اولین کتاب های نوشته شده توسط زنان ایرانی
- 284 بازدید
- 14 مارس 2022
- مطالب جالب
اولین کتاب های نوشته شده توسط زنان ایرانی
هایده ترابی : نام کتاب > اندیشه زنان : مجموعه فرهنگی سیاسی و اجنماعی زنان ایران
بکری تمیزی : نام کتاب > نقد فمینیستی مهاجرت در آثار زنان داستان نویس در ایران
نیره توحیدی : نام کتاب > فمینیسم ، دموکراسی و اسلام گرائی
سهیلا ترابی : نام کتاب > اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی
غزل تاجبخش : نام کتاب > زن ، شعر و اندیشه
شمس الملوک جواهر کلام : نام کتاب > زنان اسلام در ایران
زهرا چهره خند : نام کتاب > کتابنامه زن
شهلا حائری : نام کتاب > طلاق در ایران معاصر ( انگلیسی )
بنفشه حجازی : نام کتاب > زن به ظن تاریخ
قدسیه حجازی : نام کتاب > ارزش زن از نظر اجتماعی و قضائی
شهین حنانه : نام کتاب > پشت دریچه ها
عزیزه حسینی الهاشمی : نام کتاب > زن و حجاب
کبری خزئلی : نام کتاب > فرهنگ و خانواده
رویا خسروی : نام کتاب > کار خانگی و مقام ثانوی زن
بشری دلریش : نام کتاب > زن در دوره قاجار
فروغ داد : نام کتاب > درباره ستم کشیدگی زن در ایران
آذر رهنما : نام کتاب > نقش و تحول روانی زن ایرانی طی تاریخ کهن سال ایران
الهه رستمی : نام کتاب > جنسیت ، اشتغال و تفکر اسلامی
صدیقه رضائی سیاوشانی : نام کتاب > سیمای زن در جهان – سوریه
زهرا رهنورد : نام کتاب > پیام حجاب زن مسلمان
مینو ریوس : نام کتاب > زنان سلحشور خدا ، زنان و انقلاب اسلامی ( انگلیسی )
مریم رعیت : نام کتاب > مقاله نامه زن ( با همکاران )
فرشته زریری : نام کتاب > تحول فعالیتهای اقتصادی زنان در ایران
مریم ساوجی : نام کتاب > اختلاف حقوق زنان و مرد در اسلام و خانواده
هما سرشار : نام کتاب > چهرهُ زن در فرهنگ ایرانی ( ویراستار )
الیز ساناساریان : نام کتاب > جنبش حقوق زنان در ایران
خدیجه سفیری : نام کتاب > جامعه شناسی اشتغال زنان
شیده شادلو : نام کتاب > سیمای زن در جهان / چین
پریچهر شاهسوند : نام کتاب > سیمای زن در جهان / هندوستان
ژاله شادی طلب : نام کتاب > توسعه روستائی زنان
سهیلا شهشهانی : نام کتاب > اینجا ایران ، من زن
مهری شاه حسینی : نام کتاب > زنان شاعر ایران
ژیلا شریعت پناهی : نام کتاب > تحلیلی نو بر حقوق زنان در قرآن
زهرا شجاعی : نام کتاب > زندگینامه ُ زنان نام آور ایران ( قذس ایران )
توران شهریاری : نام کتاب > تاریخچه پنج هزار سال تن پوش زن
اولین کتاب نوشته شده توسط زنان ایرانی
بانو گردآفرید اولین نقال زن ایرانی
- 314 بازدید
- 14 مارس 2022
- مطالب جالب
بانو گردآفرید اولین نقال زن ایرانی
فاطمه حبیبی زاد اولین نقال زن ایران میگوید: ما در تاریخ مان زنان پهلوان و وزیر و فرمانده بسیار داشته ایم.
پرده اول: من و نقالی
یک چادر بزرگ مستطیل شکل؛ داخل آن، صندلی چیدهاند و دور تا دورش را غرفهبندی کردهاند؛ غرفههایی با موضوع محرم و کربلا و عاشورا؛ کتاب دارد و چای صلواتی دارد و فیلم دارد و چیزهای دیگر.
صندلیها را روبهروی تختی نسبتا بزرگ چیدهاند؛ تختی که قرار است مرشد احدی بیاید و روی آن نقل بگوید، پرده بخواند و شبیهخوانی کند.
اینجا خیابان جشنواره است، فرهنگسرای اشراق یا طبیعت. هنوز توی فرهنگسرا پر است از برف. برنامه پردهخوانی و شبیهخوانی محرم را یک گوشه آن برگزار میکنند. امشب، شب تاسوعاست؛ چند شب قبلترش هم برنامه پردهخوانی و شبیهخوانی بوده است.
همه این برنامهها را خانم گردآفرید هماهنگ کرده؛ خانمی که اولین زن نقال ایرانی است؛ به شهادت تاریخ و استادانی که دارد.
تا آنجا که میدانیم، نقالی هنر و حرفهای مردانه است اما چه شده که یک خانم – آن هم یک خانم جوان – سر از این کار در آورده است؟
این دیگر حکایتها دارد و روایتها که البته به شنیدناش میارزد و به خواندناش؛ «۸ سالی هست که دارم جدی کار میکنم.
خیلی اتفاقی با نقالی آشنا شدم. قبلترش، بهصورت آکادمیک وارد میراث فرهنگی شده بودم و گویندگی و فن بیان هم کار کرده بودم.
وقتی اولین نقالی را دیدم، خوشم آمد؛ یک جور تئاتر یک نفره است که خودت مینویسی و خودت کارگردانی میکنی و خودت هم اجرا؛ بیدردسر و بیدنگ و فنگ. حنجره توانمندی هم میخواهد.
قبلترش شاهنامه نمیخواندم. طومار مشکیننامه -که قیام کاوه آهنگر بود- را دست گرفتم و با تخیل خودم روی آن کار کردم و در مجلسی که دعوت شده بودم، به میزبان گفتم که بله، من بلدم نقالی کنم. طرف خیلی جدی گرفت و رفت و گفت اولین زن نقال ایران!».
گردآفرید رفت و خواند. نیمساعتی حرف زد و شاهنامهخوانی کرد. نصرتالله کریمی و مرحوم جعفر بزرگی هم بودند.
حسابی تشویقش کردند و گفتند که جوهرهاش را دارد. بعد از آن، اجراهایش توی میراث فرهنگی دهان بهدهان چرخید و آخر هم به دعوت کردناش به همایش بینالمللی نوروز در ارگ بم ختم شد.
پرده دوم: من و اشکهایی که ریختم
از اینجا به بعد بود که دیگر دید نمیتواند این ماجرا را سرسری بگیرد؛ مثل اینکه گردآفرید هم باید سراغ افسانه شخصیاش میرفت و افسانه شخصی او نقالی بود.
زنگ زد به مرشد ترابی. مرشد شوکه شد؛ «گفت خیلی خوب، بیا تا کارت را ببینم، همینجوری طومار نمیدهم. راهیافتن به محضر مرشد ترابی، خیلی کار سختی است.
چه کار خوبی هم کرد که آمد و تماشا کرد. فکر کردم با یلی و قلندری طرفم اما دیدم مردی لاغر و باریک آمد.
یک صفحه از خلاصه ماجرا را به من داد. شاهنامه نداشتم، رفتم کتابخانه و بقیهاش را درست کردم. الان ۸ سالی هست که دنبالش میدوم. همیشه آدم را تشنه نگه میدارد».
مرشد ترابی آدم خاصی بود با قلقهای خاص خودش. اشک گردآفرید را درآورد تا به او چیز یاد بدهد.
اینجا بود که خانم نقال، بخشی از داستانهای مذهبی را یاد گرفت و شاهنامهخوانی و غیره را؛ «میرفتم توی قهوهخانههای سنتی جنوب شهر و شهرری با آن فضای سنتی و خاص خودشان.
من خجالتی بودم اما مرشد نم پس نمیداد و چیزی نمیگفت. یکبار حتی گریهام گرفت که مرشد جواب داد: گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن / شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت».
و داستان برای او حسابی جدی شد؛ اجرا پشت اجرا؛ بهطوری که به نقاط مختلف ایران رفت و آمد کرد برای اجرا، پژوهش و البته تدریس؛ ۸ سال تمام اجرا و پژوهش و تدریس.
پرده سوم: من و هرولههای راه عشق
شهرت من گردآفرید است. من طومار سهراب و گردآفرید را زیاد کار میکردم. خیلی هم طرفدار پیدا کرد. از NGOهای زنان خیلی دعوتم میکردند برای اجرا.
به خاطر همین طومار، استادان مرا در محافل رسمی گردآفرید خطاب میکردند.
جالب اینکه حتی برنامههایی که برایم تنظیم میکردند، اسمم را بدون هماهنگی من گردآفرید مینوشتند؛ در حالی که اسم اصلی من فاطمه حبیبی زاد است؛ متولد اهواز و ساکن تهران.
شما فرزند نازپروردهای بودید؟ یعنی میخواهم بدانم امکانش بود که خانوادهتان، موقعیت دیگری را برایتان فراهم کنند؟
ما بچه اهوازیم؛ بچه جنگ. حتی موقع جنگ از اهواز نرفتیم. جنگ را خوب یادم هست؛ موشکها، اتفاقات بد و …
اینکه درگیر رشتهای شدهاید که رو به زوال دارد و مثل بازیگری و رشتههای دیگر، آینده روشنی ندارد، اذیتتان نمیکند؟
غمش زیاد است؛ برای اینکه دارم میبینم که حمایتی نیست، دارم میبینم که آرشیوهای شفاهی این رشته، در حال از بین رفتن هستند و برای مکتوبشدن و ثبت و ضبطشان کاری نمیشود. میبینم که استادان، شاگردانی ندارند که دانستههایشان را به آنها منتقل کنند.
چند نفری هم که هستند، کارشان اصیل نیست و برای بیزینس آمدهاند. گردآفرید، ایرانگردیهای خاص خودش را هم داشته؛ همهاش هم برای تحقیق و پژوهش بوده و کمتر برای اجرا.
حسابش را بکنید، شال و کلاه کرده و توی هوای سرد، رفته طرقبه و از آنجا به جایی دیگر؛ بعد سراغ صادقعلیشاه را گرفته و تازه، وقتی که دم در خانهاش رسیده، فهمیده که صادقعلیشاه فوت شده.
توی بیشتر این سیر و سلوکها هم، دنبال ادبیات شفاهی و داستانگزاریها بوده؛ «توی سینه اینها، یک دنیا حافظه تاریخی نمایش و نقالی است. وقتی میبینم که دارد از بین میرود، خونم میجوشد.
توی این فاصلهای که من نقالی را شروع کردهام، خیلیهایشان فوت کردهاند؛ یا استاد محمدحسین محرابی که شاهنامه و حافظ و سعدی را حفظ بود و میتوانست قرآن را پارسیخوانی کند؛ درست به همان سبکی که موبدان میخواندند؛ به صورت وردخوانی…».
او حتی در برف و بوران مرکز ایران – جایی که به آن بام کشورمان میگویند - گرفتار شده و چند روزی را توی خانه بلد گروهشان حبس بوده. مثل اینکه مرشد ترابی راست میگفته که «گر مرید راه عشقی…».
پرده چهارم: من و بنچاق این مملکت
گردآفرید با ما میگوید که نقالی به آن شکلی که توی مغز او دارد میگذرد، خرج دارد و دچار محدودیت امکانات است وگرنه این رشته هم برای خودش جاذبه دارد و دیگران را میتواند به طرف خودش بکشد؛ مثل اضافه کردن سازها و کوبهها و موسیقی و…
یعنی میشود مثلا به همین نقلی که دارد اینجا حکایت میشود و روایت، چیزهایی اضافه کرد که مردمپسندتر بشود؟
این کارها اندیشه دلسوز میخواهد و آگاه. از ماست که بر ماست؛ همهاش گردن مسئولان و دولت نیست؛ «چهلسرباز» میسازند و اسب رستم را در حد و قواره الاغ انتخاب میکنند!
یا از این طرف جوی آب، میروند آن طرفش یعنی که این رود هیرمند است! ضامن هر اجرایی، بودجه است و بعد از آن اندیشه دلسوز است که حرف میزند؛ عرق و غیرت میخواهد.
این نقالی اصلا تعریفش چی هست؟
بهرام بیضایی میگوید نقالی، نقل یک واقعه یا قصه است به نثر یا نظم، با حالات و حرکات و بیان مناسب در مقابل جمع. هنوز هم این تعریف معتبر است و تا هزارههای آینده هم معتبر خواهد بود.
این معرکهگیرهای پهلوان که زنجیر پاره میکنند هم نقالی میکنند؟
نه، نقالی نیست؛ این کار، هنگامهداری است. نقالی با داستان و قصه سر و کار دارد و حنجره توانمندی میخواهد و پاکوبیدنها و دستزدنها و کمانکشیدنها و کمندافکندنهای خاص خودش را دارد.
نقالی، یادگاری است از سرگرمیهایی که ایرانیان داشتند؛ طوری که در شبهای بلند دور هم مینشستند و وحدت جمعی داشتند و برای گذراندن شبهای درازشان،
داستانها میگفتند؛ داستانهایی که هم سرگرم میکرد، هم پند و اندرز میداد، هم روحیه حماسی میداد به خاطر پهلوانیها و اسطورههایی که داشت؛ به نظر من، شاهنامه بنچاق این مملکت است. حماسه و اساطیر به ما اقتدار میبخشد. هر کسی شناسنامهای دارد و شناسنامه ما هم شاهنامه است.
شام آخر: تماشاگرانی که پابهپایم گریه کردهاند
گردآفرید، درست همان حرکتهایی را میکند که مردها در نقالی انجام میدهند و درست همان انرژی را مصرف میکند. البته بعضی جاها حرکتهایش محدودتر هم میشود.
این نقال ۳۰ ساله، الان شاگردانی هم دارد. کمسن و سالترین شاگردانی هم که دارد، ۱۲ و ۱۴ساله هستند که جوهره این کار را دارند و حتی، جلوی انتظامی و بیضایی هم اجرا داشتهاند.
خواهر و برادرهاتان هم پای اجرایتان مینشینند؟
آن اولها که به زور مینشاندمشان تا برایشان اجرا کنم. اولش خیلی تعجب میکردند و غشغش میخندیدند اما بعد علاقهمند شدند. آخر میدانید، من خجالتی بودم و اجرای این نقالیها برایشان غیرمنتظره بود.
خانم حبیبیزاد، تاریخ ما و فرهنگ ما غالبا مردسالارانه بوده. شما بهعنوان یک زن که بالاخره صدای زنانه دارید و ظرافتهای رفتاری زنانه دارید و اینها، چطور میتوانید این روحیه غالب مردانه پهلوانیها و اسطورهها را در اجرا در بیاورید؟
البته ما در تاریخمان، زن پهلوان و زن وزیر و پادشاه و حتی زن ناخدا و خزانهدار هم داشتهایم…
جدا! یعنی ما واقعا زن ناخدا هم داشتهایم؟
البته به شکل ناخدا که نه، اما در جنگ یونان، زنانی بودهاند که ناوگان جنگی دستشان بوده و فرمانده بودهاند.
تعجب میکنیم اما یادمان میآید که همین گردآفرید هم، خودش وقتی که میبیند سربازاناش فرار کردهاند، به شکل و شمایل مردها در میآید و به رزم میرود تا مقابل دشمناناش بایستد. حالا زیاد تعجب نمیکنیم.
هوا سرد است و نقالی مرشد احدی دارد به آخرش میرسد. حالا رسیده است به رزم علیاکبر و وداع امام حسین با او. تعجب را میبلعیم تا ادامه حرفهای گردآفرید سال ۱۳۸۶ درباره اینکه چطور این مردانگیها را بهاجرا درمیآورد، بشنویم؛ «قدرت بازی است؛ میروم در نقش پهلوان؛ نیازمند حس و توانمندی حنجره است.
من در اجراهایم با اینها زندگی میکنم. خیلی احساس قویای میخواهد. خیلی وقتها تماشاگرانام گریه میکنند و میگویند که با آنها زندگی کردهایم…».
شب شده است. مرشد احدی روبهرویمان نشسته. گردآفرید هم باید برود. هوا سوز عجیبی دارد. دیگر خبری از دمامزنانی هم که اول برنامه، دور چادر، دور افتاده بودند نیست.
آخرین حرف این خانم نقال این است که هادی آفریده، مثل اینکه بیشتر از یک سالی هست که دارد از او مستندی میسازد. راست هم میگوید؛ زندگی او، رنجهایی که در راه عشق و افسانه شخصیاش کشیده و … جان میدهد برای ساختن یک فیلم بلند.
نکات مهم در اولین قرار عاشقانه + نشانه های پیدا کردن نیمه گمشده
- 400 بازدید
- 1 فوریه 2022
- مطالب جالب
نکات مهم در اولین قرار عاشقانه + نشانه های پیدا کردن نیمه گمشده
امروز نکاتی مهم درباره نخستین قرار عاشقانه رابه شـما میگوییم، همچنین نشانه های احساسی را نیز خاهیم گفت کـه اگر انها را در خود دیدید بـه این معنا اسـت کـه نیمه گم شده خودتان را پیدا کرده اید و عاشق شده اید. پس از آشنایی و ابراز احساس علاقه نیاز بـه یک دیدار برای گفت و گوی اولیه شـما و همسر آینده تان اسـت، در نخستین دیدار عاشقانه چـه باید کرد؟ در ادامه بشما خواهیم گفت.
خودتان باشید
بـه هیچ وجه خوب نیست خودتان را کسی نشان دهید کـه نیستید! هیچ دلیلی ندارد کـه خود واقعیتان را پنهان کرده ودر قالب فردی دیگر خودنمایی کنید. بهترین و صحیحترین کاری کـه می توانید در نخستین قرار عاشقانه انجام دهید این اسـت کـه: خودتان باشید. اجازه دهید طرف مقابل آن چیزی را ببیند کـه واقعا هستید، فیلم بازی نکنید، خودرا فرهیختهتر، شادتر، مهربانتر، با ادبتر، توانمندتر و … از آنچه هستید نشان دهید.
زیرا عواقب ناخوشایندی برای خودتان بـه دنبال خواهد داشت. وقتی فیلم بازی کنید، پس از مدتی دستتان رو می شود و طرف مقابلتان بدون معطلی شـما را ترک خواهد کرد. این رابه یاد داشته باشید کـه همه دروغها و تظاهرها خیلی زودتر از تصور شـما خودشان را نشان خواهند داد.
برای این منظور فقط کافیست «خودِ واقعیتان» را دوست داشته باشید، بـه شخصیت خود احترام بگذارید و بـه یاد داشته باشید کـه هیچ انسانی روی کره زمین کامل نیست و شـما هم از این قاعده مستثنا نیستید. بـه نکات مثبت وجود خود بیندیشید و کار و زندگی و ظاهر خودرا دوست داشته باشید.
دیر سر قرار حاضر نشوید
در نخستین قرار سعی کنید دیر نرسید زیرا خاطره آن تا انتهای رابطه باقی خواهد ماند. دیر سر قرار حاضر شدن تبعات منفی زیادی دارد، ممکن اسـت طرف مقابل تصور کند شـما برای وقت دیگران احترام و ارزش قایل نیستید. یا شاید بـه نادرست تصور کند انسان از خودراضیای هستید و اسانی خود رابه قولهایتان ترجیح می دهید.
این رابه خاطر داشته باشید کـه دیر کردن، سوبرداشتهای متعددی بـه دنبال خواهد داشت. بنابر این، سعی کنید برنامه خودرا طوری تنظیم کنید کـه ۱۰ دقیقه پیش از ساعت قرار در محل موردنظر حاضر باشید.
هم صحبت خوبی باشید
وقتی برای نخستین بار با فرد مورد علاقهتان قرار گذاشتهاید نباید موبایلتان دم دست باشد. تلفنها و پیامها را بعد از قرارتان پاسخ دهید. اگر تصور می کنید همصحبت چندان خوبی نیستید و نمی توانید مثلاً شروع کننده یک مکالمه عالی باشید، توصیه میکنیم از قبل بـه این موضوع فکر کنید و لیستی از موضوعات مختلف تهیه کنید. مثلاً در مورد علاقهمندیهای خود در زندگی، خانواده، شغل یا مکانهایی کـه دوست دارید از آن ها بازدید کنید.
هنگام رفت و آمد با فرد موردعلاقهتان یادتان باشد در خلال حرفهایش از او سوالاتی را بپرسید تا متوجه شود مشتاق حرف زدن هستید. همچنین وقتی خودتان حرف میزنید هم وی را با سوال پرسیدن درگیر ماجرا کنید و بخواهید نظراتش را بیان کند. قدرت بیان خوب و ارتباط اجتماعی معقول از جمله ملزومات یک رابطه عاطفی موفق بشمار می روند.
موبایل خودرا در جیب یا کیف تان بگذارید
وقتی برای نخستین بار با فرد مورد علاقهتان قرار گذاشتهاید نباید موبایلتان دم دست باشد. تلفنها و پیامها را بعد از قرارتان پاسخ دهید.
موبایل را سایلنت کنید. حواس تان باشد کـه باید در لحظه زندگی کنید و از حضور افرادی کـه کنارتان هستند باید استفاده ببرید نه افراد غایب.
اطلاعات زیادی در مورد خود بیان نکنید
حتی اگر هدف از این آشناییها، ازدواج اسـت هم نباید در همان قرار اول اطلاعات زیادی در مورد خودتان بـه زبان بیاورید. اگر از همسرتان جدا شدهاید و بچه دارید، باید این مساله را در همان ابتدا مطرح کنید اما بـهگونهای بگویید کـه تصور نکند میخواهید بلافاصله خانواده تشکیل دهید و دنبال فرد مناسب می گردید. هیچ لزومی ندارد در مورد جزئیات جدایی یا اتمام دوستی قبلی خود توضیح دهید.
در نخستین ملاقات صحبتهای ساده و سطحی انجام دهید و موضوعات مهم و اساسی کـه جای بحث زیادی دارند را برای قرارهای بعدی بگذارید. ارتباط چشمی در نخستین قرار بسیار مهم اسـت. اگر دست بـه سینه بنشینید و رویتان سمت دیگری باشد یعنی از آشنایی فرد راضی نیستید.
ارتباط چشمی برقرار کنید
زبان بدن درکنار حرفهایی کـه بـه زبان میآورید بسیار مهم اسـت زیرا بـه واسطه آن ها فرد متوجه می شود کـه آیا مشتاق ادامه رابطه هستید یا خیر.
سعی کنید هنگام صحبت کردن با طرف مقابل ارتباط چشمی داشته باشید. اینکار باعث می شود تا مکالمه خیلی بهتر پیش برود. اگر پاهای خود رابه سمت در خرئجی بگیرید، دست بـه سینه بایستید یا مدام این طرف و آن طرف را نگاه کنید یعنی بـه هیچ وجه راضی و خوشحال نیستید و دوست دارید سریعا این قرار آشنایی بـه اتمام برسد.
آداب پشت میز نشستن در کافه و رستوران را رعایت کنید
حجم بزرگی از غذا را در دهان خود نگذارید، سوپ را هرت نکشید، با آرنج خود بـه کنار دستی نزنید تا وجهه بدی از خود نسازید و نخستین قرار عاشقانه را خراب نکنید. از سفارش دادن غذاهایی کـه خوردن آن ها چندان آسان نیست پرهیز کنید؛ هم چون اسپاگتی یا ساندویچهای بزرگ.
انتظار داشته باشید کـه دنگ صورتحساب خودرا خودتان پرداخت کنید با این کـه بیشتر مردها در نخستین قرار صورت حساب رستوران را پرداخت میکنند، اما چندان هم بعید نیست کـه طرف مقابل از شـما بخواهد تا هزینه غذایتان را خودتان پرداخت کنید.
بعد از غذاخوردن پشت میز آرایش نکنید.
در نخستین قرار علاوه بر موارد بالا بهتر اسـت مسایل زیر را نیز مد نظر داشته باشید تا اوضاع بـه دلخواهتان پیش برود. توصیه بـه خانمها: آرایش غلیظ نکنید و لباسهایی نپوشید کـه برای کافه و رستوران مناسب نیست.
شیک اما ساده باشید تا هم خودتان احساس اسانی بیشتری داشته باشید و هم طرف مقابل هم از طرز لباس پوشیدنتان تعجب نکند. اجازه دهید آقایان در را برای شـما باز یا بسته کنند و سپس شـما از آن ها تشکر کنید. بعد از صرف غذا اشکالی ندارد رژلب خودرا تمدید کنید، اما از دیگر وسایل آرایشی استفاده نکنید.
توصیه بـه آقایان:
خانم را تا در خانه برسانید. همیشه در را برای خانمها باز کنید و اجازه دهید کـه اول او وارد شود. هزینه میز شام یا بلیط سینما را پرداخت کنید. اگر خانم قبول نکرد و می خواست سهم خودرا بدهد، خیلی اصرار نکنید. پس از پیاده کردن او منتظر بمانید کـه وارد خانه شود و سپس محل را ترک کنید.
در آخر هم این رابه یاد داشته باشید کـه نخستین قرار عاشقانه بـه این معنی نیست کـه برای ازدواج یا ارتباط همیشگی با طرف مقابل وی را انتخاب کنید. این قرار صرفا جهت آشنایی بیشتر اسـت. یعنی اول باید ببینید می توانید چنین فردی را وارد زندگی معمولی خود بکنید یا خیر. سپس در مورد تصمیمات مهم زندگی فکر کنید.
و در ادامه نشانه های پیدا کردن نیمه گمشده
همه ممکن اسـت روزهای بدی داشته باشید کـه بخواهید زیر لحاف بروید و هیچوقت بیرون نیایید. شریک عاطفی مناسب می تواند کاری کند همهی درد و عذاب آن روز را از یاد ببرید و احساس کنید چقدر خوششانس اید. بـه محض این کـه کـه وی را می بینید بـه یاد میآورید چرا این همه بدبختی را در محل کار خود تحمل کرده اید: چون می خواهید برای او زندگی بهتری بسازید و آیندهی بهتری برای خودتان فراهم کنید.
می توانید آرزوها و رؤیاهایتان رابا او در بین بگذارید
وقتی نیمهی گم شدهی خودرا پیدا کردید، می خواهید همهی آرزوهایتان رابه او بگویید. حتی محالترین رؤیاهایی کـه تا بحال داشتهاید بـه او میگویید چون وقتی او درکنار شماست، واقعا فکر میکنید می توانید بـه هرچه می خواهید برسید. وقتی کسی را دارید کـه از شـما حمایت کند، حتی رویاهای مضحک دوران کودکی هم ممکن میشوند.
می توانید اعتراف کنید اشتباه کرده اید
رابطههای فراوانی فقط بـه این خاطر نابود شدهاند کـه هیچکدام از طرفین حاضر نشدند اشتباه خودرا بپذیرند. وقتی نیمهی گم شدهتان را پیدا می کنید، آنقدر با او راحتید کـه بـه اشتباهات خود اعتراف می کنید.
چون خاطرجمعی دارید او در درازمدت این اشتباه رابه رخ شـما نمی کشد. میدانید او بـه صداقت شـما اعتماد می کند و می توانید در آینده رابطهتان را التیام ببخشید.
میخواهید کاری کنید زندگی او بهتر و آسانتر شود
وقتی نیمهی گم شدهی خودرا پیدا کردید، برای او زندگی میکنید نه برای خودتان. ذرهذرهی وجودتان را قربانی میکنید تا زندگی او بهتر شود. حتی اگر روز سختی داشتهاید، وقتی بـه خانه می آیید، فورا می خواهید خانه را تمیز کنید و برای او شام بپزید تا آسوده باشد. اگر خریدی را فراموش کرد، فورا با خودرو بـه فروشگاه می روید، حتی اگر بـه این خاطر برنامهی مورد علاقهی خودرا از دست بدهید.
مهمترین چیز این اسـت کـه عزیزتان آسان باشد. اگر عادت کرده اید یک برنامهی تلویزیونی رابا هم ببینید، دیگر هیچوقت آن برنامه را بدون او نمی بینید. اگر بستنی خوردن در کافهای خاص کار همیشگی شماست، دیگر بدون او آنجا نمی روید. اگر رژیم دارید، فقط برای خودتان مرغ رژیمی نمی گیرید. وقتی یکسری کارها تبدیل بـه دونفرههای شـما شدند، دیگر باید بدانید نیمهی گم شدهی خودرا پیدا کرده اید.
بـه ندرت بحثتان میشود ولی بحث هایتان داغ اسـت
همه گاهی اوقات بحث میکنند ولی همان طور کـه قبلا گفتم، شـما از بهانههای بیاهمیت استفاده نمیکنید کـه فقط ثابت کنید «حق با شماست». از کنار خیلی چیزها میگذرید. وقتی دعوایتان میشود توهین نمی کنید و بیادب نیستید. فقط در مورد موضوع بحث خود خیلی پرحرارت هستید. دراین بحثها خیلی نمیخواهید حرف خود رابه کرسی بنشانید، فقط می خواهید نقطهی مشترکی پیدا کنید و سر آن بـه توافق برسید.
میتوانید دوستانه اختلافات خودرا حل کنید
همانگونه کـه گفتم، وقتی نیمهی گم شدهی خودرا پیدا کرده اید، دیگر اهمیتی ندارد حق با چـه کسی اسـت. فقط میخواهید رابطه را التیام ببخشید. اگر بعد از دعوا وی را بیشتر از همیشه دوست دارید، دیگر خیالتان آسان باشد کـه او نیمهی گم شدهی شماست.
وقتی چیزی شـما را اذیت می کند رک و پوست کنده بـه او می گویید
از لحظهای کـه رابطهی مـن و همسرم جدی تر شد، یک قانون برای خودمان وضع کردیم: اگر چیزی آزارت میدهد، یک شب بـه آن فکر کن. اگر دیدی این موضوع همان گونه آزارت می دهد، موضوع را مطرح کن. این راهکار برای مـا خیلی مفید بوده اسـت. برای همین خیلی کم دعوایمان میشود.
صبح روزبعد، وقتی کـه کاملا در مورد همه چیز فکر کرده اید، بیشتر اوقات می بینید انچه موجب اذیت شـما بود خیلی هم اهمیت ندارد «مخصوصا اگر همین یکبار باشد و دوباره اتفاق نیفتد». ولی اگر مسئله ارزش مطرح شدن داشت، برگردید بـه مورد عددی هفت.
دوست دارید بی مناسبت پیام هایی از او دریافت کنید
همهی مـا در ابتدای رابطه هیجانزده هستیم ولی اگر سالها از آغاز رابطهی شـما گذشته باشد، و هنوز همین احساس را داشته باشید، معمول نیست. مـا تقریباً هفت سال اسـت ازدواج کردهایم، هنوز هم با دیدن پیامی از همسرم لبحند میزنم. این نشان میدهد حتی وقتی درگیر کار و درس اسـت بازهم بـه مـن فکر میکند. مـا هنوز هم میتوانیم راههایی پیدا کنیم کـه رابطه مان را تازه نگه داریم، حتی بعد از این همه مدت.
غذای مورد علاقۀ هم دیگر را می دانید
فرض کنید منتظر میز خود در رستوران هستید و میخواهید بـه دستشویی بروید. وقتی برگشتید میبینید میز شـما آماده شده، و پیشخدمت هم غذای مورد علاقهتان روی میز گذاشته اسـت. مطمئنم اگر زن و مردی بدانند برای همسرشان چـه غذایی سفارش بدهند، راهشان رابه قلب هم یافتهاند.
وقتی در جمع هستید علامت های هم را خوب میفهمید
مـن آدم درونگرایی هستم، بنابر این خیلی از بیرون رفتن خوشم نمی آید. همسرم نیز همینطور اسـت. گاهی اوقات پیش می آید هر دوی مـا می خواهیم بـه خانه برویم ولی نمیخواهیم اطرافیان را برنجانیم. اینکه طرف مقابل خودرا آنقدر خوب بشناسید کـه بفهمید میـــخواهد بـه خانه برود یکی از نشانههای دوستداشتن اسـت.
می دانید کی باید وی را تنها بگذارید
حتماً کـه نباید همهی لحظات را کنار هم بگذرانید. گاهیاوقات، حتی اگر واقعا بخواهید کنار او باشید، ممکن اسـت او بخواهد کمی تنها باشد. می دانم همسرم بعد از یک روز طولانی کاری، دلش میـــخواهد مدتی تنها باشد.
برای همین می روم تا شام را آماده کنم، یا کمی خانه را مرتب کنم. وقتی کـه کنار هم نشستهایم تا شام بخوریم، میدانم حالش بهتر شده و آماده اسـت در مورد اتفاقات خوشایند یا ناخوشایند آن روز با مـن حرف بزند.
هم دیگر را تشویق می کنید
این مورد در راستای همان مورد قبلی اسـت کـه رؤیاها و اهداف خودرا با او در بین می گذارید. وقتی نیمهی گم شدهی خودرا پیدا کنید، می خواهید همهی رؤیاهای او بـه حقیقت بپیوندد. حالا چـه حمایت از او هنگام رژیم غذاییاش باشد، چـه تشویق او بـه ادامهی تحصیل، و چـه پیشرفت در کار. فقط میخواهید موفقیت وی را ببینید و هر کاری از دستتان بر می آید برایش انجام می دهید.
می دانید چطور وی را سرحال بیاورید
وقتی حالش گرفته اسـت، می دانید باید چـه کاری انجام بدهید تا حالش را بهتر کنید. وی را از هرکس دیگری بهتر میشناسید. و بیشتر از همه تلاش می کنید تا حالش بهتر شود.
حتی وقتی بدترین روز زندگیاش را داشته، میدانید با خرید گلهای مورد علاقهاش، یا بستنی محبوبش می توانید لبخند روی لبهایش بیاورید. شاید نتوانید همهی مشکلات وی را حل کنید، ولی میتوانید کاری کنید آسانتر با آن مشکلات روبرو شود.
دوباره و دوباره بـه داستانهای او گوش می دهید
این کاری اسـت کـه مـن همیشه انجام می دهم. دوباره و دوباره همان داستانها را درمورد روزهای جوانیام تعریف می کنم. همسرم بجای این کـه بـه میان حرف مـن بپرد، فقط گوش میکند. اجازه می دهد بـه آن روزها بخندم و خودش هم همراه مـن میخندد. بالاخره بـه جایی در رابطهی خود می رسید کـه همهچیز را در مورد هم دیگر میدانید. و مطمئنا داستانهایتان هم تمام میشوند.
هرکاری با او خوش میگذرد
برای مـن کسلکنندهترین و حوصلهسربرترین کار دنیا خرید در سوپرمارکت اسـت. اما وقتی با همسرم بـه فروشگاه می روم، می توانیم باهم خاطرههای خوبی بسازیم.
وقتی بین خودتان جوکهای زیادی دارید، چیزهای زیادی در سوپرمارکت پیش می آید کـه میتوانید بـه انها بخندید. اگر کسی را پیدا کرده اید کـه خرید سبزیجات یخزده هم با او خوشایند اسـت، حتماً نیمهی گم شدهی خودرا یافتهاید.
وقتی با او هستید شوخی هایتان بـه شدت لوس میشود
وقتی درکنار عشقتان هستید، شوخطبعی شـما کاملا متفاوت اسـت. شوخیهای شـما لوس ترین و بی مزه ترین شوخی ها می شوند اما میدانید شـما دو نفر را از خنده رودهبر میکند، چون وقتی باهمید می توانید ساعتها حتی بـه ترک روی دیوار هم بخندید. احساس نمیکنید کنار او باید خیلی «باحال» باشید، می توانید خودتان باشید.
برای خرید هدیۀ او زمان میگذارید
مثل خیلی از مردان، مـن هم خیلی در خرید هدیه مهارت ندارم. خانوادهی مـن ترجیح میدهد بابت تجربههای جدید پول خرج کند تا بابت اشیا و وسایل. برای همین مـن هیچوقت استعداد هدیه خریدن نداشتم. وقتی با همسرم آشنا شدم اوضاع تغییر کرد.
هر بار کـه مناسبتی نزدیک می شد، تلاش میکردم چیز خاصی پیدا کنم. حتی گاهی اوقات خودم چیزی برای او درست می کردم تا بـه او نشان بدهم چقدر دوستش دارم. وقتی دیدم اینکار را فقط برای او انجام می دهم، فهمیدم او نیمهی گم شدهی مـن اسـت.
میترسید کـه عاشقش شوید
عاشق بودن واقعا وحشتناک اسـت. وقتی کمکم بـه این نتیجه میرسید کـه «خودشه»، واقعا از این احساس میترسید. این ترس بـه این خاطر اسـت کـه تا بـه حال چنین احساسی نداشتهاید. حتی ممکن اسـت در ابتدا از او دوری کنید. متأسفانه مـن هم در ابتدا اینکار را کردم. مقاومت نکنید. وقتی نیمهی گم شدهی خودرا در کنارتان دارید باقی زندگی آسانتر می شود.
وی را با همه دنیا عوض نمی کنید
علاوه بر اینکه از این احساس خود می ترسید، ممکن اسـت دوست نداشته باشید «زندگی مجردی» را ترک کنید. البته وقتی ازدواج کنید دیگر نمیتوانید تا دیروقت با دوستان خود بیرون بمانید. باید دونفری و باهم تصمیم بگیرید. ولی این ها کـه بد نیستند.
وقتی با نیمهی گم شدهی خود ازدواج کردید، احتمالا از خودتان میپرسید چرا تا قبل از این زندگی خودرا با رفقا بـه هدر میدادید. احتمالا بـه خودتان می گویید کاش زودتر ازدواج کرده بودید. وقتی نیمهی گم شدهی خودرا پیدا کردید، زندگیتان کاملا زیرورو میشود. اما از این تغییرات کاملا راضی خواهید بود.
ادامه مطلب نکات مهم در اولین قرار عاشقانه + نشانه های پیدا کردن نیمه گمشده