زمامدارى شاپور
- 1,384 بازدید
- 20 آوریل 2012
- دوران ساسانیان
زمامدارى شاپور
اردشیر قبل از مرگ، فرزند خود، شاپور را در سلطنت شریک خود نمود. شاپور در دوران زمامدارى، انضباط بیشترى در ارتش و سازمان ادارى کشور پدید آورد. او نیز مانند پدر با مشکلات و مسائل خارجى چندى مواجه بود؛ شاهنشاهى کوشان در شرق، مشکل ارمنستان، تهدید و فشار بدویان بر معابر قفقاز، و قدرت رومیان در غرب، شاپور را مجبور مىساخت که همواره آماده نبرد باشد.
شاهنشاهى کوشان، که در سایه تجارت بینالمللى ثروتمند شده بود، در مقابل قدرت نظامى شاپور به زانو درآمد و سرانجام بر اثر فتوحات پىدرپى این پادشاه جوان، سلسله کوشان منقرض گردید و شهر پیشاور و دره سند و ایالت بلخ و سمرقند و تاشکند به تصرف ایرانیان درآمد.
در جبهه غرب نیز شاپور پس از سالها نبرد، سرانجام به پیروزى عظیم و پرسروصدایى توفیق یافت و پس از فتح سوریه و انطاکیه و رها، والرین امپراتور روم، را با ۷۰ هزار لژیونر رومى و فرماندار شهر و سناتورها و اشراف و بزرگان روم اسیر کرد. و آنان را به ایران فرستاد و آنها در شهرهایى که خود به سبک اردگاههاى نظامى رومى بنا کرده بودند مستقر شدند. امپراتورى روم چنین پیکارى را به خود ندیده بود. پیروزى شاپور اول نشانهاى از نیرو و همبستگى دولت نوبنیاد ساسانى بود.
«لوکونین» علل و ریشههاى اجتماعى و اقتصادى این شکست را چنین توصیف مىکند:
… در آن روزگار روم از نظر اقتصادى و سیاسى وضعى بسیار درهم و
آشفته داشت. با بحران عمومى نظام بردهدارى و انحطاط اقتصادى شدیدى که کشور روم را فراگرفته بود، همواره شورش و قیام سربازان و هجوم نیروهاى وحشى، آن سرزمین را به لرزه افکنده بود … همهچیز دستخوش انحطاط گشته بود، کیپریانوس که در این دوران مىزیست چنین نوشته است: «در کشتزارها برزگر، در دریا ملوان، در سپاه سپاهى، در مجلس، شرف و وجدان و در دادگاهها دادگر بقدر کفایت نیست …» «۱»
گیبون مىنویسد: «نداى تاریخ که اکثرا چیزى جز پیک تنفر یا چاپلوسى نیست، شاپور را سرزنش مىکند که از سر کبر، استیلاى بر دشمن را وسیله سوء استفاده قرار داد. مىگویند والرین را با جبه و پیرایههاى امپراتورى زنجیر کرد و در معرض تماشاى خلایق گذاشت … و هرگاه که شهریار ایران مىخواست بر مرکب خویش سوار شود، پا بر گردن والرین مىگذاشت.
علیرغم تمام نکوهشهاى متفقینش که کرارا شاپور را از فرازونشیبهاى بخت و اعاده قدرت امپراتورى روم برحذر مىساختند و به وى تذکر مىدادند که آن اسیر عالیقدر را گروگان صلح سازد … شهریار ساسانى حاضر به هیچگونه گذشت نبود. چون والرین سرانجام، در زیر بار سنگین شرمسارى و اندوه، جهان را بدرود گفت، پوستش را از کاه پرکرده به شکل پیکره آدمى، در مشهورترین پرستشگاههاى ایران حفظ کردند.» «۲» سپس گیبون مىنویسد: «این داستان آموزنده و حزنانگیز است اما به اغلب احتمال در صحت آن باید تردید داشت …
نمىتوان تصور کرد پادشاهى، از سر رشک، حتى در مقام معامله با رقیب خویش، شأن پادشاهان را علنا چنین خوار سازد …» «۳»
حکومت ایران از متخصصین و کارشناسان مختلفى که در بین این عده بودند براى اجراى نقشههاى وسیع عمرانى استفاده کرد و به کمک معماران و مهندسین رومى، پلها، سدها، شهرها و طرق ارتباطى بسیارى ساخته شد که آثار برخى از آنها هنوز باقى است. شاپور این اسراى دانا را که در بین آنها عدهاى مهندس، معمار، پزشک و مساح بود، در پیروى از آداب و رسوم خود آزاد گذاشت و در همان ایامى که امپراتور روم پیروان مسیحیت را اعدام مىکرد، شاپور به مسیحیان اجازه داد براى خود کلیسا بسازند.
شاپور دستور داد غلبه او را بر «والریانوس» بر روى صخرهاى در فارس منقوش سازند. در دوره سلطنت این پادشاه، امور اقتصادى و اجتماعى شاهنشاهى بیشازپیش منظم گردید. آثار علمى یونانیان و رومیان در رشته فلسفه، نجوم، طب، ترجمه شد و در دسترس اهل علم قرار گرفت. شاپور، مانى را در اشاعه دین خود آزاد گذاشت، ولى چنانکه بتفصیل خواهیم دید، بهرام اول با وى از در دشمنى درآمد و به دستور او مانى را اعدام کردند.
شاپور در دوران زمامدارى خود، غیر از پیروزیهاى نظامى، به فعالیتهاى عمرانى وسیعى دست زد که از آنجمله است، سد نزدیک شوشتر که به بند قیصر معروف است و شهر شاپور در نزدیکى
کازرون فارس و شهر جندیشاپور (بین شوشتر و دزفول) قابل ذکر است. شهر اخیر از مراکز مهم علوم و فنون ایران در آن دوره بوده است، و بیمارستان بزرگ این شهر و پزشکان عالیقدرى که در آن کار مىکردند شهرت جهانى داشتند. وفات شاپور اول در سال ۲۷۱ میلادى اتفاق افتاد.
تاریخ اجتماعى ایران ج۱
______________________________
(۱). ولادیمیر گریگورویچ لوکونین، تمدن ایران ساسانى، ترجمه دکتر عنایت الله رضا، ص ۹۵٫
(۲ و ۳). انحطاط و سقوط امپراتورى روم، پیشین، ص ۱۲۵٫