سازمان ارتش در حکومت هخامنشیان
- 1,726 بازدید
- 18 فوریه 2012
- سازمان ارتش
سازمان ارتش
در حکومت هخامنشى، نیروى نظامى، اساس قدرت دولت و شخص شاه بود. کسانى که از نعمت سلامت برخوردار بودند و سنشان بین ۱۵ تا ۵۰ سال بود، در هنگام جنگ آمادهبه خدمت مىشدند، و این جریان از طرف مسؤولین امر با شدت و خشونت بسیار عملى مىشد.
یکبار چنان اتفاق افتاد که پدر سه فرزند درخواست کرد که یکى از آنان را از خدمت سربازى معاف دارند؛ شاه در مقابل این درخواست فرمان داد تا هرسه پسر او را کشتند. پدر دیگرى چهار پسر خود را به میدان جنگ فرستاد و از خشایارشا تقاضا کرد که پسر پنجم او را براى رسیدگى به کارهاى کشاورزى نزد او بازگذارند؛ شاه دستور داد تا آن پسر را دوپاره کردند و هرپاره را در یک طرف راهى که قشون از آن مىگذشت، آویختند. سپاهیان درمیان بانگ موسیقى نظامى و فریاد تحسین مردمى که سنشان از خدمت سربازى گذشته بود، به میدان جنگ رهسپار مىشدند.
به عقیده استاد فقید عباس اقبال:
لشکریان ایرانى را مىتوان در حکم مبلغین مذهبى تازه دانست. ایشان علاوه بر آنکه به دنیا طرز اداره و حکومتى جدید آموختهاند به انتشار دین نوینى پرداختهاند که از جهت کیفیت بر ادیان سابقه رجحان داشته و به گفته یکى از حکماى فرانسه، ارنست رنان: دورترین مذاهب از شرک بوده است در دورهاى که عالم را شرک فراگرفته بود.
مزد سربازان جنسى بود؛ یعنى مایحتاج آنها ازجمله گندم و گوشت و شراب را شهربان هرمحل ناگزیر بود که به سربازان تسلیم نماید. استعمال سکه بسیار محدود بود و جز در فعالیتهاى بازرگانى و گرفتن سرباز مزدور یونانى به کار نمىرفت.
سران سپاه و سربازان در صورت پیروزى و ابراز لیاقت مورد تقدیر قرار مىگرفتند. سپاه بر دو صف پیاده و سوار تقسیم مىشد. با گذشت زمان،
از وزن و اهمیت پیادگان بمراتب کاسته شده بود، و محتملا این پدیده را سبب آن بوده است که افراد صفى آزاد فقیر و ناتوان شده بودند. مثلا به گفته کورتسیا … داریوش سوم در «ایسوس» ۲۵۰ هزار پیاده و بیش از ۵۰ هزار سوار، و در گئوگامل ۲۰۰ هزار پیاده و ۴۵ هزار سوار داشته که نسبت آن ۱ به ۵ و ۱ به ۴ مىباشد، و حال آنکه ۱۵۰ سال قبل از آن، در ارتش خشایارشا، به- تخمین هرودت، نسبت پیادگان و سوار یک به ده بود.
پیاده نظام، مسلح به تیر و نیزه و کمان و خنجر و فلاخن و کمند و سپر بود و افراد این دسته کلاهنمدى گردى بر سر مىگذاشتند. لباس آنها پیراهن چرمى بلندى بود که تا زانو مىرسید.
افراد سوار زوبین کوچکى غیر از اسلحه پیادگان همراه خود داشتند. افراد سنگین اسلحه زره، کلاهخود، و ساقبند همراه داشتند و اسبان خود را با برگستوان یعنى زره اسب، مجهز مىکردند.تخصص و مهارت سربازان ایرانى در تیراندازى بود، درحالىکه یونانیان در جنگ با شمشیر بیشتر مهارت داشتند.
سازمان لشکرى در عهد داریوش، بیشازپیش مرتب و منظم گردید. داریوش نیروى مجهزى به نام سپاه جاویدان که عده افراد آن ده هزار بود، تشکیل داد. این افراد همیشه آماده به خدمت و به بهترین سلاحها مجهز بودند.
قشون ثابت و فعال عهد هخامنشى از افراد پارسى و مادى تشکیل مىشد که در مراکز مهم سوق الجیشى مستقر مىشدند، ولى نیروى اساسى جنگى را اقوام تابع شاهنشاهى که هریک زبان و رسم جنگآورى بخصوصى داشتند، تشکیل مىدادند. اسب، فیل، و گاهى شتر در جنگها مورد استفاده قرار مىگرفت.
با قشون، جارچیان و نویسندگان و خواجهسرایان و زنان روسپى و معشوقهها نیز همراه بودند. ارابههایى که همراه قشون بود با داسهاى بزرگ مسلح بود. با این حال باید دانست که نیروى نظامى عهد هخامنشى، که در حمله خشایارشا به ۱۸۰۰۰۰۰ نفر رسید، وحدت و هماهنگى کامل نداشت. بههمین جهت، چون نخستین علامات شکست ظاهر مىشد به صورت گروه پریشان و بیسامانى درمىآمد.
ارتش ایران چون با قشون منظمى روبرو مىشد که افراد آن یک زبان داشتند و در تحت سازمان یکسان و منظمى مىجنگیدند، ناچار شکست مىخورد و راز شکست خوردن ایرانیان در جنگهاى ماراتن و «پلاتئا» همین بود. بااینحال نمىتوان هنر جنگجویى و کشورگشایى ایرانیان آن عهد را نادیده گرفت.
ارتش
لاکهارت تحت عنوان «ایران در نظر مردم مغربزمین» مىنویسد: «با اینکه ایرانیان در نبردهاى بزرگ ماراتن و سالامیس و پلاته شکست خوردن، هرودت آنان را در دلاورى هیچ کمتر از یونانیان نمىداند و فحواى گفته استیل نیز چنین است، ناکامى آنها مربوط به کمى شجاعت نبود، بلکه معلول پستى آلات حربیه و زره و جوشن و قلت تمرین بود …»
«ا. بنونیست خاورشناس، روش جنگى پارسها را چنین توصیف مىکند:
علت موفقیت نظامى پارسها در زمان مادها و بعد از آن در زمان سلسله هخامنشى، برترى سلاح و روش نظامى آنها بود. پارسها بخوبى مىتوانستند درآنواحد از استعمال چندین سلاح استفاده کنند؛ ابتدا دشمن را زیر ضربات پیکانهاى خود مىگرفتند و در نتیجه صفوف دشمن بههم مىخورد و نامنظم مىشد، در این موقع سوارنظام به دشمن حمله مىکرد و چابکسواران با سرعت فوق العادهاى داخل در صفوف شکست-
خورده حریف مىشدند و آنها را بکلى از هم متلاشى مىکردند. بعلاوه پارسها از سرزمینهاى فتح شده لشکریان بسیار، از قبیل کماندار و نیزهدار و چابکسوار، مجهز مىنمودند. نظم واحدهاى نظامى و استعمال دستهجمعى آنها علت عمده پیشرفت پارسها در میدان جنگ بود.
«در ایران قدیم، حق و قانون منحصر به اراده شاه و قدرت قشون بود و هیچ حقى در برابراین حق محترم شمرده نمىشد و هیچ سابقه و سنتى، بدون آنکه بر حکم شاه متکى باشد، ارزش نداشت؛ چه ایرانیان به آن فخر مىکردند که قوانین ایشان تغییرناپذیر است و وعده یا فرمان شاه به هیچوجه نباید نقض شود.» «۹۴»
علاوهبراین، در ارتش ایران عدهاى افراد مزدور یونانى بودند که از حیث سلاح و تربیت نظامى بر دیگران برترى داشتند. این افراد با پول زیادى که به آنها داده مىشد، در قشون شاهنشاهى وارد مىشدند.
براى آنها فرقى نمىکرد که براى که مىجنگند و با که مىجنگند. گاهى نیز از خدمت شاه بیرون رفته داخل در خدمت مخالفین شاه مىشدند و گاهى برضد هموطنان خود مىجنگیدند. نتیجه این امر، این بود که یونانیان از بهترین مردان خود محروم مىشدند. در نتیجه این آمدورفتها یونانیها ثروت سرشار و نقاط ضعف ایران را شناخته و فهمیدند که باوجود وسایل زیاد، وضعیت نظامى آنها درخشان نیست. «۹۵»
در نتیجه این احوال، از ابتداى قرن چهارم قبل از میلاد، فکر جنگ یونان با ایران در بین زمامداران یونانى قوت گرفت و مبلغین براى تلافى بیحرمتیهاى گذشته و به دست آوردن زمینهاى وسیع و ثروت فراوان، دست به تبلیغات دامنهدارى زدند. فیلیپ از این فکر استفاده کرد و پسرش، اسکندر، چنانکه خواهیم دید، این نقشه را عملى و شاهنشاهى ایران را مسخر نمود.
===============
تاریخ اجتماعى ایران ج۱ ۴۲۵ سازمان ارتش ….. ص : ۴۲۵
درود برایرانیان
کاش همچو بانوان بزرگ ایران زمین نامم به عنوان جان نثار کورش جاودان میماند کاش سرباز دختری بودم که جانم را تقدیم شاه چهارگوشه جهان کورش شاه کنم