is_tag

بازیگران سریال نون خ در دل طبیعت+عکس جالب و صمیمی!

بازیگران سریال نون خ در دل طبیعت: عکس صمیمی و دسته‌جمعی بازیگران سریال «نون خ» در دل طبیعت پربازدید شده است. در ادامه این مطلب عکسی جالب از بازیگران سریال نون خ در دل طبیعت را مشاهده می کنید.

سریال نون خ

نون خ جزو محبوب ترین و پربیننده ترین سریال های نوروزی به کارگردانی سعید آقاخانی و نویسندگی امیر وفایی است که در سه فصل با داستان های متفاوت از شبکه یک سیما پخش شده است.

سریال تلویزیونی نون.خ که مخفف نام نقش اصلی این سریال، نورالدین خانزاده است، روایتگر ماجراهای مردی از تبار کردستان به نام “نورلدین خانزاده” و خانواده اش است.

سعید آقاخانی، علی صادقی، شقایق دهقان، سیروس میمنت، سید علی صالحی و هدیه بازوند از بازیگران اصلی این سریال هستند. هدیه بازوند در این سریال نقش روژان دختر نورالدین در نون خ را ایفا کرد و با بازی در این سریال به شهرت رسید.

عکس صمیمی بازیگران سریال نون خ در دل طبیعت

«نون خ» مجموعه تلویزیونی طنز ایرانی به کارگردانی سعید آقاخانی است که از شبکه یک پخش می‌شود. عنوان «نون خ» نام شخصیت اصلی داستان، نورالدین خانزاده است که به همراه هم‌آبادی‌هایش درگیر ماجراهایی می‌شود. تاکنون ۵ فصل از این مجموعه ساخته شده است. هدیه بازوند در استوری اینستاگرام خود این عکس جالب را منتشر کرده است.

بازیگران سریال نون خ در دل طبیعت

دانلود فیلم

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب بازیگران سریال نون خ در دل طبیعت+عکس جالب و صمیمی!

فیلم رونمایی سپاه پاسداران ایران از شهر موشکی در دل کوه ها

با فیلم رونمایی سپاه پاسداران ایران از شهر موشکی که به صورت تونل‌های حفر شده‌ در دل کوه‌ با مهندسی و حفاری خاص خود است در ادامه‌ مطلب همراه‌ ما باشید.

تصاویری از شهر موشکی سپاه‌ پاسداران‌ منتشر شده‌ است.

ساختار شهرهای موشکی ایران‌ که‌ به‌ صورت تونل‌های حفر شده‌ در دل کوه‌ با مهندسی و حفاری خاص خود است.

امکان‌ دپوی انبوهی از موشک‌ را دارد.

 

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۲ رای

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب فیلم رونمایی سپاه پاسداران ایران از شهر موشکی در دل کوه ها

تفریحی مهیج در دل کوه های برفی توچال/ بهره برداری از اسنو پارک

مدیر مدرسه اسکی اردلان ساوجی با اشاره به فعالیت اسنو پارک در مجموعه تفریحی ورزشی توچال؛ گفت: اسنوپارک یکی از تفریحات مهیج زمستانی است.

به گزارش روابط عمومی مجموعه تفریحی ورزشی توچال ، عباس الیاسی مدیر مدرسه اسکی شهید اردلان ساوجی با اشاره به افتتاح اسنو پارک در پیست اسکی توچال، گفت: اسنوپارک یکی از شاخه های اسکی و فری استایل می باشد که امکان تفریحات زمستانی مهیج را برای همه فراهم می کند.
وی تصریح کرد: پارک برفی یا اسنوپارک امکان پرش روی تشک بادی، برف‌بازی، تیوب‌سواری و سایر فعالیت‌ها و تفریحات زمستانی را در توچال فراهم آورده‌است.

الیاسی، بیان کرد: خوشبختانه با همراهی جناب آقای مهندس امداد مدیرعامل مجموعه تفریحی ورزشی توچال، پیست اسنو پارک برای علاقه مندان افتتاح شده و بصورت ایمن آماده پذیرایی از ورزشکاران است.

وی با اشاره به اینکه پیست اسکی توچال در ارتفاع چهارهزار متری از سطح دریا قرار دارد، افزود: شیب ملایم و عرض بسیار زیاد از ویژگی های منحصر بفرد این پیست است، که برای آموزش تکنیک های اسکی به نوآموزان مزیت خوبی دارد.

مدیر مدرسه اسکی توچال، گفت: پیست اسکی توچال نزدیکترین پیست به پایتخت در دنیاست که با وجود هتل کوهستانی آن امکان ارائه خدمات تفریحی و رفاهی بیشتر را برای گردشگران و ورزشکاران فراهم آورده است.

وی ادامه داد: طول مسیر اسکی از ایستگاه قله تا هتل حدودا دو کیلومتر است که در پیست کوتاه یعنی از مدرسه اسکی تا هتل این مسیر به ۱۰۰۰ متر می رسد.

الیاسی عنوان کرد: برخی از ورزشکاران به اسکی روی برف نکوبیده و پودر علاقه دارند که این امکان نیز در دامنه آهار شکراب فراهم شده است.

وی در پایان با دعوت از ورزشکاران و گردشگران برای لذت بردن از فضای زیبای کوه های توچال، بیان کرد: دو دستگاه تله اسکی بشقابی هم در مجموعه تفریحی ورزشی توچال وجود دارد که یکی دیگر از جذابیت های این پیست بشمار می رود.

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب تفریحی مهیج در دل کوه های برفی توچال/ بهره برداری از اسنو پارک

حکایت قدیمی آبجی قورباغه | زن ساده دل و ابلهی که با ندانم کاری، شوهرش را تا پای چوبه دار برد!

حکایت قدیمی آبجی قورباغه: در روزگاران گذشته فقیرى بود که از بداقبالى یا شاید هم خوش‌اقبالى زن ساده‌لوحى و ابلهى نصیبش شده بود. یک روز مرد مقدارى پشم گوسفند به خانه آورد و به زن داد که آنها را بریسد تا بلکه بشود با فروش نخ‌ها کمک خرجى براى دخل همیشه خالى خودشان پیدا کرده باشد.

حکایت قدیمی آبجی قورباغه

زن ابله همین که چشم شوهرش را دور دید پشم‌ها را بغل زد و به آبگیر نزدیک خانه‌شان برد و خطاب به قورباغه‌هائى که در آب قار و قورشان به هوا بلند بود گفت ‘سلام دختر خاله‌هاى عزیزم. بیائید این پشم‌ها را بگیرید و تا فردا همین دقیقه و ساعت همه را برایم دوک کنید و بریسید’ . و بلافاصله تمام پشم‌ها را در آب ریخت و به خانه برگشت. فرداى آن روز وقتى به سراغ قورباغه‌ها رفت دید آبگیر خشک شده و از قورباغه‌ها هم خبرى نیست. زن به خیال اینکه دخترخاله قورباغه‌ها به او کلک زده و پشم‌ها را برده و فلنگشان را بسته‌اند ناراحت به خانه آمد و کلنگى برداشت و به قصد خراب کردن لانه‌ى قورباغه‌ها به جان کف خشک آبگیر افتاد. کند و کند تا اینکه خشک طلائى از زیر خاک بیرون افتاد. زن در خیال خودش خطاب به قورباغه‌ها گفت: دیدید که من انتقام خوبى از شما گرفتم. خانه‌تان را خراب و داغان کردم. الان هم این خشت را با خودم مى‌برم تا دیگر هیچ‌گاه نتوانید لانه‌هایتان را دوباره بسازند.

شب وقتى مرد به خانه آمد متوجه خشت طلا در گوشه‌اى از حیاط شد. فوراً آن را برداشت و توى اتاق برد و ماجرا را از زنش سؤال کرد. زن آنچه را که به عقل ناقصش مى‌رسید بى‌کم و کاست براى شوهرش تعریف کرد. مرد خوشحال از یافتن خشت طلا به زنش گفت: پشم‌ها را برده‌اند فداى سرت. در عوض ما صاحب یک خشت طلا شده‌ایم که به مراتب از قیمت پشم‌ها بیشتر مى‌ارزد. وقتى رمضان آمد مى‌فروشیمش و به زخم زندگیمان مى‌زنیم.

فرداى آن شب مرد دوره‌گرى که خرده‌ریزهائى مثل النگو گوشواره‌ى بدلى و… مى‌فروخت توى کوچه پیدا شد و زن ساده‌لوح که منتظر رمضان بود تا چشمش به مرد و بساطش افتاد از او پرسد: برادرم اسمت چیست؟ مرد گفت: رمضان، اسمم رمضان است خواهر. زن با شنیدن اسم رمضان از فرط خوشحالى جیغى کشید و به داخل خانه پرید و فى‌الفور خشت طلا را بیرون آورد و به رمضان داد و در قبال آن ثروت باد آورده مشتى خرده ریز بى‌ارزش گرفت و خوشحال و راضى به خانه برگشت.

شب وقتى شوهر زن ابله را دید که گوشواره و النگو به خودش آویخته با تعجب پرسید اینها را از کجا آورده‌اى زن؟ زن با غرور هر چه تمام‌تر جواب داد. رمضان به هم داد. منم خشت طلا را به او دادم. آه از نهاد مرد برآمد. هر چه فکر کرد دید حریف ابلهى این زن نمى‌شود. پس او را زد و از خانه بیرون انداخت.

زن رفت و رفت تا به خرابه‌اى رسید. گوشه‌اى کز کرد و ناگاه صداى میو میوى گربه‌اى را شنید. زن ساده‌لوح گفت: ‘پیشت گربه‌ى فضول. مى‌دانم شوهرم تو را دنبال من فرستاده که به خانه‌اش برگردم ولى کور خوانده. من دیگر قدم به آن خانه خرابه نخواهم گذاشت’ و دوباره به عالم خودش برگشت. پس از ساعتى صداى عو عو سگى بلند شد. زن دوباره به صدا آمد و گفت: ‘اى سگ فضول مى‌دانم که شوهرم تو را به‌دنبال من فرستاده که به خانه برگردم. ولى کور خوانده من دیگر قدم به آن ماتم‌سرا نخواهم گذاشت’ . در این حیص و بیص ناگاه صداى زنگ شترى که به خرابه قدم مى‌گذاشت به گوشش خورد. گفت آبجى شتر. مى‌دانم شوهرم تو را دنبال من فرستاده که به خانه برگردم. باشد. تو را ناامید نمى‌کنم. بفرما برویم. افسار شتر را به‌دست گرفت و به‌طرف خانه به راه افتاد. وقتى در را باز کرد شوهرش از دیدن شتر و محموله‌ى بزرگى که بر پشتش بسته بودند دستپاچه از جا برخاست و در حیاط را کلون کرد و بار از شتر برداشت. دید که به‌به. عجب تحفه‌ى خداداده‌اى برایش رسیده. بار شتر همه طلا و جواهرات شاهى بود. تو نگو این شتر غروب از قافله جا مانده و متعلق به شاه است. مرد در فکر چه بکنم و چه نکنم نماند و فوراً چاله‌اى در وسط باغچه کند و تمام طلا و جواهرات را زیر خاک دفن کرد. بعد براى رد گم کردن شتر را هم کشت و گوشتش را قورمه کرد.

از آن‌طرف هم شاه ناراحت از اینکه آن همه ثروت از دستش بیرون رفته، پیرزنى را مأمور کرد که در کوچه‌هاى شهر دوره بیفتد و به بهانهٔ اینکه دخترش ویار گوشت شتر دارد به در خانه‌هاى مردم برود تا بلکه دزد جواهراتش را به آن وسیله پیدا کند. پیرزن وقتى به خانه‌ى زن ابله رسید و گوشت شتر خواست زن فوراً به مطبخ رفت و کاسه‌اى بزرگ از قورمه‌اى گوشت شتر پر کرد و به‌دست پیرزن داد. مرد که به کار و عقل زنش اطمینان نداشت دم به ساعت به خانه مى‌آمد و سر و گوشى آب مى‌داد. در این نوبت سر بزنگاه رسید و قبل از اینکه پیرزن پا از خانه‌شان بیرون بگذارد مچش را گرفت و او را به ته چاه آب انداخت.

شاه که دید خبرى از پیرزن نشده مأموران تجسس را به سراغش فرستاد. آنها هم رد او را گرفتند و گرفتند تا به خانه‌ى زن ابله رسیدند.

مأمور از زن پرسید: ‘پیرزنى به این شکل و شمایل را ندیده؟’ گفت چرا دیده‌ام. اما شوهرم او را توى چاه انداخت’ .

مأموران از زن پرسیدند ‘گوشت شتر چی، دارید؟’ زن گفت داریم. آنها هم بى‌معطلى به سراغ مرد به بازار رفتند و او را کت بسته به خدمت پادشاه بردند. مرد همه چیز را منکر شد و به شاه عرض کرد: قربان زن من دیوانه است عقل درست و حسابى ندارد. باور نمى‌کنید کسى را با من بفرستید تا به شما ثابت کنم. شاه قبول کرد و مرد با مأموران به خانه آمد و به زن گفت: ‘ببینم پشم‌هائى را که برایت خریده بودم چکار کردی؟’

زن خنده‌اى کرد و گفت: ‘به دخترخاله قورباغه دادم که آنها را برایم بریسد ولى او پشم‌ها را برداشت و فرار کرد’ .

مرد دوباره پرسید: ‘خشت طلا را چه کردی؟’ زن گفت: ‘به رمضان دادم و این النگوها را گرفتم’ . مرد مجدداً پرسید: ‘آن شب که قهر کرده بودى چه کسى را به دنبالت فرستاده بودم’ . زن اخمى کرد و جواب داد: ‘عوعو خانم و باجى میو میو و خاله خانم شتر’ .

مرد رو به مأموران کرد و گفت: ‘ملاحظه فرمودید قربان، حالا صبر کنید این یک چشمه را هم ببینید تا بیشتر به کارهاى زن من ایمان بیاورید’

حکایت قدیمی آبجی قورباغه

بعد رو به زنش کرد و گفت: ‘خوب زن. زبان و عقل ناقص تو باعث مرگم شد. من هم الانه به داروغه‌خانه مى‌روم تو مواظب در خانه باش’ .

زن گفت: ‘اى به چشم’ . وقتى مرد و مأموران به نزد شاه برگشتند که در داروغه‌خانه انتظارشان را مى‌کشید زن را دیدند که در خانه را به دوش گرفته و نفس‌نفس‌زنان مى‌آید.

مرد از او پرسید: ‘اى زن کم‌عقل چرا لنگه در حیاط را به دوش گرفته‌ای؟’

زن جواب داد: ‘مگر تو نگفتى مواظب در خانه باش. من هم با کلنگ تمام خانه را خراب کردم و خشت‌ها و وسایل زندگیمان را زیر خاک قایم کردم تا کسى آنها را ندزدد. در حیاط را هم به کولم گرفتم و دنبال تو آمدم تا ببینم سرنوشت به کجا مى‌کشد؟’

شاه با شنیدن این حرف‌ها قاه قاه خندید و دستور داد مرد را آزاد کنند، چرا که شاه هم به دیوانگى زن یقین پیدا کرده بود. مرد وقتى به خانه برگشت تمام طلاهائى را که در باغچه دفن کرده بود بیرون آورد و بار الاغى کرد و آن شهر و آن زن دیوانه را رها کرد و به دیار دیگرى رفت و سال‌ها سال با حشمت و سلامت زندگى کرد.

*******************************************

– آبجى قورباغه، قصه‌هاى مردم، ص ۳۳۵،- سید احمد وکیلیان، نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۷۹

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 

 



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب حکایت قدیمی آبجی قورباغه | زن ساده دل و ابلهی که با ندانم کاری، شوهرش را تا پای چوبه دار برد!

سحر زمانی برای آرامش در دل شب است

نجم‌الدین شریعتی، مجری در ویژه برنامه «حال نو» شبکه سه سیما در پاسخ به این سوال که راز آرامش برنامه سحرگاهی «ماه من» چیست؟ گفت: اگر بخواهم در یک جمله از راز آرامش این برنامه بگویم، أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. با یاد خدا دل‌ها همیشه آرام است. در روزگاری که از هر طرف اضطراب و ناامنی و ناآرامی هجوم می‌آورد، حتی اگر خودت هم بخواهی آرام باشی، در یک جا‌هایی خبرها، اوضاع معیشتی یا دوستان، اطرافیان و حسادت‌ها آرامش نمی‌گذارند، اما سحر زمانی برای آرامش در دل شب است.

شریعتی ادامه داد: حتی صدای حسین حقیقی در «ماه من» پر از آرامش بود. وقتی صدای او با این همه شور و حرارت در برنامه قرار می‌گرفت، عین امواج اقیانوس آرامش را القا می‌کرد. ما تلاش کردیم در بخش‌های مختلف حتی در انتخاب پلاتو‌ها و سبک اجرا آرامش را به مخاطب القا کنیم، که بنظرم گمشده امروز ما آدم‌هاست. هر چقدر بتوانیم این آرامش را القا کنیم، موفق‌تر خواهیم بود و جامعه پرنشاط و پر امیدی خواهیم داشت. 

مجری برنامه «ماه من» در پاسخ به این سوال که اگر به ماه رمضان برگردید و بخواهید این برنامه سحرگاهی را از اول آغاز کنید، چکار می‌کنید که در برنامه امسال جایش خالی بود؟ گفت: هنوز به آن فکر نکردم. ولی طبق ارزیابی که داشتم، خداراشکر خوب بودیم. سعی کردیم هم در دکور و هم در محتوا از سال گذشته بالاتر باشیم. البته برنامه خیلی جای کار دارد. در کل اجرا در سحر خیلی کار سختی است. اصلاً جنس کار سحر با افطار متفاوت است. اگرچه اجرای هر دو پر زحمت است، ولی اجرای سحر فشار مضاعفی دارد.

شریعتی

وی در پاسخ به سوال حامد سلطانی، مجری برنامه که آیا دوست دارید محی‌الدین، فرزندتان راه شما را در اجرا ادامه دهد؟ توضیح داد: امیدوارم بچّه‌های ما در هر کجا که هستند، سر جای خود باشند و بتوانند موثر باشند. اگر محی‌الدین می‌تواند در اجرا موفق باشد، اجرا کند. اگر در هر جایگاهی می‌تواند به مردم خدمت کند، در همان جایگاه باشد. بچّه‌ها باید خودشان تصمیم بگیرند، علاقه‌شان به کدام سمت و سو است.

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب سحر زمانی برای آرامش در دل شب است

چگونه جذاب باشیم؟ | این کارهای ساده را انجام بده تا به فردی جذاب و تو دل برو تبدیل بشی!

چگونه جذاب باشیم: جذاب بودن، افزایش جذابیت و جذب کردن دیگران به خود از جمله مهم ترین موضوعاتی هستند که این روزها پیرامون برقراری ارتباط با دیگران مطرح می شوند. به نظر شما منظور از جذابیت چیست؟ آیا شما هم مانند اغلب مردم تصور می کنید؛ جذابیت در ظاهر افراد ختم می شود و برای اینکه جذاب به نظر برسند باید لباس های منحصر به فرد بپوشند، مدل مو عجیب یا آرایش غلیظ داشته باشند؟ بدون شک جذابیت در علم روانشناسی اینگونه تعریف نمی شود.

جذابیت موضوعی است که باید به آن توجه داشته باشید، معنی درست آن را درک کنید و برای جذاب به نظر رسیدن در رابطه تلاش کنید. کسی می تواند جذاب باشد که درون جذابی داشته باشد. موضوعی که برای اغلب مردم ناشناخته است و آن ها تصور می کنند باید ظاهری منحصر به فرد برای جذاب به نظر رسیدن داشته باشند. به همین علت ما قصد داریم در این مقاله به بررسی جوانب مختلف جذابیت و الینکه چگونه جذاب باشیم بپردازیم، پس با ما همراه باشید.

جذابیت چیست؟

جذابیت یعنی اینکه بتوانید دیگران را به سوی خود جذب کنید. این خصلت اخلاقی به مرور زمان بدست می آید، از آنجایی هر یک از افراد در زمان تولد با میزان مختلفی جذابیت پا به این دنیا می گذارند می توان گفت که درصد بسیار زیادی از جذابیت اکتسابی است و با کمی تمرین به راحتی قابل دسترسی خواهد بود.

چگونه جذاب باشیم

برخی از افراد هستند که مقوله تکبر و جذابیت را اشتباه می گیرند. درحقیت باید دانست که تکبر نقطه مقابل جذابیت است. جذابیت حس رضایت دیگران را بر می انگیزد، اما تکبر فقط می خواهد حس رضایت فردی را برانگیزاند. تکبر افرادی را جذب می کند که در وجود خود ناامنی هایی دارند، اما جذابیت توانایی جذب تمام افراد را دارد. برای اینکه جذاب باشیم این کارهای ساده را انجام دهید:

طرز ایستادن خود را تصحیح کنید

در زمان راه رفتن باید محکم و ثابت قدم بردارید. کمرتان کاملاً صاف باشد، و شانه ها به سمت عقب گرایش داشته باشند. شاید در ابتدا زمانیکه یک چنین وضعیتی را تمرین می کنید برایتان قدری عجیب و دشوار باشد، اما پس از سپری شدن چند روز به آن عادت پیدا می کنید.

ماهیچه های صورت را رها کنید

سعی کنید ماهیچه های صورتتان را رها کنید تا صورت، حالت طبیعی و دلپذیر خود را داشته باشد.

ماهیچه صورت را رها کنید

ارتباط برقرار کنید

هنگامیکه با فرد دیگری روبرو می شوید، با چشم های خود با او ارتباط برقر کنید، سرتان را به نشانه تائید تکان دهید، لبخند بزنید و شادی خود را به او انتقال دهید. اصلاً نگران عکس العمل فرد مقابل نباشید . به یاد داشته باشید که در این کار زیاده روی نکنید.

نام افراد را به خاطر بسپارید

زمانیکه برای اولین بار کسی را ملاقات می کنید سعی کنید که نام او را به خاطر بسپارید.هر چقدر بیشتر نام آنها را تکرار کنید، بیشتر به یادتان می ماند و طرف مقابل هم احساس می کند که او را بیشتر دوست می دارید و احتمال این امر که با شما بیشتر گرم بگیرد افزایش پیدا می کند.

به دیگران علاقمند باشید

اگر شما یکی از آشناهای قدیمی را ملاقات کردید به عنوان مثال یک همکار، همکلاسی، دوست یکی از دوستان و در تمام طول بحث خودتان را علاقمند نشان دهید و نشان دهید که تمایل دارید به گفتگوی خود با او ادامه دهید.

گفتگو در مورد موضوعات مناسب

باید در مورد موضوعاتی صحبت کنید که طرف مقابل به آنها علاقه دارد، حتی اگر خودتان هم علاقه شدید به آنها نداشتید، بازهم این کار را ادامه دهید. هیچ کس از شما انتظار ندارد که در تمام زمینه ها یک متخصص باشید. ذهن خود را باز کنید، اجازه دهید تا دیگران توضیحات لازم در مورد موضوعات مختلف را برای شما بازگو کنند. روراست باشید و به آنها بگویید که دانشتان در مورد برخی چیزها محدود است و بدتان نمی آید که چیزهای بیشتری در مورد آن مبحث یاد بگیرید.

به جای غیبت کردن دیگران را تکریم کنید

اگر در جمعی در حال صحبت کردن هستید که همه افراد به نحوی در مورد یک شخص بخصوص در حال غیبت کردن هستند، بد نیست شما چیزی در مورد خوبیهای آن شخص بگویید. در عین حال با این کار می توانید حس اعتماد دیگران را نیز به خود جلب کنید. همه به این نتیجه می رسند که آبرویشان در دست شما محفوظ خواهد بود.

دروغ نگویید

شاید به دلایلی دروغ بگویید اما مدارک و شواهدی وجود دارد که بر خلاف گفته های شماست. با این کار اعتبارتان را نزد آنها از دست خواهید داد، و از آن به بعد هم دیگر هیچ کس حرف های شما را باور نخواهد کرد.

با صداقت از دیگران تعریف و تمجید کنید.

این کار خصوصاً در ارتقای عزت نفس دیگران نقش مهمی را بازی میکند زمانیکه احساس می کنید با تشویق های خود می توانید زمینه پیشرفت را برای آنها فراهم آورید، حتماً این کار را انجام دهید و از آنها تعریف کنید. اگر احساس میکنید که چیزی در مورد فردی تغییر پیدا کرده است (به عنوان مثال مدل مو، طرز لباس پوشیدن و .. به آن توجه کنید.

چگونه جذاب باشیم

در پذیرش تعریف و تمجید مهربان باشید.

این فکر را که برخی از تعریف و تمجید ها هدف خاصی را در پس خود دارند را از ذهن بیرون کنید. در قبول هر نوع تعریف و تمجیدی پرحرارت و علاقمند ظاهر شوید. خیلی بیشتر از گفتن یک “خیلی ممنون” ساده پیش بروید و آنرا با جملاتی نظیر: “خوشحالم که خوشت آمده” و یا “خیلی مهربانی که به این مورد اشاره کردی” همراه کنید.

تن صدای خود را کنترل کنید.

باید دقت کنید و روان و سلیس صحبت کنید. هر گونه تغییر در تن صدا و نحوه بیان کردن آن، این شک را در آنها بوجود می آورد که گفته های شما از سر صدق و درستی نیست. می توانید برای تمرین، صدای خود را روی نوار ضبط کنید و چند مرتبه آنرا گوش کنید تا متوجه هر گونه تغییری بشوید. از خودتان سوال کنید که صدای شما نشان می دهد که از روی صداقت صحبت می کنید؟ تا زماینکه به یک عبارت خالصانه و صادقانه نرسیده اید، به ظبط کردن صدای خود ادامه دهید.

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب چگونه جذاب باشیم؟ | این کارهای ساده را انجام بده تا به فردی جذاب و تو دل برو تبدیل بشی!

اشعار دهه فجر؛ در دل بهمن شکوفا شد بهار انقلاب

آثار هنری انقلابی که عمدتاً در قالب شعر و سرود و شعار در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی ایران خلق شدند، در حقیقت زبان جاری و گویای نهاد و باطن ملتی بود که فرهنگ، تمدن و اصالت وجودی خود را در این آثار شکل داد و با مضراب معرفت و شعور، مضامین ماندگار انقلابی را مترنم شد.

ایرج قنبری

عکس‌ها، حرف می‌زنند؛ رنگ‌ها، راه می‌روند؛ واژه‌هاسرود می‌شوند؛ عکس، رنگ، واژه، دست‌های کوچکی‌ست، تا حضور روشن تو را، همیشگی کنند؛ چون گیاه نورسی ـ یک بهار هم که شدـ زیر سایه تو زندگی کنم. من چقدر دوست داشتم، در هوای تو، پرندگی کنم.

نغمه مستشار نظامی

شمردم دانه دانه برف‌های آن زمستان را؛ ‎که بشماریم اکنون غنچه هایت در بهاران را

‎کمانم مرز‌های آرزو‌ها را نمی‌یابد؛ ‎مگر مانند آرش تیر دل راهی کند جان را

‎هزاران ریشه در این خاک باقی ماند و می‌ماند؛ ‎اگر چه باد پاییزی بیندازد درختان را

‎بپوشان خاک را با ابر‌های آسمان رنگت؛ ‎بنوشان بر کویر خشک دل‌ها طعم ایمان را

کسی که عاشق خاک تو باشد خوب می‌داند؛ ‎که دنیا می‌شناسد با خلیج فارس، ایران را

هنر مردمی را در اشعار و موسیقی‌های دوران انقلاب ببینید

فاطمه عارف نژاد

افق‌های باز و کران‌های تازه؛ زمین‌های نو، آسمان‌های تازه

پر از شوق کشف است منظومه‌هامان؛ پر از حیرت کهکشان‌های تازه

پریدن به آغوش فصلی بهاری؛ دویدن به سوی زمان‌های تازه

به مرز علوم: اکتشافات بی‌حد؛ به بام فنون: نردبان‌های تازه

رصد کرده‌اند آن طرف‌تر هدف را؛ سر برج‌ها دیده‌بان‌های تازه

اگر چاه و چاله‌ست در راه مقصد… اگر ترس و شک و گمان‌های تازه…

اگر خار در چشم و صبر است دستور… اگر در گلو استخوان‌های تازه…

ببین هفت‌خوان را گذشته‌ست و حالا؛ رسیده‌ست رستم به خوان‌های تازه

وطن لشکری آرش آورده با خود؛ مسلح به تیر و کمان‌های تازه

تویی وارث پهلوان‌های پیشین؛ تویی نسلی از قهرمان‌های تازه

بیا و بخوان دست افسانه‌ها را؛ بیا و بگو داستان‌های تازه..

که با راه ابریشمت قصه داری؛ که آورده‌ای پرنیان‌های تازه

به شوق صدور جهان‌بینی نور؛ بخوان صبح را با زبان‌های تازه

کمی مشق کن لذت سادگی را؛ اگر سخت شد امتحان‌های تازه

شهیدان می‌آیند و دارند بر تن؛ از آن عهد دیرین نشان‌های تازه

که جاده‌ست و این تک‌سوارانِ غیرت؛ که دشت است و این ارغوان‌های تازه

به بذری که باور در این خاکدان کاشت؛ پدید آمده بوستان‌های تازه

و خواهد رسید آخر آن صبح موعود؛ و ماییم و فتح جهان‌های تازه

هنر مردمی را در اشعار و موسیقی‌های دوران انقلاب ببینید

فرزانه قربانی

در دل بهمن شکوفا شد بهار انقلاب؛ عطر فروردین دمید از لاله زار انقلاب

باشکوهی که همیشه مشت‌های بسته داشت؛ در خیابان‌ها رقم خورد اقتدار انقلاب

سردرآورد از دل دریا، همان رودی که شد؛ گوشه دنج جماران بی قرار انقلاب

لاله‌ها در دشت تشنه سرخ پرپر می‌شدند؛ تا مگر جاری بماند جویبار انقلاب

از تبر‌ها زخم خورد، اما سرافرازانه ماند؛ سرو سر تا پا غرور و ریشه دار انقلاب

با چه ترسی دست و پا گم کرده دشمن، هر زمان؛ خطبه خوانده روی منبر ذوالفقار انقلاب

با بصیرت رد شدیم از فتنه ها، هر بار که؛ چلچراغ راه ما شد یادگار انقلاب

محمدعلی یوسفی

بهمن شد و باز بیست و دوم شده است؛ این فصل بهار فصل چندم شده است؟

سال چل و پنج انقلاب آمده است؛ چندی است شروع گام دوم شده است

با همت اصحاب خمینی، یاران؛ هنگامه لبخند و تبسم شده است

اقصای جهان به عهد ما می‌نگرد؛ لب‌های همه پر از ترنم شده است

دشمن نکند خیال خامی گاهی؛ بیچاره دچار یک توهم شده است

گویید به سر دسته آشوبگران؛ غوغای شما در این میان گم شده است

بیگانه کند رخت عزا بر تن خود؛ چون موسم خوشحالی مردم شده است

صبا فیروزی

یخ‌ها همه چشمه‌های جاری شده بود؛ دشت و دمن و هوا بهاری شده بود

از هیبت مردان وطن در بهمن؛ جرثومه دژخیم فراری شده بود

هنر مردمی را در اشعار و موسیقی‌های دوران انقلاب ببینید

ابراهیم میر‌ای آه ِ عطش بر دل دریای سراب؛ قلاب ِ سوال ِ بر لب ِ نیل جواب

دریا به تلاطم و جهانی در خواب؛ موسی تو عصای خود بیانداز به آب

فاطمه ناظری

صبح بود و پرنده بود و نسیم؛ لحظه‌های بهاری دیدار

با قدم‌های پاک شده بود؛ میهن از خواب بندگی بیدار

بوی پرواز بود و آزادی؛ عزم ایران برای استقلال

بعداز سال‌ها پرنده عشق؛ در هوای بهار میزد بال

در شب سرد امام آمده بود؛ تا شکوفا شود گل خورشید

پابه‌پای امام برمی گشت؛ آفتاب بهار از تبعید

چند اردیبهشت با ما بود؛ مثل سروی بلند و آزاده

داد مشعل به دست رهپویان؛ تا نترسند از شب جاده

بال در بال عاشقان می‌رفت؛ تا بماند بهار پابرجا

با نگاهش همیشگی می‌شد؛ آرزو‌های روشن فردا

پر کشید از میان ما و هنوز؛ در دل باغ، یاد او باقی است

آفتاب نگاه رهبر ما؛ مژده روز‌های اشراقی است

محمد فاطمی منش‌

ای بهمنِ جاودانه، آغاز تویی؛ در غربتِ سردِ کوچه، اعجاز تویی

جایی که شکست بال و پر‌ها از تیر؛ دیپاچهٔ فصلِ خوبِ پرواز تویی

دانلود فیلم

ادامه مطلب اشعار دهه فجر؛ در دل بهمن شکوفا شد بهار انقلاب