبینیم این زن، فرمانرواست، اما هرگز استبداد رأى ندارد. هنگامى که نامه سلیمان رسید، بزرگان مملکت خود را گِرد آورد و نامه را که تهدیدى براى آنان شمرده میشد، براى همه خواند.

 

و به آنها گفت: پیشنهادات خود را ابراز کنید، من مستبد نیستم، و نمیخواهم ایده خود را به شما بقبولانم، هر چند من فرمانرواى شما هستم، اما در چنین مواردى که سرنوشت مردم را رقم میزند، باید با اندیشمندان مشورت شود تا رأیى مناسب ابراز گردد.

 

مردان در پاسخ او چه گفتند؟

«قالُوا نَحْنُ اُولوا قوه وَ اُولوا باس شدید و الْاَمْر اِلَیْکِ فَانْظُرى ماذا تَأمُرینَ» (نمل/ ۳۳)

«گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم، و[لى [اختیار کار با توست، بنگر چه دستور میدهی؟»

 

آنان نیروى بدنى خود را به او عرضه کردند، اما او نیازمند قدرت بدنى آنها نبود، بلکه در پى بهرهمندى از نیروى فکر و اندیشه آنان بود.

 

با این وجود، هنگامى که سران قوم او را تنها گذاردند و او در اضطراب و پریشانى نظر دادن فرو رفت، غرق در اندیشه شد و پس از مدتى گفت:

 

«اِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَهً اَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أعِزَّهَ اَهْلِها اَذِلَّهً وَ کَذلِکَ یَفْعَلوُن. وَ اِنّى مُرْسِلَهٌ اِلَیْهِمْ بِهَدیَّهٍ فَناظِرَهُ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ». (نمل/ ۳۴ و ۳۵)

«پادشاهان چون به شهرى درآیند، آن را تباه و عزیزانش را خوار میگردانند، و اینگونه میکنند. و [اینک] من ارمغانى به سویشان میفرستم و مینگرم که فرستادگان [من] با چه چیز بازمیگردند.»

 

چنان که میبینیم، ملکه سبا به خوبى با شرایط آشناست. او اینک در پى آن است که دریابد آیا سلیمان(ع) پیامبر است و یا یکى از پادشاهان میباشد؟
با توجه به شرایط موجود و دگرگونى زمان، مسأله رهبرى زن، شکل جدیدى به خود گرفته است.

 

اگر پادشاه باشد، شیوه برخورد مناسب با خود را میطلبد و اگر پیامبر باشد، باید از زاویه دیگرى به شرایط نگریست. ملکه سبا با چنین بینشى براى حضرت سلیمان(ع) هدیه فرستاد.

 

سلیمان نیز در پى فرجام این ماجرا بود. هنگامى که هدیه به سلیمان(ع) رسید و پس از مدتى ملکه سبا به ویژگیهاى سلیمان پى برد و در فضاى حکومت سلیمان مدتی ماند، بیآنکه چون زنى متعصب که با چنگ و دندان از میراث پادشاهى خود دفاع میکند، به جنگ با سلیمان برخیزد، حقیقت را دریافت و با تمام وجود گفت:

 

«… اسلمت مع سلیمان للّه رب العالمین» (نمل/ ۴۴)

«… و [اینک] با سلیمان در برابر خدا ـ پروردگار جهانیان ـ تسلیم شدم.»

 

مقصود قرآن از ترسیم چنین تصویرى چیست؟

این داستان، حکایت از حکم شرعى ندارد، اما در دل خود، مفهومى پسندیده را میپرورد. و آن اینکه زن نیز میتواند به موازات مرد، پیش رود و بهگونهاى طبیعى رهبری امّتى را به دست گیرد.

 

اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود میکند و او را براى رهبرى مناسب نمیداند، پس چگونه است که خداوند در قرآن، به معرفى زنى میپردازد که فرمانروایى سرزمینى را به عهده دارد و طایر اندیشهاش در مدیریت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟

 

البته در این مجال، ما نمیتوانیم حکم قطعى این مسأله را بیان کنیم، بلکه این مسأله نیازمند تحقیق گستردهترى است و مهارت زیادى میطلبد. در طول تاریخ اسلام، اگر چه نمیتوان چنین نمونههایى یافت، اما در حقیقت چهره اصلى زن اینگونه است.

 

آنچه گفته شد، در مسأله رهبرى زن بود. اما در سایر مناصب، زن میتواند در رأس بسیارى از مسؤولیتها قرار گیرد بویژه هنگامى که دریافتیم شرایط زمان حاضر و در نتیجه حکم، با گذشته بسیار متفاوت شده است.

 

در گذشته نیز همانند برخى نمونهها در عصر حاضر، مسؤولان در امور با کسى مشورت نمیکردند. اما امروزه مسؤولان، تنها با شور و مشورت دیگران تصمیم میگیرند و دستورات خود را عملى میکنند، اما در قبول و یا رد نظرات دیگران آزادند.

 

بنابراین اگر بخواهیم به بررسى مسائل حکومت در عصر حاضر بپردازیم، نباید شیوه حکومت فرمانروایان گذشته را در ذهن خود، ترسیم کنیم، چرا که در گذشته تنها یک فرد، تصمیم میگرفت، اما امروز تصمیمات یک مدیر در برابر تصمیمات گروه، رنگ میبازد.

 

در بررسى مدیریت زن نیز ما بر این عقیده ایم که زن نیز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه سیاسى اسلامی است. اما برخى از جزئیات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، که عکس این امر نیز صادق است.

 

باید این مسأله را مورد توجه قرار داد که فرمان زن ضمیمه آراء و جمع میشود، نه اینکه زن در مسائل اختیار کامل و استبداد رأى داشته باشد. حال با توجه به این فرض آیا دین مبین اسلام با مدیریت زن در شرایط موجود، مخالف است.

 

بنابراین نمیتوان حدیث پیامبر(ص) را ـ بر فرض صحّت سند ـ بدون بررسى «مسأله رهبرى زن» بهگونهاى که پیامبر(ص) در نظر داشته است، به عنوان حکمى قطعى پذیرفت. اما با توجه به شرایط موجود و دگرگونى زمان، مسأله رهبرى زن، شکل جدیدى به خود گرفته است.

روایت جالب و چالش برانگیز زن فرمانروا در قرآن

 

از اینرو ما بر این عقیدهایم که زن نیز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه سیاسى اسلامى است. اما برخى از جزئیات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، که عکس این امر نیز صادق است.

ادامه مطلب روایت جالب و چالش برانگیز زن فرمانروا در قرآن

بانو گردآفرید اولین نقال زن ایرانی


بانو گردآفرید اولین نقال زن ایرانی

 

فاطمه حبیبی زاد اولین نقال زن ایران می‌گوید: ما در تاریخ مان زنان پهلوان و وزیر و فرمانده بسیار داشته ایم.

 

پرده اول: من و نقالی

یک چادر بزرگ مستطیل شکل؛ داخل آن، صندلی چیده‌اند و دور تا دورش را غرفه‌بندی کرده‌اند؛ غرفه‌هایی با موضوع محرم و کربلا و عاشورا؛ کتاب دارد و چای صلواتی دارد و فیلم دارد و چیزهای دیگر.

 

صندلی‌ها را روبه‌روی تختی نسبتا بزرگ چیده‌اند؛ تختی که قرار است مرشد احدی بیاید و روی آن نقل بگوید، پرده بخواند و شبیه‌خوانی کند.

 

اینجا خیابان جشنواره است، فرهنگسرای اشراق یا طبیعت. هنوز توی فرهنگسرا پر است از برف. برنامه پرده‌خوانی و شبیه‌خوانی محرم را یک گوشه آن برگزار می‌کنند. امشب، شب تاسوعاست؛ چند شب قبل‌ترش هم برنامه پرده‌خوانی و شبیه‌خوانی بوده است.

 

همه این برنامه‌ها را‌ خانم گردآفرید هماهنگ کرده؛ خانمی که اولین زن نقال ایرانی است؛ به شهادت تاریخ و استادانی که دارد.

 

تا آنجا که می‌دانیم، نقالی هنر و حرفه‌ای مردانه است اما چه شده که یک خانم – آن هم یک خانم جوان – سر از این کار در آورده است؟

 

این دیگر حکایت‌ها دارد و روایت‌ها که البته به شنیدن‌اش می‌ارزد و به خواندن‌اش؛ «۸ سالی هست که دارم جدی کار می‌کنم.

 

خیلی اتفاقی با نقالی آشنا شدم. قبل‌ترش، به‌صورت آکادمیک وارد میراث فرهنگی شده بودم و گویندگی و فن بیان هم کار کرده بودم.

 

وقتی اولین نقالی را دیدم، خوشم آمد؛ یک جور تئاتر یک نفره است که خودت می‌نویسی و خودت کارگردانی می‌کنی و خودت هم اجرا؛ بی‌دردسر و بی‌دنگ و فنگ. حنجره توانمندی هم می‌خواهد.

 

قبل‌ترش شاهنامه نمی‌خواندم. طومار مشکین‌نامه -که قیام کاوه آهنگر بود- را دست گرفتم و با تخیل خودم روی آن کار کردم و در مجلسی که دعوت شده بودم، به میزبان گفتم که بله، من بلدم نقالی کنم. طرف خیلی جدی گرفت و رفت و گفت اولین زن نقال ایران!».

 

گردآفرید رفت و خواند. نیم‌ساعتی حرف زد و شاهنامه‌خوانی کرد. نصرت‌الله کریمی و مرحوم جعفر بزرگی هم بودند.

 

حسابی تشویقش کردند و گفتند که جوهره‌اش را دارد. بعد از آن، اجراهایش توی میراث فرهنگی دهان به‌دهان چرخید و آخر هم به دعوت کردن‌اش به همایش بین‌المللی نوروز در ارگ بم ختم شد.

 

پرده دوم: من و اشک‌هایی که ریختم

از اینجا به بعد بود که دیگر دید نمی‌تواند این ماجرا را سرسری بگیرد؛ مثل اینکه گردآفرید هم باید سراغ افسانه شخصی‌اش می‌رفت و افسانه‌ شخصی او نقالی بود.

 

زنگ زد به مرشد ترابی. مرشد شوکه شد؛ «گفت خیلی خوب، بیا تا کارت را ببینم، همین‌جوری طومار نمی‌دهم. راه‌یافتن به محضر مرشد ترابی، خیلی کار سختی است.

 

چه کار خوبی هم کرد که آمد و تماشا کرد. فکر کردم با یلی و قلندری طرفم‌ اما دیدم مردی لاغر و باریک آمد.

 

یک صفحه از خلاصه ماجرا را به من داد. شاهنامه نداشتم، رفتم کتابخانه و بقیه‌اش را درست کردم. الان ۸ سالی هست که دنبالش می‌دوم. همیشه آدم را تشنه نگه می‌دارد».

 

مرشد ترابی آدم خاصی بود با قلق‌های خاص خودش. اشک گردآفرید را درآورد تا به او چیز یاد بدهد.

 

اینجا بود که خانم نقال، بخشی از داستان‌های مذهبی را یاد گرفت و شاهنامه‌خوانی و غیره را؛ «می‌رفتم توی قهوه‌خانه‌های سنتی جنوب شهر و شهرری با آن فضای سنتی و خاص خودشان.

 

من خجالتی بودم اما مرشد نم پس نمی‌داد و چیزی نمی‌گفت. یک‌بار حتی گریه‌ام گرفت که مرشد جواب داد: گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن / شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت».

 

و داستان برای او حسابی جدی شد؛ اجرا پشت اجرا؛ به‌طوری که به نقاط مختلف ایران رفت و آمد کرد برای اجرا، پژوهش و البته تدریس؛ ۸ سال تمام اجرا و پژوهش و تدریس.

 

پرده سوم: من و هروله‌های راه عشق

شهرت من گردآفرید است. من طومار سهراب و گردآفرید را زیاد کار می‌کردم. خیلی هم طرفدار پیدا کرد. از NGOهای زنان خیلی دعوتم می‌کردند برای اجرا.

 

به خاطر همین طومار، استادان مرا در محافل رسمی گردآفرید خطاب می‌کردند.

 

بانو گردآفرید اولین نقال زن ایرانی

بانو گردآفرید اولین نقال زن ایرانی

 

جالب اینکه حتی برنامه‌هایی که برایم تنظیم می‌کردند، اسمم را بدون هماهنگی من گردآفرید می‌نوشتند؛ در حالی که اسم اصلی من فاطمه حبیبی زاد است؛ متولد اهواز و ساکن تهران.

 

شما فرزند نازپرورده‌ای بودید؟ یعنی می‌خواهم بدانم امکانش بود که خانواده‌تان، موقعیت دیگری را برایتان فراهم کنند؟

ما بچه اهوازیم؛ بچه جنگ. حتی موقع جنگ از اهواز نرفتیم. جنگ را خوب یادم هست؛ موشک‌ها، اتفاقات بد و …

 

اینکه درگیر رشته‌ای شده‌اید که رو به زوال دارد و مثل بازیگری و رشته‌های دیگر، آینده روشنی ندارد، اذیت‌تان نمی‌کند؟

غمش زیاد است؛ برای اینکه دارم می‌بینم که حمایتی نیست، دارم می‌بینم که آرشیو‌های شفاهی این رشته، در حال از بین رفتن هستند و برای مکتوب‌شدن و ثبت و ضبط‌شان کاری نمی‌شود. می‌بینم که استادان، شاگردانی ندارند که دانسته‌هایشان را به آنها منتقل کنند.

 

چند نفری هم که هستند، کارشان اصیل نیست و برای بیزینس آمده‌اند. گردآفرید، ایرانگردی‌های خاص خودش را هم داشته؛ همه‌اش هم برای تحقیق و پژوهش بوده و کمتر برای اجرا.

 

حسابش را بکنید، شال و کلاه کرده و توی هوای سرد، رفته طرقبه و از آنجا به جایی دیگر؛ بعد سراغ صادق‌علی‌شاه را گرفته و تازه، وقتی که دم در خانه‌اش رسیده، فهمیده که صادق‌علی‌شاه فوت شده.

 

توی بیشتر این سیر و سلوک‌ها هم، دنبال ادبیات شفاهی و داستان‌گزاری‌ها بوده؛ «توی سینه اینها، یک دنیا حافظه تاریخی نمایش و نقالی است. وقتی می‌بینم که دارد از بین می‌رود،‌ خونم می‌جوشد.

 

توی این فاصله‌ای که من نقالی را شروع کرده‌ام، خیلی‌هایشان فوت کرده‌اند؛ یا استاد محمدحسین محرابی که شاهنامه و حافظ و سعدی را حفظ بود و می‌توانست قرآن را پارسی‌خوانی کند؛ درست به همان سبکی که موبدان می‌خواندند؛ به صورت وردخوانی…».

 

او حتی در برف و بوران مرکز ایران – جایی که به آن بام کشورمان می‌گویند -‌ گرفتار شده و چند روزی را توی خانه بلد گروهشان حبس بوده. مثل اینکه مرشد ترابی راست می‌گفته که «گر مرید راه عشقی…».

 

پرده چهارم: من و بنچاق این مملکت

گردآفرید با ما می‌گوید که نقالی به آن شکلی که توی مغز او دارد می‌گذرد، خرج دارد و دچار محدودیت امکانات است وگرنه این رشته هم برای خودش جاذبه دارد و دیگران را می‌تواند به طرف خودش بکشد؛ مثل اضافه کردن سازها و کوبه‌ها و موسیقی و…

 

یعنی می‌شود مثلا به همین نقلی که دارد اینجا حکایت می‌شود و روایت، چیزهایی اضافه کرد که مردم‌پسندتر بشود؟

این کارها اندیشه دلسوز می‌خواهد و آگاه. از ماست که بر ماست؛ همه‌اش گردن مسئولان و دولت نیست؛ «چهل‌سرباز» می‌سازند و اسب رستم‌ را در حد و قواره‌ الاغ انتخاب می‌کنند!

 

یا از این طرف جوی آب، می‌روند آن طرفش یعنی که این رود هیرمند است! ضامن هر اجرایی، بودجه است و بعد از آن اندیشه دلسوز است که حرف می‌زند؛ عرق و غیرت می‌خواهد.

 

این نقالی اصلا تعریفش چی هست؟

بهرام بیضایی می‌گوید نقالی، نقل یک واقعه یا قصه است به نثر یا نظم، با حالات و حرکات و بیان مناسب در مقابل جمع. هنوز هم این تعریف معتبر است و تا هزاره‌های آینده هم معتبر خواهد بود.

 

این معرکه‌گیرهای پهلوان که زنجیر پاره می‌کنند هم نقالی می‌کنند؟

نه، نقالی نیست؛ این کار، هنگامه‌داری است. نقالی با داستان و قصه سر و کار دارد و حنجره توانمندی می‌خواهد و پاکوبیدن‌ها و دست‌‌زدن‌ها و کمان‌کشیدن‌ها و کمندافکندن‌های خاص خودش را دارد.

 

نقالی، یادگاری است از سرگرمی‌هایی که ایرانیان داشتند؛ طوری که در شب‌های بلند دور هم می‌نشستند و وحدت جمعی داشتند و برای گذراندن شب‌های درازشان،

 

داستان‌ها می‌گفتند؛ داستان‌هایی که هم سرگرم می‌کرد، هم پند و اندرز می‌داد، هم روحیه حماسی می‌داد به خاطر پهلوانی‌ها و اسطوره‌هایی که داشت؛ به نظر من، شاهنامه بنچاق این مملکت است. حماسه و اساطیر به ما اقتدار می‌بخشد. هر کسی شناسنامه‌ای دارد و شناسنامه ما هم شاهنامه است.

 

شام آخر: تماشاگرانی که پابه‌پایم گریه کرده‌اند

گردآفرید، درست همان حرکت‌هایی را می‌کند که مردها در نقالی انجام می‌دهند و درست همان انرژی را مصرف می‌کند. البته بعضی‌ جاها حرکت‌هایش محدودتر هم می‌شود.

 

این نقال ۳۰ ‌ساله، الان شاگردانی هم دارد. کم‌سن و سال‌ترین شاگردانی هم که دارد، ۱۲ و ۱۴ساله هستند که جوهره این کار را دارند و حتی، جلوی انتظامی و بیضایی هم اجرا داشته‌اند.

 

خواهر و برادرهاتان هم پای اجرایتان می‌نشینند؟

آن اول‌ها که به زور می‌نشاندم‌شان تا برایشان اجرا کنم. اولش خیلی تعجب می‌کردند و غش‌غش می‌خندیدند اما بعد علاقه‌مند شدند. آخر می‌دانید، من خجالتی بودم و اجرای این نقالی‌ها‌ برایشان غیرمنتظره بود.

 

خانم حبیبی‌زاد، تاریخ ما و فرهنگ ما غالبا مردسالارانه بوده. شما به‌عنوان یک زن که بالاخره صدای زنانه دارید و ظرافت‌های رفتاری زنانه دارید و اینها، چطور می‌توانید این روحیه غالب مردانه پهلوانی‌ها و اسطوره‌ها را در اجرا در بیاورید؟

 

البته ما در تاریخمان، زن پهلوان و زن وزیر و پادشاه و حتی زن ناخدا و خزانه‌دار هم داشته‌ایم…

 

جدا! یعنی ما واقعا زن ناخدا هم داشته‌ایم؟

البته به شکل ناخدا که نه، اما در جنگ یونان، زنانی بوده‌اند که ناوگان جنگی دستشان بوده و فرمانده بوده‌اند.

 

تعجب می‌کنیم اما یادمان می‌آید که همین گردآفرید هم، خودش وقتی که می‌بیند سربازان‌اش فرار کرده‌اند، به شکل و شمایل مردها در می‌آید و به رزم می‌رود تا مقابل دشمنان‌اش بایستد. حالا زیاد تعجب نمی‌کنیم.

 

هوا سرد است و نقالی مرشد احدی دارد به آخرش می‌رسد. حالا رسیده است به رزم علی‌اکبر و وداع امام حسین با او. تعجب را می‌بلعیم تا ادامه حرف‌های گردآفرید سال ۱۳۸۶ درباره اینکه چطور این مردانگی‌ها را به‌اجرا درمی‌آورد، بشنویم؛ «قدرت بازی است؛ می‌روم در نقش پهلوان؛ نیازمند حس و توانمندی حنجره است.

 

من در اجراهایم با اینها زندگی می‌کنم. خیلی احساس قوی‌ای می‌خواهد. خیلی وقت‌ها تماشاگران‌ام گریه می‌کنند و می‌گویند که با آنها زندگی کرده‌ایم…».

 

شب شده است. مرشد احدی روبه‌رویمان نشسته. گردآفرید هم باید برود. هوا سوز عجیبی دارد. دیگر خبری از دمام‌زنانی هم که اول برنامه، دور چادر، دور افتاده بودند نیست.

 

آخرین حرف این خانم نقال این است که هادی آفریده، مثل اینکه بیشتر از یک سالی هست که دارد از او مستندی می‌سازد. راست هم می‌گوید؛ زندگی او، رنج‌هایی که در راه عشق‌ و افسانه‌ شخصی‌اش کشیده و … جان می‌دهد برای ساختن یک فیلم بلند.

ادامه مطلب بانو گردآفرید اولین نقال زن ایرانی

عکس و متن روز جهانی زن (۱۷ اسفند / ۸ مارس)


عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

جدیدترین عکس و متن روز جهانی زن 

در اینبخش مجموعه ای از جدید ترین عکس ومتن روز جهانی زن را مرور خواهیم کرد. روز ۸ مارس کـه برابر با ۱۷ اسفند می‌باشد، بنام روز جهانی زنان نامیده شده اسـت. در بیشتر کشور هـای جهان این روز بـه زنان اختصاص دارد، البته در کشور مـا هم این روز در میان مردم گرامی داشته می شود. اگر می‌خواهید این روز رابه زنان زندگی تان تبریک بگویید، می‌توانید از عکسها و متن هایی کـه در زیر آورده ایم استفاده کنید.

 

عکس تبریک روز جهانی زن

هر سالروز ۸ مارس، ۱۷ اسفند، در سراسر جهان بعنوان روز جهانی زن جشن گرفته میشود. جنبش زنان، کـه از دل جنبش کارگری بیرون آمد، در ابتدا روز جهانی زنان کارگر نام داشت. اما با گسترش جنبش زنان برای بـه‌دست آوردن حقوق مساوی با مردان، بـه روز جهانی زن تغییر نام داد. این روز یادآور دستاوردهایی اسـت کـه زنان طی قرن گذشته برای رسیدن بـه موقعیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برابر در جامعه داشته‌اند.

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

روز جهانی زنان در کشور هـای بسیاری بعنوان روز تعطیل شناخته میشود و ازآن بعنوان موقعیتی برای تجلیل از زنان برابری‌خواه و فعال در زمینه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی استفاده میشود. بذر روز جهانی زن درسال ۱۹۰۸ کاشته شد، کارگران زن کارخانـۀ نساجی کتان در شهر نیویورک بـه منظور احیا خاطرۀ اعتصاب دراین روز راکه تبعیض، محرومیت و فشار کار و حقوق بسیار کم زنان را بیاد می آورد دست بـه اعتصاب زدند.

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

متن روز جهانی زنان

هشتم مارس، روز جهانی زن در تعداد زیادی از کشور هـای جهان گرامی داشته می شود. روزی کـه زنان جهان بدون توجه بـه گرایشات مختلف فکری، عقیدتی،نژادی و … بـه یادآوری موفقیت ها و دستاوردهای شان میپردازند. در حقیقت، این روز مجالی اسـت برای نگاه کردن بـه گذشته در مسیر تلاش ها، منازعه ها و فعالیت های پیشین، و بیشتر برای نگریستن در راستای حرکت های پیش رو و فرصت هایی کـه در انتظار نسل آینده زنان اسـت.

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس نوشته روز جهانی زن

زن خود قدرت اسـت

خود سمبل ایثارگری ست

بـه تنهایی وارث هویت اسـت

زن یعنی لطافت

یعنی محبت

بدانید کـه زن بودن کار هرکسی نیست…

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس پروفایل روز جهانی زن

زن مظهر عشق و محبت اسـت، اما ساده لوح نیست. زن مظهر ظرافت اسـت، اما ضعیف نیست و مظهر مهربانیست، اما ستمدیده نیست. کاش این‌ها را باور کنیم و بخاطر خصلت هایی کـه در وجود یک زن نهادینه شده، وی را در بند خواسته های خود نکنیم. گاهی اوقات زن بخاطر خصلت هایی کـه دارد، از خود گذشتگی هایی هم خواهد کرد. اما کاش این از خودگذشتگی ها را وظیفه اش ندانیم. کاش حقوق زنان را درک کنیم و بـه آن ها احترام بگذاریم…

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

متن زیبا درمورد روز جهانی زن

با مـن چـه کرده ای؟

کـه این همه ی عجیب دوستت دارم.

حتی با شوخی نبودنت هم قلبم از حرکت می‌ایستد.

میفهمی کـه حتی قدرت فکر کردن بجای خالی ات را ندارم؟

اعتراف می‌کنم کـه ضعیفم…

مـن شاید قویترین زن دنیا باشم

ولی در مقابل تـو ضعیفم، آنقدر کـه

حتی با افتادنِ خطِ ظریفِ بین ابروهایت بـه گریه می افتم.

یا با تصور نشنیدن صدایت سرگیجه می‌گیرم…

چشمانت را باز کن…

ببین وقتی هستی همه ی وجودم چشم میشود

تا همه ی ی وجودش را نظاره کند…

حالا تـو بگو عجیب نیست؟

این همه ی دوست داشتن؟

اکنون هرچه درمن اسـت تنها تویی…

روز جهانی زن رابه مادران و دختران تبریک می‌گوییم

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

عکس و متن روز جهانی زن (17 اسفند / 8 مارس)

اگر جهان بـه دست مـا زنها بود

و جهان فرشی زیر پای انسانها بود

مـا زنان و دختران

این فرش را زیباتر و مهربانتر می بافتیم

روز جهانی زن بر تمام شـما خجسته باد

 

ادامه مطلب عکس و متن روز جهانی زن (۱۷ اسفند / ۸ مارس)