قوانین جزائى و انواع کیفر در ایران باستان
- 1,917 بازدید
- 19 فوریه 2012
- ایران باستان, دوران هخامنشیان
قوانین جزائى و انواع کیفر
دکتر گیرشمن مىنویسد: «دانشمندانى که متون متعددى را که از داریوش در بیستون و تخت جمشید و شوش و نقش رستم باقى مانده، مورد مداقه قرار دادهاند، وجود تشابهى بین فرمانهاى او و قوانین حمورابى تشخیص مىدهند. این قوانین مبناى کار مشاورین داریوش بود. این متون رسمى توسط الواح و پاپیروسها به کلیه مراکز ایالات شاهنشاهى فرستاده مىشد. در روى کتیبههایى که در آرامگاه داریوش است این جمله درخشان به چشم مىخورد: «من دوست دوستان خود بودهام.» و در حقیقت نیز چنین بود. داریوش مللى را که سر به فرمان او مىنهادند مورد احترام قرار مىداد و آنها را در اقامه کلیه رسوم و آداب و قوانین خود آزاد مىگذاشت. وى در کتیبه بزرگى پس از ذکر کلیه ممالکى که در زیر فرمان او هستند چنین مىنویسد: «آنچه بدى به کار رفته بود، من به خوبى بدل کردم، نواحیى که بین آنها …
و همدیگر را مىکشتند، آن نواحى، به لطف اهورامزدا، دیگر همدیگر را نمىکشند و هریک را من بهجاى خود مستقر کردم و آنها تصمیمات مرا اجرا کردند، زیرا که قوى ضعیف را نمىزند و غارت نمىکند.» معلوم است که داریوش اهمیت بسیار به اجراى عدالت مىداد و قوانین
او مدتى دراز پس از پایان شاهنشاهى که وى ایجاد کرده بود، برقرار ماند. هرودت مىگوید:
«قضات شاهى که از پارسیان انتخاب مىشوند وظیفه خود را تا دم مرگ انجام مىدهند، مگر آنکه بر اثر عدم اجراى عدالت از کار برکنار شوند. آنان در محکمه داورى مىکنند، قوانین ملى را تعبیر و تفسیر مىنمایند و در همه امور تصمیم مىگیرند.» اما ملل مغلوب، مانند بابل، قوانین خاص خود را به موازات قوانین داریوش حفظ کردند. داریوش درعینحال که شدت عمل داشت طرفدار و جویاى حقیقت و عدالت بوده» «۱۱۵» در کورشنامه مىخوانیم که کورش از قول استاد خود مىگوید: «عدالت آن است که به مقتضاى قانون و حق باشد و هرچه از راه حق منحرف شود ستم و بیعدالتى است و قاضى عادل آن است که فتوایش به اعتبار قانون و مطابق حق باشد.» «۱۱۶»
در جاى دیگر مادر کورش به او مىگوید: «در نزد پارسیها مساوات در برابر قانون را عدالت مىنامند. رفتار پدر سرمشقى است از این عدالت؛ آنچه را مملکت خواهان است همان مىکند و هرچه نهى شده است از آن احتراز مىجوید. او در کارها از قانون پیروى مىکند نه از هواى نفس.» «۱۱۷»
«بر دخمه داریوش در صخره نقش رستم نوشته شده است که: «آنچه حق است مورد پسند من است و آنچه ناحق از آن بیزارم.» او در کتیبههاى عدیده از اهورامزدا و بغان استمداد مىکند تا مملکت او را از هجوم دشمن، خشکسالى و از دروغ محفوظ دارد.» «۱۱۸»
به عقیده امستد: «داریوش مىخواست، در دادگسترى و تنظیم قوانین همپایه حمورابى باشد و وقتى که قوانین عصر داریوش را با مجموعه عصر حمورابى مقایسه مىکنیم، به اندازهاى آنها را در به کار بردن واژه و جملهبندى همانند مىیابیم که به ما ثابت مىشود که «کشوردار جوان از کشوردار کهنتر تقلید مىکرد.»
امستد پس از مقایسه قوانین حمورابى با قوانین داریوش، به این نتیجه مىرسد که:
«داریوش و اندرزگران حقوقیش یک نسخه واقعى از مجموعه حمورابى در پیش خود داشتند.» «۱۱۹» داریوش مجموعه قوانین خود را نه تنها بر سنگ بلکه بر لوحهاى پخته و بر چرمهاى آماده نوشت و دستور داد نام و مهر او را در ذیل فرامین گذاشتند؛ آنگاه آن مجموعه را براى همه ملل تابعه و سرزمینهاى دور و نزدیک فرستاد. داریوش تا پایان عمر به مجموعه قوانین خود مىبالید و شهرت او همچون یک قانونگذار خوب پس از مرگ باقى ماند. امستد مىنویسد:
«براى افلاطون، داریوش دادگزارى بود که دادهاى او شاهنشاهى پارسى را تا زمان این فرزانه نگاه داشته بود، حتى تا ۲۱۸ ق. م. در دوره سلوکىها «داد» شاه هنوز همچو قانون فرمانروا، نقل مىشد.» «۱۲۰»
به عقیده ریچاردن فراى:
در دادگسترى دوران باستانى بسیارى از اصول هند و اروپایى هنگام رسیدگى به دعاوى رعایت مىشده است که از آن جمله سوگند را باید نام برد. داریوششاه مىگوید: «کسى که دیگرى را متهم مىکند براى اثبات دعوى خود باید سوگند بخورد.» و ظاهرا در ایران مردم به اهورامزدا سوگند مىخورند. در منابع اکدى و آرامى از دو داور یعنى داور محلى و داورشاهى سخن رفته است. در منابع یونانى از سختى و قساوتى که در اجراى قوانین به کار مىرفته گفتگو شده است و در منابع ایرانى همواره راستگویى و فرار از دروغ تأکید شده است. کیفرها معمولا بسیار سخت بود ازجمله کشتن، مثله کردن و نفى بلد بسیار رایج بود و ظاهرا در دادگسترى اصل مسؤولیت خویشان اعمال مىشد. «۱۲۱»
پلوتارک ضمن توصیف زندگى اردشیر به قسمتى از فجایع، قتلها و شکنجههایى که به دست اردشیر و مادرش صورتگرفته است اشاره مىکند. «۱۲۲»
ویل دورانت فهرست کوچکى از جرایم و مجازاتهاى آن ایام به دست ما مىدهد:
بزههاى کوچک را با شلاق زدن از پنج تا دویست ضربه کیفر مىدادند؛ هرکس سگ چوپانى را مسموم مىکرد دویست ضربه شلاق مجازات داشت و هرکس دیگرى را به خطا مىکشت، مجازاتش ۹۰ ضربه تازیانه بود. براى تأمین حقوق قضات غالبا بهجاى شلاق زدن جریمه نقدى گرفته مىشد و هرضربه شلاق را با مبلغى معادل ۶ روپیه مبادله مىکردند. گناههاى بزرگتر را با داغ کردن و ناقص کردن عضو و دست و پا، بریدن و چشم کندن و به زندان افکندن و کشتن مجازات مىکردند.
قانون، کشتن اشخاص را در برابر بزه کوچک حتى بر شخص شاه ممنوع کرده بود ولى خیانت به وطن و هتک ناموس و کشتن و استمناء و لواط و سوزاندن یا دفن کردن مردگان، و تجاوز به حرمت کاخ شاهى و نزدیک شدن با کنیزان شاه، یا نشستن بر تخت وى، یا بىادبى به خاندان سلطنتى، کیفر مرگ داشت.
در اینگونه حالات، گناهکار را مجبور مىکردند زهر بنوشد یا او را به چهار میخ مىکشیدند یا به دار مىآویختند، سنگسارش مىکردند یا جز سر، بدن او را در خاک مىکردند، یا سرش را میان دو سنگ بزرگ مىکوفتند. با قوانین و قشونى که یاد کردیم شاه ایران در پایتختهاى خود که در پاسارگاد، پرسپولیس (تخت جمشید)، اکباتانا و بیشتر اوقات در شوش بود، استانهاى بیستگانه کشور را اداره مىکرد.
بعضى از این مجازاتهاى وحشیانه در طول تاریخ بین ترکان و سایر اقوامى
که به ایران راه یافتند، معمول گردید و به عنوان میراثى براى بشریت برجاى ماند. «۱۲۳»
سرپرسى سایکس، محقق و مورخ انگلیسى، ازاینکه در قوانین ثابت و لایتغیر ماد و پارس حتى براى جرمهاى کوچک، مجازات اعدام منظور شده اظهار تعجب نمىکند و این روش را محصول فقدان زندانهاى منظم و کمى رشد اجتماعى مردم آن ایام مىداند و مىگوید: «در کشور خودمان (مقصود انگلستان است) بعد از جلوس «ملکه ویکتوریا» نیز سرقت گوسفند مجازات قتل داشت.»
هرودت خود مدعى است که پارسها «محکومین را زنده و درحالىکه سر آنها به پایین معلق بوده در قبر مدفون مىکردهاند.» «۱۲۴» در اینکه بعضى از سلاطین هخامنشى ازجمله کمبوجیه با نهایت استبداد و خودسرى حکومت مىکردهاند، هیچ شکوتردید نیست؛ ازجمله به قول هرودت، کمبوجیه، فرزند دلبند «پرگزاسپ» دوست مورد اعتماد خود را هدف گلوله قرار مىدهد و این عمل سفیهانه را دلیل اصابت نظر خود مىشمارد. «آنچه بین کمبوجیه و پرگزاسپ گذشته نظیر واقعهاى است که در گذشته بین آژیدهاک و سردار او هارپاک روى داد … همانطور که آژیدهاک با قتل فرزند هارپاک و چشانیدن گوشت او به پدر انتقام نافرمانى او را گرفت در اینجا نیز کمبوجیه نافرمانى احتمالى پرگزاسپ را با قتل فرزند او انتقام مىکشد؛ با این تفاوت که گوشت فرزند را به خورد پدر نمىدهد … «۱۲۵»
به نظر داندامایف:
براى آگاهى نسبى از قوانین و نظامات عهد هخامنشى، مطالعه نامههایى خطاب به ساتراپها، متضمن شکایات مردم، فرامین حقوقى، قوانین مربوط به آزادى بردهها، اسناد ادارى، مکاتبات رسمى مأمورین و مقامات عالیرتبه ایرانى، مکاتبات جنگجویان مهاجر «الفانتین» به نامهاى هرموپول، فیو، اسوان با یکدیگر و با حکام شهرستان یهودا، صورتمجلسهاى مربوط به هبه و هدایا، قبوض مربوط به دیوان، قراردادهاى مربوط به فروش اموال، گزارشهاى کارکنان و مسؤولین معابد، عقدنامهها، دستورهاى مربوط به طرز اداره املاک و جمعآورى خراج و مالیات و طریقه معامله و سلوک با بردگان، اطلاعات و اخبار مربوط به مجازاتها و فرار و مرگ بردگان، فرامین پادشاهان و اوامر و دستورهاى ساتراپها و قبوض مربوط به پرداخت خراج و فهرستهاى مربوط به خدمات نظامى، کتیبههاى تاریخى و کتب مذهبى و ادبیاتى که جنبه روایت و داستان دارد ضرورى است. «۱۲۶»
______________________________
(۱۲۳). تاریخ تمدن (کتاب اول- بخش اول)، پیشین، ص ۵۳۲ تا ۵۳۴٫
(۱۲۴). تاریخ هرودت، ج ۳، پیشین، ص ۶۳٫
(۱۲۵). همان، ج ۱٫
(۱۲۶). ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشى، پیشین، ص ۱۱٫
(۱۱۴). تاریخ تمدن (کتاب اول- بخش اول)، ص ۵۳۲٫
(۱۲۱). میراث باستانى ایران، پیشین، ص ۱۷۲٫
(۱۲۲). حیات مردان نامى، پیشین، ص ۴۹۷ تا ۴۹۹٫
(۱۱۵). ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ (به اختصار).
(۱۱۶ و ۱۱۷). کورشنامه، پیشین، ص ۱۱۶ به بعد.
(۱۱۸). ایران از آغاز تا اسلام، پیشین، ص ۱۴۴ به بعد.
(۱۱۹ و ۱۲۰). شاهنشاهى هخامنشى، پیشین، ص ۱۴۴ به بعد.