سازمان ارتش در حکومت هخامنشیان

سازمان ارتش‏

در حکومت هخامنشى، نیروى نظامى، اساس قدرت دولت و شخص شاه بود. کسانى که از نعمت سلامت برخوردار بودند و سنشان بین ۱۵ تا ۵۰ سال بود، در هنگام جنگ آماده‏به خدمت مى‏شدند، و این جریان از طرف مسؤولین امر با شدت و خشونت بسیار عملى مى‏شد.

یک‏بار چنان اتفاق افتاد که پدر سه فرزند درخواست کرد که یکى از آنان را از خدمت سربازى معاف دارند؛ شاه در مقابل این درخواست فرمان داد تا هرسه پسر او را کشتند. پدر دیگرى چهار پسر خود را به میدان جنگ فرستاد و از خشایارشا تقاضا کرد که پسر پنجم او را براى رسیدگى به کارهاى کشاورزى نزد او بازگذارند؛ شاه دستور داد تا آن پسر را دوپاره کردند و هرپاره را در یک طرف راهى که قشون از آن مى‏گذشت، آویختند. سپاهیان درمیان بانگ موسیقى نظامى و فریاد تحسین مردمى که سنشان از خدمت سربازى گذشته بود، به میدان جنگ رهسپار مى‏شدند.

به عقیده استاد فقید عباس اقبال:

لشکریان ایرانى را مى‏توان در حکم مبلغین مذهبى تازه دانست. ایشان علاوه بر آنکه به دنیا طرز اداره و حکومتى جدید آموخته‏اند به انتشار دین نوینى پرداخته‏اند که از جهت کیفیت بر ادیان سابقه رجحان داشته و به گفته یکى از حکماى فرانسه، ارنست رنان‏: دورترین مذاهب از شرک بوده است در دوره‏اى که عالم را شرک فراگرفته بود.

مزد سربازان جنسى بود؛ یعنى مایحتاج آنها ازجمله گندم و گوشت و شراب را شهربان هرمحل ناگزیر بود که به سربازان تسلیم نماید. استعمال سکه بسیار محدود بود و جز در فعالیتهاى بازرگانى و گرفتن سرباز مزدور یونانى به کار نمى‏رفت.

سران سپاه و سربازان در صورت پیروزى و ابراز لیاقت مورد تقدیر قرار مى‏گرفتند. سپاه بر دو صف پیاده و سوار تقسیم مى‏شد. با گذشت زمان،

از وزن و اهمیت پیادگان بمراتب کاسته شده بود، و محتملا این پدیده را سبب آن بوده است که افراد صفى آزاد فقیر و ناتوان شده بودند. مثلا به گفته کورتسیا … داریوش سوم در «ایسوس» ۲۵۰ هزار پیاده و بیش از ۵۰ هزار سوار، و در گئوگامل ۲۰۰ هزار پیاده و ۴۵ هزار سوار داشته که نسبت آن ۱ به ۵ و ۱ به ۴ مى‏باشد، و حال آنکه ۱۵۰ سال قبل از آن، در ارتش خشایارشا، به- تخمین هرودت، نسبت پیادگان و سوار یک به ده بود.

پیاده نظام، مسلح به تیر و نیزه و کمان و خنجر و فلاخن و کمند و سپر بود و افراد این دسته کلاه‏نمدى گردى بر سر مى‏گذاشتند. لباس آنها پیراهن چرمى بلندى بود که تا زانو مى‏رسید.

افراد سوار زوبین کوچکى غیر از اسلحه پیادگان همراه خود داشتند. افراد سنگین اسلحه زره، کلاه‏خود، و ساقبند همراه داشتند و اسبان خود را با برگستوان یعنى زره اسب، مجهز مى‏کردند.تخصص و مهارت سربازان ایرانى در تیراندازى بود، درحالى‏که یونانیان در جنگ با شمشیر بیشتر مهارت داشتند.

سازمان لشکرى در عهد داریوش، بیش‏ازپیش مرتب و منظم گردید. داریوش نیروى مجهزى به نام سپاه جاویدان که عده افراد آن ده هزار بود، تشکیل داد. این افراد همیشه آماده به خدمت و به بهترین سلاحها مجهز بودند.

قشون ثابت و فعال عهد هخامنشى از افراد پارسى و مادى تشکیل مى‏شد که در مراکز مهم سوق الجیشى مستقر مى‏شدند، ولى نیروى اساسى جنگى را اقوام تابع شاهنشاهى که هریک زبان و رسم جنگ‏آورى بخصوصى داشتند، تشکیل مى‏دادند. اسب، فیل، و گاهى شتر در جنگها مورد استفاده قرار مى‏گرفت.

با قشون، جارچیان و نویسندگان و خواجه‏سرایان و زنان روسپى و معشوقه‏ها نیز همراه بودند. ارابه‏هایى که همراه قشون بود با داسهاى بزرگ مسلح بود. با این حال باید دانست که نیروى نظامى عهد هخامنشى، که در حمله خشایارشا به ۱۸۰۰۰۰۰ نفر رسید، وحدت و هماهنگى کامل نداشت. به‏همین جهت، چون نخستین علامات شکست ظاهر مى‏شد به صورت گروه پریشان و بیسامانى درمى‏آمد.

ارتش ایران چون با قشون منظمى روبرو مى‏شد که افراد آن یک زبان داشتند و در تحت سازمان یکسان و منظمى مى‏جنگیدند، ناچار شکست مى‏خورد و راز شکست خوردن ایرانیان در جنگهاى ماراتن و «پلاتئا» همین بود. بااین‏حال نمى‏توان هنر جنگجویى و کشورگشایى ایرانیان آن عهد را نادیده گرفت.

ارتش‏

لاکهارت‏  تحت عنوان «ایران در نظر مردم مغرب‏زمین» مى‏نویسد: «با اینکه ایرانیان در نبردهاى بزرگ ماراتن و سالامیس و پلاته شکست خوردن، هرودت آنان را در دلاورى هیچ کمتر از یونانیان نمى‏داند و فحواى گفته استیل نیز چنین است، ناکامى آنها مربوط به کمى شجاعت نبود، بلکه معلول پستى آلات حربیه و زره و جوشن و قلت تمرین بود …»

«ا. بنونیست‏ خاورشناس، روش جنگى پارسها را چنین توصیف مى‏کند:

علت موفقیت نظامى پارسها در زمان مادها و بعد از آن در زمان سلسله هخامنشى، برترى سلاح و روش نظامى آنها بود. پارسها بخوبى مى‏توانستند درآن‏واحد از استعمال چندین سلاح استفاده کنند؛ ابتدا دشمن را زیر ضربات پیکانهاى خود مى‏گرفتند و در نتیجه صفوف دشمن به‏هم مى‏خورد و نامنظم مى‏شد، در این موقع سوارنظام به دشمن حمله مى‏کرد و چابکسواران با سرعت فوق العاده‏اى داخل در صفوف شکست-

خورده حریف مى‏شدند و آنها را بکلى از هم متلاشى مى‏کردند. بعلاوه پارسها از سرزمینهاى فتح شده لشکریان بسیار، از قبیل کماندار و نیزه‏دار و چابکسوار، مجهز مى‏نمودند. نظم واحدهاى نظامى و استعمال دسته‏جمعى آنها علت عمده پیشرفت پارسها در میدان جنگ بود.

«در ایران قدیم، حق و قانون منحصر به اراده شاه و قدرت قشون بود و هیچ حقى در برابراین حق محترم شمرده نمى‏شد و هیچ سابقه و سنتى، بدون آنکه بر حکم شاه متکى باشد، ارزش نداشت؛ چه ایرانیان به آن فخر مى‏کردند که قوانین ایشان تغییرناپذیر است و وعده یا فرمان شاه به هیچ‏وجه نباید نقض شود.» «۹۴»

علاوه‏براین، در ارتش ایران عده‏اى افراد مزدور یونانى بودند که از حیث سلاح و تربیت نظامى بر دیگران برترى داشتند. این افراد با پول زیادى که به آنها داده مى‏شد، در قشون شاهنشاهى وارد مى‏شدند.

براى آنها فرقى نمى‏کرد که براى که مى‏جنگند و با که مى‏جنگند. گاهى نیز از خدمت شاه بیرون رفته داخل در خدمت مخالفین شاه مى‏شدند و گاهى برضد هموطنان خود مى‏جنگیدند. نتیجه این امر، این بود که یونانیان از بهترین مردان خود محروم مى‏شدند. در نتیجه این آمدورفتها یونانیها ثروت سرشار و نقاط ضعف ایران را شناخته و فهمیدند که باوجود وسایل زیاد، وضعیت نظامى آنها درخشان نیست. «۹۵»

در نتیجه این احوال، از ابتداى قرن چهارم قبل از میلاد، فکر جنگ یونان با ایران در بین زمامداران یونانى قوت گرفت و مبلغین براى تلافى بیحرمتیهاى گذشته و به دست آوردن زمینهاى وسیع و ثروت فراوان، دست به تبلیغات دامنه‏دارى زدند. فیلیپ از این فکر استفاده کرد و پسرش، اسکندر، چنانکه خواهیم دید، این نقشه را عملى و شاهنشاهى ایران را مسخر نمود.

===============

 تاریخ اجتماعى ایران    ج‏۱    ۴۲۵     سازمان ارتش ….. ص : ۴۲۵

http://www.vatanfa.com/?s=سازمان-ارتش-در-حکومت-هخامنشیان
دختر آریایی(ایرانی ) گفته:

درود برایرانیان
کاش همچو بانوان بزرگ ایران زمین نامم به عنوان جان نثار کورش جاودان میماند کاش سرباز دختری بودم که جانم را تقدیم شاه چهارگوشه جهان کورش شاه کنم

پسری از نسل آریا گفته:

ای کاش بودم وجانم را در راه کوروش کبیر ووطن پرافتخارم میدام