is_tag

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر | داستان کشاورز فقیری که خر شانس بود اما فکر می کرد بد شانس است!

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر: یکی بود یکی نبود . در زمان های بسیار دور مرد کشاورزی بود ، با وجود اینکه زمین و باغ زیادی داشت امّا هیچ وقت پولدار نمی شد و همیشه فکر می کرد بدبخت و بدبیار است . برای همین یک روز تصمیم گرفت کوله بارش را بسته و به دنبال بخت خود برود.

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر

پس از چند شبانه روز به یک جنگل رسید . یک دفعه شیری بزرگ سر راهش سبز شد . و می خواست به او حمله کند . امّا مرد گفت :« آقا شیره لطفا مرا نخور . چون من مردی بدبیار و بدبختم . ومی ترسم بد بیاری من دامن تورا بگیرد . الان هم دارم دنبال بخت خودم می روم تا چاره ی دردم را به من بگوید .»

شیر هم آرام در کنار مرد نشست و گفت : « به شرط آنکه هر وقت بختت را پیدا کردی از او بپرسی چرا من هر چه می خورم سیر نمی شوم ؟» مرد بدبخت هم قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به یک شهر رسید . همین که وارد شهر شد مأموران شاه او را دستگیر کرده و او را به کاخ بردند . قیافه ی شاه یک خرده عجیب بود ولی مرد زیاد توجهی نکرد . شاه از او پرسید :« زود باش بگو ای مرد غریبه تو در شهر من چه کار می کنی نکنه جاسوس دشمن باشی.

اگر این طور باشد همین حالا تو را اعدامت می کنم .» و مرد داستان خود را هم برای پادشاه تعریف کرد .پادشاه تا حرف ها را شنید . به او گفت : « من یک پادشاه هستم و بر این شهر حکومت می کنم . امّا مردم این شهر به حرفم گوش نمی دهند و فرمان هایم را زیاد جدی نمی گیرند . چنانچه بختت را دیدی از طرف من چاره ی این بدبختی را بپرس .تا تو را آزاد کنم.» مرد به پادشاه قول داد و به راه خود ادامه داد . بعد از چند روز راه رفتن در یک غروب زیبا مهمان یک باغبان شد . که فقط با دختر زیبایش زندگی می کرد .او شب داستان زندگیش را برای باغبان تعریف کرد.

باغبان هم گفت : « چنانچه بختت را پیدا کردی از طرف بپرس که چرا درخت گردویی را که در باغ دارم با وجود بزرگی و تنومندیش نمی تواند میوه بدهد و هر ساله بدون بار است ؟» مرد به پیر مرد باغبان قول داد. و فردا روز دوباره به راه خود ادامه داد .

بعداز روزها بالاخره در یک آسیاب قدیمی بخت خود را پیدا کرد .او مشکل خود و شیر و پادشاه و باغبان را به او گفت . بخت هم دستی به ریش بلندش کشید و گفت :« به باغبان بگو زیر درخت گردویش گنجی پنهان است . اگر آن را بیرون بیاورد درختش بار میدهد. به پادشاه بگو که او یک زن است که لباس مردانه پوشیده و مردم شهرش این را نمی دانند . اگر او ازدواج کند مشکلش حل می شود . به شیر هم بگو کله ی یک آدم احمق را بخورد مشکلش درست می شود . در را برگشتن به خانه هم بخت خود را پیدا می کنی به شرط آنکه کمی عاقل باشی.

مرد از بخت تشکر کرد و شاد و سرحال از همان راه به خانه اش برگشت . نزد باغبان رفت و چاره ی دردش را گفت . پیر مرد هم گفت :« من خیلی پیر شده ام و کسی جز دخترم را ندارم بیا باهم گنج را بیرون آورده و با دخترزیبایم ازدواج کن و پیش من بمان . » اما مرد قبول نکرد و برای یافتن بخت خود دوباره راه برگشتن را در پیش گرفت. رفت ورفت تا به شهر پادشاه رسید . او نزد پادشاه رفته و راز ش را به او گفت . پادشاه هم گفت : « ای مرد تو خیلی خوش شانس هستی.

حکایت شنیدنی کشاورز فقیر

چون تا حالا کسی به راز زن بودن من پی نبرده بود . حالابیا با من ازدواج کن تا تو پادشاه و من ملکه ی تو باشم .» امّا مرد قبول نکرد و برای یافتن بخت خود دوباره راه سفر را در پیش گرفت . بعد ازچند شبانه روز به جنگل رسید .شیر هم در همان جای قبلی منتظر مرد بود . با دیدن مرد از جا بلند شد و نعره ای کشیدو گفت : « امیدوارم راز بدبختی مرا پیدا کرده باشی .» و مرد نشست تمام اتفاقات را از اول تا آخر مو به مو برای شیر بازگو کرد . ودر آخر راز سیر نشدن شیر را برایش گفت.

شیر با شنیدن قصه ی مرد از جا بلند شد و گفت : « چه کسی احمق تر از تو که در راه گنج و دختر زیبای باغبان ، حاکمیت و پادشاه شدن یک شهر و ازدواج با پادشاه زن و آن همه ثروت را از دست بدهد . به امید یافتن بخت خود در سر زمین دشمنی چون من باشد . من حالا تو را یک لقمه می کنم . چون می دانم احمق تر از تو کسی پیدا نخواهم کرد .» و شیر مرد نگون بخت را یک لقمه چپ کرد و از بدبختی نجات یافت.

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

ادامه مطلب حکایت شنیدنی کشاورز فقیر | داستان کشاورز فقیری که خر شانس بود اما فکر می کرد بد شانس است!

پردیس افکاری بازیگر سریال فکر پلید درگذشت+عکس و بیوگرافی

پردیس افکاری بازیگر سینما و تلویزیون بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت. نازیار افکاری خواهر پردیس افکاری بازیگر سینما و تلویزیون، درباره آخرین وضعیت درمانی این هنرمند توضیح داد: خانم افکاری شب یلدا از خارج به ایران آمد و احوال عمومی‌اش هم خوب بود، اما وقتی پزشکان فوق تخصص در حوزه گوارش و اعصاب و روان او را چکاپ کردند، متوجه سرطان کبد شدیم و در بیمارستان بستری شد.

وی درباره وضعیت فعلی این هنرمند، افزود: در حال حاضر ا‌و امکان گفتگو با ما را ندارد و بنابر نظر پزشکان در حالت کماست. دکتر‌ها هم می‌گویند متأسفانه وضعیت عمومی‌اش در حال بدتر شدن است. نسبت به دیروز و حتی نسبت به صبح امروز، وضعیتش بدتر شده است. افکاری ادامه داد: حدود ۱۰ روز پیش بود که پردیس را به بیمارستان منتقل کردیم و در این مدت متأسفانه بهبود حاصل نشده و شاهد بدتر شدن وضعیت او هستیم.

وی درباره پیگیری مدیران سینمایی از وضعیت این هنرمند هم گفت: در این مدت مدیران پیگیر وضعیت خانم افکاری نبودند و تمام افرادی که در این مدت به بیمارستان مراجعه کردند، از دوستان و همکاران او بودند. از طرف هیچ نهادی شاهد پیگیری نبودیم و شکر خدا نیازی هم به حمایت در فرآیند درمان نداریم.

همچنین محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه‌های ایران، درباره پیگیری سازمان برای روند درمانی پردیس افکاری بازیگر با سابقه سینما و تئاتر که به تازگی در بیمارستان بستری شده است، به خبرنگاران گفت: شامگاه ۱ اسفند خبر بستری شدن خانم پردیس افکاری در بیمارستان را به من اطلاع دادند. دوستان صندوق اعتباری هنر و وزارت ارشاد مطلع هستند و سازمان سینمایی نیز پیگیر روند درمان ایشان است. وظیفه ما پیگیری این ماجرا است.

پردیس افکاری

بیوگرافی پردیس افکاری

پردیس افکاری متولد ۶ اردیبهشت ۱۳۴۳ در تهران ، بازیگر سینما و تلویزیون است. .خانم افکاری یک خواهر بزرگتر از خودش دارد.او تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی رشته بازیگری و کارگردانی ادامه داد.

او در سن ۱۶ سالگی به مدرسه هنرپیشگی آناهیتا راه یافت و دوره دو ساله بازیگری را در آن مرکز گذراند. و مدتی رو نیز بعنوان بازیگر عروسکی تجربه حضور در تلویزیون را دارد. پردیس افکاری متاهل و همسر محمد نجفی می باشد.

پردیس افکاری

پردیس افکاری در سریال فکر پلید

فکر پلید مجموعه تلویزیونی ایرانی به کارگردانی محسن شاه محمدی و تهیه کنندگی ابوالفضل جهانی مقدم محصول سال ۱۳۷۷ است. پردیس افکاری در نقش پروانه، دختر آقاعبدالله و پروین، برادر سهراب ایفای نقش کرده است.

در این سریال آقا عبدالله مرد مهربانی است که چاپخانه دارد. او علاوه بر حمایت از برادرش کمال ، به یوسف که همه خانواده اش را در زلزله از دست داده ، رسیدگی کرده و سرمایه اش را برایش نگه داری می کند. یوسف که در چاپخانه ، مشغول به کار شده؛ از ناملایمات محیط کار و حسادت های پسر آقا عبدالله اذیت می شود تا آنجا که ….

بازیگر سریال فکر پلید

دانلود فیلم

ادامه مطلب پردیس افکاری بازیگر سریال فکر پلید درگذشت+عکس و بیوگرافی

پزشکی ایران در عهد ساسانی

اصول علم پزشکی در زمان ساسانیان همان روایت‌ها و دستورهای اوستا بوده به اضافه قسمتهائی از طب هندی و یونانی و مخصوصا در اواخر طب بقراط که به آن مخلوط گردیده بود. به طوری‌که نوشته‌اند یکی از مؤلفان و محققان از روی اوستا ۴۳۳۳ نوع بیماری روحی و جسمی را گردآوری کرده که در بین بیماریهای جسمانی و بدنی ، سردی و خشکی و بوی بد و گرسنگی و تشنگی و پیری و غم و اندوه هم نام برده شده است.

در هوسپارم نسک ۱ مطالب زیادی در باب پزشکی و پزشکان نوشته شده ، از آن جمله متذکر گردیده که اهورمزدا برای درمان هر‌بیماری ، گیاهان مخصوصی آفریده است که با بکار بردن آن ، بیماریها درمان می‌شده‌اند. در همین نامه برای پزشک بر حسب گروه‌های گوناگون و پایه تخصص و تبحر دستمزد حق‌القدم تعیین گردیده که نسبت به شخصیت و شأن و دارائی اشخاص و همچنین ضعف و شدت درد یا عمل جراحی عضوی از اعضاء بدن تغییر می‌نموده است.

ادامه مطلب پزشکی ایران در عهد ساسانی