حقایقی درباره جنگ جهانی دوم (۲)
- 7,479 بازدید
- 3 ژوئن 2011
- تاریخ جهان
بسیاری از مردم دنیا تلاش متفقین در جنگ جهانی دوم را یک جهاد مقدس علیه شرارتهای آلمان نازی تلقی میکنند، اما افشای برخی حقایق نشان میدهند که شرارتهای بزرگ و غیرقابل وصف در طول جنگ و پس از آن از سوی متفقین غربی و شوروی صورت گرفتهاند…
دوایت مورفی (Dwight D. Murphey) در ادامه نقد و بررسی کتاب جدید ژیلس مک دونو (Giles MacDonogh) با نام “پس از رایش: تاریخ بیرحم اشغال متفقین ” به میزان فوقالعاده بالای تجاوز از سوی نیروهای مهاجم روسی اشاره کرده و آمار تکان دهندهای را در این زمینه نقل میکند: در منطقه تحت کنترل روسیه و اتریش، “تا سال ۱۹۴۷ تجاوز بخشی از زندگی روزمره بود و زنان بسیاری به بیماریهای مقاربتی مبتلا شده بودند و راهی برای درمان آنها نداشتند. ” مک دونو به ما میگوید که “ارقام محافظهکارانه تعداد زنانی را که در برلین مورد تجاوز قرار گرفتند ۲۰ هزار نفر عنوان میکنند. ” هنگامی که انگلیسیها به برلین رسیدند افسرها با دیدن دریاچههای مملو از زنانی که پس از تجاوز خودکشی کرده بودند، شوکه شدند. سن و سال قربانیان اهمیتی نداشت، دامنه سنی آنها از ۱۲ تا ۷۵ میرسید. پرستاران و راهبهها نیز در بین قربانیان بودند (برخی تا ۵۰ بار مورد تجاوز قرار گرفته بودند). روسها به خصوص در مورد اشراف بسیار سختگیر بودند، عمارتهای آنها را به آتش کشیده و به ساکنین آنها تجاوز کرده و آنها را میکشتند. مک دونو میگوید “با وجود اینکه بسیاری از کودکان نامشروع روسی سقط شدند، اما تخمین زده می شود بین ۱۵۰ هزار تا ۲۰۰ هزار نوزاد روس زنده ماندند. ” روسها هر جا میرفتند تجاوز میکردند، از این رو تنها زنان آلمانی نبودند که مورد تجاوز قرار میگرفتند، بلکه زنان مجار، بلغار، اوکراینی، و یوگسلاوی نیز با وجود اینکه طرف آنها بودند، مورد تجاوز قرار میگرفتند.
یک سیاست رسمی بر ضد تجاوز وجود داشت، اما چنان به راحتی نادیده گرفته میشد که “تنها در سال ۱۹۴۹ سربازان روسی را به طور واقعی از آن منع کردند. ” تا آن موقع “ایلیا ارنبورگ ” (Ilya Ehrenburg) و دیگر تبلیغاتچیهای شوروی که تجاوز را وسیله ابراز نفرت تلقی میکردند، سربازان را به این کار تشویق میکردند. ”
دوایت مورفی معتقد است: اگرچه میزان تجاوز از سوی سربازان آمریکایی نیز گسترده بود، اما یک سیاست نظامی قهریه بر ضد این کار وجود داشت، که باعث شد “چندین سرباز آمریکایی به خاطر آن اعدام شوند “. در ماههای آخر جنگ اتهامات جنایی مرتبط با تجاوز “به طور پیوسته افزایش یافتند “، اما پس از آن به تندی کاهش پیدا کردند. اما آنچه که ادامه داشت تقریبا به همان اندازه شنیع بود: بهرهکشی جنسی از زنان گرسنهای که در مقابل غذا “با میل خود ” خدمات جنسی ارائه میدادند. کیلینگ در کتاب خود به نقل از مقالهای که در ۵ دسامبر ۱۹۴۵ در نشریه Christian Century منتشر شده بود مینویسد: “فرمانده دژبانی آمریکا گفت که تجاوز برای پلیس نظامی مشکلساز نیست زیرا به نظر میرسد مقداری غذا، یک تکه شکلات، یا یک قالب صابون، تجاوز را غیرضروری میسازد. ”
رقم ۹۴ هزار نفری که مک دونو برای تعداد “کودکان اشغال ” – که در منطقه تحت کنترل آمریکا متولد شده بودند – ارائه میکند، نشان دهنده میزان رواج این کار است. وی میگوید در سال ۶-۱۹۴۵ “بسیاری از دختر بچهها برای زندهماندن به خودفروشی متوسل میشدند. پسران نیز به سربازان متفقین خدمت میکردند! ”
کیلینگ در کتابش نوشته بود “بیماریهای مقاربتی چنان اوج گرفتهاند که به سطح همهگیری رسیدهاند. بخش بزرگی از آلودگی از سربازان رنگین پوست آمریکایی، که به تعداد زیاد در آلمان مستقر شدهاند، نشات میگیرد زیرا میزان آلودگیهای مقاربتی در بین آنها به دفعات بیشتر از نیروهای سفیدپوست است. ” او میگوید در جولای ۱۹۴۶ نرخ سالانه عفونت برای سربازان سفیدپوست و سیاهپوست به ترتیب ۱۹ و ۷۷ درصد بوده است. هنگامیکه او به “ارتباط نزدیک بین نرخ بیماریهای مقاربتی و دسترسی به غذا ” اشاره کرد. (بر موضوعی که در اینجا نیز بدان پرداخته شد.)
در ادامه این مقاله مورفی میگوید: اگر مک دونو به تجاوز از سوی سربازان انگلیسی اشاره کرده باشد، من متوجه نشدهام. اما در مورد تجاوز توسط لهستانیها، فرانسویها، “پارتیزانهای تیتو “، و افراد بیخانمان این چنین گزارش میدهد: “در بندر دانزیگ رفتار لهستانیها به بدی روسها بود. این سربازان لهستانی بودند که شهر تشن (Teschen) واقع در شمال “چکاسلاواکی ” را در ۱۰ “می ” آزاد کردند. آنها به مدت پنج روز تجاوز، قتل و غارت کردند. سربازان فرانسوی در “اشتوتگارت “، حدود ۳۰۰۰ زن و ۸ مرد را مورد تجاوز قرار دادند. به ۵۰۰ زن دیگر نیز در وایهنگن (Vaihingen) تجاوز شد. سه روز کشتار، غارت، آتشسوزی و تجاوز در فروندنتشتات (Freundenstadt) صورت گرفت. حدود ۲ میلیون نفر افراد بیخانمان، اسیر جنگی و کارگر اجباری اهل روسیه وجود داشتند که دستههایی را تشکیل داده بودند و در سرتاسر اروپای مرکزی سرقت و تجاوز میکردند. ”
* رفتار با اسیران جنگی شرمآور بود
این استاد حقوق بازرگانی با ارائه آماری در خصوص اسرای جنگی آلمان مینویسد: روی هم رفته حدود یازده میلیون اسیر جنگی آلمانی وجود داشت. یک و نیم میلیون نفر اینها هرگز به کشور خود بازنگشتند. مک دونو در اینجا خشم خود را به خوبی ابراز میکند: “رسیدگی آنچنان ضعیف به زندانیان، که به مرگ یک و نیم میلیون نفر منتهی شد، شرمآور بود. ”
وی سپس به اسرای آلمانی در بند متفقین اشاره کرده و مینویسد: صلیب سرخ در ارتباط با آنهایی که بدست روسها اسیر شده بودند هیچ نقشی نداشت، زیرا شوروی کنوانسیون ژنو را امضا نکرده بود. مک دونو میگوید روسها بین غیرنظامیان و اسیران جنگی آلمانی هیچ تفاوتی قائل نمیشدند، اگرچه میدانیم که در یکی از گزارشهای “KGB ” آنها را به منظور اعدام یا مقاصد دیگر طبقهبندی کرده بودند. در پایان جنگ، در حدود ۴ الی ۵ میلیون نفر در داخل روسیه اسیر بودند ( و اینجا یک بار دیگر بایگانیهای KGB ارزش مرور را دارند، این رقم در آنها ۲۳۸۹۵۶۰ نفر ذکر شده است). تعداد کثیری از آنها بیش از ده سال اسیر بودند و تنها پس از دیدار کنراد آدنائر (Konrad Adenauer) از مسکو در سال ۱۹۵۶ به آلمان بازگردانده شدند. با این وجود، در سال ۱۹۷۹ – ۳۴ سال پس از پایان جنگ!- گمان میرفت که ۷۲ هزار اسیر هنوز در زندان – عمدتا روسیه – باشند. حدود ۹۰ هزار سرباز آلمانی در “استالینگراد ” اسیر شدند، اما تنها ۵۰۰۰ نفر آنها به کشور بازگشتند.
مورفی در ادامه به بررسی وضعیت اسرای آلمانی در بند آمریکا پرداخته و در اینباره اظهار میدارد: آمریکاییها بین ۴٫۲ میلیون سربازی که در طول جنگ اسیر گرفته بودند، و ۳٫۴ میلیون اسیری که در پایان جنگ در غرب بدست آورده بودند، تمایز قائل میشدند. گروه اول طبق الزام “لاهه ” و کنوانسیون ژنو از حق آسایشگاه و معاش برخوردار بودند. به گفته مک دونو، گروه دوم به عنوان “عناصر تسلیم شده دشمن ” (SEP) یا “عناصر خلعسلاح شده دشمن ” (DEP) طبقهبندی شده و از حمایت کنوانسیونها برخوردار نبودند. وی با گفتن اینکه “معلوم نیست چند سرباز آلمانی از گرسنگی مردند “، آمار کلی از کسانی که در اسارت آمریکاییها جان باختند بدست نمیدهد. با این حال به برخی از شرایط اشاره میکند: “بدنامترین اردوگاه اسرای جنگی آمریکا اردوگاه به اصطلاح راینویزنلاگر (Rheinwiesenlager) بود. ” در اینجا آمریکاییها اجازه دادند ۴۰۰۰۰ سرباز آلمانی در جلگههای گلی “راین ” از گرسنگی بمیرند. هرگونه تلاش برای رساندن غذا به اسرا از سوی غیرنظامیان آلمانی میتوانست مجازات مرگ را در پی داشته باشد. اگرچه صلیب سرخ اختیار بازرسی داشت، اما سیمخاردار اطراف اردوگاه SEPها و DEPها غیر قابل نفوذ بود. جای دیگر، در “پادگان پایونیرز ” (Pioneers) سی الی چهل هزار اسیر در محوطه مینشستند و برای یافتن جا باید تقلا میکردند. آنها بدون اینکه سرپناهی داشته باشند زیر باران یخ میزدند. اسرای اردوگاه “لانگواسر ” (Langwasser) و اردوگاه بدنام زوفنهاوسن (Zuffenhausen) با گرسنگی مواجه بودند و برای چندین ماه برای نهار سوپ شلغم و برای شام یک نصف سیبزمینی میخوردند. ”
وی میافزاید “اگر فکر میکنید که کمبود جهانی غذا باعث شده بود آمریکا نتواند به اسیرانش غذا بدهد اشتباه میکنید “. به کتاب جیمز بک اشاره میکند: “سروان لی برویک (Lee Berwick) از لشکر ۴۲۴ پیاده که فرماندهی برجهای نگهبانی اردوگاه برتزنهایم (Bretzenheim) را بر عهده داشت، به من گفت غذا در اطراف حصارهای اردوگاه روی هم انباشته شده است. زندانیان صندوقهایی را میدیدند که تا ارتفاع یک خانه روی هم گذاشته شده بودند. ”
مورفی با ضد و نقیض خواندن آنچه که مک دونو در مورد رفتار انگلیسیها با اسیران آلمانی در کتابش آورده، مینویسد: در سال ۱۹۴۶ انگلیس ۳۹۱۸۸۰ اسیر داشت که در این کشور کار میکردند، و در سال ۱۹۴۸ در مجموع ۶۰۰ اردوگاه داشت. مک دونو میگوید “طرز رفتار با آنها زیاد سختگیرانه نبود، و درصد تعداد زندانیانی که در اسارت انگلیسیها جان باختند در مقایسه با دیگر متفقین به طور فاحش کمتر بود. ” با این حال در جایی دیگر میگوید که چگونه “انگلیسیها از مفاد کنوانسیون ژنو که میزان کالری روزانه را ۲ الی ۳ هزار تعیین کرده بود، سرپیچی کرده و در بیشتر اوقات سطح کالری مصرفی زندانیان زیر ۱۵۰۰ بود. ” در آنجا ” گزارش شده بود که شرایط ۱۳۰ هزار زندانی بهتر از بلسن (Belsen) -روستایی در شمال آلمان و محل ارودگاه نازی برگن بلسن- نیست. زمانیکه در سال ۱۹۴۷ از اردوگاه، بازرسی به عمل آمد مشخص شد که تنها ۴ فانوس سالم در آنجا وجود داشت، هیچ سوختی وجود نداشت و به جز “سوپ آب ” غذایی نبود. ”
این استاد دانشگاه به گزارش خبرگزاری رویترز در سال ۲۰۰۵ اشاره کرده و مینویسد: این گزارش یک بُعد مهم به این موضوع اضافه کرد “گاردین ” میگوید انگلیس به مدت دو سال بعد از پایان جنگ، یک زندان سرّی در آلمان داشت که زندانیان آن شامل اعضای حزب نازی، تا حد مرگ گرسنگی و شکنجه میکشیدند. این روزنامه به نقل از پروندههای وزارت خارجه – که در پی درخواستی به موجب قانون آزادی اطلاعات منتشر شده بودند – مینویسد انگلیس تا جولای ۱۹۴۷ مردان و زنان را در زندانی در “باد نندورف ” (Bad Nenndorf) نگه میداشت. به گزارش این روزنامه، تهدید به اعدام زندانیان، یا دستگیری، شکنجه و قتل همسران و فرزندانشان – با توجه به اینکه هرگز به اجرا گذاشته نشدند – “کاملا صحیح ” محسوب میشدند.
فرانسویها برای بازسازی کشور به کارگران آلمانی نیاز داشتند، و به این منظور آمریکا و انگلیس حدود یک میلیون سرباز آلمانی را به آنها دادند. مک دونو میگوید “رفتار با آنها مخصوصا بیرحمانه بود. ” به گزارش صلیب سرخ، در فاصله نه چندان طولانی پس از جنگ ۲۰۰ هزار نفر از زندانیان با گرسنگی مواجه بودند. درباره اردوگاهی در سارت (Sarthe) گفته شده است که “در آنجا زندانیان مجبور بودند با جیره غذایی ۹۰۰ کالری در روز زنده بمانند. ”
ادامه دارد …
با روش یک بام و دو هوا رفتار کردن در باره موضوعات تاریخی، به جایی نمی رسید. شما در باره تاریخ جنگ جهانی دوم، کورکورانه عمل نکرده اید و هر چه را که به نام واقعیات تاریخی بیان شده، بدون بررسی و کنکاش نمی پذیرید، که کاری بسیار شایسته و منطقی و انسانی است ، ولی در باره تاریخ ایران باستان و بویژه دوران هخامنشی، کاملا در جهت عکس روش قبلی عمل می کنید و هر چه را که به نام تاریخ آن دوران ها بیان می شود، بدون تامل و به عنوان واقعیتی غیر قابل تردید، می پذیرید! بیایید اندکی با وجدان خودتان، خلوت کنید، حتما تجدید نظر خواهید کرد.