گذشته فرح دیبا
- 7,206 بازدید
- 9 دسامبر 2011
- ایران معاصر
فرح دیبا همسر سوم محمدرضا شاه پهلوی در ۲۲ مهرماه ۱۳۱۷ش در بیمارستان آمریکاییان تهران دیده به جهان گشود. پدرش سهراب دیبا از خانواده های بزرگ آذربایجان و مادرش فریده قطبی از خاندان های قدیمی گیلان بود. جد پدری فرح، میرزا محمود علاء الملک طباطبایی دیبا (شعاعالدوله) از رجال متنفذ عصر قاجار بود که سالیان سال در وزارت امور خارجه خدمت می نمود. او از برکشیدگان میرزا سعید خان موتمنالملک وزیر امور خارجه ناصرالدین شاه بود که پس از ورود به وزارت امور خارجه مدارج ترقی را طی نموده سال ها در کنسولگری و سفارتخانه های ایران خدمت کرده بود. علاء الملک در سال ۱۲۸۷ق برای بعضی مذاکرات سرحدی ایران و افغانستان ماموریت لندن یافت و با مساعی حاجی محسن خان وزیر مقیم لندن با وزارت خارجه انگلیس تبادل افکار یافت و قرار قطعی تعیین حدود ایران و افغانستان را داد. سپس به کارپردازی حاجی طرخان رسید و پس از چند سال به قنسولی تفلیس و سپس شارژ دافری پطرزبورغ نائل آمد. در سال ۱۳۰۳ق به وزیر مختاری روسیه منصوب شد و عامل موثری در مناسبات میان ایران و روس گشت. در دوران صدارت امینالسلطان به تهران احضار و مامور سفارت عثمانی گردید.
دخترهای محمدرضا شاه
- 2,841 بازدید
- 7 دسامبر 2011
- ایران معاصر
محمدرضا شاه پهلوی در خلال ازدواجهای خود دارای ۳ دختر به نامهای شهناز، فرحناز و لیلا شد. شهناز از ازدواج اول او و فرحناز و لیلا از ازدواج سوم او بودند.آنها به دلیل سن و سال پایین و حضور عمههای قدرتمند چندان مجالی برای عرض اندام در دربار نیافتند. تولد شهناز پهلوی (در آبان سال ۱۳۱۹ش) با خشم و ناراحتی خاندان پهلوی توأم شد. چرا که این خانواده برای به دنیا آمدن فرزند پسری که جانشین و ولیعهد محمدرضا پهلوی باشد نقشهها کشیده بودند. در این میان رضاشاه، بزرگ خانواده پهلوی، کسی که در تمام مدت حضور ملکه فوزیه در ایران سعی کرده بود با توجهات ویژه دل او را به دست آورد، پس از شنیدن این خبر خشمگین شد و از فرط عصبانیت تمام وسایل روی میز دفترش را با عصا به پایین پرت کرد! او از آن زمان کمتر به فوزیه توجه کرد و اعضای خانواده پهلوی علیالخصوص تاجالملوک از در ناسازگاری با فوزیه برآمدند. تا اینکه فوزیه ایران را ترک نمود و سال بعد به دلیل پافشاری فوزیه، دربار ایران ناچار شد طلاق او را صادر کند. (۱۳۲۶) از این پس شهناز که از یک سو از محبت مادر جدا شده بود و از سوی دیگر پدر را به دلیل مشغله و خوشگذرانی در کنار خود نداشت تنها شد. روابط او با عمهها و مادربزرگش چندان گرم نبود. چرا که از یک طرف آنها را برای رفتن مادرش مقصر میدانست و از طرف دیگر از همان ابتدای تولد از آنها محبتی ندیده بود.