سقوط دودمان هخامنشى
- 1,923 بازدید
- 5 نوامبر 2011
- دوران هخامنشیان
سقوط دودمان هخامنشى
به سال ۳۳۷ فعالیتهاى پیگیرانه اردشیر سوم که بهوسیله پزشک مخصوصش مسموم گردید. پایان یافت، بنا به فرمان رئیس خواجهسرایان دربارى به نام باگوئى او را زهر خوراندند. ارسس پسر اردشیر سوم به تخت نشست. اما در ژوئن ۳۳۶ او هم قربانى توطئهاى شد و همراه تمام افراد خانوادهاش به قتل رسید. هماکنون باگوئى، ساتراپ….
تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۶
آرمنى به نام کدمان را که خویشاوند سببى خانواده هخامنشیان بود، به تخت نشاند.
کدمان که ۲۵ سال داشت، هنگامى که به تخت نشست نام داریوش سوم را به خود گرفت بعدها باگوئى کوشش کرد تا دستنشانده تازهاش را هم از میان ببرد، اما داریوش سوم او را وادار کرد تا خودش جام زهر بنوشد.
هنگامیکه اشراف بلندپایه پارسى درگیر توطئهها و کودتاهاى دربارى بودند در افق سیاسى این کشور دشمن هراسناکى پدیدار گردید- این دشمن چیزى جز مقدونیه نبود. به سال ۳۳۴ ق. م. لشکریان یونانى- مقدونى به مرزهاى قلمرو هخامنشیان هجوم بردند.
و در ظرف چند سال پس از یک رشته شکستهائیکه به دولت پارسى قدیم وارد آوردند به موجودیت آن پایان دادند، و اینگونه ایران بهصورت قسمتى از امپراطورى اسکندر مقدونى درآمد.
بهنظر مىرسد، با وجود اینکه هخامنشیان منابع مادى تمامنشدنى و ارتشى عظیم را در اختیار داشتند نابودى حکومت پارس اجتنابناپذیر بوده است. این ارتش که از چریکهاى وابسته به قبایل جورواجور با سنتهاى ویژه به خود و اسلحه کهنه تشکیل مىشد، بهآسانى به لشکریان مقدونى که مسلح به نوینترین اسلحه بودند و فرماندهانى آزموده داشتند، تسلیم گردید. فرماندهى ارتش پارس حتى براى تکمیل اسلحه و آموزش جنگى لشکریانش اقدامى نکرد و بنابراین یکانهاى نظامىاش از هنر جنگهاى نوین بىبهره بودند، در برابر اینها یونانیان و مقدونىها از این لحاظ بسیار پیشرفته و بهویژه در محاصره دژها و نابودى استحکامات دشمن از آزمودگیهاى شایانى برخوردار بودند. فرماندهى لشکریان پارس که از پسافتادگى ارتشش نسبت به مقدونىها آگاه بود، فقط به این اکتفا کرد که ۳۰ هزار مزدور یونانى را در ارتش بهکار گیرد، بهنظر مىرسید که این مزدوران از ورزیدهترین افراد لشکریان هخامنشى بهشمار مىآمدند. پیادهنظام پارس که زمانى از میان مردم «آزاد» پارس و ماد برگزیده مىشدند، هماکنون اهمیت کیفى خود را از دست داده بودند، چون وضع طبقاتى مردم ایران از لحاظ اجتماعى دگرگون شده و به ازهمپاشیدگى گرائیده بود.
پیش از لشکرکشى اسکندر مقدونى به پارس، در ظرف دهههاى اخیر، شورش و قیام ملتهاى مغلوب در اثر فشار مالیات، ارکان دولت هخامنشى را به لرزه درآورده بود. در پایان سده پنجم ق. م. بسیارى از ساتراپها که براى کسب استقلال تلاش مىکردند، علیه حکومت مرکزى بهپاخاسته بودند، اما ستیزهاى داخلى ساتراپها براى گستردن قلمرو خود، از نظر حکومت مرکزى پدیدهاى عادى بهشمار مىآمد. تودههاى مردم بیشتر از ساتراپها در انتظار ورود استیلاگر تازهاى بودند. هنگامیکه این فرمانروا یا استیلاگر تازه قدمرنجه
تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص: ۱۰۷
مىفرمود و فرمانروائى ساتراپ را بهدست مىگرفت اینان یا بىاعتنائى مىکردند، یا او را بهعنوان آزادکننده خود مىشناختند، چنانکه دیدیم این چگونگى در مصر وجود داشت.
با اینهمه هخامنشیان در دوران فرمانروائىشان نقش مهمى را در پیشرفت تاریخ ایران و خاورمیانه و نزدیک ایفا کردهاند. در دوران طولانى حکومت این دودمان، در سرزمینهاى پهناورى از مدیترانه شرقى گرفته تا مرزهاى هند، تا اندازهاى صلح و آرامش برقرار شد، و شرایط مساعدى براى شکوفائى بازرگانى و پیشرفت روابط فرهنگى میان کشورهاى گوناگون پدید آمد. بنگاهها و سازمانهاى اقتصادى و سیاسى و سنتهاى فرهنگىاى که در دوره هخامنشیان پدید آمدند، در طى سدهها محفوظ نگاهداشته شدند و در زمان حکومت اسکندر مقدونى، پادشاهى پارتها و ساسانیان مورد بهرهبردارى قرار گرفتند.
درود بر پارسیان اهورا پرست.