is_tag

• 15 بازدید
• 31 مارس 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

چگونه شیک پوش و جذاب باشیم: مهم نیست جوان هستید یا پیر برای شیکپوش بودن نه پوشیدن لباس های گرانقیمت مهم است و نه برندپوشی، هیچکدام از مواردی که گفته شد تاثیر چندانی در شیکپوشی ندارد برای شیکپوش بودن باید یک سری راز و ترفند وجود دارد که هیچکس از آن ها باخبر نیست در این بخش از دنیای مد رازهای شیک پوشی را با شما در میان میگذاریم.

بیشتر بخوانید: برای داشتن استایل بی نقص در سال ۱۴۰۳ این ترکیب رنگ ها را در لباس پوشیدن رعایت کنید!

۱.ساده پوشی

در دنیای مد و فشن مهمترین راز شیکپوش بودن ساده پوشی است، این یکی از نکاتی است که فشن بلاگرهای ایرانی و خارجی برای داشتن تیپ بهتر رعایت میکنند. حتما شما هم سلبریتی های معروفی را دیده اید که با ساده ترین لباس ها چقد شیک به نظر میرسند مثلا مگان مارکل عروس ملکه انگلیس در روز عروسی اش لباس عروس فوق العاده ساده به تن داشت و در عین حال فوق العده شیکپوش بود.

۲.تناسب و هماهنگی

چگونه شیک پوش و جذاب باشیم، تناسب قد و وزن در شیکپوشی بسیار موثر است، شما برای شیکپوشی نیاز دارید که اندام متناسبی داشته باشید و وزن تان با قد تان هماهنگی داشته باشد. شاید در طول روز افراد زیادی را ببینید که با پوشیدن لباس های گرانقیمت اصلا شیکپوش به نظر نمیرسند زیرا بین قد و وزن شان تناسبی وجود ندارد و همچنین متناسب با سن و رنگ پوست شان لباس انتخاب نکرده اند.

۳.اکسسوری ها

اکسسوری ها معجزه میکنند، بیشتر خانم ها اکسسوری ها را نادیده میگیرند و شاید اصلا از آن ها استفاده نکنند اما بهتر است بدانید یک ساعت شیک یا یک انگشتر زیبا تاثیر ویژه ای در شیکپوش به نظر رسیدن شما دارند.

۴.مد روز باشید

چگونه شیک پوش و جذاب باشیم، در هر سنی که هستید برای شیکپوش به نظر رسیدن لازم است که مطابق مد روز تیپ بزنید و از لباس های جدید استفاده کنید، وقتی مد روز را در انتخاب لباس مد نظر داشته باشید خود به خود تیپ شیک و جذابی خواهید داشت.

۵.استایل تک رنگ

چگونه شیک پوش و جذاب باشیم، استایل تک رنگ شاید تکراری و خسته کننده به نظر برسد اما یکی از رازهای شیکپوشی است، اینکه شما تیپ سر تا پا مشکی یا طوسی داشته باشید خیلی جذاب است تا اینکه از ۵ یا ۶ رنگ در استایل تان استفاده کنید.

۶.توجه به فرم اندام

خانم های شیکپوش و خوشتیپ به یک نکته اهمیت ویژه میدهند آن هم این است که با توجه به فرم اندام شان لباس انتخاب میکنند، مثلا اگر شما چاق و قد کوتاه هستید لباس های مدل ماهی انتخاب نکنید این مدل لباس ها برای خانم های لاغر و قد بلند مناسب اند. لباسی انتخاب میکنید نه باید گشاد باشد و نه تنگ بلکه درست اندازه تان باشد.

بیشتر بخوانید: رنگ های جوان کننده: این ۵ رنگ لباس شما را جوان تر و شاداب تر نشان می دهد!

• 11 بازدید
• 28 مارس 2024
• اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب

دست بریده قدر دست بریده را می داند: در گذشته مردی به همراه خانواده اش زندگی می کرد. مرد هر روز به بهانه های مختلف از زیر کار کردن در می رفت و در خانه می ماند و استراحت می کرد. او کارگری ساده بود که در دکان تاجری پادویی می کرد و از این راه پولی به دست می آورد…..

داستان ضرب المثل دست بریده قدر دست بریده را می داند

اما چون به تازگی پدر مرد، مرده بود و مقداری پول به او رسیده بود و به همین خاطر تن به کار نمی داد و سرکار نمی رفت. آن مرد بدون فکر به آینده ی خود و خانواده اش پول هایی که از پدرش به ارث برده بود را خرج می کرد و به خوش گذرانی مشغول بود.

یک شب مرد ناراحت به خانه اش آمده و در گوشه ای نشست وقتی همسرش حال او را جویا شد مرد در جواب زن گفت:« همه ی آن پولی که از پدرم به ارث برده بودم، همه را خرج کردم و همه اش به باد رفت. از فردا دوباره باید سرکار بروم و برای گذران زندگی پولی به دست آورم. امیدوارم تاجر هنوز هم مرا به عنوان کارگرش بپذیرد».

فردای آن شب مرد به بازار رفت و از بازرگان خواست تا به او فرصتی دوباره دهد تا برای او کار کند و بازرگان هم پذیرفت. هنگام غروب بازرگان برای انجام کاری از دکان بیرون رفت و مغازه را به غلامش و مرد سپرد. مرد که خسته در گوشه ای نشسته بود ناگهان چشمش به کیسه ای پول افتاد که بازرگان در دکان جای گذاشته بود.

مرد که چنین دید غلام را به کاری مشغول کرد و خود کیسه پول را برداشت و از دکان خارج شد. اما مدتی نگذشته بود که بازرگان و غلام به همراه چند گزمه به دنبال او رفتند و مرد را نزد داروغه بردند. در آن جا غلام گفت که مرد را درحال دزدی دیده اما چیزی نگفته و نزد بازرگان رفته و او را خبر کرده است و به همراه گزمه ها به سراغ مرد رفته اند و او را نزد داروغه آورده اند.

داروغه که دانست مرد، آدمی بی کار و بی عار است و مدتی با دزدان همنشین شده دستورداد تا یکی از دست های او را قطع کنند. فردای آن روز دستور داروغه را اجرا کردند و دست مرد را بریدند. همسر مرد وقتی خبر را شنید بر سر کوفت و ناله فراوان کرد اما مرد که دستش را بریده بودند اصلا ناله نمی کرد و حتی کلامی هم حرف نمی زد.

او پس از اجرای حکمش دست بریده اش را برداشت و راهی جایی دور شد. مرد همچنان با دست بریده اش راه می رفت که در بین راه یکی از دوستان دزدش را دید که دست او را نیز قطع کرده بودند. مرد که دوستش را دید با صدای بلند شروع به ناله و زاری کرد و می گریست.

چند نفر که در کنار آن ها بودند با دیدن این صحنه به مرد گفتند چرا تا کنون ساکت بودی و حتی قطره ای اشک نمی ریختی اما اکنون که دوست دست بریده ی خود را دیدی شروع به گریستن و آه و ناله کردی؟ مرد آهی بلند کشید و پاسخ داد:« دیگران از سوز دل من خبر نداشتند و ندارند. گریه ی من دربرابر آن ها چه سودی دارد؟ زیرا این شخص که دستش مانند دست من بریده است حال مرا می فهمد و قدر دست بریده ی مرا می داند».