is_tag

• 13 بازدید
• 8 می 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

• 11 بازدید
• 7 می 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

• 12 بازدید
• 6 می 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

مجموعه‌ای از مستند‌های تک قسمتی یا مجموعه مستند با موضوعات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی در این هفته از شبکه افق سیما پخش می‌شود. مستند «خراش» مستند موضوعی با محوریت رژیم صهیونیستی به صورت مستند آرشیوی با بررسی چالش‌های سیاست خارجی رژیم صهیونیستی و تعارضات آن با کشور‌های منطقه و جهان به تبیین انزوای رو به رشد رژیم صهیونیستی در عرصه‌ی بین‌الملل می‌پردازد. مستند «خراش» شنبه تا دوشنبه حوالی ساعت ۲۱ از قاب شبکه افق سیما پخش می‌شود.

مستند «از زمین خاکی» در حوزه اقتصاد مقاومتی ساخته شده و شعار جهش تولید را مدنظر قرار می‌دهد و شنبه تا پنجشنبه ساعت ۱۵:۳۰ به روی آنتن افق سیما می‌رود.

مجموعه مستند «بازی اختاپوس» با نگاهی به موضوع شکل‌گیری رژیم صهیونیستی و عملیات طوفان الاقصی، از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۸:۳۰ از شبکه افق پخش خواهد شد. علاقه‌مندان می‌توانند تکرار این مجموعه مستند را روز بعد ساعت ۰۰:۳۰ بامداد، ۷:۳۰ صبح و ۱۴ از قاب شبکه افق سیما به تماشا بنشینند.

فصل دوم مستند «سلام به آینده» روایتی از مهارت‌های شغلی، علمی و هنری فرزندان ۷ تا ۱۷ سال ایران عزیز است. این مجموعه مستند روایتی از سبک تربیتی “مهارت محور” است که مادران و پدران ایرانی از هم‌اکنون برای پربار شدن آینده فرزندان‌شون و برای “رشد آینده ایران” برنامه‌ریزی کرده‌اند. همچنین اسن مستند دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ماه ساعت ۲۱:۳۰ به روی آنتن افق می‌رود.

مجموعه مستند «جاسوسان صنعتی» روایتگر پرونده‌هایی است که طی آن جاسوسی‌های بزرگی در حوزه‌های صنعتی توسط برخی کشور‌ها رخ داده است. قسمت اول این مستند سه شنبه ساعت ۲۱:۳۰ به روی آنتن افق سیما می‌رود.

مجموعه مستند «تازه نفس» قصه جوانان دهه شصتی و هفتادی است که در رشته و تخصص خود از مفاخر ایران زمین محسوب می‌شوند. مجموعه مستند تازه نفس از تولیدات گروه مستند شبکه افق چهارشنبه‌ها ساعت ۲۱:۳۰ روی آنتن شبکه می‌رود.

مسابقه «اس بی اس» یا نیروی عملیات ویژه دریایی، رقابت کلاه سبز‌های ارتش جمهوری اسلامی را به تصویر می‌کشد. مسابقه «اس بی اس» در ۱۰ قسمت ۴۰ دقیقه ای، شنبه تا دوشنبه حوالی ساعت ۱۸ روی آنتن افق سیما می‌رود.

علاقه‌مندان می‌توانند تکرار این مجموعه مسابقه را روز بعد ساعت ۱۲ بامداد، ۷ صبح و ۱۳:۳۰ از قاب افق به تماشا بنشینند.

مجموعه مستند «جاسوسان صنعتی» روایتگر پرونده‌هایی است که طی آن جاسوسی‌های بزرگی در حوزه‌های صنعتی توسط برخی کشور‌ها رخ داده است. قسمت اول این مستند سه شنبه ساعت ۲۱:۳۰ به روی آنتن افق سیما می‌رود.

مستند «آقای شورا» روایت زندگی و تلاش‌های خیرخواهانه سید حسین حسینی روستایی، ساکن روستای چناران از توابع شهر نیشابور است. آقای حسینی سوژه این فیلم بیش از چهل سال است که نماینده مردم در شورای روستاست و علی رغم اینکه بار‌ها اعلام کرده به دلیل بیماری نمی‌تواند به مردم خدمت کند، باز هم مردم به او رأی می‌دهند. مستند «آقای شورا» پنجشنبه مورخ ۲۰ اردیبهشت حوالی ساعت ۱۶ از قاب افق سیما به نمایش گذاشته می‌شود.

مجموعه مستند «ضد» تلاش می‌کند در هر قسمت با طرح یک موضوع ظاهرا کم اهمیت، به جنگ کلیشه‌های ذهنی مردم درباره محیط پیرامونشان برود. چرا که ضدیت با کلیشه‌ها کلید دیدن وقایع جهان از دریچه‌ای جدید است. این قسمت از مجموعه مستند ضد با موضوع «توهم دانایی پنجشنبه ساعت ۲۰ به روی آنتن افق سیما می‌رود.

فصل دوم مجموعه مستند «رخ مادر» به تهیه‌کنندگی امیرحسین اکاتی در قالب داکیودرام ساخته شده است، با روایتی شاعرانه به قصه‌های بکر و ناب از مادران شهدا که در جامعه فعالیت اجتماعی دارند، می‌پردازد. مستند «رخ مادر» پنجشنبه‌ها ساعت ۲۱:۳۰ به صورت هفتگی روی آنتن شبکه افق سیما می‌رود.

• 14 بازدید
• 5 می 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

• 12 بازدید
• 3 می 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

• 18 بازدید
• 2 می 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

تست شخصیت با تصویر مجسمه باستانی: همیشه فکر می کردم که تصاویر توهم نوری وزمینه های شکل گیری آن در قرون جدید است. با رشد علم روان شناسی، کارشناسان این علم تصمیم گرفته اند که راههای بیشتری برای شناخت انسان و به خصوص ضمیر ناخودآگاه او بیابند. اما با دیدن این تصویر توهم نوری دیدگاهم کاملاً تغییر کرد. تصویر مربوط به تست شخصیت شناسی امروز قدیمی ترین تصویر توهم نوری جهان است که حداقل ۹۰۰ سال قدممت دارد.

در تست شخصیت با تصویر مجسمه باستانی بر اساس نوع دید افراد از این مجسمه، شخصیت و باطن افراد مورد ارزیابی قرار می گرفت. با چشمک همراه باشید.

شاید بپسندید: عاقبت تخم مرغ دزد شتر دزد می شود | حکایت اهمیت کارها هر چند کوچک بر سرنوشت انسان!

بیشتر بخوانید: با پیدا کردن ۱۰ حیوان مخفی تصویر اثبات کنید که چشمان تیز مثل عقاب دارید!

تست شخصیت با تصویر مجسمه باستانی

این تصویر در معبد آیرواتسوارا در تانجاور، در ایالت تامیل نادو در جنوب هند بر روی سنگ حک شده است.اعتقاد بر این است که این کنده کاری معبد در هند ۹۰۰ سال قدمت دارد علاوه بر اینکه یک اثر هنری قابل توجه از سلسله چولا است.

 تا آنجا که می دانیم، هند به خاطر میراث فرهنگی گسترده اش شناخته شده است. یکی از سه معبد چولای سه گانه باقی مانده در هند، معبد “AIRAVATESVARA” است. سلسله ۱۵۰۰ ساله چولا معابد هندو را در قرن ۱۱ و ۱۲ پس از میلاد ساختند. شاه راجاراجا چولا دوم معبد آیرواتسوارا را ساخت که اگر بخواهیم اکنون آن را از نزدیک ببینیم باید به داراسورام، ایالت تامیل نادو پیدا کرد. این معبد به خداوند شیوا تقدیم شده است.

شاید بپسندید: اگه فکر می کنی ریاضی ات خوبه، حاصل این عبارت را تو ۱۰ ثانیه پیدا کن!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

تفسیر تست شخصیت با تصویر مجسمه باستانی

تست شخصیت با تصویر مجسمه باستانی چه چیزی ازشخصیت شما را آشکار می کند:

همانطور که در ابتدا اشاره شد این توهم نوری به عنوان نوعی تست شخصیت عمل می کند که برخی از ویژگی های شخصیتی شما را بسته به تصویری که در ابتدا در این مجسمه می بینید نشان می دهد. به نظر می رسد یک فیل و یک گاو نر، یک سر مشترک دارند. اگر بدن پاهای موجود در سمت چپ را بپوشانید، حیوان سمت راست به وضوح یک فیل است. اما اگر روی حیوان دست چپ تمرکز کنید، واضح است که این حیوان یک گاو نر است که سرش به سمت آسمان بلند شده است.

.

.

.

.

.

.

.

.

شاید بپسندید:با دلیل بگو که کدومیک از این ۳ آقای خوش تیپ، نامزد دختر خانمه است!؟

دیدن گاو نر

گاو نر در سمت چپ مجسمه دیده می شود. گاو نر که به عنوان وسیله نقلیه لرد شیوا نیز شناخته می شود، بیشتر با ویژگی هایی مانند صداقت، وفاداری، سرسختی، خشونت، قدرت و مثبت گرایی مرتبط است. گفته می‌شود کسانی که همه این ویژگی‌ها را دارند، احتمالاً ابتدا چشم گاو را تشخیص می‌دهند. به هر روی شما نمی توانید هر دو حیوان را در یک زمان ببینید.

این همان چیزی است که مجسمه سازان تقریباً یک هزار سال پیش آن را در نظر داشتند. همچنن اگر ابتدا گاو نر را دیدید، شما لجباز و به لحاظ خلقی کم زود رنج و عصبانی هستید. شما می دانید که چگونه در مواقعی که ممکن است غیرممکن به نظر برسد، قوی و مثبت بمانید.

دیدن فیل

در سمت راست مجسمه فیل قرار دارد. فیل در اساطیر هندو نماد آرامش، حسن نیت، احترام، فداکاری و هوش است. این فیل علاوه بر خدمت به عنوان وسیله نقلیه لرد ایندرا، با الهه لاکشمی، خدای ثروت نیز مرتبط است. پس وقتی فیل را می بینید باید تلاش کنید که خوب تر، مهربان تر و متفکرتر باشید.

در نهایت همانطور که اشاره شد شما به دوستان و خانواده خود وفادار هستید و به آنها احترام می گذارید. متفکر و با ملاحظه هستید و با مردم با مهربانی و احترام رفتار می کنید.

امیدوارم از تست شخصیت با تصویر مجسمه باستانی استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

شاید برایتان جالب باشد

 داستان کوتاه ملانصرالدین و مرد فقیر پر رو | درسی که ملا نصرالدین به فقییر پر رو داد!

تست قدرت بینایی: دو موش مخفی را در تصویر شیر پیدا کن!

منطق و هوش خود را با پیدا کردن حاصل عبارت ۶+۶=؟ ارزیابی کنید!

به شکارچی کمک کنید تا خرگوش‌های مخفی را پیدا کند؟

• 46 بازدید
• 2 می 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

ملانصرالدین و مرد فقیر: ملانصرالدین نگاهی به آسمان انداخت و به خورشید که یکراست بر سرش می‌تابید نگاهی انداخت. تا چند دقیقه دیگر ملا به بالای منار می‌رسید و صدای او برای گفتن اذان ظهر در تمام شهر می‌پیچید. ملا با پاشنه کفشش به پهلوی الاغ کوچک سفید خود فشار آورد تا تندتر برود….

ملانصرالدین و مرد فقیر

ملا از اینکه انتخاب شده بود تا برای مدتی که موذن همیشگی مسجد جمعه مریض است از منار بلند به جای او اذان ظهر را بگوید بسیار خوشحال بود ولی ملا همیشه از بالای منار کوتاهی که در مسجد کوچک ده بود اذان ظهر را می‌گفت و به همین جهت عده کمی مثلاً صد خانوار صدای او را از نزدیک می‌شنیدند و اگر صدای او کمی لرزش پیدا می‌کرد همه متوجه می‌شدند، ولی حالا که می‌خواست از بالای بلندترین منار اذان بگوید این لرزش خفیف ممکن بود به گوش کسی نرسد و صدای کاملاً رسای او در فضا طنین اندازد.

ممکن بود صدای او چنان صاف و خوب باشد که حاکم رسماً از او دعوت کند تا از بالای منار باشکوه سلطنتی اذان بگوید. ملا از مدتی پیش خود را برای این روز بزرگ حاضر کرده بود. ریش قهوه ای اش را شسته و شانه زده بود. عمامه‌اش از همیشه سفیدتر و تمیزتر بود، چون که همسرش روز قبل آن را در چشمه‌ای که از خارج شهر می‌گذشت تا می‌توانست پاکیزه شسته بود. عبای ملا هم از همیشه تمیزتر بود؛ فقط کمی گرد و خاک داشت که آن هم در بین راه ده به شهر بر آن نشسته بود.

هنوز ظهر نشده بود که او در جلوی منار بزرگ، از الاغ خود پیاده شد. عرق صورتش را با گوشه آستین بلندش پاک کرد و به سوی در منار به راه افتاد. وقتی که چشمش به پلکان مارپیچ منار افتاد لرزه بر تنش افتاد.چون تازه از روشنایی وارد منار تاریک شده بود نمی‌توانست خوب بیند، ولی همین که چشمش به تاریکی عادت کرد به نظرش رسید که این پله‌ها تمامی ندارد.

حتماً اگر او ملای این مسجد شود الاغش را تمرین می‌دهد تا او را از این پلکان بی پایان بالا ببرد. ملا خیلی دلش می‌خواست که قبل از بالا رفتن استراحت کاملی روی پله‌ها بکند ولی به یادش آمد که دیگر چیزی به ظهر نمانده و اذان ظهر را باید شروع کند.به ناچار عبایش را قدری بالا گرفت تا به پله‌ها برخورد نکند،سپس با زحمت زیاد بالا رفت. از هر پله‌ای که بالا می‌رفت صدای هن و هن نفسش بلندتر می‌شد.

از شدت خستگی دلش برای منار کوچک ده تنگ شد، چون که با دو نفس می‌توانست به بالای آن برود !عاقبت، پس از مدتی زحمت به سر باریک منار و هوای آزاد رسید و وارد ایوان آن شد. به دیوار تکیه داد تا نفسش سر جا بیاید. به پایین نگاه کرد تا ببیند چقدر بالا آمده است. آن پایین مرد ژنده پوشی ایستاده بود و خیره به ملا نگاه می‌کرد.

مرد ژنده پوش فریاد کشید: “تو را به خدا بیا پایین. بیا پایین چیز مهمی باید به تو بگویم ” !

ملا جواب داد: “گوشم با توست. فریاد بزن می‌فهمم”

مرد گفت: “محال است! من باید از نزدیک با تو حرف بزنم”

ملا گفت: “پس من اول اذان ظهر را می‌خوانم، بعد می‌آیم پایین ببینم چه می‌خواهی”

مرد ژنده پوش دوباره داد کشید: “فایده ندارد، آن وقت دیگر دیر می‌شود، تو را به خدا همین حالا بیا پایین”

ملا خود را برای اذان ظهر آماده کرد و نگاهی هم به پایین انداخت اما کسی را به جز مرد ژنده پوش در آن جا ندید. آن مرد آنقدر داد و فریاد راه انداخته بود که گویی زندگی مردم به حرف او بستگی دارد !

ملا نگاهی به آسمان کرد و پیش خود گفت: “خدا بدش نمی‌آید اگر اذان ظهر کمی دیرتر خوانده شود. شاید پیغام این مرد واقعاً مهم باشد، شاید هم از طرف شاه پیغامی برای من داشته باشد. هرچند از وضع و قیافه‌اش معلوم است که قاصد شاه نیست، اما کار از محکم کاری عیب نمی کند ” !

ملا وقتی که در تاریکی به پله‌ها نگاه کرد بازهم لرزه به تنش افتاد، اما خود را قانع کرد و با عجله از پله‌ها پایین آمد. این بار حس کرد که راحت می‌تواند پایین برود. وقتی که به پایین منار رسید قدری به دیوار تکیه داد تا شهر و درختان دور سرش چرخ نخورند. وقتی که سرگیجه‌اش برطرف شد مرد فقیر را دید که به سویش دست دراز کرده است: “من گرسنه‌ام ، زنم مریض است و هفت بچه‌ام گرسنه‌اند. هر چه به من بدهی خدا عوضش را به تو خواهد داد” !

ملا خیلی اوقاتش تلخ شد. تمام این راه با این همه عجله آمده بود تا به التماس این گدا گوش کند؟ او همیشه می‌توانست این ناله و زاری را در هر گوشه از خیابان بشنود. برای چند دقیقه ملا نمی‌دانست چه بگوید. پس از مدتی فکری به خاطرش رسید. سرش را جلو برد و آهسته گفت: “با من بیا به بالای منار ”

مرد گدا گفت: “آه نه! می‌توانی همین جا چیزی به من بدهی”

ملا گفت: “محال است باید با من به بالای منار بیایی”

مرد گدا دستی را که در از کرده بود پایین انداخت و به فکر فرو رفت.

ملا از او خواسته بود که در عوض پولی که می‌خواهد به او بدهد کاری کند و تکانی بخورد. اما او انتظار داشت که بدون زحمت چیزی بدست بیاورد. واقعاً راه درازی بود و برای بالا رفتن زحمت زیادی می‌خواست.

اما شاید پولی که ملا می‌خواهد به او بدهد ارزش این بالا رفتن را داشته باشد. معلوم نبود ملا چه چیز گرانی در آن بالا دارد. حتماً لبخند مهربان ملا معنایی دارد، ملا گفت: “دنبالم بیا”بعد خود شروع به بالا رفتن از پله‌های منار کرد. این بار بالا رفتن از پله‌ها برای ملا آسان‌تر بود و نفس کمتری لازم داشت. راهی که قبلاً رفته بود برای او تمرینی بود و او را آماده ساخته بود.

سرانجام هر دو به بالای منار و هوای آزاد رسیدند. ملا سرحال و راست ایستاده بود، اما مرد فقیر نفسش بند آمده بود و به دیوار تکیه داده بود.ملا دوباره با صدایی مهربان پرسید: “حالا بگو ببینم از من چه می‌خواهی”؟

مرد فقیر دوباره دستش را دراز کرد: “خدا به تو عوض بدهد که به مرد گرسنه‌ای مثل من رحم می‌کنی ، زن هفتم من دعایت می‌کند و هفت بچه گرسنه‌ام از خدا می‌خواهند که تو را برکت بدهد. در راه خدا دست خالی مرا پر کن”

ملا دستی به ریشش کشید و گفت:” تو آمدی این بالا که از من جواب بگیری”؟

مرد فقیر در حالی که با بی‌تابی دستش را تکان می‌داد گفت: “ای ملای خوب! بله !منتظر جواب تو هستم”

در همان حال که مرد فقیر با امید فراوان دستش را دراز نگاه داشته بود، ملا سینه‌اش را صاف کرد و با تمام قدرت گفت: جوابم این است: ” نه ” !

فقیر بیچاره تلوتلو خوران از پلکان دراز منار پایین رفت.

ملا هم دستش را نزدیک دهانش گرفت و با صدای رسایی که نشان می‌داد خیلی راضی است، اذان ظهر را آغاز کرد .

ملا درس خوبی به مرد فقیر آموخت. هنوز صدای پاهای خسته مرد فقیر از پله‌ها بگوش می‌رسید: تلک ! تلک ! تلک

 

امیدوارم از داستان امروز استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.