زرتشت و اصلاحات مذهبى
- 1,802 بازدید
- 23 فوریه 2012
- زرتشت
زرتشت و اصلاحات مذهبى
از محل و زمان تولد و جزئیات زندگى زرتشت اطلاع دقیقى در دست نیست. با اینکه عدهاى تاریخ حیات او را در حدود دو هزار سال ق. م. مىدانند ولى مستشرقین از روى قراین، زندگى وى را بین قرنهاى دهم و ششم ق. م. حدس مىزنند. مىگویند هنگام تولد برخلاف کودکان دیگر که مىگریند با لبخند و شادمانى دیده بر جهان گشود. در مورد حوزه فعالیت و گسترش آیین او دارمستتر معتقد است:
… مرکز و گاهواره کیش زردشتى، خواه در آتروپاتن باشد و خواه رى، در هر صورت در ماد است. گمان مىکنم حق آتروپاتن بیشتر محرز است و کیش زردشت از آنجا سیر خود را شروع نموده و از غرب به شرق رفته است. بههرحال آیین زردشتى مربوط به ماد است و اوستا نیز کار موبدان مادى است؛ بالنتیجه به شهادت کتب قدما که دلایل خارجى است و گواهى خود کتب زند که دلایل داخلى و ذاتى است و بنابر داستانهاى باستان، اوستا کار مغان است و زند زبان ماد قدیم است و حقا بجاى آنکه گفته شود «زبان زند» که لفظ نادرستى است، باید بگوییم «زبان مادى.»
«جکسون» مىگوید که:
۱٫ زردشت شخصیتى است کاملا تاریخى و عضو یکى از طوایف ماد است که مغ یا مجوس نام دارد.
۲٫ زمان او تقریبا در اواسط قرن هفتم قبل از میلاد یعنى در دوره فرمانروایى مادیها و پیش از نهضت و کسب قدرت هخامنشیان است. وفاتش در حدود ۵۸۳ ق. م. و سن او ۷۷ سال بوده است.
۳٫ از اهل مغرب ایران (آتروپاتن یا ماد) است ولى نخستین کامیابى
شایان وى در بلخ مىباشد. در آنجا شاه ویشتاسب (گشتاسب) را به آیین خود درآورد.
۴٫ گاتها (که قدیمترین قسمت اوستاست) جوهر مواعظ اولیه او در بلخ است که از روى امانت و صداقت در آن کتاب انعکاس یافته است.
۵٫ کیش زردشت از ایالت بلخ قدیم بسرعت سراسر ایران را فراگرفت و در اواخر پادشاهى هخامنشیان در پارس (فارس) تسلط پیدا کرد، لکن مسلم نیست در چه تاریخ کیش زردشت به این قسمت از خاک ایران آمده و مردم و فرمانروایان فارس در چه تاریخ متابعت نمودهاند. «۲۱۸»
ژ. دومزیل درباره رفرم زرتشت مىنویسد:
زرتشت که مرد روحانى دانشمندى بود در وضع قبلى توجیه جهان که اعتقاد به خدایان متعدد بر روى آن استوار بود، تغییرى نداد، بنا به مصلحت بزرگترى ظاهرا سیستم هیرارشى عوامل و قوا را با سایه و روشن آن حفظ کرد ولى بجاى خدایان خودمختارى که حتى گاهى در مقابل هم قرار مىگرفتند، فقط به ۶ جوهر مجرد که درعینحال مظاهر خداى واحدند قائل شد … زرتشت کسى بود که در جامعه روحانى به دنیا آمده و در آن پرورش یافته بود و منافع صنفى او ایجاب مىنمود که کوچکترین تغییر در آداب مذهبى، بخصوص در هدایاى ترادیسیونى وارد نسازد. با اینحال زرتشت با تحیر شگفتآورى دست به عمل زد و آداب مذهبى را از اصل دگرگون ساخت. زرتشت نه تنها مراسم قربانى را منع کرد بلکه ریختن شراب بر خاک و رسم «سوما» را نیز حذف نمود. آیین زرتشت برپایه اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک استوار است. «۲۱۹»
وى در جاى دیگر مىنویسد:
رفرم زرتشت جنبه اساسى و عمیقى دارد. گرچه ظاهرا زرتشت در صدد پیشنهاد تشکیلات اجتماعى نوینى نیست ولى مبناى اقتصادى نوینى را طرحریزى مىکند.
امروز همه دراینباره متفق القولند که زرتشت سیستم اقتصادى خود را در دورانى که گروهى از آرینها از کوچنشینى به صورت تختهقاپو درمىآمدند، پیشنهاد نموده است و گروه مزبور از گلهچرانى بطور ییلاق و قشلاق به دامپرورى در نقاط محصور و معین پرداختند. درست بههمین دلیل گاو به صورت وسیله پرارزش و قابل احترامى جلوهگر و از نظر مذهبى اهمیت زیادى پیدا مىکند … زرتشت مىگوید: «شراب سکرآور کثیف» چگونه مىتواند به نیکى کمک کند؟
گاو مرد دهقان اگر در دست صاحبش باشد مفیدتر از آن نیست که در راه خداى بىنیاز ذبح شود؟
براستى که افکار و تعالیم زرتشت بسیار پیشرو و شجاعانه بوده است، ولى
پس از درگذشت وى … تعالیم استاد به سرنوشت ادیان و مذاهب دیگر گرفتار آمد و تحت تأثیر سنن جارى و احتیاجات زندگى و تمایلات مؤمنین تغییر صورت داد.
به نظر آقاى تقىزاده: «در قرون هشتم و هفتم قبل از میلاد مسیح، اقوام دیگرى از ایرانیان در مشرق فلات ایران و ماوراى جیحون … خود را از سنت و کیش پر از قیودات و موهومات و رسوم آیین مغان آزاد نموده و عقاید سادهتر و مجزا و منزهترى اتخاذ کردند که قسمت اول (یعنى عقاید قوم شرقى شمالى) نتیجه ظهور دین جدید اصلاحى زردشتى بود که مؤسس آن یعنى زردشت به ظن قوى در قرن هشتم ق. م. به دنیا آمد.»
سپس آقاى تقىزاده مىنویسد: «… بر اثر انتشار تدریجى دین زرتشت، در ماوراء النهر و خوارزم و سیستان مصالحه و سازشى بین دین زردشتى و معتقدات مغان به عمل آمد. این ترکیب و امتزاج در اواسط قرن پنجم ق. م. صورت گرفت و طرفین قسمتى از عقاید یکدیگر را پذیرفتند.»
هرتسفلد در کتاب خود زرتشت و جهان او مىنویسد:
زرتشت اصلا مردى سیاستمدار بود. وى دچار مشکلات بسیار شد. تنها هدف او از نظر سیاسى ترقى دادن وضع کشاورزان در ماد بود و مىخواست برزگران را از یوغ بردگى نجات بخشد و بنابراین با طبقات حاکمه، مالکان عمده، نجبا و روحانیان وارد مبارزه شد. وى در «رغا» «۲۲۳» (رى) مسقط الرأس خود بمنزله مردى انقلابى معرفى شد.
هرتسفلد که براى قیام زرتشت ریشههاى اقتصادى ذکر کرده است در جاى دیگر کتاب خود مىنویسد: «محکمهاى که زرتشت را تبعید کرد مرکب بود از نجبا و روحانیان ماد. وى ترک خانمان کرد و راه خراسان پیشگرفت.»
دیاکونوف محقق شوروى راجع به زرتشت مىنویسد:
تعالیم زرتشت نیز مانند دیگر معتقدات مشابه، با اینکه تا حدى آرزوهاى مردم را منعکس مىکرد (و نیرو و ضامن موفقیت آنهم همین بود)، ماهوا ضد پیشرفت به شمار مىرفت. دین مزبور فقط مزدیسنایى مؤمن و زردشتى را بهدین مىداند.
زرتشتیگرى کینه و نفرت نسبت به اقوام غیر آریایى را به پیروان خود تلقین مىکند. بیگانگان از نظرگاه این کیش «غیر آریایى» «ودوپا» ها و آدمهاى «حشره صفت» نام برده مىشوند … اما علت عقب مانده بودن تعلیمات مزبور از آن جهت است که بجاى مبارزه واقعى بخاطر بهبود وضع مردم، پیروان خود را به عدالت و اخلاق تشریفاتى و ظاهرى دعوت مىکند، و این خود سرانجام به استوارى نظامات موجود و کندى فعالیت اجتماعى مردم منجر مىگردید.
ویل دورانت مىنویسد:
در زمانهاى متأخر که دین از دست پیغمبران خارج شد و در اختیار سیاستمداران قرارگرفت، خداى بزرگ به صورت شاه عظیم الجثهاى درآمد که عظمت هولناکى دارد. بزرگترین کارى که به دست زردشت انجام گرفت، آن بود که خداى خود را به صورتى بیان مىکرد که برتر از همه این چیزهاست و آنچه در کتاب وى آمده از حیث جلال و شکوه همسنگ نوشتههاى سفر ایوب است: «اینست آنچه از تو مىپرسم اى اهورامزدا، خبر راست به من بده، کیست که خط سیر خورشید و ستارگان را رسم کرد، کیست که آن ماه را بزرگ و کوچک مىکند؟ …»
این بود نظریات مختلفى که از طرف دانشمندان راجع به شخصیت و ارزش آراء و افکار زرتشت ابراز شده است
تاریخ اجتماعى ایران، ج۱، ص: ۴۹۰