عوامل شکست ایرانیان بدست اعراب
- 3,279 بازدید
- 3 می 2012
- ایران باستان
با توجه به اینکه ایرانیان دارای تمدن بزرگ و قدرت نظامی بودند چرا نتوانستند در مقابل حملات مسلمانان مقاومت نمایند؟ چه عواملی را می توان در شکست ایرانیان مؤثر و دخیل دانست؟
پاسخ:
برای بررسی علل شکست یک دولت از نیروی بیگانه باید وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن دولت را مورد ارزیابی قرار داد، از این جهت باید در مورد ایران در دوره ی ساسانی هم، چنین پژوهشی را انجام داد. ایران در عصر ساسانی از یک نژاد، زبان و دین برخورار بود. اما پس از حدود چهار قرن که از بنیاد آن دولت می گذشت،
ضعف و سستی در درون آن پدیدار گردیده بود، به خصوص در اواخر این دوره ایران در جنگ با روم شکست خورده بود و از سوی دیگر روابط دولت با ملت هم خوب نبود و مردم از سیاست های دولت حاکم رضایت نداشتند. زمانی که یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی به سلطنت رسید، اختلافات داخلی شدت گرفته و اوضاع ایران به کلی دگرگون شده بود.(۱)
با این حال در مورد شکست ایران در آن روز که از نظر نظامی بسیار نیرومندتر از اعرابی بود که از فنون جنگی اطلاع کامل نداشتند، برخی بر این باورند که علت پیروزی مسلمانان شور ایمان و اطمینان کامل به پیروزی و بالاخره ایمان و اعتقاد محکم نسبت به خدا، رسالت و روز جزا بوده است. استاد مطهری در یک جمع بندی می گوید: «همه این علل و تحلیلها درست. اما حقیقت امر این است که مهم ترین عامل شکست حکومت ساسانی، ناراضی بودن مردم از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان بوده است.»(۲) این نارضایتی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی زرتشتیان که تبعیض فوق العادی بین اقشار مردم و نجباء قائل بودند، سبب شد که سربازان ایرانی در جنگ با اعراب، با میل و رغبت نجنگند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند. برخی توده های مردم ایران آسایش خود را در پیروی از مسلمانان عرب می دانستند و لذا زمانی که اسلام وارد جامعه ایرانی شد، مردم ایران که در آن دین آرمانهای خودشان را که قرن ها به بهای اشک و خون خریدار و جویای آن بودند، پیدا کردند. و بدین جهت در دل هایشان با هلهله و شادی از ورود اعراب استقبال می نمودند.(۳)
هم چنین در این دوره و ایام زمینه های فکری از هر جهت برای پذیرفتن دینی تازه در ایران آماده بود و حکومت هم دچار هرج و مرج سیاسی و نفوذ فوق العاده نجباء و روحانیون و فقدان شاه مقتدر و توانایی بود و سربازان هم به دلیل جنگهای سی ساله خسروپرویز با روم فرسوده و ضعیف شده بودند و مردم نیز به خاطر دادن مالیات و عوارض سنگین دچار فقر و پریشانی شده بودند و ظلم و ستم بر جامعه سایه افکنده بود از این رو اعراب وقتی با ایران وارد جنگ شدند، چون مردمانی تازه نفس بوده و به سختیها و مشقت های صحراگردی عادت داشتند و دارای اصول و عقایدی مستحکم بودند و از طرفی در این جنگ صاحب غنائم و ذخائر بی شماری نیز می شدند، توانستند پس از چند جنگ برای همیشه سلسله ساسانیان را در ایران برچیده و حاکمیّت را در ایران بدست گیرند.(۴)
پاورقی:
۱٫ حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر انتشارات جاویدان، چاپ چهارم، ۱۳۶۰، ص ۲۴۴٫
۲٫ مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، انتشارات اسلامی ، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص ۷۸٫
۳٫ صاحب الزمانی، دیباچه ای بر رهبری، تهران، چاپ اول، ص ۲۵۵٫
۴٫ پیرنیا، حسن، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان، تهران، نشر کتابخانه خیام، ۱۳۱۱ش، ص۲۳۰٫
درودبرایرانیان
دیشب داشتم خسرو و شیرین میخوندم قسمت های آخرش که حضرت محمد(ص) برای خسرو پرویز نامه فرستاد یه بیت قشنگ و جالب نظامی سرود که برای من جالب بود میگه که وقتی خسروپرویز نامه رو خوند در جواب گفت :
جوابش داد تابی سرنگردم
از این دینی که دارم بر نگردم
این یه بیت خیلی من خوشم اومد نطامی خیلی قشنگ این لحظه رو بیان کرده که خسرو چقدر دینش براش مهم بود و حاضربودسرشم براش بده