is_tag

بزرگانِ جهان درباره کوروش بزرگ چه می گویند؟

کورش بزرگ، پدر نامی ِ ایران زمین و بنیان گذار فرهنگ ِ  دوستی و بخشایش در میان فرمانروایان  (از جمله افتخارات ملت نجیب ایران) است، کسی که بر خلاف بسیاری از افسرداران تاریخ در اوج قدرت معنای راستین «حقوق بشر» را به جهانیان آموخت، گوهر نابی که  امروز ِ جهان امروز بسیار به آن نیازمند است، در زیر گزیده‌ای از سخنانی می آید که جهانیان پیرامون این انسان کامل گفته‌اند، لازم به ذکر است که این سخنان آگاهانه و به دو دلیل گلچینی از سخنان اندیشمندان غربی است، نخست: یادآوری این نکته که جام جم و گوهر مقصود همین جا و در دل همین فرهنگ نهفته است و نیازی نیست برای گذر از هفت شهر عشق در عالم کوچک (ذهن) و عالم بزرگ (جهان)  مسیر اندیشه‌های نو ساخته  و شهرهای نو آوازۀ غرب را بپیماییم و دوم اینکه دریابیم خداگونه‌های در ذهن ما سیرآب شده از چشمۀ جوشان ِ حقیقت ِ  نهفته در دل ِ این تاریخند، پس بیاییم و ره افسانه نزنیم. کورش بزرگ همان ذوالقرنین قرآن است. بزرگمردی که ایرانیان او را پدر و تورات او را «مسیح» و یونانیان او را «سرور» و « قانونگذار» می‌نامند. دوست و دشمن به بزرگمنشی و آزادگی او شهادت داده‌اند:

ادامه مطلب بزرگانِ جهان درباره کوروش بزرگ چه می گویند؟

زرتشت پیامبر اجتماعی جهانی

گائوماته ، گئوتمه بودا ، هومان و ایّوب و لقمان نامها و وجوه متفاوت زرتشت سپیتمان هستند:

« زرتشت همان گئوماتای مغ،مصلح اجتماعی بزرگ عهد نخستین پادشاهان هخامنشی است»

این عنوان که برای نخستین باراز طرف این جانب جواد مفرد کهلان، نگارندهً کتابهای “گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران” و “نیاکان باستانی کُرد” مطرح می شود، در وهلهً اول بسیارتعجب آوربه نظرخواهد رسید، ولی مطمئن هستم که بعد از ارائهً دلایل آن، استبعاد آن ازبین رفته و این امرتاریخی مهم جلب رضایت خواهد نمود. ابتدا باید بگویم که ا.م.دیاکونوف، مؤلف تاریخ ماد در بحثی که از سقوط دولت ماد به دست کورش هخامنش و هم چنین اصلاحات اجتماعی و اقتصادی گائوماته وموضوع قتل وی به عمل آورده، به نقل از مورخین باستانی یونان یعنی هرودوت و کتسیاس و با استعانت از هرتسفلد ایرانشناس آلمانی می گوید که سپیتمه(پدرزرتشت) با آمیتی دا (“دانا منش”) دختر آستیاگ ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب دو پسر گردید که موسوم بودند به سپیتاک (به معنی لفظی “فردسفید ومقّدس”،همان زرتشت) و مگابرن(“دارندهً ثروت بسیار”) که بعد از۵۴۶ سال پیش ازمیلاد از طرف کورش هخامنشی والی ولایات دربیکان در سمت باختر(بلخ) و هیرکانیه (وهرکانه، گرگان) گردیدند این مطلب حاوی اسناد تاریخیِ بسیار مهّمی است، چه این هر دو ولایت درآن زمان تحتِ نظر ویشتاسپ (گشتاسب، پدر داریوش) ساتراپ ولایت بزرگ پارت اداره می شدند. مطالب مذکور را تاریخِ اساطیریِ ایران و منابعِ یونانی هر دو تأیید میکنند: خارس میتیلنی مّورخ ورئیس تشریفاتِ دربار اسکندرمقدونی در ایران نشان می دهد که کورش حّداقّل تا سال۵۴۶ پیش از میلا د خویشاوند و حامی خویش یعنی ویشتاسپ (گشتاسب) را به حاکمیت ولایات ماد سفلی و ماد کوچک(آذربایجان) برگزیده بود و وی به همراهِ برادرش زریادر(زریر) وزرتشت، فرمانروایِ شهر رغهً آذربایجان براین مناطق حکمرانی می کرد: شهر رغهً آذربایجان در کوهپایهً جنوب غربی کوه سهند قرار داشت و همان شهری بوده که بعدها با نامهای گنجک، کزنا، هروم، برزه و بردع نامیده می شد و مکانش درحدود ۸ کیلومتری جنوب شرقی شهر مراغه ( رغهً بزرگ یا شهرمتمایزاز رغه) قرار دارد.طبق مندرجات اوستا کورش (فریدون) بعد ازسال۵۴۶ پیش ازمیلاد زریادر(زریربرادر گشتاسب ) را به حاکمیت این نواحی بر گمارده و ویشتاسپ (گشتاسب) و پسران سپیتمه (یعنی سپیتاک و مگابرن) را به حاکمیت نواحی پارت وباختر و گرگان منسوب نموده است. هرتسفلد ایرانشناس بزرگ و تیزبین آلمانی تا اینجا کُنه وقایع را به درستی پیگیری کرده ، ولی در ادامه سرنخ وقایع را گم می کند.

ادامه مطلب زرتشت پیامبر اجتماعی جهانی

آداب و اخلاق هخامنشیان

آنچه مایه شگفتی می‌شود این است که مردم ماد و پارس، با وجود آن دینی که داشتند، تا چه حد بیرحم بودند. بزرگترین شاه ایشان، داریوش اول، در کتیبه بیستون چنین می‌گوید: «فرورتیش دستگیر شد و او را نزد من آوردند. گوشها و بینی و زبان او را بریدم و چشمهای او را درآوردم. او را در دربار من به غل و زنجیر کردند تا همه مردم او را ببینند. بعد او را به اکباتان بردم و به دار آویختم… و اهورمزدا یاری خود را به من عطا کرد. به اراده اهورمزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشتها و بینی او را بریدم و چشمهای او را برکندم. او را در دربار من در غل و زنجیر داشتند، و تمام مردم او را دیدند. بعد به امر من در اربل او را مصلوب کردند.» داستانهایی که پلوتارک، در سرگذشت اردشیر دوم و حوادث اعدامی که به فرمان وی صورت گرفته، نقل می‌کند، نمونه‌های خونینی از اخلاق شاهان پارس را در دوره اخیر آنان نشان می‌دهد. بر کسانی که خیانت می‌ورزیدند هیچ گونه رحمت و شفقتی روا نمی‌داشتند: این گونه اشخاص، و پیشوایان ایشان را به دار می‌آویختند. پیروانشان را چون بنده می‌فروختند و شهرهاشان را چپاول می‌کردند و پسرانشان را اخته می‌ساختند، و دخترانشان را به اسیری می‌بردند و می‌فروختند. ولی عدالت و حق مقتضی آن نیست که، در باره یک ملت، تنها از اعمال و رفتار شاهان آن قضاوت شود؛ فضیلت چیزی نیست که مانند اخبار تاریخی روایت شود، و نیکان و پاکان، مانند ملتهای خوشبخت، تاریخی ندارند. حتی شاهان نیز، در پاره‌ای از  موارد، از خود اخلاق نیک نشان می‌دادند، و چنان بود که میان یونانیان پیمانشکن به درستی عهد معروف بودند. چون پیمانی می‌بستند به آن استوار می‌ماندند، و به این می‌بالیدند که هرگز وعده‌ای را که داده‌اند خلف نمی‌کنند. آنچه از تاریخ پارسیها با ستایش و تحسین باید ذکر شود این است که بندرت اتفاق می‌افتاد که فرد پارسی برای جنگ با پارسیها به مزدوری گرفته شود؛ در صورتی که هر کس می‌توانست یونانیان را برای جنگ با خودشان اجیر کند.

ادامه مطلب آداب و اخلاق هخامنشیان

عطایاى سلطنتى هخامنشیان

یونانیان خوب مى دانستند که با خدمتگزارى به شاه بزرگ امکان دریافت عطایا و هدایا را خواهند یافت ( ر. ک. هرودوت، کتاب ۷، بند۱۳۴ – ۱۳۷ ؛ کتاب ۸، بند ۵ ؛ کتاب ۹، بند ۱۸ و غیره ). گزنوفون که پیوسته به این ویژگى در ایدئولوژى و راه و رسم سلطنت هخامنشیان اشاره مى کند، در اقتصاد آن را چنین توضیح مى دهد: اگر فرماندهان پادگانها و گردانها کار خود را خوب انجام دهند « شاه مقام و منصب ( tai timais auxei ) آنان را ارتقا مى بخشد و آنان را در عطایاى بزرگ غوطه ور مى سازد » ؛ در عوض « دیگران را به سختى کیفر مى دهد، برکنار مى کند و براى انجام وظایفشان دیگران را منصوب مى کند » ( کتاب ۴، فصل ۷ ) . همچنین است در مورد مأمورانى که مسئول بالا بردن بازدهى اراضى زیر کشت بودند ( کتاب ۴، فصل ۸ ) . بر اساس همین پیش فرضهاست که گزنوفون سیماى آرمانى شده کوروش صغیر را ترسیم کرده است:

ادامه مطلب عطایاى سلطنتى هخامنشیان

طلوع کوروش کبیر بنابقول هرودوت‏

تصویری از هرودوت در موزه کاخ ماسیمو اله ترمه - در ایتالیا (رم)

طلوع کوروش کبیر بنابقول هرودوت‏

شرحیکه هرودوت از ظهور کوروش بیان نموده مشهور  و خلاصه آن از اینقرار است که آستیاکس در خواب دید از دخترش ماندانا چنان نهر آبى جارى شد که پایتخت او را مستغرق‏ کرده تمام آسیا را فروگرفت، بنابراین پادشاه ماد از تزویج آن دختر بیکى از اعیان مملکت خود خائف شد که مبادا خواب تعبیر یابد، پس او را بیکنفر پارسى از خانواده  نجیب که مردى آرام و نسبت به طبقات عالیه یا متوسطه ماد از حیث شأن و مقام پست‏تر بود تزویج نمود، پارسى مزبور که کامبى سیس (کبوجیه) نام داشت ماندانا را بولایت‏ خود برد و چندى نگذشت که آستیاکس باز خواب دید از بدن دخترش درخت تاکى روئید و بر تمام آسیا سایه انداخت، از این خواب وحشتش زیاد شده دختر را به پایتخت طلبید و چون از او پسرى متولد شد به هارپاگوس که از خواص سلطنت و از وفادارترین مردم ماد بود سپرده دستور داد تا او را تلف کرده بخاک سپارد. هارپاگوس که بدلائل چندى نمیخواست خود را آلوده بخون طفل بیگناهى نماید او را بیکى از چوپانهاى دولتى سپرد و حکم کرد بسخت‏ترین نقطه کوهستان ببرد تا قهرا هلاک شود، اتفاقا زوجه چوپان همانوقت طفلى مرده آورده بود و او شوهرش را متقاعد کرد باینکه آنرا با شاهزاده تبدیل کند و طفل مرده را باسم نعش کوروش یعنى شاهزاده جدید الولاده به هارپاگوس نمودند تا مطمئن شود که مقصود پادشاه حاصل شده است، اما کوروش را این زن که اسپاکو یعنى ماده سگ نامداشت پرورانیده و بعدها جد آن طفل یعنى پادشاه ماد بواسطه شباهتى که از او با اهل خانواده خود مشاهده کرد او را شناخت و بعد از تحقیقات معلوم کرد که خانواده خود اوست و از زنده ماندن او مسرور گردید.

ادامه مطلب طلوع کوروش کبیر بنابقول هرودوت‏

مرگ کوروش از زبان هرودوت و بروسوس و دیگر تاریخ نویسان یونانی

همانطور که می دانید منابع ایرانی و هخامنشی در مورد مرگ کوروش هیچ شرحی را روایت نکرده اند(تا انجا که من دیدم)،اما مورخان بزرگ یونانی همچون «هرودوت»، «گزنفون»، «کتزیاس» و … هر کدام مردن کوروش را به گونه ای متفاوت روایت کرده اند.ما در اینجا نظریه های «هرودوت»،«بروسوس» و «کتزیاس»،«دیودوروس» و «گزنفون» را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

ادامه مطلب مرگ کوروش از زبان هرودوت و بروسوس و دیگر تاریخ نویسان یونانی