is_tag

یک کور، لال و کر جایی میرن، کر به قتل میرسه لال چطور به رفیق کورش بفهمونه که کر مرده!؟

معمای پیچیده: معماها و چیستان ها از قدیم الایام وجود داشته اند و بخشی از فرهنگ و هنر هر تمدن بوده است. نخستین نمونه های ثبت شده مربوط به مصر باستان است. اما معماهای کلاسیک امروزی در یونان و روم باستان رایج بودند. در قرون وسطی نیز این معماها به عنوان بخشی از آموزش و تفریح مورد استفاده قرار می گرفتند. امروزه معماها و چیستان ها به عنوان ابزاری برای سرگرمی و تقویت مهارت های شناختی مورد توجه قرار گرفته اند.

 

معما و چیستان چیست؟

معما یک سوال یا مسئله است که به منظور برانگیختن فکر و تحلیل، طراحی شده است. معماها معمولاً به صورت سوالات کلامی یا شعر آمده‌اند و برای حل آن‌ها نیاز به تفکر خلاقانه و استدلال منطقی است. معماها می‌توانند در موضوعات مختلفی مانند ریاضیات، زبان، منطق و حتی علوم طبیعی طراحی شوند.

چیستان نیز به معنی یک سوال یا مسئله است که برای نیاز به تفکر خلاقانه و استدلال منطقی طراحی شده است. اما در مقایسه با معما، چیستان‌ها معمولاً به صورت سوالات کوتاه و ساده‌تری هستند که پاسخ آن‌ها نیاز به دانش عمومی و تجربیات زندگی دارد. در برخی موارد، معما و چیستان به صورت ترکیبی از هر دو استفاده می‌شوند. به عنوان مثال، معماهایی که به صورت چیستان‌های کوتاه باشند و یا چیستان‌هایی که به صورت معماهای طولانی و پیچیده باشند.

اهمیت معما و چیستان

معماها و چیستان‌ها برای کودکان بسیار مفید هستند، زیرا به توسعه مهارت‌های ذهنی و ارتباطی کمک می‌کنند. در این بخش به بررسی برخی از این اهمیت‌ها می‌پردازیم.

حل معما و چیستان به کودکان کمک می‌کند تا تفکر خلاقانه خود را تقویت کنند. زیرا برای حل این نوع سوالات، باید به دنبال راه‌حل‌های نوینو غیرمعمول باشند. این فرآیند به کودکان کمک می‌کند تا در مواجهه با مسائل و چالش‌های جدید، راه‌حل‌های خلاقانه و نوآورانه ارائه دهند.

معماها و چیستان‌ها به کودکان کمک می‌کنند تا استدلال منطقی خود را تقویت کنند. برای حل این نوع سوالات، باید گام‌های منطقی را دنبال کرده و به راه‌حل درست برسند. این مهارت در مواجهه با مسائل زندگی و تصمیم‌گیری‌های مهم نیز کاربرد دارد.

با حل معما و چیستان، کودکان می‌توانند حافظه خود را تقویت کنند. برخی از این سوالات نیاز به به‌خاطرسپاری اطلاعات دارند که به کودکان کمک می‌کند تا حافظه‌ی کاری خود را تقویت کنند. همچنین، حل این سوالات می‌تواند به کودکان کمک کند تا اطلاعات جدید را بهتر و سریع‌تر یاد بگیرند.

حل معما و چیستان به کودکان کمک می‌کند تا مهارت‌های ارتباطی خود را تقویت کنند. زمانی که کودکان به دنبال راه‌حل‌هایی برای این سوالات هستند، می‌توانند نظرات خود را با دیگران در میان بگذارند و از تجربیات یکدیگر بهره‌برداری کنند. این فرآیند به کودکان کمک می‌کند تا مهارت‌های بحث و گفتگو و همکاری را تقویت کنند.

معمای پیچیده

چیستان: سه تا رفیق (یک کور، یک لال و یک کر) با هم میرن جزیره ای که هیچ کسی توش نیست. کر به قتل میرسه، لال چطور به رفیق کورش بفهمونه که کر مرده!؟

معمای پیچیده

 

.

.

.

.

.

.

جواب معمای پیچیده

آیا توانستید بفهمید که پاسخ این چیستان چیست؟ اگر هنوز در حال فکر کردن هستید، بهتر است بیشتر تمرکز و فکر کنید. ما اطمینان داریم به پاسخ دست پیدا خواهید کرد. چیستان‌ها و معماها سوالاتی هستند که می‌توانند ذهن را به چالش بکشند. سوالاتی که نکاتی انحرافی یا استعاراتی دارند که مفهوم واقعی خود را ندارند. اگر شما هم علاقه‌مند به چیستان و معما هستید، همراه ما باشید.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ: نیازی نیست چون خود کور، رفیق کَرش را کشته است.

 

 

امیدوارم از معمای پیچیده استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب یک کور، لال و کر جایی میرن، کر به قتل میرسه لال چطور به رفیق کورش بفهمونه که کر مرده!؟

حکایت ضرب المثل شریک دزد و رفیق قافله

حکایت شریک دزد و رفیق قافله:  در روزگاران قدیم تجار و مردم برای رفت و آمد در بین شهر ها از حیواناتی مانند اسب و شتر استفاده می کردند، سرعت کم این چهارپایان و هم چنین خستگی خود مسافران باعث می شد تا آن ها مجبور باشند در بین راه توقف کرده و استراحت کنند….

حکایت شریک دزد و رفیق قافله

توقف کاروان ها در مسیر های خلوت و بیابانی اغلب فرصت بسیار خوبی برای راهزنان بود تا اموال با ارزش تجار و مردم را به غارت ببرند، به همین دلیل کاروان های کمی بود که بدون بر خورد با راهزنان به مقصد برسد.

راهزنان با دیدن هر کاروان تجاری خود را در کمین گاه هایی پنهان کرده و در فرصتی مناسب به کاروان حمله می کردند و در صورتی که با مقاومت کاروانیان مواجه می شدند آن ها را به قتل می رساندند.

در همین دوران بود که روزی کاروانی متشکل از چندین تاجر به قصد تجارت و خرید و فروش کالا های تجاری، از شهر خود به مقصدی دیگر حرکت کردند، هدف آن ها به دست آوردن سود از فروش کالا هایی که از شهر خود همراه داشتند و تهیه لوازم مورد نیاز برای شهر خود بود.

تاجر جوان و قصد تجارت

تاجر جوانی همراه این کاروان بود که به تازگی کار تجارت را شروع کرده و اولین سفر کاری خود را تجربه می کرد، او کم و بیش از اطرافیان شنیده بود که ممکن است در مسیر با غارتگران و راهزنان مواجه شود و هر بار این فکر و از دست دادن اموال و سودش به شدت او را می ترساند.

اما این جوان با وجود ترس زیادی که داشت باز هم نمی توانست از سودی که قرار بود نصیب اش شود بگذرد به همین دلیل تصمیم نهایی خود را گرفت با کاروان همراه شد.

چند روز ابتدایی سفر، آرام و در امنیت گذشت و کسی مزاحم کاروانیان نشد اما زمانی که آن ها به جاده های پر پیچ و خم کوهستانی رسیدند به راحتی می شد ترس و نگرانی را در چهره ی افراد کاروان مشاهده کرد زیرا که در این جاده ها کمین گاه های خوبی برای راهزنان وجود داشت، تاجر جوان نیز با دیدن نگرانی بقیه افراد، هر لحظه ترس و نگرانی بیش تری را تجربه می کرد.

غروب شده بود که آن ها به پایین جاده های کوهستان رسیدند و تصمیم گرفتند شب را در آن جا استراحت کرده و صبح با توان بیش تری دوباره به راه خود ادامه دهند.

تمام کاروانیان کالا های خود را از اسب ها پیاده کردند تا هم حیوانات استراحتی کنند و هم برای در امان ماندن اموال، آن ها را در جای مناسبی مخفی کنند زیرا احتمال حمله ی راهزنان در شب زیاد بود.

حکایت شریک دزد و رفیق قافله

قصد تاجر جوان برای همراهی با دزدان

بعد از اتمام کار همگی کمی آسوده خاطر شده و به کاری مشغول شدند اما تاجر جوان از ترس نمی توانست کاری انجام دهد به همین خاطر تصمیم گرفت گشتی در کوهستان زده و غارتگران را پیدا کند، او قصد داشت با آن ها معامله کند تا اگر کاروان مورد حمله قرار گرفت اموال خود را نجات داده باشد.

او پس از کمی جست و جو، مخفی گاه راهزنان را پیدا کرده و به دیدار رئیس آن ها رفت و گفت برای معامله آمده ام. رئیس دزد ها آماده شنیدن حرف های جوان شد و گفت به دنبال چه معامله ای هستی؟

تاجر جوان گفت: من همراه کاروان تجاری هستم که در پایین همین کوه در حال استراحت هستند، می دانم که شما قصد حمله به ما را دارید اما این اولین بار است که من به تجارت آمده ام و اگر اکنون اموال مرا غارت کنید شکست بزرگی می خورم آمده ام تا بگویم من جای همه ی اموالی که تجار دیگر مخفی کرده اند را می دانم و جای آن ها را علامت می زنم تا شما راحت تر اموال را پیدا کنید اما در عوض این اطلاعات از شما می خواهم که به دارایی من کاری نداشته باشید.

و بعد ادامه داد: اگر امشب به کاروان حمله کنید فرصت مناسبی است.

پذیرفتن پیشنهاد تاجر جوان از سوی دزدان

رئیس دزد ها با افراد خود مشورت کرد و به این نتیجه رسیدند که با کمک این جوان بدون درگیری می توانند اموال را از آن خود کنند پس با پیشنهاد تاجر جوان موافقت کردند و او با خوشحالی آن جا را ترک کرد و بعد از این که به محل استراحت کاروان رسید طبق قولی که به دزد ها داده بود جای تک تک اموال را علامت گذاری کرد و سپس کنار بقیه خوابید.

دزد ها نیمه شب به سراغ محل هایی رفتند که علامت گذاری شده بود و تمام اموال را به غارت بردند، تاجر جوان نیز صبح دم قبل از این که بقیه کاروانیان بیدار شود به مخفی گاه دزد ها رفت و سهم خود از اموال دزدیده شده را پس گرفت و سپس پیش کاروان برگشت و آن را در جایی از وسایلش پنهان کرد.

بعد از گذشت ساعتی کاروانیان یکی یکی از خواب بیدار شده و متوجه ماجرا شدند اما چاره ای جز ادامه دادن مسیر نداشتند پس راه افتادند اما هر یک با آه و افسوس از بلایی که به سرشان آمده بود گله می کردند.

تاجر جوان که حوصله ی شنیدن حرف های آن ها را نداشت سریع تر از کاروان خود را به شهر بعدی رساند و اموال خود را در بازار فروخت. تجار دیگر نیز بعد از او به شهر رسیدند و به بازار رفتند تا بلکه پولی به دست آورده و دست خالی به شهر خود بر نگردند، بعضی از آن ها دوستانی در این شهر داشتند.

یکی از تجار کالاهای فروخته شده خود را دید

یکی از تجار وارد مغازه ای شد که با صاحب آن دوست بود و ماجرای دزدیده شدن اموال کاروانیان را برای او تعریف کرد اما همین طور که در حال صحبت بود چشمش به کالا هایی افتاد که مال خودش بود و به دست راهزنان دزدیده شده بود.

او با تعجب از دوستش پرسید این کالا ها را از کجا آورده ای؟ صاحب مغازه گفت: امروز صبح جوانی این ها را آورد و قیمت خوبی برای شان پیشنهاد داد به همین دلیل من این کالا ها را خریدم.

تاجر گفت: آیا اگر این جوان را ببینی می توانی دوباره او را بشناسی؟

صاحب مغازه گفت: بله.

تاجر که پی به ماجرا برده بود پیش تجار دیگر بر گشت و همه چیز را برای آن ها تعریف کرد سپس همگی آن ها پیش قاضی شهر رفتند و از تاجر جوان شکایت کردند.

به دستور قاضی، تاجر جوان دستگیر و محکوم به پرداخت غرامت به تک تک تجار شد.

در پایان محاکمه قاضی رو به تاجر جوان کرد و گفت: این برای تو درس عبرتی ست تا شریک دزد و رفیق قافله نشوی.

جوان نیز برای آن که زندان نرود، مجبور شد تمام اموال خود را بفروشد و ضرر تجار دیگر را جبران کند.

شریک دزد و رفیق قافله

کاربرد ضرب المثل شریک دزد و رفیق قافله

ضرب المثل “شریک دزد و رفیق قافله” درباره اشخاص دو رویی به کار می رود که در ظاهر دوست هستند اما در باطن و پشت سر دشمنی کرده و یا همراه دشمن هستند. هم چنین زمانی که شخصی در اختلاف بین دو نفر ظاهرا خود را خوب و همراه نشان دهد اما با هر دوی طرفین زد و بند داشته باشد می گوییم شریک دزد و رفیق قافله است.

ویژگی بارز این گونه افراد دو رویی است و همیشه به دنبال منفعت خود هستند و از هر فرصتی حتی اختلاف بین دو نفر نیز می خواهند به سود خود بهره برده و چیزی به دست آورند.برای کسی که شریک دزد و رفیق قافله است اهمیتی ندارد که چه ضرری از این ویژگی نا پسند او به دیگران می رسد این فرد به تنها چیزی که فکر می کند سود و منفعت خودش است. این افراد دو رو تمام تلاش خود را به کار می برند تا ظاهر خوب و قابل قبولی از خود در نظر دیگران ارائه دهند زیرا که ظاهر خوب برای اکثر انسان ها فریب دهنده است، اما باید توجه کنیم که صرفا بر اساس ظاهر خوب نمی توان به کسی اعتماد کرد.

 

امیدوارم از حکایت شریک دزد و رفیق قافله استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید داستان ها، حکایات، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

برایتان جالب خواهد بود

 



دانلود فیلم

ادامه مطلب حکایت ضرب المثل شریک دزد و رفیق قافله