is_tag

• 21 بازدید
• 13 آوریل 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

• 21 بازدید
• 7 آوریل 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

دختر کوچک ماشالله سریال خانه به دوش: نگین اوشانره که در دوران خردسالی به شهرت دست پیدا کرد؛ متولد سال ۱۳۷۶ است و اکنون ۲۶ سال سن دارد. نگین اوشانره بازیگر خردسال را با سریال خانه بدوش می شناسیم. او که در این سریال به یاد ماندنی نقش ددختر کوچک ماشالله سریال خانه به دوش یعنی سحر را بر عهده داشت با انتشار عکسی از خود باعث حیرت همگان شده است.

در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر مجله خبری چشمک در مجموعه فیلم و سریال با بیوگرافی نگین اوشانره و و عکس های جدید او در خدمت شما هستیم. با عکس های جدید بازیگر نقش دختر کوچک ماشالله سریال خانه به دوش همراه باشید.

نگین اوشانره بازیگر دختر کوچک ماشالله سریال خانه به دوش

نگین اوشانره کارشناس بازیگری و کارگردانی می باشدو  از کودکی وارد بازیگری شده و تاکنون در سریال هایی چون خانه به دوش و مجموعه و خداوند عشق را آفرید در سال ۱۳۸۴ ایفای نقش کرده است در سریال «و‌خداوند عشق را آفرید» و در سریال راه شب به کارگردانی داریوش فرهنگ در کنار بازیگرانی نظیر ناصر ممدوح، شیوا خنیاگر، داریوش فرهنگ و محمدعلی کشاورز ایفای نقش کرده است نیز بازی کرده است.

او بعد از بازی در چند سریال دیگر در هیچ فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی دیده نشده و خبر هنری از او منتشر نشده است.

سریال خانه به دوش

خانه به دوش یک مجموعه تلویزیونی ایرانی است که در ماه رمضان سال ۱۳۸۳ شمسی به نویسندگی و کارگردانی رضا عطاران از شبکه سه سیما پخش شد. این مجموعه تلویزیونی در سال‌های نیز بعد بار‌ها شبکه آی‌فیلم بازپخش شده است.

آقا ماشاءالله (حمید لولایی) فرد بی‌پول و فقیری است که مشکلات مالی او را در وضعیت سختی قرار داده‌است، و به مشاغلی مثل هندوانه فروشی با وانت روی آورد در نهایت او برای اینکه مشکل مالی خود را حل کند و بتواند تنها از راه حلال پول در بیاورد، با آقای بیات (خشایار راد) که با او به طور اتفاقی آشنا شده همکاری می‌کند و پولی را برای سفر به مالزی به او می‌دهد؛ اما….

صحنه ای از سریال خانه به دوش…. بچه های ماشالله در حال هندوانه خوردن، هندوانه هایی که ماشالله برای فروش نگه داشته بود.

عکس های جدید دختر کوچک ماشالله سریال خانه به دوش

عکس جدید اوشانره که در آن با چهره ای کاملا متفاوت نسبت به دوران کودکی خود دیده می شود، در فضای مجازی با استقبال گسترده ای روبرو شده است. بسیاری از کاربران با انتشار این عکس، از تغییرات شگفت انگیز او اظهار شگفتی کرده اند. نگین اوشانره با انتشار این عکس ها، نشان داد که همچنان در بازیگری فعال است و با چهره ای متفاوت، آماده حضور در عرصه هنر است.

• 24 بازدید
• 1 آوریل 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

حکایت آرزوی دختر فقیر: پادشاهى در کوچه و بازار گردش مى‌کرد. از داخل خرابه‌اى صدائى به گوش او خورد. از لاى در داخل خرابه را نگاه کرد دید دو دختر و یک زن و یک مرد دور هم نشسته‌اند و حرف مى‌زنند.

حکایت آرزوی دختر فقیر

مرد از زن خود پرسید: تو چه آرزوئى داری؟ زن گفت: دلم مى‌خواهد گیس سفید اندرونى شاه بشوم و تو هم یکى از قراوالان قصر شوی. مرد از دخترها پرسید شما چه آرزوئى دارید؟ یکى گفت دلم مى‌خواهد یکى از زنان حرم‌سراى شاه باشم. دختر دیگر گفت: دلم مى‌خواهد سوگلى حرم‌سراى شاه باشم و روز عروسى هم شاه خودش قالیچه مرا به‌دوش بگیرد و براى من ببرد سربینهٔ حمام.

شاه پوزخندى زد و راه خود را گرفت و رفت. صبح، شاه دستور داد آن چهار نفر را آوردند. بعد به آنها گفت هر حرفى دیشب زده‌اید الان هم بگوئید وگرنه گردنتان را مى‌زنم. آنها حرف‌هاى خود را گفتند. شاه دستور داد دخترى که آرزو کرده بود سوگلى شاه بشود و شاه قالیچه‌اى برایش سربینه حمام ببرد گردن بزنند. زن را به اندرونی، دختر را به حرم‌سرا و مرد را به قراول‌خانه فرستاد. وزیر دختر را به صحرا برد که سرش را ببرد اما دل او سوخت و به شرطى که دختر از آن ولایت برود او را رها کرد.

دختر راه صحرا را گرفت و رفت و رفت تا خسته شد به سنگى تکیه داد و با چوب‌دستى که داشت شروع کرد به خراشیدن زمین. ناگهان نهر آبى جارى شد. دختر تخت سنگى روى آب گذاشت و رفت روى تپه نشست و همین‌طور که فکر مى‌کرد چوب خود را به زمین مى‌کشید. ناگهان چوب او به زنجیرى گیر کرد. آنجا را کند تا به خمره‌اى پر از زر رسید. دختر چند نفر را استخدام کرد تا براى او زراعت کنند. معمارى هم خبر کرد تا قصر باشکوهى براى او بسازد. یک سال گذشت و قصر دختر آماده شد.

یک روز شاه در پشت‌بام قصر خود قدم مى‌زد. دید در جاى دورى چیزى مى‌درخشد. چند سوار فرستاد تا ببیند آن چیست. سوارها رفتند تا به قصر رسیدند. پرسیدند قصر مال کیست؟ دختر گفت مال من است. من دختر پادشاه مغرب‌زمین‌ هستم. از پدرم قهر کرده‌ام و به اینجا آمده‌ام. سوارها برگشتند و ماجرا را به شاه گفتند.

صبح فردا پادشاه به‌همراه وزیر و چند سوار به قصر دختر رفتند. پادشاه ساخت دل‌باخته دختر شد و از دختر خواستگارى کرد. دختر گفت: قبول مى‌کنم اما باید آداب مغرب‌زمین را به‌جا آورید. این رسم ما است که موقع عروسى داماد باید قالیچه‌اى را بر دوش بیندازد و شخصاً براى عروسى به حمام ببرد.

پادشاه که سخت شیفتهٔ دختر شده بود قبول کرد. چند روز گذشت. روز عروسى پادشاه قالیچه را به‌دوش انداخت و به حمام برد. بعد از عروسى هم دختر را به قصر برد. مدتى گذشت و دختر حقیقت را به پادشاه گفت. و اضافه کرد: ‘دیدى که من به آرزویم رسیدم و تو خودت قالیچه را به‌دوش گرفتى و به حمام بردی؟’

شاه پدر و مادر دختر را هم خبر کرد و سال‌ها به خوشى زندگى کردند.

– آرزو

– افسانه‌هاى ایرانى – ص ۹۷

– گردآورنده: صادق همایونی

به نقل از فرهنگ افسانه‌هاى مردم ایران – جلد اول -على اشرف درویشیان – رضا خندان (مهابادى)

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

• 37 بازدید
• 17 فوریه 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

بیوگرافی غلامحسین لطفی: غلامحسین لطفی متولد ۲۰ آبان ۱۳۲۸ در قزوین، بازیگر و کارگردان است. در شهر قزوین در محله جلوی ساختمانی باستانی شهربانی (سپه فعلی) به عنوان فرزند اول خانواده به دنیا آمد و دو خواهر کوچکتر از خود دارد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۱ و دکترای افتخاری تئاتر است. در ادامه این بخش فرهنگ و هنر مجله خبری چشمک در محموعه فیلم و سریال با بیوگرافی غلامحسین لطفی و عکس های جدید او همراه باشید.

بیوگرافی غلامحسین لطفی

این بازیگر علاوه بر بازیگری به نویسندگی و کارگردانی هم پرداخته‌است. آغاز فعالیت سینمایی با فیلم صبح خاکستر به کارگردانی تقی مختار به عنوان بازیگر در سال ۱۳۵۶ بوده‌است. بعد از آن در فیلم های سینمایی زیادی جلوی دوربین رفت اما بیشتر مردم او را با نقش هایی که در تلویزیون ایفا کرد می شناسند.

لطفی در مورد ساخت فیلم سرخ‌پوست‌ها در سال ۱۳۵۷ چنین می‌گوید:

در سال‌های دانشجویی دوست داشتم بازیگر بشوم. به خیابان ارباب جمشید رفت‌وآمد پیدا کردم و کم‌کم تماشای عشق فیلم‌هایی که از شهرستان به تهران می‌آمدند و در میان سیاهی‌لشکرها برای خودشان جایی باز می‌کردند یکی از اصلی‌ترین روزمرگی‌هایم شد. ماندگار شدم. بین‌شان ماندم و زندگی کردم و یادداشت برداشتم. دیگر چهره‌های اصلی‌شان هم من را کاملاً می‌شناختند.

کریم ۴۱، حسن دکتر یا چیچو. سه‌چهار بار با سیاهی‌لشکرها سر صحنه هم رفتم. مینی‌بوس می‌آمد و همه‌شان تا جایی که می‌توانستند خودشان را جا می‌دادند و به کافه‌ها یا محل فیلم‌برداری می‌رفتند. آن‌هایی که باقی می‌ماندند برای هم خاطره تعریف می‌کردند و از شب‌های قبلی می‌گفتند.

زندگی شخصی

این بازیگر تابحال ازدواج نکرده و مجرد می باشد، می گوید با حقوقی که از وزارت ارشاد می گیرم زندگی ام را می گذرانم. من تنها هستم اما به همکارانم فکر می کنم که همسر و فرزند دارند و بیکاری زندگی آن را با مشکلات زیادی روبرو کرده است.

وی در ادامه عدم فعالیت های هنری اش می گوید: خیلی وقت است که فعالیت هنری ندارم و متاسفانه کسی از من سراغی نمی گیرد، ارتباطم با همه قطع شده و در حال حاضر در قزوین زندگی می کنم. سال ۱۳۸۵ سر سریال «بایرام» در یکی صحنه ها  از لبه دیوار خیلی باریک، پای ام لیز خورد و در استخر همسایه افتادم که از بدشانسی من آب نداشت. وقتی چشمم را باز کردم دیدم در بیمارستان هستم و از سینه به پایین در گچ است، این موضوع برای چندین سال پیش است اما همچنان درگیر هستم و فیزیوتراپی می کنم.

از سال ۱۳۹۵ در شهر قزوین زندگی می‌ کنم که زادگاهم است، از تهران و ترافیکش خسته شده بودم، اینجا هم راحت‌ ترم و هم آب و هوای بهتری دارد. مردم هم در کوچه و خیابان به من لطف دارند و من هم به آنها ارادت فراوان دارم.

زندگی پر از تنهایی غلامحسین لطفی در قزوین

بهنوش بختیاری دو سال قبل با انتشار پستی درباره غلامحسین لطفی از زندگی پر از تنهایی آقای بازیگر نوشت و از این وضعیت درباره پیشکسوتان دنیای هنر گله کرد. او در آن پست نوشته بود:

تلفنی با آقای غلامحسین لطفی بازیگر…کارگردان و تهیه کننده تلویزیون صحبت میکردم. تنها در قزوین زندگی میکند و شش سال است که پیشنهاد کاری نداشتن…..میدونم که اوضاع میزونی ندارن…..هرچند که سرشار از مناعت طبع هستن……

کارگردانان و تهیه کنندگان محترم تا زنده ایم به هنرمند احترام بگذاریم و احترام یعنی پیشنهاد کار به کسی که بلد اون کار است….یادمه آقای لطفی کارگردان سریال زیبا و خاطره انگیز آینه بودن و ما چقدر از دیدن این سریال شبهای قشنگی کنار خانواده رقم میزدیم….

عکس های جدید غلامحسین لطفی

• 43 بازدید
• 2 فوریه 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب