آداب و اخلاق هخامنشیان
- 3,427 بازدید
- 27 نوامبر 2011
- دوران هخامنشیان
آنچه مایه شگفتی میشود این است که مردم ماد و پارس، با وجود آن دینی که داشتند، تا چه حد بیرحم بودند. بزرگترین شاه ایشان، داریوش اول، در کتیبه بیستون چنین میگوید: «فرورتیش دستگیر شد و او را نزد من آوردند. گوشها و بینی و زبان او را بریدم و چشمهای او را درآوردم. او را در دربار من به غل و زنجیر کردند تا همه مردم او را ببینند. بعد او را به اکباتان بردم و به دار آویختم… و اهورمزدا یاری خود را به من عطا کرد. به اراده اهورمزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشتها و بینی او را بریدم و چشمهای او را برکندم. او را در دربار من در غل و زنجیر داشتند، و تمام مردم او را دیدند. بعد به امر من در اربل او را مصلوب کردند.» داستانهایی که پلوتارک، در سرگذشت اردشیر دوم و حوادث اعدامی که به فرمان وی صورت گرفته، نقل میکند، نمونههای خونینی از اخلاق شاهان پارس را در دوره اخیر آنان نشان میدهد. بر کسانی که خیانت میورزیدند هیچ گونه رحمت و شفقتی روا نمیداشتند: این گونه اشخاص، و پیشوایان ایشان را به دار میآویختند. پیروانشان را چون بنده میفروختند و شهرهاشان را چپاول میکردند و پسرانشان را اخته میساختند، و دخترانشان را به اسیری میبردند و میفروختند. ولی عدالت و حق مقتضی آن نیست که، در باره یک ملت، تنها از اعمال و رفتار شاهان آن قضاوت شود؛ فضیلت چیزی نیست که مانند اخبار تاریخی روایت شود، و نیکان و پاکان، مانند ملتهای خوشبخت، تاریخی ندارند. حتی شاهان نیز، در پارهای از موارد، از خود اخلاق نیک نشان میدادند، و چنان بود که میان یونانیان پیمانشکن به درستی عهد معروف بودند. چون پیمانی میبستند به آن استوار میماندند، و به این میبالیدند که هرگز وعدهای را که دادهاند خلف نمیکنند. آنچه از تاریخ پارسیها با ستایش و تحسین باید ذکر شود این است که بندرت اتفاق میافتاد که فرد پارسی برای جنگ با پارسیها به مزدوری گرفته شود؛ در صورتی که هر کس میتوانست یونانیان را برای جنگ با خودشان اجیر کند.