یادداشت و نقدی درباره فیلم جاماندگان ساخته الکساندر پین
- 31 بازدید
- 24 فوریه 2024
- اخبار سایت, داستان جالب, عکس, مطالب جالب
جاماندگان را در خوانش ژانرشناسانه میتوان در ذیل فیلمهای کریسمسی قرار داد اما الکساندر پین در یک روایت ساختارشکنانه، از شمایل متعارف این گونه سینمایی عبور کرده و به جای ترسیم فضای سرخوشانه که به بهاریه نویسی در فرهنگ خودمان میماند، یک کمدی درام تاریخی را به تصویر میکشد. تاریخی از این حیث که قصه فیلم در دهه ۷۰ جامعه امریکا میگذرد با مولفههای تاریخی آن دوران. جامعهای هراسان و سرخورده از جنگ با ویتنام که رشد اقتصادی دهه ۵۰ و ناآرامیهای و اعتراضات دانشجویی و مبارزات سیاهپوستان در دهه ۶۰ را پشت سر گذاشته و در پس این التهابها، افسردگی جمعی ناشی از جنگ را در دهه ۷۰ میگذراند. فهم این زمینههای تاریخی به درک بهتر موقعیت قصه در جاماندگان کمک میکند در زیر متن قصه، رد این تحولات اجتماعی بر فردیت و هویت آدمها قابل درک شود. آدمهایی که پیامدهای این دگردیسیهای تاریخی و فرهنگی را بر دوش میکشند از جمله احساس تنهایی و از خودبیگانگی که حاصل پروسه مدرنیته شتابان جامعه آمریکایی در دهه ۷۰ است. حتی رد این دهه را از حیث سینمایی هم میتواند در فیلم شاهد بود از جمله تیتراژ فیلم که بر اساس فرم زیبایی شناختی آن دوره ساخته شده است یا موسیقی فیلم که مربوط به موسیقی پاپ دهه ۷۰ امریکاست.
قصه فیلم جاماندگان درباره یک معلم تاریخ با بازی پل جیاماتی در مدرسه شبانهروزی واقع در نیو انگلند میپردازد که مجبور میشود در تعطیلات کریسمس چند دانشآموز که جایی برای رفتن ندارند را همراهی و از آنها مراقبت کند. معلمی که یک بار از دانشگاه هاراورد اخراج شده و سالهاست که در جهان شخصی خود را در این مدرسه بنا کرده است. شخصیتی که برای دیگران هم دانش آموزان و هم همکاران خود به شدت دافعه برانگیز بوده و مورد تنفر است. گرچه بداخلاقی او حاصل همین تنهایی و احساس طرد شدگی است و او میخواهد با تکیه بر هویت معلمیاش و تاریخ نه به مثابه یک درس که به عنوان عنصر هویت بخش فردی و اجتماعی او، در واقع با یک هم جواری اجباری چند آدم متفاوت و متضاد روبرو هستیم که در این پروسه زمانی که آن را به فیلمهای جادهای و سفری شبیه کرده دچار تغییر و تحول شده و گویی آنها که به هم زخم میزدند به مرهم هم تبدیل میشوند.
به عبارت دیگر معلم و دانش آموز از یک قطب مخالف و ناسازگار به درک متقابل از هم رسیده و لذت تفاهم را تجربه میکنند. از این حیث میتوان گفت این همجواری سفرگونه آنها به یک سلوک اخلاقی تبدیل شده که در نهایت منجر به تغییر جهان درونی آنها شده و در نهایت به رضایت و رستگاری آنها منجر میشود. در سکانس پایانی پل با اینکه از مدرسه اخراج میشود اما لبخند رضایت بر لب دارد. گویی اخراج او صرفا به معنای از دست دادن شغلش نیست بلکه به دست آوردن خودش و آن فردیتی که دوست داشت باشد هم هست. او در آن موقعیت اجباری و به واسطه تعامل و دیالکتیک با دانش آموز سرتقش، به شجاعت و شهامت لازم برای تغییر خودش رسیده و اگرچه دست به یک عمل انتحاری میزند اما در پس آن خود عزتمندش را احیا میکند. او با از خودگذشتگی به خودش میرسد، پوست میاندازد و به معلمی محبوب تبدیل میشود.
پل که دچار انحراف چشم است در پایان وقتی از اتاق مدیر بیرون میآید به پرسشی که قبلا تالی از او پرسیده که نمیدانم باید به کدام یک از چشمهای او نگاه کنم؟ پاسخ میدهد و چشم سالمش را نشان میدهد تا استعارهای باشد از اینکه حالا او دنیا و زندگی را با چشم دیگری مینگرد، با چشم سالمش نه آن چشم معیوب و منحرف. جاماندگان در عین اینکه رگههای کمدی دارد اما از غنای دراماتیک هم برخوردار است و با فیلمنامهای مستحکم و مستدل، قصه تحول آدمهایی را روایت میکند که از ناسازگاری به همدلی میرسند. همه آنها زخمی روابط انسانی هستند اما در درون یک رابطه انسانی زخمهای خود را ترمیم کرده و همجواری با هم را به تجربهای شیرین تبدیل میکنند. گویی کارگردان میخواهد تایید کند که شادی امری بیرونی نیست که مثلا به واسطه جشنی همچون کریسمس محقق شود، بلکه شادی امری درونی است که از کیفیت روابط ما با دیگران ساخته میشود. به قول اروین یالوم: «انسانها از رابطه به وجود میآیند، در رابطه رشد میکنند، در رابطه آسیب میبینند و در رابطه ترمیم میشوند. همه چیز به رابطهها مربوط است!»
ادامه مطلب یادداشت و نقدی درباره فیلم جاماندگان ساخته الکساندر پین