is_tag

فیلم منطقه تحت نظر؛ معرفی، نقد و جدول امتیازی


منطقه تحت نظر یک درام تاریخی به نویسندگی و کارگردانی جاناتان گلِیزِر است؛ فیلمساز تحسین‌شده انگلیسی که با سه فیلم بلند قبلی‌اش «جانور جذاب» (۲۰۰۰)، «تولد» (۲۰۰۴) و «زیر پوست» (۲۰۱۳) شناخته می‌شود و شهرتی جهانی پیدا کرده بود. «منطقه تحت نظر» اقتباس آزادی است از رمانی به همین نام از مارتین اِیمیس که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. این فیلم که محصول مشترک انگلیس، لهستان و ایالات متحده است، اولین نمایش جهانی‌اش را در جشنواره کن ۲۰۲۳ تجربه کرد و جایزه بزرگ و جایزه فیپرشی را برنده شد. منتقدان مختلفی منطقه تحت نظر را بهترین فیلم سال ۲۰۲۳ خوانده‌اند یا دست‌کم آن را به عنوان یکی از بهترین آثار سینمایی سال برگزیده‌اند.

فهرست بهترین فیلم های اقتباسی

خلاصه داستان فیلم منطقه تحت نظر

خلاصه داستان فیلم منطقه تحت نظر The Zone of Interest یا در ترجمه دیگر، منطقه مورد علاقه را می‌شود اینطور تعریف کرد؛ رودولف هوس، رییس اردوگاه آشویتس، با همسرش هدویگ و ۵ فرزندشان در خانه‌ای باصفا کنار اردوگاه زندگی می‌کنند. هوس فرزندانش را برای شنا و ماهیگیری از خانه بیرون می‌برد و هدویگ بیش‌تر وقت خود را صرف رسیدگی و نگهداری از باغ می‌کند. خدمتکاران هم کارهای خانه را انجام می‌دهند و متعلقات زندانیان هم به این خانواده تعلق می‌گیرد؛ اما در آن سوی دیوار باغ، صدای تیراندازی، فریاد، قطارها و کوره‌ها مدام به گوش می‌رسد. هوس طرح کوره آدم‌سوزی جدیدی را تایید می‌کند که خیلی زود به بهره‌برداری می‌رسد. او روزی در رود متوجه وجود بقایای انسانی می‌شود و به‌سرعت فرزندانش را از آب خارج می‌کند. هوس نامه‌ای به کارکنان اردوگاه می‌نویسد و آن‌ها را به دلیل این اهمال سرزنش می‌کند…

 

عوامل و بازیگران فیلم منطقه تحت نظر

نویسنده و کارگردان: جاناتان گلیزر، بر اساس رمانی به همین نام از مارتین اِیمیس، مدیر فیلمبرداری: ووکاش ژال، تدوینگر: پل واتس، آهنگساز: میکا لیوی ملقب به میکاچو،

بازیگران: کریستیان فریدل (رودولف هوس)، زاندرا هولر (هِدویگ هوس)، رالف هِرفورث (اسوالد پوهل)، یوهان کارتوس (کلاوس هوس)، لویی نوا ویته (هانس هوس) و…

 

تولید و زمان پخش فیلم The Zone of Interest

جاناتان گلیزر پس از تمام کردن ساخت «زیر پوست»، شیفته رمان مارتین اِیمیس با عنوان «منطقه تحت نظر» شد که آن زمان هنوز منتشر نشده بود. او حق اقتباس از رمان را خرید که دو شخصیت اصلی‌اش، پل و هانا دال، با نگاهی آزاد به رودولف هوس (رییس اردوگاه آشویتس که طولانی‌ترین دوره خدمت را در تاریخ این اردوگاه دارد) و همسرش هدویگ خلق شده‌اند. با وجود این، گلیزر تصمیم گرفت برای فیلمش از نام چهره‌های تاریخی اصلی استفاده کند و تحقیقاتی دوساله درباره خانواده هوس را هدایت کرد.

او چند بار از آشویتس دیدن کرد و زمانی که از محل اقامت خانواده هوس بازدید کرد به‌شدت متاثر شد. گلیزر همکاری نزدیکی را با موزه آشویتس و موسسه‌های مرتبط دیگری تجربه و اجازه پیدا کرد تا دسترسی ویژه‌ای به آرشیو داشته باشد؛ و به این وسیله به شهادت بازماندگان و افرادی دست یافت که در خانه هوس کار می‌کردند. علاوه بر این‌ها، گلیزر در طول تحقیقاتش با تیموتی اسنایدر مشورت کرد که سال ۲۰۱۵ کتاب زمین سیاه: هولوکاست به مثابه تاریخ و هشدار Black Earth: The Holocaust as History and Warning را منتشر کرد.

تماشا و دانلود فیلم منطقه تحت نظر

نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم منطقه تحت نظر

هالیوود ریپورتر | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰

دیوید رونی | حالا دیگر گفتن این حرف جسارت و ذکاوت خاصی نمی‌خواهد که جاناتان گلیزر عاجز است از ساختن فیلمی که اصالت نیرو‌بخشی نداشته باشد.

ورایتی | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰

اوئن گلیبرمن | این فیلم عالی است؛ هراس‌انگیز و عمیق، تفکربرانگیز و غوطه‌ورکننده؛ فیلمی که شرارت آدمی را در مقابل نور می‌گیرد و آن را زیر میکروسکوپ بررسی می‌کند؛ فیلمی که نظربازی و کنجکاوی ما برای دیدن نادیدنی را به بازی می‌گیرد؛ و این کار را با اصالتی نیروبخش انجام می‌دهد.

تایم | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰

استِفِنی زاشارک | «منطقه تحت نظر» در ظاهر فیلمی است که احتمالا کم‌ترین آسیب روحی در خصوص هولوکاست را به تماشاگرانش می‌زند؛ با وجود این، فیلم به آرام‌ترین شیوه ممکن تماشاگران خود را ویران می‌کند.

اَسوشیئیتد پرس | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰

جوسِلین نووِک | جاناتان گلیزر نویسنده و کارگردان، در فیلم وسواس‌گونه و دلخراش خود راهی پیدا کرده است تا شر و شرارت را بدون نمایش خود ترس به تماشاگر منتقل کند؛ و با این‌که ترس از جلوی چشمان ما می‌گریزد، به شیوه‌های عمیق‌تری به احساسات ما حمله‌ور می‌شود.

گاردین | امتیاز ۸۰ از ۱۰۰

پیتر بردشا | فیلم با موسیقی درخشان میکا لیوی و طراحی صدای جانی بِرن، دارای قدرتی بی‌چون‌وچرا شده است اما می‌تواند بحث احضار جلوه‌های سینمایی خوش‌ظاهر از ترس‌های تاریخ را یک بار دیگر به جریان بیندازد.

نیویورکر | امتیاز ۵۰ از ۱۰۰

ریچارد برودی |  فیلم گلیزر عرضه و نمایش ترس‌های عمیق با استفاده از پرداختن به چیزهای پیش‌پاافتاده است، اشاره به شناعت به شکل آسیب‌های روزمره کوچک. در این تلاش، جسارتی مفهومی وجود دارد اما گلیزر شجاعت یا دقت لازم برای تمام کردن موفقیت‌آمیز کار را ندارد.

نیویورک تایمز | امتیاز ۴۰ از ۱۰۰

مانولا دارگیس | تمام چیزی که از دیدن فیلم برمی‌آید این است که گلیزر یک مشق فیلم‌هنری توخالی و خودستایانه را انجام داده است که در آشویتس و روزگار هولوکاست روی می‌دهد.

فیلم منطقه مورد علاقه یا منطقه تحت نظر

آیا می‌دانید؟

  • مارتین ایمیس نویسنده رمان منبع اقتباس فیلم، روز نوزدهم ماه مه ۲۰۲۳ درگذشت؛ همان روزی که فیلم اولین نمایش جهانی‌اش را در جشنواره کن تجربه کرد.
  • جاناتان گلیزر تا ۵ دوربین ثابت (و به روایتی دیگر تا ۱۰ دوربین) و حدود ۳۰ میکروفن را در خانه و باغ به صورت مخفیانه کار گذاشت تا صحنه‌های زیادی را بدون اطلاع بازیگران فیلمبرداری کند. از این رو آن‌ها کاملا در صحنه‌ها غرق شدند و از حضور و نقش‌آفرینی در محیطی واقع‌گرا لذت بردند.
  • دختر لهستانی فیلم با الهام از زنی به نام الکساندریا خلق شد که گلیزر در جریان تحقیقاتش ملاقات کرد. او به عنوان عضو ۱۲ ساله حزب مقاومت لهستان، با دوچرخه خودش را به اردوگاه می‌رساند و برای زندانیان گرسنه سیب می‌برد. درست همان‌طور که در فیلم آمده است او قطعه‌ای موسیقی را پیدا می‌کند که یکی از زندانیان به نام توماس وولف نوشته است که از جنگ، جان سالم به‌در می‌برد. الکساندریا ۹۰ ساله بود که با گلیزر ملاقات کرد و مدت کوتاهی بعدش هم درگذشت. دوچرخه و لباسی که بازیگر این نقش در فیلم استفاده می‌کند هر دو به الکساندریا تعلق داشتند.
  • ابتدا بخشی از فیلمنامه برای زاندرا هولر فرستاده شد که بحثی میان رودولف و هدویگ بود و گویای این نبود که ماهیت پروژه، فیلمی درباره هولوکاست است. زاندرا که تصمیم داشت هرگز نقش یک نازی را بازی نکند پس از خواندن فیلمنامه کاملا متقاعد شد و با گلیزر دیدار کرد چون به این باور رسیده بود که او نگرانی‌هایش مبنی بر تصویر کردن درست نازیسم بر پرده نقره‌ای را در نظر گرفته است.
  • سگ خود هولر یک وایمِرانِر سیاه است که نقش دیلا، سگ خانواده هوس را در فیلم بازی می‌کند.

فیلم منطقه تحت نظر

  • خانه اصلی هوس پس از جنگ به عنوان ملکی خصوصی باقی مانده بود. کریس آدی، طراح تولید فیلم، چند ماه زمان گذاشت تا خانه‌ای متروک در آن سوی دیوارهای اردوگاه را به نسخه دیگری از اقامتگاه خانواده هوس بدل کند. گیاهان باغ هم در آوریل ۲۰۲۱ کاشته شدند تا برای زمان فیلمبرداری شکوفا شوند.
  • بخش اصلی فیلمبرداری در آشویتس و تابستان ۲۰۲۱ شروع شد و تقریبا ۵۵ روز طول کشید. فیلمبرداری صحنه‌هایی که بعدا به فیلم اضافه شدند هم در ژانویه ۲۰۲۲ در شهر تاریخی یِلِنیا گورا واقع در جنوب غربی لهستان صورت گرفت.
  • گلیزر و فیلمبردارش ووکاش ژال به دنبال تصویری امروزی بودند و از این رو، آشویتس را به شیوه هنری و با در نظر گرفتن زیبایی‌شناسی تاریخی تصویر نکردند. به همین دلیل در هنگام فیلمبرداری فقط از نور طبیعی و واقع‌گرا استفاده شد.
  • «منطقه تحت نظر» نماینده رسمی سینمای انگلیس در بخش اسکار بهترین فیلم بلند بین‌المللی سال ۲۰۲۴ است.

 

امتیاز سایت های سینمایی به فیلم منطقه مورد علاقه

ردیف نام سایت امتیازدهنده‌ها امتیاز میانگین تعداد آراء
۱ IMDb کاربران ۸ از ۱۰ ۲ هزار و ۹۰۰ کاربر
۲ متاکریتیک منتقدان برتر ۹۲ از ۱۰۰ بر اساس ۴۶ نقد
۳ راتن تومیتوز عموم منتقدان ۸.۷ از ۱۰ بر اساس ۱۹۰ نقد

بهترین فیلم های تاریخی سینما؛ فهرست ۴۵ تایی

پوستر فیلم منطقه تحت نظر The Zone of Interest

پوستر فیلم منطقه تحت نظر پوستر فیلم منطقه تحت نظر

دانلود فیلم

ادامه مطلب فیلم منطقه تحت نظر؛ معرفی، نقد و جدول امتیازی

نقد و بررسی سریال دادگاهی-جنایی متهم Accused | لبه تیز گناه و بی‌گناهی


بعضی موقعیت‌ها پیچیده‌اند و قضاوت درباره‌شان سخت است. گاهی گناهکار و بی‌گناه تعابیر شفاف و دقیقی نیستند. در هر تصادف هر دو طرف ماجرا دلایلی دارند که خود را بی‌تقصیر و طرف مقابل را مقصر بدانند. اما وقتی پای عدالت و محکمه وسط باشد، ما نیاز به حکمی نهایی داریم. سریال متهم Accused مدام شما را با این پرسش مواجه می‌کند که اگر شما بودید چه می‌کردید؟ اگر شما جای قاضی یا متهم ماجرا بودید چگونه واکنش نشان می‌دادید. اگر فرزندتان به قتل متهم شده بود و شما دلایلی داشتید که او را بی‌گناه نشان می‌داد به کجا پناه می‌بردید و با اتهام‌زنندگان چگونه برخورد می‌کردید؟ اگر فرزندی داشتید که جامعه‌گریز و حتی خشن به نظر می‌رسید و می‌ترسیدید بلایی سر خودش و دیگران بیاورد، چطور مهارش می‌کردید؟ با او مهربان بودید و اجازه می‌دادید به زندگی عادی‌اش بپردازد یا به خاطر گناه نکرده مجازاتش می‌کردید. اگر فرزند معلولی داشتید برایش چه تصمیمی می‌گرفتید؟ رهایش می‌کردید؟ به اجبار درمانش می‌کردید؟ با معلولیتش به سادگی کنار می‌آمدید؟

بهترین سریال های جنایی که باید دید

سریال Accused یا متهم بیش از این که سریالی جنایی و کارآگاهی باشد یا به فضای دادگاه و وکلا و استدلال‌هایشان توجه کند، دنبال نشان دادن مرز باریک بین خیر و شر است. جایی که سایه‌ها تیره و تار می‌شوند و روی حقیقت پرده می‌اندازند. انسانیت و اخلاق موضوع پیچیده و تفسیربرداری است و Accused مدام می‌خواهد همین را به ما گوشزد کند. اگرچه که به عنوان سریالی با فضای پرتنش و جنایتکارانه، به عدالت و سیستم قضایی در آمریکا هم نگاه ویژه‌ای دارد. بدون این که بخواهد در تمام طول سریال این سیستم را زیر سوال ببرد یا کلا تطهیرش کند. Accused نشان می‌دهد که دادگاه‌ها در آمریکا با چه چالش‌هایی مواجهند و چه ضعف‌هایی دارند و در عین حال تا چه اندازه می‌توانند در خدمت عدالت باشند. در یک سری داستان که هر کدام جنایتی را روایت می‌کند. با بازیگران اغلب شناخته شده. یک سریال ۱۵ قسمتی که سال گذشته از سوی شبکه فاکس عرضه شد و تلاشی بود برای این که جای خالی سریال‌های دادگاهی/جنایی بزرگ را در فضای استریم پر کند.

سریال متهم Accused

سریال‌هایی که نمونه موفق و بزرگ کم نداشته‌اند؛ از «نظم و قانون» مشهور و ادامه‌دار بگیرید تا Mindhunter و Mare Of Easttown  بگیرید تا کلی سریال و فیلم دیگر. شاید فرق کلی «متهم» با اغلب این آثار این است که سعی می‌کند روی جنبه‌های خصوصی و شخصی متهمان به جنایت فوکوس کند تا روی جریانی که در دادگاه می‌گذرد یا حتی روی حادثه‌ای که اتفاق افتاده و گره‌های معمایی و اکشن آن. بعضی از سریال‌ها مثل «جنایتکاران ذهن» روی جنبه‌های روانشناسی جنایت تمرکز می‌کنند و بعضی روی سریال‌های دادگاهی، پیچ‌وخم‌های قانونی و تریک‌های مواجهه با هیات منصفه و قاضی را مرکز توجه قرار می‌دهند. در سریال متهم حتی تعلیق و اوج و فرودهای داستانی و کشف حقیقت هم نیست که ارزش زیادی دارد، بلکه همان نگاه انسانی به متهم است که سریال را پیش می‌برد. روبرو کردن بیننده با این واقعیت که قضاوت ساده نیست و شخصیت و نیت آدم‌ها را نمی‌شود ندیده گرفت.

اگر بخواهیم برایش مثالی سینمایی بزنیم، شاید فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی نمونه خوبی باشد. با تاکید بر این که فیلم فرهادی یک درام درجه یک و شاهکاری سینمایی با توجه به همه جزییات و ملزومات روایت است. یک‌ جور آناتومی روان انسان. در Accused ما مدام با این پژواک ذهنی درگیریم که محکوم کردن جنایت عین محکوم کردن جنایتکار نیست.

سریال متهم Accused

در سریال متهم با چی طرفیم؟

سریال Accused بر اساس یک سریال بی‌بی‌سی به همین نام ساخته شده است. سریال برتانیایی سال ۲۰۱۰ پخش و با تحسین و جوایز بسیاری مواجه شد. «متهم» انگلیسی هم مثل نسخه اخیر Fox سریالی اپیزودیک بود. هر قسمت، ماجرای  فردی را در دادگاه نشان می‌داد که تخلفی کرده و ما از واقعیت آن بی‌اطلاعیم و حالا می‌خواهیم بفهمیم اصل داستان چیست. سریال اوریجینال بازیگران درجه یکی مثل اولیویا کولمن، رابرت شیهان و ستاره‌هایی مانند اندی سرکیس و شان بین داشت.

سریال متهمِ جدید توسط هاوارد گوردون توسعه پیدا کرده که سریال‌های معروفی مثل Homeland و ۲۴ را در کارنامه دارد. اینجا هم با داستان‌های متفاوتی در هر قسمت مواجهیم و ستاره‌های شناخته‌شده‌ای برای اپیزودها و نقش‌های مختلف مقابل دوربین رفته‌اند. داستان‌ها اگرچه هر بار به یک متهم می‌پردازند اما در روایتی غیرخطی و با رفت و برگشت‌های مداوم زمانی در زندگی شخصی فرد سعی می‌کنند اتفاقی را که افتاده و موقعیت متهم و شرایطش را به ما نشان بدهند و ما را به قضاوت وادار و با ابهام مواجه کنند.

چرا باید سریال Accused را ببینیم؟

اگر با سریال‌های دادگاهی و جنایی مشکلی نداشته باشید، این می‌تواند برایتان سریالی بسیار سرگرم‌کننده باشد. داستان‌های متفاوت که در اپیزودهای مختلف تعریف می‌شود تنوع خوبی دارند و طیف گسترده‌ای از ماجراهای عاشقانه تا هیجان‌انگیز و خشونت و… را در برمی‌گیرند. هر اپیزود ۴۰ دقیقه است و حوصله‌تان سر نمی‌رود به خصوص که فلاش‌بک‌ها  و فلاش‌فورواردها باعث می‌شود روایت از نفس نیفتد. این که داستان‌ها پیوسته نیستند به این معنی است که سریال را از هر کجایش خواستید می‌توانید شروع کنید و اصراری برای دیدن اپیزودها به ترتیب شماره نیست.

کارگردان‌های اپیزودها فرق می‌کنند اما سریال توانسته یکدستی خود را حفظ کند. عوض شدن بازیگران در هر اپیزود هم دست بازیگران را برای دادن نقش‌ها به افراد مناسب باز گذاشته. در عین حال که در ۱۵ اپیزود کلی چهره آشنا و ستاره سینمایی و تلویزیونی می بینید. سریال هم رویکرد لطیفی دارد؛ این که متهمان و حتی مجرمان هیولا نیستند و به محکمه هم می‌توان اعتماد داشت.

چرا احتمالا سریال متهم را دوست نداشته باشید؟

جدا از مشکلی که شاید با ژانر داشته باشید، خود سریال نتوانسته در حد یک محصول کامل و قدرتمند ظاهر شود. حتی مقایسه آن با نسخه اولیه انگلیسی هم خیلی‌ها را به این نتیجه رسانده که طبق معمول فقط آب و رنگ بیشتری به کار برده شده و از عمق داستان‌ها و بازی‌ها کم شده. واقعیتش این است که هر اپیزود اگرچه غیرقابل تحمل نیست، ولی گوشت لازم را برای تبدیل شدن به یک فیلم کوتاه مستقل ندارد. زمان کوتاه هر قسمت بهانه‌ای بوده تا نویسندگان داستان رگ و پی ماجرا را بیرون نریزند و موضوعات سردستی برگزار شود. داستان‌هایی که گاهی کشش داشت چند اپیزود ادامه پیدا کند و آدم‌ها و اتفاقاتش با جزییات لازم به تصویر کشیده شوند.

نکته بعد هم این است که تم مشترک داستان‌ها مبتنی بر نشان دادن متهمی که الزاما گناهکار نیست –فکر می‌کنم جز یکی دو اپیزود همه تبرئه می‌شوند- بعد از دیدن چند قسمت تکراری می‌شود و ممکن است دلزده‌تان کند. بعد هم دانستن همان قضیه تبرئه شدن، باعث می‌شود از وسط خیلی از اپیزودها فکر کنید که بقیه‌اش را می‌دانید و انگیزه‌ای برای دنبال کردنش نداشته باشید. سریال متهم خوب است برای این که هر چند وقت یک بار و وسط فراغت‌های مختلف‌تان قسمتی از آن را ببینید، اما این که شما را میخکوب کند تا مثلا چند ساعت دنبالش کنید…اصلا و ابدا.

سریال Accused از IMDB نمره متوسط رو به بالای ۷ را گرفته. از نویسندگان و کاربران روتن تومیتوز نمره ۶۰% و ۶۱% را گرفته و از کاربران متاکریتیک نمره ۴ گرفته که یعنی آن را نپسندیده‌اند.

تماشای آنلاین و دانلود سریال متهم Accused

دانلود فیلم

ادامه مطلب نقد و بررسی سریال دادگاهی-جنایی متهم Accused | لبه تیز گناه و بی‌گناهی

معرفی و نقد فیلم سناریوی رویایی


نیکلاس کیج توقف‌ناپدیر است. سناریوی رویایی پنجمین فیلم این بازیگر محبوب در سال ۲۰۲۳ محسوب می‌شود! کیج پس از دوران اوج طولانی مدت خود، برای مدت زیادی تقریبا رو به افول بود و تنها در فیلم‌های ویدئویی کم هزینه‌ای بازی می‌کرد که به ندرت می‌شد آن‌ها در حد و اندازه‌های نام او در نظر گرفت. اما خوشبختانه با ستایش‌های جهانی از بازی‌های کیج در سال‌های اخیر، وضعیت برای او تغییر کرده است. سناریوی رویایی همچون عنوانش یک پروژه ایده‌آل برای کیج و A24 است که می‌تواند نقطه شروعی برای همکاری‌های هیجان‌انگیز میان‌ آن‌ها باشد. یک کمدی وحشت غیرمنتظره که نه تنها می‌توان لقب یکی از بهترین فیلم‌های آمریکایی سال را به آن داد، بلکه شاید بتوان آن را به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های کیج در سال‌های اخیر در نظر گرفت.

بهترین فیلم های کمدی خارجی

خلاصه داستان فیلم سناریوی رویایی

در فیلم سناریوی رویایی Dream Scenario نیکلاس کیج در نقش پروفسور پاول متیوز، یک بازنده تنها است  که با هیچ کس ارتباط ندارد. اما زمانی‌که چندین نفر بدون ارتباط با یک‌دیگر،  پاول را در رویاهای خود مشاهده می‌کنند، او ناگهان خود را در ارتباط با آدم‌های دیگر می‌بیند. چگونگی و چرایی این اتفاق برای پاول یک معمای کامل است و این استاد کالج سعی می‌کند پاسخی برای اینکه چرا ناگهان در ضمیر ناخودآگاه دیگران ظاهر شده است، بیابد. در حالی‌که این خط داستانی بیش‌تر نزدیک  به دنیای فیلم‌های معمایی فانتزی یا علمی تخیلی به‌نظر می‌رسد، از آن به عنوان یک فیلم کمدی ترسناک یاد می‌شود. بنابراین شاید این‌ها سوالاتی باشند که پاول باید آرزو کند که این کاش بی‌پاسخ بمانند. در خلاصه داستان رسمی سناریوی رویایی آمده است:

یک مرد خانواده بخت برگشته به نام پاول متیوز (نیکلاس کیج)، وقتی ناگهان میلیون‌ها غریبه شروع به دیدن او در رویاهای خود می‌کنند، متوجه می‌شود که زندگی‌اش زیر و رو شده و به آدمی مشهور تبدیل شده است. اما زمانی‌که حضورهای شبانه‌اش به یک کابوس تبدیل می‌شوند، وضعیت برای او دوباره تغییر می‌کند.

 

تاریخ پخش فیلم سناریوی رویایی

فیلم تازه نیکلاس کیج، از ۱۰ نوامبر ۲۰۲۳، اکران خود را در سینماها آغاز کرد. اولین نمایش جهانی سناریوی رویایی در ۹ سپتامبر ۲۰۲۳ در جشنواره فیلم تورنتو بود. جایی که از سوی منتقدان با بازخوردهای عموما مثبتی مواجه شد.

تماشا و دانلود رایگان فیلم سناریوی رویا

بازیگران و عوامل Dream Scenario

نیکلاس کیج در نقش یک استاد شکست‌خورده

آیا می‌توانیم فردی بهتر از نیکلاس کیج را برای بازی در یک فیلم A24 تصور کنیم. اتفاقی که سرانجام با حضور نیکلاس کیج در نقش اصلی سناریوی رویایی رنگ واقعیت به خود گرفت.  کیج در اینجا یک پروفسور و مرد خانواده به نام پاول متیوز را بازی می‌کند.  البته کیج در نقش این شخصیت  آرام و موقر با ظاهری متفاوت حضور پیدا کرده است. زیرا ما در اینجا او را به عنوان آدمی طاس و دارای اضافه وزن ملاقات می‌کنیم. اگرچه پاول در ظاهر شبیه شخصیت‌های مبالغه‌آمیزی نیست که از کیج سراغ داریم، اما شبیه شخصیت ساده لوح او در فیلم اقتباس Adaption اسپایک جونز به‌نظر می‌رسد. جالب است بدانید که قبل از پیوستن کیج به این پروژه، آدام سندلر در ابتدا برای نقش پاول متیوز در نظر گرفته شده بود. اما در نهایت کیج برای این نقش انتخاب شد.

کیج که در پنجمین دهه از فعالیت بازیگری خود بسر می‌برد، با بیش از ۱۰۰ عنوان فیلم در کارنامه‌اش، یکی از پرکارترین بازیگران سینمای معاصر است. بازیگری با انبوه نقش‌های متنوع و جذاب که اشاره کردن به همه آن‌ها در یک متن ممکن نیست. به عنوان نمونه تنها می‌توان به نقش‌های او در فیلم‌های مطرحی مانند ماه‌زده Moonstruck، بزرگ کردن آریزونا Raising Arizona، ترک لاس وگاس Leaving Las Vegas – که برای آن برنده اسکار شد -، تغییر چهره Face/Off، صخره The Rock و خوک Pig، اشاره کرد.

فیلم سناریوی رویا

سایر بازیگران فیلم سناریوی رویایی

جولیان نیکلسون که اخیرا در درام‌ فاخری مانند میر اهل ایست‌تاون Mare of Easttown و فیلم جنجالی بلوند Blond، دیده شده، نقش همسر پاول، جنت متیوز را بازی کرده است.  لیلی برد و جسیکا کلمنت، در نقش دختران‌شان، سوفی و هانا، حضور دارند.

مایکل سرا  که اخیرا به‌خاطر بازی خاطره‌انگیزش در نقش شخصیت آلن در فیلم باربی Barbie، دوباره توجهات را به خود جلب کرده است، در نقش ترنت، یک شرکت بازاریابی ویروسی را اداره می‌کند و کیت برلانت شریک تجاری او به اسم مری است. مخاطبان برلانت را احتمالا بخاطر نقش‌آفرینی‌هایش در دو فیلم روزی روزگاری در هالیوود Once Upon a Time in Hollywood و نگران نباش عزیزم Don’t Worry Darling، بشناسند.

تیم مدوز، دیلن گلولا، دیلن بیکر، نوحا سنتینو، نیکولاس براون، امبر میدتاندر و لیلی گائو، از دیگر بازیگران سناریوی رویایی هستند.

کارگردان سناریوی رویایی Dream Scenario کیست؟

سناریوی رویایی، بدون شک بزرگ‌ترین پروژه کریستوفر بورگلی تا به امروز محسوب می‌شود. این فیلمساز نروژی، سال گذشته با فیلم  کمدی سیاه حالم از خودم به هم می‌خوره Sick of Myself که در بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن حضور داشت، خود را به عنوان کارگردانی خوش‌آتیه معرفی کرد. یک فیلم وحشت روانشناختی که طرفداران فیلم‌های مستقل را به وجد آورد.   سناریوی رویایی سومین فیلم بلند بورگلی است، هرچند  او یک دوجین فیلم کوتاه در کارنامه خود دارد. شاید بورگلی هنوز نامی شناخته شده در سطح جهانی نباشد، اما سناریوی رویایی که یکی از مشهورترین نام‌های سینمای معاصر یعنی آری استر به عنوان تهیه‌کننده در فهرست عوامل آن دیده می‌شود، می‌تواند سکوی پرتابی برای بورگلی باشد.  استر که سه تا از بهترین فیلم‌های ترسناک ده سال اخیر را ساخته است (موروثی، میدسامر و بیو می‌ترسد)، رابطه بسیار پربار و سودبخش با A24 دارد. بنابراین انتظار می‌رود که تازه‌ترین همکاری او با ای‌۲۴ در مقام تهیه‌کننده، یکی دیگر از آثار برجسته این کمپانی باشد.

سایر عوامل سازنده سناریوی رویایی

البته بجز کیج و استر، یک نام مطرح دیگر در لیست تهیه‌کنندگان سناریوی رویایی به چشم می‌خورد: لارس نودسن. این تهیه‌کننده دانمارکی که طرفداران استر ممکن است او را بخاطر همکاری‌های متوالی‌اش با این فیلمساز بشناسند، سابقه قابل توجهی در فیلم‌های ترسناک و هیجان‌انگیزمستقل دارد. مرد شمالی The Northman و جادوگر The Witch هر دو از رابرت اگرز و تنهاترین سیاره The Loneliest Planet از جولیا لوکتف، از دیگر آثار مطرح نودسن هستند.

بورگلی علاوه بر کارگردانی، نویسندگی و تدوین سناریوی رویایی را انجام داده است.  بنجامین لوب که سابقه همکاری با بورگلی و کیج را به ترتیب در فیلم‌های حالم از خودم به هم می‌خوره و مندی Mandy دارد، پشت دوربین سناریوی رویایی حضور داشته و اون پلت موسیقی آن را ساخته است.

فیلم سناریوی رویا

نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم سناریوی رویایی

سان فرانسیسکو کرونیکل | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰

میک لاسال | فیلم مانند نسخه‌ای شوخ و غیرجدی از اپیزودی از منطقه نیمه‌روشن Twilight Zone شروع می‌شود، سپس به قالب تعمقی درباره شهرت درمی‌آید و در نهایت به هجویه‌ای گزنده از موضوعات مختلف بدل می‌گردد: نسل زد، فرهنگ کنسل و حتی آدم‌هایی که از این فرهنگ شکایت دارند. سناریوی رویایی به نویسندگی و کارگردانی فیلمساز نروژی کریستوفر بورگلی، فیلمی تاریک و خنده‌دار است که قانع‌کننده‌ترین نقش کیج را  از زمان فیلم تغییر چهره در سال ۱۹۹۷، به او هدیه می‌دهد.

هالیوود ریپورتر | امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰

مایکل ریختشافن | نیکلاس کیج در طول دوران فعالیت حرفه‌ای خود که بالغ بر ۱۲۰ فیلم را در برمی‌گیرد، در نقش‌های متنوع بسیاری حضور داشته، اما شاید هرگز به اندازه این نقش خود در سناریوی رویایی، خنده‌دار نبوده است.

واشینگتن پست | امتیاز: ۸۸ از ۱۰۰

ان هورنادی | نیک کیج در سناریوی رویایی، یک کمدی وحشت هوشمندانه و فوق‌العاده سرگرم‌کننده که به یک طنز اجتماعی کوبنده تبدیل می‌شود، به‌طرز لذت‌بخش و دیوانه‌واری، حضوری خود ارجاعانه دارد.

TheWrap | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰

مارتین تسای | اگرچه منطق درونی و ایده‌های مضمونی آن گاهی کاملا تحقق پیدا نمی‌کنند و آشفته و مبهم به‌نظر می‌رسند، اما سناریوی رویایی همچنان به شدت سرگرم‌کننده است.

آستین کرونیکل | امتیاز: ۷۸ از ۱۰۰

ریچارد ویتاکر | اجرای کیج در اینجا که ترکیبی از ویژگی‌های خاص شخصیت او در فیلم اقتباس و جدیت کاراکترش در فیلم خوک است، در ردیف بهترین بازی‌های او قرار می‌گیرد.

کلایدر | امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰

راس بونیم | سناریوی رویاییی مانند خواب و خیالی عجیب و غریب است که کاملا در جهتی که انتظارش را دارید پیش نمی‌رود، اما با اینحال از اینکه این رویا را تجربه کردید، خوشحال هستید.

اسکرین رنت | امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰

می عبدالباقی | سناریوی رویایی زمانی که روی پاول و دنیای درونی‌اش تمرکز می‌کند و تاثیر اقدامات او و اتفاق‌هایی که برایش رخ می‌دهد را بر خانواده‌اش نشان می‌دهد، در بهترین حالت خود قرار می‌گیرد.

دیلی بیست | امتیاز: ۶۵ از ۱۰۰

نیک شگر | فیلم لحظه به لحظه پر جنب و جوش، کنایه‌آمیز و خنده دار است. اما چه حیف که لذت‌های آن مانند یک رویا پر هرج و مرج هستند و تقریبا به همان سرعتی که ظاهر می‌شوند، از بین می‌روند.

آبزرور | امتیاز: ۶۳ از ۱۰۰

اولیور جونز | سناریوی رویایی شاید به عنوان یک مطالعه شخصیتی (روایتی که عمدتا به بررسی یا به تصویر کشیدن خصوصیات مختلف یک شخص می‌پردازد) بهتر عمل می‌کرد، که به وضوح همان چیزی است که کیج می‌خواهد.

تلگراف | امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰

تیم روبی | اگرچه شاید فیلمنامه بورگلی هرچه پیش می‌رود بی‌رمق‌تر و متزلزل‌تر می‌شود، اما کیج رویایی است.

Film Threat | امتیاز: ۵۰ از ۱۰۰

کالان پانچو | فیلم بورگلی صرفا اثری تا حدی غیرمتعارف و بحث‌برانگیز است که البته حرفی برای گفتن ندارد.

فیلم سناریوی رویا

نقد فیلم سناریوی رویایی برگرفته از سایت امپایر

جان نیوجنت | مولف فرانسوی ژان کوکتو زمانی نوشت:«فیلم بیان یک رویا نیست، بلکه رویایی است که همه با یک‌دیگر در آن سهیم هستیم». فیلمسازان مدت‌هاست که به پتانسیل سینمایی رویاها پی برده‌اند (به عنوان نمونه به جادوگر شهر اُز و  تلقین کریستوفر نولان نگاه کنید)، اما فیلمساز نروژی کریستوفر بورگلی تصمیم می‌گیرد این نقل قول معروف ژان کوکتو را به معنای واقعی کلمه در سناریوی رویایی بکار بگیرد. یک کمدی ابزورد لذت‌بخش که در آن رویاها به‌طرز مرموزی تغییر می‌کنند تا به یک تجربه جمعی تبدیل شوند.

نیکلاس کیج – که به وضوح به ایفای این نوع نقش‌های کمدی تراژیک که به دوران کاری متاخر او  نیروی تازه‌ای بخشیده‌اند، علاقه‌مند است – در نقش پروفسور پاول متیوز، یک مرد معمولی میانسال که انعکاسی از شخصیت‌های نادان و ناچیز قبلی‌ او است (اقتباس، هواشناس و مامان و بابا)، مطابق انتظار حضوری درخشان دارد. او یک فرد معمولی و یک زیست شناس فرگشتی متوسط است که بنا بر ادعای خود او مهم‌ترین دستاوردی که در حوزه‌ کاری‌اش داشته، ابداع کلمه‌ای به نام «مورهوش» (ترکیب دو واژه مورچه و هوش) بوده است.

زمانی‌که مردم او را از حضورهای کوتاهش در رویاهای خود می‌شناسند، نخوت و غرور رقت‌انگیز این مرد بتا (مردی که به اندازه دیگر مردان موفق یا قدرتمند نیست)، ناگهان شدت می‌گیرد (این پدیده خواب‌های مشترک مانند حلقه زمانی در فیلم  روز گراندهاگ، تا حد زیادی بدون توضیح باقی می‌ماند). به زودی، اخبار محلی گزارش‌هایی از این پدیده عجیب با عنوان «اپیدمی رویا» پخش می‌کند. در نتیجه این اتفاق، پاول علی رغم هشدارهای بسیار همسر (با حضور یک جولیان نیکلسون عالی که اجرایی خوددارانه به نمایش می‌گذارد) و فرزندانش (لیلی برد و جسیکا کلمنت)، فریفته شهرتی می‌شود که ادعا می‌کرد از آن گریزان است.

فیلم در مسیرهای فوق‌العاده خنده‌دار و عجیب و غریبی پیش می‌رود و بورگلی از بازنمایی کردن هر رویای سورئال با جلوه‌های غنی سینمایی لذت می‌برد. همچنین نقش‌های فرعی درخشانی از مایکل سرا و کیت برلانت به عنوان دو آدم نوگرا و مغزهای متفکر یک شرکت تبلیغاتی، شاهد هستیم. آن‌ها همانطور که شخصیت سرا اشاره می‌کند به دنبال این هستند که برندها را به شکلی همه جانبه به سلبریتی‌های غیر متعارف پیوند بزنند. همچنین یک صحنه شوکه‌کننده و ناخوشایند در فیلم وجود دارد که تقریبا برابر با با لحظه‌ای مشابه از دیگر فیلم امسال ای‌۲۴، بیو می‌ترسد، است (همانطور که قبل‌تر اشاره شد کارگردان آن فیلم، آری استر، در اینجا به عنوان تهیه‌کننده مشارکت داشته).

اهداف بورگلی گاهی اوقات به شدت هجوآمیز هستند – به عنوان مثال فیلمنامه‌ او به‌طور نافذی به این نکته اشاره می‌کند که چگونه شهرت‌طلبان امروزی زمانی‌که موقعیت حرفه‌‌ای‌شان در معرض خطر قرار می‌گیرد به جنگ فرهنگی و راست افراطی روی می‌آورند -. همچنین حتی زمانی‌که لحن فیلم بیش از حد انحراف پیدا می‌کند، هرگز بی‌هدف و بی‌معنی به‌نظر نمی‌رسد. اما همچنان‌که پاول از یک قهرمان رویایی ناخواسته به شخصیتی از نوع فردی کروگر تبدیل می‌شود، یک نگاه هستی‌ گرایانه به پارانویا و ترس و اینکه چگونه در ناخودآگاه غیر قابل کنترل ما نفوذ می‌کند، خود را نشان می‌دهد. رویاها می‌توانند به سادگی و بدون آنکه متوجه شویم به کابوس تبدیل شوند؛ و فیلم این موضوع را می‌کاود که اگر همه ما در یک کابوس سهیم باشیم، چه اتفاقی می‌افتد و چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

فیلم سناریوی رویا

امتیازهای فیلم سناریوی رویایی

تا زمان آماده سازی مطلب

وبسایت میانگین امتیاز
IMDB ۷.۲ از ۱۰
کاربران متاکریتیک ۶.۹ از ۱۰
منتقدان راتن تومیتوز ۹۱ درصد بر اساس ۱۹۳ نقد
کاربران راتن تومیتوز ۶۸ درصد
منتقدان متاکریتیک ۷۴ درصد براساس ۴۷ نقد

مصاحبه با کارگردان فیلم

کریستوفر بورگلی: همیشه می‌خواستم فیلمی درباره رویاها کار کنم

  • فیلمنامه در ابتدای سال ۲۰۲۰ نوشته شد. همان زمانی که کرونا به تدریج به یک پاندمی تبدیل شد. اولین بذر این فیلم در واقع شخصیت اصلی آن بود.  من به یک آدم دانشگاهی میانسال فکر می‌کردم که احساس می‌کرد حق دارد برای کاری که انجام نداده است، باید به رسمیت شناخته شود. در پادکستی مصاحبه‌ای از استاد دانشگاهی شنیدم که اخراج شده بود و فکر می‌کرد یک نابغه است و جایزه نوبل را از او دزدیده‌اند. اما او واقعا کاری انجام نداده بود. فکر می‌کردم این توهم و حق به جانبی، واقعا خنده‌دار است و می‌خواستم با آن کاری انجام بدهم. ولی هنوز قصه‌ای نداشتم. همچنین من همیشه می‌خواستم ایده‌ای درباره خواب‌ها و رویاها کار کنم.
  • فیلم قبلی من، «حالم از خودم به هم می‌خوره»، در میان دنیاهای رویایی یا قلمروهای فانتزی در رفت‌وآمد بود. اما می‌خواستم کار بیش‌تری در مورد رویاها انجام بدهم. داشتم درباره نظریه ناخودآگاه جمعی کارل یونگ می‌خواندم. نظریه‌ای درباره اینکه ما چگونه براساس نوعی باور جمعی عمل می‌کنیم. اینکه شاید آگاهی یا ناخودآگاه ما ریشه در بدن‌های ما نداشته باشد، بلکه به نوعی وحدت کیهانی متصل باشیم. فکر کردم این ایده به خودی خود شبیه یک فیلم ترسناک است. سپس به کابوس در خیابان الم Nightmare on Elm Street فکر کردم که به نظر می‌رسد زاده ایده‌ای یونگی است. بنابراین از خودم پرسیدم که آیا برداشتن چنین ایده‌ای و بیرون کشیدن آن از ژانرش و قرار دادن آن در جایی که به آن تعلق ندارد، نمی‌تواند جالب باشد؟
  • در زمانی‌که این فیلمنامه را می‌نوشتم، در حال مطالعه این موضوع بودم که چگونه فرهنگ ما به پدیده عظیم و جدید آدم‌هایی که به‌طور تصادفی مشهور شده‌اند، واکنش می‌دهد. به‌نظر می‌رسید الگویی در آن وجود که می‌توانم طرح فیلمم را از روی آن پیاده کنم.

 

پوستر فیلم سناریوی رویا

پوستر فیلم سناریوی رویا

دانلود فیلم

ادامه مطلب معرفی و نقد فیلم سناریوی رویایی

نقد و نگاهی به فیلم کاندیدای اسکار انجمن برف


انسان گرگ انسان است یا انسان مانند لوح سفیدی پا به جهان می‌گذارد و بعدتر سر و شکل می‌گیرد؟ آیا واقعیت چیزی میان این دو است؟ گروهی از فلاسفه و روانشناسان انسان را ذاتا بدسرشت می‌دانستند و تنها ابزار مهار انسان را حس گناه و عذاب وجدان تلقی می‌کردند. توماس هابز که جمله انسان گرگ انسان است به او نسبت داده شده و بعدتر زیگموند فروید سردمداران این نگاه به انسان بودند. گروهی دیگر مثل روسو و بعدتر پیاژه و گلبرگ بر این باور بودند که انسان بر حسب تجربه‌های زیستی و شناختی و تقلا برای سر و شکل دادن به طرحواره‌ها و تعادل جویی بر پایه کنجکاوی ذاتی سر و شکل می‌گیرد. در این بین دیدگاهی دیگر هم برجسته بود و هست.

معرفی و نقد فیلم انجمن برف

دیدگاهی که انسان را نه نیک سرشت و نه بدسرشت می‌داند و بر این باور است که انسان بر اساس اصول یادگیری اجتماعی و بر پایه پاداش‌ها و تنبیه‌ها تربیت می‌شود. جان لاک که صاحب نظریه لوح سفید است، یکی از پایه گذاران این دیدگاه بود و بعدتر پیروان نظریه یادگیری اجتماعی بر پایه این دیدگاه به مطالعاتشان در مورد انسان و شیوه یادگیری و رشدش ادامه دادند. انجمن برف بر پایه کنکاش در دل این نظریات در مورد ذات انسان شکل گرفته به انضمام یک اصل و آن اصل بقا است. فیلم با تکیه بر یک داستان واقعی تلاش کرده تا انسان را با لایه‌هایی از وجود حقیقی فطری‌اش روبرو کند! فیلم بنا را بر این باور قرار داده که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست. به قول آن دیالوگ معروف در فیلم پدرخوانده، هرکسی قیمتی دارد.

فیلم انجمن برف

قیمت انسان‌ها به اندازه میزان احساس خطر مرگ و نیستی و نابودی تعیین می‌شود. هرچه این خطر شدت بیشتری پیدا کند و انسان‌ها توان تحمل بیشتری نسبت به آن داشته باشند، قیمت اخلاقی بالاتری پیدا می‌کنند. اما در نهایت غالب انسان‌ها بر سر یک قیمت توافق می‌کنند و برای زنده ماندن و نمردن خودشان دست به هر کاری خواهند زد. داستان فیلم مربوط به رخدادی واقعی در خطوط هوایی اروگوئه است. رخدادی که منجر به سقوط یک هواپیما در دل کوه‌های برفی آمریکای جنوبی شد. در ابتدا گمان می‌رفت که تمام مسافران هواپیما کشته شده‌اند اما واقعیت چیز دیگری بود. تعدادی از مسافران جان سالم به در برده از این سقوط، ۷۲ روز را بدون آب و غذا در دل سرمای کوهستان سر کردند تا اینکه در نهایت تعدادی از آن‌ها نجات پیدا کردند و بسیاری‌شان مردند و یا خورده شدند! بله، خورده شدند. تبدیل به غذای بازماندگان شدند.

پی‌ریزی و سرمایه‌گذاری محتوایی فیلم روی دوش همین روند دلهره‌آور و دلخراش انجام شده است. اما چه فرآیندی رخ می‌دهد که انسان‌های بازمانده تصمیم می‌گیرند از بقایای بدن همراهان در آغوش مرگ خسبیده‌شان تغذیه کنند؟ چه کسانی با چه شرایط روحی و روانی و فیزیکی‌ای تن به چنین تصمیمی می‌دهند؟ آیا هر انسانی در این موقعیت قرار بگیرد بین مردن و خوردن گوشت بدن همراهانش، دومی را انتخاب می‌کند؟ آیا انسان پیش از آنکه در این موقعیت قرار بگیرد می‌تواند رفتار مسافران این هواپیما را قضاوت کند؟ آیا امتناع کردن از خوردن گوشت تن مردگان همراه و انتخاب مرگ در اثر گرسنگی اقدامی اخلاقی و عاقلانه است؟

موضوع و موقعیت فیلم کاملا خاص و منحصربه‌فرد است و طبیعتا این جنس از ناشناختگی و دردآور بودن، سوالات مبنایی بسیاری را رقم می‌زند. این سکه اما روی دیگری هم دارد. فیلم بیش از آنکه به درونمایه و شخصیت‌ها بپردازد، درگیر شکل و تکنیک فیلمسازی شده است

بهترین تصمیم در این موقعیت چیست؟ آیا اصولا رسیدن انسان به مرحله در خطر دیدن بقا منجر به یک رفتار واحد می‌شود؟ اگر چنین باشد، مفهوم انسان و انسانیت و حیوان و رفتار حیوانی چگونه جمع بسته می‌شود؟ آیا رسیدن به مرحله مرگ و زندگی انسان ناطق، متفکر و سخنگو را به چیزی شبیه سایر حیوانات بدل می‌کند؟ آیا بر این مبنا نظریه تکامل داروین و قانون بقای اصلش تایید می‌شود؟ یا از منظری دیگر این سوال مطرح می‌شود که آیا تمام انسان‌ها در مرحله مرگ و زندگی رفتاری مشترک و غریزی را بروز می‌دهند؟ آیا باید بر این باور باشیم و دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و تمام انسان‌ها در نهایت وا می‌دهند و تن به خوردن مردار می‌دهند؟ و یک سوال مهمتر؛ این همه سوال چرا باید بعد از تماشای یک فیلم در ذهن متبادر شود؟ یک پاسخ کوتاه؛ به دو دلیل اول اینکه موضوع و موقعیت فیلم کاملا خاص و منحصربه‌فرد است و طبیعتا این جنس از ناشناختگی و دردآور بودن، سوالات مبنایی بسیاری را رقم می‌زند. این سکه اما روی دیگری هم دارد. فیلم بیش از آنکه به درونمایه و شخصیت‌ها بپردازد، درگیر شکل و تکنیک فیلمسازی شده است.

سکانس سقوط هواپیما در دل کوه‌های برفی از نظر اجرا چنان جذاب است که می‌توان آن را برای آموزش کارگردانی مورد استفاده قرار داد. اما انتخاب روش روایت شکلی برای داستانی که بارها و بارها روایت شده و حتی پیش‌تر فیلمی بر اساس آن ساخته شده است، چه مزیتی می‌تواند داشته باشد؟ قطعا مخاطب در مواجهه با این موقعیت بیش از آنکه دنبال جذابیت‌های تصویری برود (که البته در سینما یک ضرورت است) سراغ لایه‌های درونی شخصیت‌ها و موقعیت هر را می‌گیرد. به یک دلیل ساده. چه اتفاقی می‌افتد که این افراد و دوستان به نقطه‌ای می‌رسند که گوشت تن همراهانشان را می‌خورند تا زنده بمانند؟ فیلم برای این سوال پاسخی در خورد ندارد. بلکه صرفا به این اصل که انسان در مرحله به خطر افتادن بقا دست به هرکاری خواهد زد، اکتفا می‌کند.

غافل از اینکه کار سینما و روایتگری داستان، بیان کلیات و کلی‌گویی نیست. چرا که کلیات و قواعد کلی را بارها در کتاب‌ها خوانده‌ایم. چیزی که عامل جذابیت می‌شود، به چالش کشیدن باورها و گزاره‌های کلی و ذهنی و عادت شده است. اینجاست که کشش دراماتیک و کشمکش میان فیلم و مخاطب رقم می‌خورد. فیلم بیش از آنکه به ساختار روایت بپردازد، مجذوب هیجان نهفته در ایده دو خطی داستان شده است و از بسط و گسترش آن غافل شده است. هیچ لایه‌برداری و سفر به درونی در کار نیست. هر چه هست هیجان لحظه‌ای مبتنی بر تکنیک کارگردانی است و بهره‌گیری از کلیه داشته‌های ذاتی خود موقعیت مستند. که خب داستانش را در روزنامه‌ها و نشریات و ویکی پدیا می‌توان جست‌وجو کرد. پس کار سینما در این بین چیست؟ احتمالا پاسخ فیلمساز این است که صرفا ایجاد هیجان و سرگرمی. نتیجه اینکه همچنان بهترین فیلم کارگردان خوش‌ذوق اسپانیایی همان فیلم «یتیمخانه» است که در فضای سینمای وحشت تولید شده و یکی از خوب‌های این ژانر در طول سال‌های اخیر است. نتیجه مهم‌تر آنکه فیلم حتی نزدیک ارائه پاسخ به سوالات مبنایی و ازلی در مورد انسان نمی‌شود. فیلم تصمیم گرفته در سطح بماند و خب در نتیجه سطحی هم باقی مانده است.

تماشا و دانلود رایگان فیلم انجمن برف

ادامه مطلب نقد و نگاهی به فیلم کاندیدای اسکار انجمن برف

دروغی بزرگ درباره ملتی بزرگ

 


Ancient.ir 7 دروغی بزرگ درباره ملتی  بزرگ | عکس | Tarikhema.ir
فیلم ۳۰۰ که ساخته شد وبه نمایش درآمد،یک حمله فرهنگی بود که از غرب صورت گرفت، این بار سمت فلش این حمله به ایران یکی از کانونهای چندین هزار ساله تمدن وقدرت است که طی قرونی پرچمدار پیشقراول توسعه فرهنگ وعلم وادب بوده است ودر این برخورد کماکان ایران نقشی جدی ایفاء می کند .

ادامه مطلب دروغی بزرگ درباره ملتی بزرگ