حکایت خدا روزی رسان است اما گاهی یک اِهِنی هم لازم است!

داستان خدا روزی رسان است اما یک سرفه ای هم باید کرد: شخص ساده‌لوحی مکرر شنیده بود که خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است. به همین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد….

داستان خدا روزی رسان است اما یک اِهنی هم لازم است

به این قصد یک روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همین که ظهر شد از خداوند طلب ناهار کرد. هرچه به انتظار نشست برایش ناهاری نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم به راه ماند.

چند ساعتی از شب گذشته درویشی وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعی روشن کرد و از «دوپله» خود قدری خورش و چلو و نان بیرون آورد و شروع کرد به خوردن.

داستان خدا روزی رسان است

مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود و در تاریکی و به حسرت به خوراک درویش چشم دوخته بود، دید درویش نیمی از غذا را خورد و عنقریب باقیش را هم می‌خورد بی‌اختیار سرفه‌ای کرد.

درویش که صدای سرفه را شنید گفت: «هرکه هستی بفرما پیش» مرد بینوا که از گرسنگی داشت می‌لرزید پیش آمد و بر سر سفره درویش نشست و مشغول خوردن شد وقتی سیر شد درویش شرح حالش را پرسید و آن مرد هم حکایت خودش را تعریف کرد. درویش به آن مرد گفت: «فکر کن اگر تو سرفه نکرده بودی من از کجا می‌دانستم که تو اینجایی تا به تو تعارف کنم و تو هم به روزی خودت برسی؟

شکی نیست که خدا روزی رسان است اما یک سرفه ای هم باید کرد!»

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

http://www.vatanfa.com/?s=حکایت-خدا-روزی-رسان-است-اما-گاهی-یک-اِهِنی-هم-لازم-است!