is_tag

نقد و بررسی کامل فیلم نگهبان شب رضا میرکریمی

خوردن این غذاها بعد از ساعت ۸ شب ممنوع!

غذاهایی که قبل از خواب نباید خورد: خوردن برخی از غذاها در آخر شب و بعد از ساعت ۸ شب نه تنها سبب افزایش وزن می شود بلکه می تواند باعث کاهش کیفیت خواب گردد و الگوی خواب را به هم بریزد. برخی از افراد شام خود را قبل از ساعت ۸ میل می کنند اما پس از شام و تا دیروقت تنقلات چرب میل کرده و به مرور دچار اضافه وزن می شوند، اگر آخر شب احساس گرسنگی نمودید و خواستید میان وعده بخورید، باید بدون تردید به سراغ غذایی سالم بروید و دور برخی غذاها و مواد غذایی را خط بکشید. در این مطلب سلامت، غذاهایی را که خوردن آنها پس از ۸ شب ممنوع بوده و موجب برهم زدن تعادل خواب و اضافه وزن می شوند، را آورده ایم.

بیشتر بخوانید: غذاهای مفید برای کبد چرب که روند درمان را سرعت می بخشند!

۱.غذاهای سنگین

غذاهای سنگین زمان بیشتری برای هضم نیاز دارند. مصرف غذاهای چرب، پنیری و سرخ شده می تواند منجر به سوهاضمه و شب بیداری شود پس در اواخر روز از خوردن مواردی مانند چیزبرگر، سیب زمینی سرخ کرده، غذاهای سرخ شده و استیک ها پرهیز کنید.

۲.غذاهایی با محتوای آب زیاد

بیدار شدن از خواب برای رفتن به دستشویی واقعاً می تواند استراحت را مختل کند. مطمئناً، نوشیدن مقدار زیادی آب برای سلامتی اهمیت زیادی دارد اما برای خودداری از پر شدن مثانه در نیمه شب بهتر است از غذاهایی با محتوای آب زیاد. مثل کرفس، هندوانه و خیار خودداری کنید.

۳.غذاهای حاوی کافئین پنهان

غذاهایی که قبل از خواب نباید خورد، برچسب های مواد غذایی را بررسی کنید، بسیاری از غذاها حتی در مواردی که انتظار ندارید دارای کافئین هستند. چای و نوشابه معمولاً کافئین دارند مگر اینکه برچسب چیز دیگری را نشان دهد بعلاوه، برخی از بستنی ها و دسرها دارای اسپرسو، قهوه یا شکلات اند. شکلات با سایر مواد غذایی حاوی کافئین به عنوان محرک عمل می کند و خواب را دشوارتر می سازد. بهتر است به جای نوشیدنی های کافئین دار مانند قهوه و نوشابه و… از دمنوش های فاقد کافئین یا آب استفاده کنید.

۴.غذاهای فوق العاده قندی

شاید خوردن مواد غذایی شیرین بهترین راه برای آرامش گرفتن در هنگام شب باشد اما خوردن این خوراکی ها قبل از خواب موجب نوسان انسولین و نابودگر الگوی خواب است به همین دلیل باید از خوردن میان وعده های بیش از حد شیرین مثل غلات قندی، دسرها و آب نبات که باعث جهش قند خون می شود خودداری کنید.

۵.گوشت های قرمز

گوشت از منابع غنی پروتئین است اما دیرهضم بوده و چربی بالایی نیز دارد و خوردن آن در هنگام شب، می تواند باعث نفخ یا درد معده شود زیرا بدنتان در ساعاتی که می خواهد استراحت کند، مجبور است این ماده غذایی را بشکند و هضم نماید. برای داشتن خواب راحت دور این ماده غذایی را خط بکشید زیرا مصرف آن نه تنها باعث مشکلات گوارشی بلکه موجب افزایش کلسترول و خطر سکته قلبی می شود.

غذاهایی که قبل از خواب نباید خورد

۶.غذاهای غنی از تیرامین

غذاهایی که قبل از خواب نباید خورد، متخصصان به منظور بهبود کیفیت خواب توصیه می کنند از مصرف غذاهای حاوی زیادی تیرامین در اواخر روز خود داری کنید. این اسید آمینه باعث ترشح یک ماده محرک طبیعی می شود که فعالیت مغز را تسهیل می کند و این می تواند منجر به مشکلات خواب شود. غذاهای غنی از تیرامین شامل گوجه فرنگی، سس سویا، بادمجان و پنیرمانده است.

۷.غذاهای سرخ کرده

خوردن غذاهای سرخ شده قبل از خواب و بعد از ساعت ۸ شب به دلیل داشتن چربی موجب کندی هضم و اختلال در خواب شبانه خواهد شد پس دور این ماده غذایی را خط بکشید.

۸.غذاهای تند

غذاهایی که قبل از خواب نباید خورد، هر فردی که تجربه سوزش معده داشته باشد می داند مصرف غذاهای پرادویه در شب می تواند باعث مشکلاتی شود زیرا به طور طبیعی، درجه حرارت بدن باید کاهش یابد تا خواب راحتی داشته باشید اما فلفل تند می تواند درجه حرارت بدن را افزایش دهد. در حقیقت احساس گرما می تواند شما را برای مدت طولانی تری بیدار نگه دارد.

۹.غذاهای اسیدی

جای تعجب نیست یکی دیگر از مواردی که خواب را مختل می کند ریفلاکس اسیدی است. خوراکی هایی مانند آب مرکبات، پیاز خام، سس گوجه فرنگی و پیتزا با بدتر کردن سوزش معده می توانند خواب را مختل کنند.

۱۰.غذاهای نفاخ

غذاهایی که قبل از خواب نباید خورد، غذاهایی که هضم آنها دشوار و حاوی فیبر زیادی هستند ممکن است ایجاد نفخ و در نتیجه بی خوابی کنند. فشار و گرفتگی ناشی از میوه های خشک، لوبیا، کلم بروکلی، گل کلم و کلم بروکسل می تواند موجب شود دیرتر بخوابید. میوه ها و سبزیجات با فیبر بالا برای بدن مناسب هستند، اما نباید قبل از خواب خورده شوند.

بیشتر بخوانید: بعد از غذاهای چرب چی بخوریم  +  ۸ خوراکی که چربی و سموم را از بین می برد!

دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب خوردن این غذاها بعد از ساعت ۸ شب ممنوع!

نقد و بررسی فیلم نگهبان شب | زندگی کارگری و حسرت رستگاری

حکایت حلال و حرام از سری داستان های هزار و یک شب

حکایت حلال و حرام: در روز و روزگارى که ایمان و اعتقاد مردم به سختى سنگ و به صلابت کوه بود مرد فقیرى از زور بیکارى زن و بچه را گذاشت و به ولایت غربت رفت فرجى در کارش پیدا بشود و با یافتن شغلى آبرومند سر و سامانى به زندگى خود و خانواده‌اش بدهد. روى این اصل پا در رکاب بیابان گذاشت و رفت و رفت تا به شهر کوچکى رسید و بعد از چند روز سرگردانى آخرالامر مردى گریبانش گرفت و به سر کارى برد که از فرط سختى صخره را آب مى‌کرد و فولاد را خم.

حکایت حلال و حرام

مرد مدتى به این کار دشوار مشغول بود تا روزى که صاحب کار پیدایش شد و امر به توقف کار داد و گفت: چند وقت است که براى من کار مى‌کنی؟ مرد گفت: یک ماه و اندی. صاحب کار گفت: مزدت چقدر مى‌شود؟ مرد گفت: از قرار روزى یک قران، جمعاً مى‌شود سى و اندى قران. صاحب کار که مردى طماع و خسیسى بود در جواب گفت: من چهل قران پول حرام دارم و پنج قران پول حلال. تو به کدامیک راضى مى‌شوی؟

مرد ساده‌دل که بسیار مقید به حلال و حرام درآمد و کسب و کار خود بود بى‌آنکه حتى از ذهنش هم خطور کند حلال یا حرام بودن پول صاحب‌کار ربطى به شخص او ندارد بى‌تأمل جواب داد: معلوم است قربان که من پول حلال را ترجیح مى‌دهم. کارفرماى شیاد وقتى دید که کلکش گرفته و تیرش به هدف نشسته نیشش را تا بناگوش باز کرد و دست در جیب قباى اطلس برد و پنج قرآن به مرد بدبخت داد و او را راهى کرد.

مرد بینوا با ناراحتى به میان شهر آمد و گشت و گشت تا بازرگانى محترم از اهالى شهر خودش پیدا کرد. جلو رفت و بعد از سلام و چاق سلامتى دست در جیب کرد و پنج قران به بازرگان داد تا براى زن و بچه‌اش ببرد.

بازرگان گفت: دوست من این پول کمى است. بهتر است به‌جاى این مبلغ کالائی، هدیه‌اى فراهم کنى تا براى خانواده‌ات ببرم. مرد قبول کرد و به بازار رفت و به جستجو پرداخت که با پنج قرآن چه مى‌تواند براى زن و بچه‌اش خریدى بکند؟ هر چه بیشتر جُست کمتر یافت و خسته و کوفته به کنجى نشست. در این اثنا پیرزنى را دید که سبدى در دست گرفته و به او نزدیک مى‌شود. مرد پرسید: آن تو چه دارى مادربزرگ؟

پیرزن گفت: دو تا گربه گل باقلی. یکى از یکى قشنگ‌تر و زیباتر.

مرد به داخل سبد نگاه کرد و شیفه‌ى گربه‌ها شد. پرسید: مى‌فروشی؟ پیرزن گفت: بله، پنج قرآن به من بده و آنها را ببر. انشاءالله که قدمشان براى تو خیر خواهد بود.

مرد پنج قرآن را داد و سبد را گرفت و نزد بازرگان آمد. بازرگان که مردى نیک‌نفس و بلندطبع بود هیچ نگفت و مرد را سرزنش ننمود و قبول کرد که آن گربه‌ها را به خانواده او برساند.

روز بعد بازرگان همراه با قافله‌اى بزرگ به راه افتاد و رفتند و رفتند تا در هفت منزلى شهر قبلى به دیارى آباد رسیدند که ملکى عادل بر آن حکومت مى‌کرد. به رسم آن روزگار وقتى قافله به پاى باروهاى شهر رسید بازرگان ما، هدیه‌اى براى حاکم آن دیار برد و عرض ادب نمود. حاکم نیز سرشناسان قافله را براى صرف ناهار به دارالخلافه دعوت کرد.

مهمانان وقتى به سراى حاکم رسیدند مأموران بسیارى را در حالى‌که هر یک چماقى در یک دست و زنگوله‌اى در دست دیگر داشتند، دیدند و بلافاصله از خوانسالار پرسیدند: این همه نگهبان چماق و زنگوله در دست براى چه کارند و وظیفه‌شان چیست؟

خوانسالار جواب داد: اى مهمانان گرامی. ما در این دیار از تمام نعمت‌هاى خداوندى از شیر مرغ تا شاخ مار به حد وفور بهره داریم. تنها ناراحتى و مایه‌ى عذاب ما جانوارن کوچکى هستند که مثل تخم یا جوج و ماجوج در همه جا پراکنده‌اند و رحم به هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمى‌کنند هر سال مقدار زیادى از خوراک و پوشاک خود را به‌دلیل هجوم این شیاطین از دست مى‌دهیم و متأسفانه هیچ حکیم و دانائى نیز راه چاره و روش مقابله با آنها را نمى‌داند.

این چماق به‌دستان که مى‌بینید در هر نوبت، باید پاسبانى بدهند تا با صداى زنگ و ضرب چماق مانع هجوم آن جانوران به سفره و خوراکى‌ها بشوند.
بازرگان و همراهانشان با تعجب و حیرت بسیار تقاضا کردند که اجازه فرمائید تا آن جانوران را با چشم خود ببینند. به محض اینکه صداى زنگ و چماق خوابید آن جانوران موذى که چیزى جز موش نبودند از هر کنج و سوراخى ظاهر شدند.

بازرگان و همراهان خنده‌اى بلند کردند و به حاکم گفتند که چاره‌اى کار آسان است. بعد بازرگان فرمود تا یکى از خدمه سبد گربه‌هاى گلى باقلى را حاضر کند. تا سبد را آورند بازرگان در آن را باز کرد و گربه‌ها که مدت‌ها بود اسیر و بى‌حوصله در آن جاى تنگ مانده بودند در یک چشم بر هم زدن بیرون جستند و دندان و چنگال تیز و الماس‌گون خود را در تن موش‌هاى بى‌حیا فرو کردند و هنوز لحظاتى نگذشته بود که آن جانوران موذى یا به خاک و خون در غلتیدند یا هر یک به سوراخى خزیده از انظار مخفى شدند.

حاکم و دیگر درباریان انگشت حیرت به دهان مانده و شکر خدا به‌جا آوردند و به بازرگان گفتند: اى نیک مرد. این بچه شیرها را به ما واگذار در عوض هر چه بخواهى تقدیمت مى‌کنیم. بازرگان جواب داد: حاکم به سلامت باد. این جانوران بچه شیر نیستند و نامشان گربه است و امانت مردک بینوائى هستند که باید براى خانواده‌ى درمانده‌اش ببریم.

حاکم گفت: سه کیسه‌ى زرت مى‌دهم.

بازرگان گفت: عرض کردم قربان. امانت مردم است و خیانت در امانت شایسته نیست.

خلاصه اینکه، اصرار از حاکم و انکار از بازرگان، در نهایت امر، بازرگان در قبال ده کیسه زر سرخ رایج در تمام مملکت‌ آن عصر، گربه‌ها را به حاکم داد و همراه با همسفران به جانب مقصد روان شد. چون بازرگان به شهر خود رسید به خانه مرد بینوا رفت و آن کیسه‌ها را بى‌کم و کاست به زنش داد تا خرج معاش کند. زن که در هفت آسمان ستاره‌اى سراغ نداشت آن طلاها را گرفت و با آن خانه‌اى بزرگ و دکانى پر از کالاهاى مختلف و قعطه‌اى زمین زراعى خرید و خود و کودکانش بى‌پناهش را از چنگال بى‌رحم فقر نحات داد.

چون مدتى از این ماجرا گذشت مرد دلتنگ و نومید از یافتن کارى آبرومند راهى ولایتش شد و شرمسار با دست و کیسه‌ى خالى به خانه‌ى سابقشان رفت. پیرمردى در باز کرد و چون مرد بینوا را دید پرسید: کیستى و براى چکار آمده‌ای؟ مرد پاسخ داد: اینجا خانه من است. پیرمرد گفت: من این خانه را از زنى ثروتمند اجاره کرده‌ام که قصرش در آن سوى شهر است.

چون مرد اصرار کرد پیرمرد نشانى‌هاى آن زن و کودکانش را گفت و آخرالامر مرد فهمید که زن باید همسر خود او باشد. پس با ترس و وحشت بسیار به نشانى که پیرمرد داده بود رفت. به محض اینکه زن و فرزندانش فهمیدند، همه با جامه‌هاى دیبا و حریر بر تن به استقبالش شتافتند و او را مثل گوهرى گرانبها در میان گرفتند. مرد با دیدن این وضعیت زبان و کامش چسبیده بود و توان صحبت کردن نداشت.

اما زن مدام از فلان معامله که سود کلانى داشته از به همان زمین که خریداران فروان دارد با او صحبت مى‌کرد و مى‌گفت: هم اینک که کاروانى مال‌التجاره در راه بلخ است و پسین فردا نیز قافله‌اى دیگر همه از آن او در شهر لنگر خواهد انداخت.

البته و صد البته این همه را از کوشش‌ها و رنج‌ها و مرارت‌هاى شوهرش مى‌دانست که رنج غربت بر خویش هموار کرده و با کدّ یمین و عرق جبین خود و خانواده‌اش را از گرداب مرگبار فقر و فلاکت رهانیده است.

مرد ناباورانه این همه تجملات را مى‌دید و این همه لاف و گزاف را مى‌شنید و هیچ نمى‌دانست که این همه تغییر از کجا و به چه دلیل روى داده است. اما هیچ حرفى با زنش نزد و بعد از حمام و خوردن یک غذاى مقوى به دیدار همان بازرگان رفت و چگونگى احوالات خود و خانواده‌اش را از او جویا شد.

بازرگان هم ماجراى موش‌ها و فروش گربه‌ها همه را تعریف کرد و گفت: خدا را شکر که اقبالت بلند بود و دوران سختى و تنگدستى‌ات به سر آمد. مرد روى بازرگان جوانمرد را بوسید و خدا را شکر کرد و به خانه برگشت و اهل و عیالش گفت: این نعمت و رحمت تمام و کمال از برکت پول حلال است. پس سال‌ها به خوشى و صفاى دل زندگى کردند و جز از مال حلال هیچ نخوردند. خدا روزى حلال نصیب ما فرماید. انشاءالله.

– حلال و حرام
– قصه‌هاى مردم، ص ۳۶۸
– سید احمد وکیلیان
– نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۷۹

حکایت حلال و حرام

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب حکایت حلال و حرام از سری داستان های هزار و یک شب

بررسی کاراکترهای فیلم نگهبان شب ساخته رضا میرکریمی

آلبوم عکس های فیلم نگهبان شب

نوزدهمین مراسم «شب کارگردان» برگزار شد/ آرزوی نویدمحمدزاده چه بود؟

نوزدهمین مراسم «شب کارگردان» انجمن صنفی کارگردانان تئاتر ایران و آئین نکوداشت اکبر زنجانپور، عصر امروز نهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

حمود دولت‌آبادی، فریبرز گلبن، اسماعیل خلج، اصغر همت، ایرج راد، حبیب رضایی، مسعود دلخواه، مهدی میامی، کاظم هژیرآزاد، مجید امرایی، محسن بهرامی، از حاضران در این مراسم بودند‌.

در ابتدای این مراسم شهرام گیل‌آبادی رئیس انجمن صنفی کارگردانان تئاتر گفت: امروز روز تولد استاد حمید سمندریان است. خاطرات فراوانی با نام بردن از حمید سمندریان به عنوان نشانه و تلنگر در ذهن ما ایجاد می‌شود. هیچ لحظه‌ای در تئاتر ایران ایشان از ذهن ما فراموش نمی‌شود.

وی ادامه داد: انجمن با مرور ملاک‌های مختلف در طول سال به این نتیجه رسید که مدالیوم و نشان عالی خود را به استاد اکبر زنجانپور چهره تأثیرگذار تئاتر ایران اهدا کند. انجمن به دلایل حمایتی قصد دارد به خاطر منش فکری و کاری‌شان از ژاله علو، علیرضا کوشک‌جلالی و علی شمس نیز قدردانی کند.

وی افزود: خوشحال و خرسندیم که با سختی در کنار دوستان‌مان ایستادیم و هیچ تحمیلی را نپذیرفتیم و با استقلال و به پشتوانه بزرگان تئاتر پیش می‌رویم. تئاتر عرصه نقد، تحلیل و حقانیت است.

گیل‌آبادی بیان کرد: سال قبل مدالیوم انجمن به آتیلا پسیانی اهدا شد که دیگر در میان‌مان نیست. یادش را گرامی می‌داریم.

سپس تصاویری از مراسم هجدهمین «شب کارگردان» و سخنان زنده‌یاد آتیلا پسیانی نمایش داده شد‌.

در ادامه احسان حاجی‌پور دبیر مراسم متن لوح قدردانی از علی شمس را قرائت کرد و سپس با حضور صدرالدین زاهد از علی شمس قدردانی شد.

علی شمس روی سن آمد و گفت: ممنونم که انجمن به یاد من بود. من حرفی نمی‌زنم که جشن امشب به حاشیه نرود. امیدوارم مسیر چرخ روزگار به شکل دیگری بچرخد که هر کدام از ما تئاتر مدنظر خود را روی صحنه ببریم و هیچ رنج و عذابی گریبان‌مان را نگیرد.

در ادامه آرش دادگر عضو هیأت‌مدیره انجمن صنفی کارگردانان تئاتر روی صحنه رفت و ضمن قرابت متن لوح قدردانی علیرضا کوشک‌جلالی گفت: یک سال پیش تماس تلفنی داشتم و کارگردان بزرگی با من تماس گرفت. از لقب استاد برای او استفاده کردم ولی او گفت که از واژه استاد استفاده نکن. علیرضا کوشک جلالی برای من همچنان استاد است و اعتبار بین‌المللی به تئاتر ایران داده است.

سپس پیام صوتی ژاله علو برای حاضران در مراسم پخش شد. وی در ابتدای این پیام از اینکه به دلیل کسالت نتوانسته در جمع حضور پیدا کند، عذرخواهی کرد.

وی در ادامه پیام خود یادآور شد: هنر والای تئاتر برای من ارزشمند بوده و با اشتیاق تمام کار هنر را دنبال کردم. من کار تئاتر را از ۱۳۲۷ در تئاتر تهران شروع کردم. سپس در تئاتر فردوسی و پس از آن در تئاتر فرهنگ به ایفای نقش پرداختم.

وی به ذکر نام کارگردان‌ها و نمایش‌هایی که همکاری داشت پرداخت و یادآور شد: در ادامه در سینما و رادیو نیز فعال شدم.

علو تاکید کرد: فکر می‌کنم بزرگترین ارزش برای هر هنرمندی این است که نتیجه کار‌های خود را توسط مردم ببیند. خوشحالم کار‌هایی کردم که همچنان بین مردم به نیکی از آن یاد می‌شود و خوشحالم کار‌هایی کردم که مردم از آنها راضی هستند.

در ادامه اصغر همت لوح قدردانی از کوشک‌جلالی را به وی اهدا کرد.

سپس محمد رحمانیان روی صحنه حضور پیدا کرد و بخشی از نمایش رادیویی «روز‌های رادیو» را که اشاره‌ای به ژاله علو و رقیه چهره‌آزاد داشت، خواند.

وی خطاب به کوشک‌جلالی گفت: حضور تو برای تئاتر ایران مانند یک معجزه است، بمانی برای‌مان.

سپس متن لوح قدردانی از ژاله علو را قرائت کرد و ایرج راد به نمایندگی از ژاله علو لوح و نشان مدنظر را دریافت کرد.

در این بخش از مراسم، هایده حائری خطاب به حاضران در مراسم گفت: من از مردم قدردانی می‌کنم که قدر هنرمندان‌شان را می‌دانند و در این مراسم حضور پیدا کردند. هنرمندان تلاش می‌کنند با فعالیت‌های خود هنر را پیش ببرند گرچه همه چیز بر علیه‌شان است.

حائری در ادامه به طنز بیان کرد: حیف است که جایزه ژاله علو عزیز را ۲ آقا بگیرند، به همین دلیل آمدم و جایزه ژاله علو عزیز را می‌گیرم.

در این بخش از مراسم تصاویری از گفت‌وگوی محمد رحمانیان با اکبر زنجانپور پخش شد که طی آن زنجانپور به ذکر خاطراتی از نحوه حضور خود در عرصه بازیگری و تجربه همکاری با حمید سمندریان و جمیله شیخی پرداخت.

سپس محمود دولت‌آبادی روی صحنه رفت و یادی از مهدی فتحی به عنوان دوست مشترک خود و زنجانپور کرد و گفت: روزی مهدی به اکبر گفت کسانی که هنر کار نمی‌کنند چه می‌کنند؟ من در عجب بودم از افقی که پیش روی این ۲ عزیز شکل گرفته است. اکبر سعی کرده که همیشه هنر بورزد ولی موانع خیلی وقت‌ها اجازه نداده است. این اجتماع به نشانه دوستی و ارادت به هنرمندان تئاتر تشکیل شده و بسیار گرامی است.

وی یادآور شد: لازم نیست که حتماً چیزی بشود. همین که سرپا هستید و همین شب‌ها را برپا می‌کنید یعنی شدن. امیدوارم همیشه پاینده باشید.

سپس محمد رحمانیان مجدداً روی صحنه رفت و گفت: اولین بار استاد را در «آتش بدون دود» و سپس در کار‌های تلویزیونی دیدم. بعد از آن تماشای نمایش «همه پسران من» به کارگردانی اکبر زنجانپور باعث شد بفهمم که در زندگی به جای درستی رسیده‌ام. کار درخشانی بود که لحظه‌لحظه‌اش کلاس درس بود.

وی خطاب به زنجانپور تاکید کرد: از صمیم قلبم خیلی از شما متشکرم آقای زنجانپور.

سپس تصاویری از نمایش «چشم اندازی از پل» به کارگردانی حمید سمندریان در سال ۱۳۵۱ پخش شد که اکبر زنجانپور در جوانی خود در آن به ایفای نقش پرداخته بود.

در ادامه مسعود دلخواه نیز روی صحنه رفت و گفت: اکبر زنجانپور مثل هیچ کسی نیست؛ بازیگر و کارگردانی توانا و از همه مهمتر انسانی شریف و دوست‌داشتنی است.

وی تاکید کرد: اکبر زنجانپور بودن ساده نیست و دشوار است، از این رو صحبت کردن درباره او هم دشوار است.

دلخواه یادآور شد: وقتی نمایش «سیزوئه بانسی مرده است» با کارگردانی رکن‌الدین خسروی را دیدم، بازی اکبر زنجانپور حیرت‌زده‌ام کرد.

وی تصریح کرد: حق اکبر زنجانپور این است که جایزه‌ای به نام وی به بازیگران تئاتر اهدا شود.

نوید محمدزاده دیگر سخنران این مراسم بود که گفت: وقتی قرار باشد درباره استاد صحبت کنم، خجالت می‌کشم. خیلی دوست‌تان دارم. امیدوارم قسمت باشد تا روی صحنه با شما نفس بکشم و قسمت باشد روی صحنه تئاتر از شما یاد بگیرم.

سپس شهرام گیل‌آبادی مجدداً روی صحنه رفت و عنوان کرد: در بیش از ۳۰ سالی که در رادیو بودم، صدای رامین فرزاد از گوشم خارج نمی‌شود که ته مانده غذا‌ها را به گربه‌ها می‌داد و برای‌شان «هملت» می‌خواند. سعادت این را داشتم که تجربه حضور در خدمت بزرگان را داشته باشم. مهدی فتحی روبه‌روی دیوار می‌ایستاد و دیالوگ‌های خود را مرور می‌کرد. ما با حکمت‌های مختلف از جمله آموزش در رادیو مواجه بودیم.

وی یادآور شد: دیدن حرکات معلم بزرگی، چون اکبر زنجانپور درس‌های بزرگی برای من داشت. چیزی که از این نسل بزرگ عاید من شد این بود که نظم توسعه فکری، دانایی و درایت، سکوت را به همراه می‌آورد. استاد زنجانپور با اندیشه و آثار خود عالم دیگران را ارتقا داد. اکبر زنجانپور در عالم هنر از آبرو‌های زمین است.

در ادامه پرویز ممنون روی صحنه حضور پیدا کرد و گفت: من از خاطرات هنرجویی و دانشجویی اکبر می‌گویم. اولین بار که دعوت شدم برای تدریس در دانشگاه، نمایشی را از بهمن فرسی دیدم و اکبر زنجانپور نقش اصلی را بازی می‌کرد. مونولوگی طولانی داشت و من تحت تأثیر صدا و بیان اکبر زنجانپور قرار گرفتم.

وی یادآور شد: اکبر از جمله ۴ نفری بود که در دانشگاه به آنها عشق می‌ورزیدم و آخری آذر فخر بود که رفت. من و اکبر اختلاف سنی زیادی نداشتم.

ممنون تاکید کرد: زنجانپور بدون شعار کار می‌کرد. فردی با شخصیت بود که برای هم حرمت قائل بودیم. اکبر همیشه محترم و بسیار جدی بود.

اکبر زنجانپور در ادامه و در میان تشویق همگان روی صحنه رفت و گفت: این تعریف‌ها مسؤولیت آدم را زیاد می‌کند، اینکه هنر و نخ مرتبط هنر یعنی مخاطب را جدی بگیریم. ما تلاش می‌کنیم تا ارتباط نانوشته و ناگفته را در تئاتر ایجاد کنیم.

وی تاکید کرد: وظیفه ما هنرمندان تئاتر این است که تصویری که دیده نمی‌شود بسازیم و آنچه شنیدنی نیست بشنویم و به مخاطب ارائه دهیم. زمانی به این مهم می‌رسیم که کمتر حرف بزنیم.

زنجانپور تصریح کرد: هنریک ایبسن می‌گوید قوی‌ترین انسان کسی است که تنهاترین است. بگردیم و تنهایی‌های خود را پیدا کنیم.

در پایان این مراسم گیل‌آبادی متن لوح قدردانی از زنجانپور را قرائت کرد و نکوداشت اکبر زنجانپور با حضور محمود دولت‌آبادی، محمد رحمانیان، پرویز ممنون، ایرج راد، اسماعیل خلج و چند تن از چهره‌های هنری برگزار شد.

دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب نوزدهمین مراسم «شب کارگردان» برگزار شد/ آرزوی نویدمحمدزاده چه بود؟