is_tag

چرا ایران عرب نشد؟

۱۴۰۰ سال مقاومت نیروهای میهنی در ایران در برابر استعمار فرهنگی عرب

زمانیکه ایران، پس از ۱۳۰۰ سال فرمانروائی در پهنه های جهان، بدست بادیه نشینان تازی از پای در آمد، تاریکی دهشتناکی به تمام دیار آن رخنه کرد، در نخستین سده آن دوران سیاه، خود برتر انگاری تازیان پیروز و تحقیر روزانه ایرانیان به بالاترین مرزهای خود رسیده بود. سرداران عرب مانند حجاج بن یوسف، یزیدبن مهلب و قتیبه دهها هزار ایرانی را قتل عام کرده بودند. گرفتن مالیاتهای سنگین همگانی و مالیاتهای سرانه ویژه بنام « جزیه » از کسانی که از ننگ پزیرفتن آئین تازیان سرباز زده بودند کمر ایرانیان را شکسته بود.
تازیان نژاد پرست نیمی از کارمزد روزانه دهقانان ایرانی را که آنها را « موالی » می نامیدند نصیب خود کرده بودند و آنها را پیاده در حالیکه خود سوار بر اسب یا شتر بودند به جنگهای گوناگون برای تسخیر ملل دیگر میبردند. پارسی گوئی را تحقیر میکردند و ایرانیانی را که به عربی گفتگو نمیکردند « عجم » بچم «گنگ» لقب داده بودند. تازیان تمام مشاغل مهم اداری را با اینکه هیچگونه اطلاعی از آن نداشتند نصیب خود کرده بودند. تاریخ دان ابوالفرج اصفهانی درباره تحقیر بیش از مرز ایرانیان می نویسد «زمانی که زنی عرب با مرد ایرانی ازدواج کرد حاکم مدینه ماموری فرستاد و آن زن را ناگزیر کرد که از شوهرش طلاق بگیرد. سپس فرمان داد به آن مرد دویست تازیانه زدند که بمیرد».

ارسال شده توسط: محمد فرزند ایران (کاربر سایت)

بقیه در ادامه…

ادامه مطلب چرا ایران عرب نشد؟

زرتشت و اصلاحات مذهبى‏

  • 1,786 بازدید
  • 23 فوریه 2012
  • زرتشت

زرتشت و اصلاحات مذهبى‏

از محل و زمان تولد و جزئیات زندگى زرتشت اطلاع دقیقى در دست نیست. با اینکه عده‏اى تاریخ حیات او را در حدود دو هزار سال ق. م. مى‏دانند ولى مستشرقین از روى قراین، زندگى وى را بین قرنهاى دهم و ششم ق. م. حدس مى‏زنند. مى‏گویند هنگام تولد برخلاف کودکان دیگر که مى‏گریند با لبخند و شادمانى دیده بر جهان گشود. در مورد حوزه فعالیت و گسترش آیین او دارمستتر معتقد است:

ادامه مطلب زرتشت و اصلاحات مذهبى‏

مغها یا روحانیان‏ در دوران هخامنشی و رابطه روحانیان با فرهنگ‏

وضعیت طبقات مختلف عهد هخامنشی و ایران باستان

۲٫ مغها یا روحانیان‏

این طبقه که همان کاهنان و مجریان مقررات مذهبى بودند مقام و موقعیت مهمى نداشتند، شغل آنها موروثى بود، در اجراى مراسم قربانى، تعبیر خواب و تعیین ایام سعد و نحس شرکت مى‏کردند، گاه در فعالیتهاى پزشکى و مداواى بیماران نیز دست در کار بودند. تا ظهور حکومت ساسانیان که مذهب زردشت رسمیت یافت روحانیان در امور مملکتى نفوذى نداشتند ولى با مردم کمابیش در تماس بودند….

ادامه مطلب مغها یا روحانیان‏ در دوران هخامنشی و رابطه روحانیان با فرهنگ‏

آیین مزدک

آیین مزدک که به خُرّم[۱] («شاد» و «خوش») یا درست دین نیز شهره است، در دوره حکومت قُباد ِ ]اول[ (۴۸۸ ـ ۵۳۱)، شاهنشاه ساسانى، در ایران شکوفا شد. نام این دین برگرفته از نام مزدک، بنیادگذار آن است. مفاهیم اجتماعى آیین مزدک مهم است، به ویژه به این خاطر که اغلب مى اندیشند شکل آغازین و شرقى ِ سوسیالیسم و کمونیسم را داشته است (نولدِکه، ۱۸۷۹; کریستن سِن، ۱۹۲۵; و دیگران)، اما این یک مبالغه است که مى خواهد آیین مزدک را به یک نهضت اساساًاجتماعى تقلیل دهد (کِلیما،۱۹۵۷).

ادامه مطلب آیین مزدک

پزشکی ایران در عهد ساسانی

اصول علم پزشکی در زمان ساسانیان همان روایت‌ها و دستورهای اوستا بوده به اضافه قسمتهائی از طب هندی و یونانی و مخصوصا در اواخر طب بقراط که به آن مخلوط گردیده بود. به طوری‌که نوشته‌اند یکی از مؤلفان و محققان از روی اوستا ۴۳۳۳ نوع بیماری روحی و جسمی را گردآوری کرده که در بین بیماریهای جسمانی و بدنی ، سردی و خشکی و بوی بد و گرسنگی و تشنگی و پیری و غم و اندوه هم نام برده شده است.

در هوسپارم نسک ۱ مطالب زیادی در باب پزشکی و پزشکان نوشته شده ، از آن جمله متذکر گردیده که اهورمزدا برای درمان هر‌بیماری ، گیاهان مخصوصی آفریده است که با بکار بردن آن ، بیماریها درمان می‌شده‌اند. در همین نامه برای پزشک بر حسب گروه‌های گوناگون و پایه تخصص و تبحر دستمزد حق‌القدم تعیین گردیده که نسبت به شخصیت و شأن و دارائی اشخاص و همچنین ضعف و شدت درد یا عمل جراحی عضوی از اعضاء بدن تغییر می‌نموده است.

ادامه مطلب پزشکی ایران در عهد ساسانی

زرتشت پیامبر اجتماعی جهانی

گائوماته ، گئوتمه بودا ، هومان و ایّوب و لقمان نامها و وجوه متفاوت زرتشت سپیتمان هستند:

« زرتشت همان گئوماتای مغ،مصلح اجتماعی بزرگ عهد نخستین پادشاهان هخامنشی است»

این عنوان که برای نخستین باراز طرف این جانب جواد مفرد کهلان، نگارندهً کتابهای “گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران” و “نیاکان باستانی کُرد” مطرح می شود، در وهلهً اول بسیارتعجب آوربه نظرخواهد رسید، ولی مطمئن هستم که بعد از ارائهً دلایل آن، استبعاد آن ازبین رفته و این امرتاریخی مهم جلب رضایت خواهد نمود. ابتدا باید بگویم که ا.م.دیاکونوف، مؤلف تاریخ ماد در بحثی که از سقوط دولت ماد به دست کورش هخامنش و هم چنین اصلاحات اجتماعی و اقتصادی گائوماته وموضوع قتل وی به عمل آورده، به نقل از مورخین باستانی یونان یعنی هرودوت و کتسیاس و با استعانت از هرتسفلد ایرانشناس آلمانی می گوید که سپیتمه(پدرزرتشت) با آمیتی دا (“دانا منش”) دختر آستیاگ ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب دو پسر گردید که موسوم بودند به سپیتاک (به معنی لفظی “فردسفید ومقّدس”،همان زرتشت) و مگابرن(“دارندهً ثروت بسیار”) که بعد از۵۴۶ سال پیش ازمیلاد از طرف کورش هخامنشی والی ولایات دربیکان در سمت باختر(بلخ) و هیرکانیه (وهرکانه، گرگان) گردیدند این مطلب حاوی اسناد تاریخیِ بسیار مهّمی است، چه این هر دو ولایت درآن زمان تحتِ نظر ویشتاسپ (گشتاسب، پدر داریوش) ساتراپ ولایت بزرگ پارت اداره می شدند. مطالب مذکور را تاریخِ اساطیریِ ایران و منابعِ یونانی هر دو تأیید میکنند: خارس میتیلنی مّورخ ورئیس تشریفاتِ دربار اسکندرمقدونی در ایران نشان می دهد که کورش حّداقّل تا سال۵۴۶ پیش از میلا د خویشاوند و حامی خویش یعنی ویشتاسپ (گشتاسب) را به حاکمیت ولایات ماد سفلی و ماد کوچک(آذربایجان) برگزیده بود و وی به همراهِ برادرش زریادر(زریر) وزرتشت، فرمانروایِ شهر رغهً آذربایجان براین مناطق حکمرانی می کرد: شهر رغهً آذربایجان در کوهپایهً جنوب غربی کوه سهند قرار داشت و همان شهری بوده که بعدها با نامهای گنجک، کزنا، هروم، برزه و بردع نامیده می شد و مکانش درحدود ۸ کیلومتری جنوب شرقی شهر مراغه ( رغهً بزرگ یا شهرمتمایزاز رغه) قرار دارد.طبق مندرجات اوستا کورش (فریدون) بعد ازسال۵۴۶ پیش ازمیلاد زریادر(زریربرادر گشتاسب ) را به حاکمیت این نواحی بر گمارده و ویشتاسپ (گشتاسب) و پسران سپیتمه (یعنی سپیتاک و مگابرن) را به حاکمیت نواحی پارت وباختر و گرگان منسوب نموده است. هرتسفلد ایرانشناس بزرگ و تیزبین آلمانی تا اینجا کُنه وقایع را به درستی پیگیری کرده ، ولی در ادامه سرنخ وقایع را گم می کند.

ادامه مطلب زرتشت پیامبر اجتماعی جهانی

زرتشت

بنا بر داستانهای ایرانی، چند قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در ایران- وئجه، یعنی «وطن آریاییها»، ظهور کرده بود که مردم زمان او را زره توشتره (زردشت کنونی) می‌نامیدند:

ولی یونانیان، چون از تلفظ نام فارسی این پیامبر عاجز بودند، نام وی را به صورت زور و آسترس تلفظ می‌کردند. مطابق روایات، تولد وی رنگ آسمانی داشت، و آن چنان بود که فرشته نگاهبان وی به درون گیاه «هومه» رفت و، با شیره‌ای که از آن گرفته بود، به تن کاهنی که قربانی مقدس می‌کرد درآمد؛ در همین زمان شعاعی از جلال آسمانی به سینه دختری فرود آمد که نسب عالی و شریف داشت. آن کاهن دختر را تزویج کرد، و دو زندانی تن‌های ایشان، یعنی فرشته و شعاع، درهم ‌آمیختند، و از آن میان زردشت به وجود آمد. در همان روز که متولد شد به صدای بلند خندید؛ ارواح پلیدی که برگرد هر موجود زنده‌ای جمع می‌شوند ترسناک و پریشان شدند و از کنار وی گریختند. چون سخت دوستدار حکمت و عدالت بود، خود را از اجتماع مردم بیرون کشید و در تنهایی کوهستان زندگی می‌کرد و خوراکش پنیر و میوه‌های زمین بود. شیطان خواست تا وی را بفریبد، ولی کامیاب نشد. سینه اش را به ضرب خنجر دریدند و اندرونه وی را با سرب گداخته پرکردند، ولی زردشت لب به شکایت نگشود و از ایمان به اهورمزدا، پروردگار نور وخدای بزرگ، دست بر نداشت. اهورمزدا بر وی ظاهر شد و کتاب اوستا، یا «کتاب معرفت حکمت»، را در کف وی گذاشت و به او فرمان داد که مردم را به آن بخواند و پند دهد. مدت درازی همه او را ریشخند می‌کردند و آزارش می‌دادند، تا اینکه شاهزاده‌ای ایرانی، به نام ویشتاسپ یاهیشتاسپ، سخنان وی را شنید و فریفته آنها شد، و وعده کرد که دین تازه را میان مردم پراکنده سازد. به این ترتیب بود که دین زردشتی در جهان پیدا شد. زردشت خود مدت درازی بزیست، تا اینکه برقی از آسمان بر او زد و آن پیغمبر به آسمان صعود کرد.

ادامه مطلب زرتشت