is_tag

«مست عشق» رکورد مخاطب روز نخست اکران را شکست

فیلم مست عشق در نخستین روز نمایش عمومی خود، یک رکوردشکنی سهمگین از خود به جای گذاشت و توانست با جذب ۵۱ هزار مخاطب، رکورد فروش روز نخست سینما را از آن خود کند. مجموع فروش این فیلم برای روز نخست، ۳ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان بوده است.

مست عشق در شرایطی به این رکوردشکنی دست یافته که این رکورد طی یک دهه اخیر، در اختیار فیلم ساعت ۵ عصر مهران مدیری بوده است. ساعت ۵ عصر تا ساعت ۲۳:۵۹ دقیقه جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ۴۲ هزار مخاطب داشت و از آنجایی که این فیلم تا ساعت ۴ بامداد روز شنبه، اکران فوق‌العاده داشت، توانست سرجمع ۵۸ هزار مخاطب داشته باشد.

مست عشق در شرایطی این عنوان را در میان آثار یک دهه اخیر از آن خود کرده که احتمالا توانسته رکورد نمایش روز نخست سینمای پس از انقلاب را نیز بشکند که این ادعا با توجه به در دسترس نبودن آمار دقیق تعداد مخاطبان روز نخست فیلم‌های دهه‌های ۶۰ تا ابتدای ۹۰، نمی‌تواند چندان دقیق باشد.

طی یک دهه اخیر، علاوه بر ساعت ۵ عصر، چند فیلم دیگر نیز بوده‌اند که آمار خوبی از خود به جای گذاشته‌اند: فروشنده در روز نخست اکران خود، ۲۵ هزار مخاطب داشت. نهنگ عنبر ۲، ۲۱ هزار مخاطب، ما همه با هم هستیم ۲۹ هزار مخاطب، هزارپا ۲۷ هزار مخاطب، مطرب ۳۵ هزار مخاطب و گشت ۲ نیز ۳۵ هزار مخاطب داشته است.

دو فیلم پرفروش امسال یعنی تمساح خونی و سال گربه نیز به ترتیب در روز نخست نمایش خود، ۱۸ هزار و ۳۱ هزار مخاطب را به سینما کشاندند.

استقبال ۵۱ هزار نفری مخاطبان در روز نخست نمایش این فیلم در شرایطی رقم خورد که تمساح خونی به عنوان پرفروش‌ترین فیلم امسال سینما‌های کشور، طی روز گذشته، ۲۰ هزار مخاطب داشت و سال گربه نیز به عنوان دومین فیلم پرفروش امسال، نتوانست بیش از ۱۷ هزار مخاطب جذب کند.

این میزان استقبال سبب شد تا سینما‌ها برای روز گذشته، میزبان ۱۱۰ هزار مخاطب با ۷ میلیارد تومان فروش باشند که یک آمار قابل‌قبول برای گیشه چهارشنبه به حساب می‌آید.

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب «مست عشق» رکورد مخاطب روز نخست اکران را شکست

داستان عشق و جوانمردی و غیرت!

حکایت قدیمی عهد شب زفاف: دو تا برادر بودند یکى تاجر، یکى مسگر. تاجر یک دختر داشت. مسگر یک پسر. دختر و پسر همدیگر را دوست داشتند امّا مرد تاجر مخالف ازدواج آنها بود. مى‌گفت: ‘من تاجرم. دخترم را به پسر یک مسگر نمى‌دم.’

حکایت قدیمی عهد شب زفاف

پسر وزیر آمد خواستگارى دختر. پسر عمو وقتى این موضوع را شنید آمد پیش دختر و گریه‌کنان گفت: ‘تو را دارند به پسر وزیر مى‌دهند و سر من بى‌کلاه مى‌ماند.’ دختر گفت: ‘گریه نکن. من از پسر وزیر نوشته‌اى مى‌گیرم که بتوانم شب عروسى بیایم پیش تو، شاید هم با هم فرار کردیم.’

بساط عقد را براى پسر وزیر و دختر چیدند. وقتى مى‌خواستند از دختر بله بگیرند. دختر به پسر وزیر گفت: ‘یک نوشته به من بده که شب اول عروسى خواسته مرا انجام دهی. وگرنه بله نمى‌گویم.’ پسر وزیر نوشته‌اى به دختر داد. دختر هم بله را گفت.

شب عروسى که شد، وقتى که عروس و داماد را دست به دست دادند و آنها تنها شدند دختر نوشتهٔ پسر را به او نشان داد و گفت: ‘من و پسر عمویم همدیگر را دوست داشتیم. چون پدرش مسگر است پدرم راضى نشد مرا به او بدهد. اما من قول داده‌ام که شب عروسى اول پیش او بروم.’ حالا خواهشم این است که اجازه بدهى یک ساعت پیش او بروم.’ داماد هم قبول کرد.

وقتى که عروس از در خانه بیرون آمد. دزدى جلویش را گرفت و گفت: ‘حالا هر چى جواهر همرات دارى بده بیاد.’ دختر قصهٔ خودش را براى او تعریف کرد و گفت: ‘همان جور که پسر وزیر به من دست نزد و اجازه داد بروم، تو هم مردانگى کن و دست به جواهرات من نزن تا بروم و برگردم. وقتى برگشتم، جوهراتم مال تو.’ دزد قبول کرد.

دختر همین جور که مى‌رفت یک شیر جلویش درآمد، دختر دستى به یال شیر کشید، قصه‌اش را براى او تعریف کرد و به او هم قول داد وقتى برگردد مى‌تواند او را بخورد.

دختر وقتى به خانهٔ پسر عمویش رسید، دید او سرش را روى زانو گذاشته و گریه مى‌کند. دختر را که دید گفت: ‘چطور توانستى سر داماد را کلاه بگذارى و به اینجا بیائی؟’ دختر گفت: ‘نوشته‌اى از او گرفته بودم و امشب از او خواستم که اجازه دهد من پیش تو بیایم. او هم قبول کرد. در بین راه هم یک دزد و یک شیر دیدم آنها وقتى ماجراى مرا شنیدند از مال و جان من گذشتند.’ پس فکرى کرد و گفت: ‘نه! آن داماد بیچاره مردانگى کرده و به تو اجازه داده، درست نیست که کاسه سالم او را من بشکنم.’ دختر را به خانه روانه کرد.

این را اینجا داشته باشید، برویم سراغ پادشاه شهر: پادشاه شهر گوهرى میان تاجش بود که نمى‌شد رویش قیمت گذاشت. این گوهر را چهار تا دزد همدستى کردند و دزدیدند. پادشاه دخترى هم داشت که عاشق پسرى بود. پسر به دختر پادشاه سپرده بود که خودش را بزند به لال بودن و لام تا کام حرف نزند. پادشاه هم اعلان کرده بود هر کس بتواند زبان دخترش را باز کند، دختر را به عقد او در مى‌آورد.

پسر عموى دخترى که زن پسر وزیر شده بود، اعلان پادشاه را شنید. آمد تو مجلس. دختر پادشاه هم پشت پرده نشسته بود. پسر رو کرد به جماعتى که آنجا جمع بودند و قصهٔ خودش و دختر عمویش را براى آنها تعریف کرد. بعد پرسید: ‘حالا از دختر پادشاه و جمعیت مى‌پرسم که مردانگى کدام یک بیشتر بود؟

یکى از دزدهائى که گوهر تاج پادشاه را دزدیده بود گفت: ‘آن دزد مردانگى کرده که از خیر ده هزار تومن جواهر گذشته.’ یک نفر دیگر گفت: ‘نخیر، مردانگى را شیر کرده که از خیر طعمه‌اش گذشته.’

سومى گفت: ‘مردانگى با داماد بوده که به زنش اجازه داده به دیدن پسر عمویش برود.’ دختر پادشاه از این جواب‌ها به تنگ آمد و زبان باز کرد و گفت: ‘مردانگى را آن پسر عمو به خرج داده که از خیر عروس بزک کرده که با پاى خودش پیش او آمده گذشته و او را دست‌نزده به خانه‌اش برگردانده. آى کسى که گفتى مردانگى با دزد بوده، تو سارق گوهر تاج پادشاه هستی. آن کسى که گفتى مردانگى را شیر بیشتر بوده، آدمى شکمو و پرخور است که هیچ وقت نمى‌تواند از خوراکى‌ها چشم بپوشد. و توئى که گفتى مردانگى را داماد به خرج داده، تو هم آدم بى‌غیرتى هستى که اگر زنت برود و کار بدى بکند ناراحت نمى‌شوی.’

خبر به پادشاه رسید که دخترت به‌جاى یک کلام ده کلام حرف زد و دزد گوهر تاج‌ات هم پیدا شد. پادشاه دخترش را عقد کرد و داد به پسر مسگر.

شب عروسی، پسر به دختر گفت: ‘حالا ما زن و شوهر هستیم، تو با کى عهد و پیمان بسته بودی؟’ ‌ دختر گفت: ‘یک پسر سبزى فروش بود که تو مکتب با هم درس مى‌خواندیم. عاشق من شده بود. و چون مى‌دانست که پدرم مرا به یک پسر سبزى فروش نمى‌دهد، به من گفت خودم را به لال شدن بزنم تا او بیاد مثلاً زبان مرا باز کند تا پادشاه مرا به او بدهد من چند سالى حرف نزدم، اما از اعلان شاه بى‌خبر بودم. تا اینکه تو آمدى . با قصه‌ات کارى کردى که من به حرف زدن وادار شدم. قسمت بود که من زن رعیت بشوم. آن پسر سبزى فروش بود تو هم مسگر.’

– عهد شب زفاف

– قصه‌هاى مشدى گلین خانم ص ۱۹۴

– گردآورنده: ل.پ. الوال ساتن

– ویرایش: اولریش مارتسولف، آذر امیرحسینى نیتهامر و سیداحمد وکیلیان

– نشر مرکز ـ چاپ اول ۱۳۷۴

– به نقل از: فرهنگ افسانه‌هاى مردم ایران ـ جلد نهم، على‌اشرف درویشیان رضا خندان (مهابادی)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۱

حکایت قدیمی عهد شب زفاف

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب داستان عشق و جوانمردی و غیرت!

اکران فیلم سینمایی مست عشق به تعویق افتاد

 فیلم سینمایی مست عشق به کارگردانی حسن فتحی که محصول مشترک ایران و ترکیه است قرار بود از فردا، به‌صورت همزمان در ایران و ترکیه اکران شود اما نمایش این فیلم سینمایی حداقل به مدت یک هفته به تعویق افتاد.

اگرچه دلیل خاصی برای این تعویق عنوان نشده اما شنیده می‌شود، هماهنگی‌ها برای اکران همزمان ایران و ترکیه، دلیل اصلی این رخداد باشد. فیلم قرار بود از چهارشنبه هفته گذشته و در قالب اکران عیدفطر به روی پرده برود اما هماهنگی‌ها برای اکران همزمان، سبب تاخیر یک هفته‌ای اکران این فیلم شد. به همین دلیل اکنون نیز احتمال می‌رود که طولانی شدن پروسه هماهنگی، اکران این فیلم را دست‌کم یک هفته دیگر به تعویق انداخته باشد.

این اتفاق در شرایطی رخ داده که مست عشق، ماه‌هاست که به شکلی کامل آماده شده و هیچ مشکل و عقب‌ماندگی فنی در مراحل پس‌تولید نداشته است.

مست عشق به دلیل حالت مشارکتی خود با طرف ترک، بارها در حین تولید، مشمول حاشیه‌هایی شد که روند تولید این اثر و البته اکران آن را متوقف کرده بود.

در فیلم سینمایی مست عشق که به کارگردانی حسن فتحی، نویسندگی فرهاد توحیدی و تهیه‌کنندگی مهران برومند ساخته شده، شهاب حسینی، پارسا پیروزفر، حسام منظور، هانده ارچل، ابراهیم چلیک‌کول، سلما ارگچ، بنسو سورال، بوراک توزکوپاران و بوران کوزوم بازی کرده‌اند.

داستان این فیلم، همزمان با دوران زندگی مولانا و شمس تبریزی اتفاق می‌افتد. در مست عشق، شهاب حسینی در نقش شمس تبریزی، پارسا پیروزفر در نقش مولانا و هانده ارچل در نقش کیمیاخاتون حضور داشته‌اند.

منبع: ایرنا

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب اکران فیلم سینمایی مست عشق به تعویق افتاد

مست عشق؛ معرفی فیلم شمس و مولانا + دانلود موزیک ویدیو یا صدای علیرضا قربانی







مست عشق؛ معرفی فیلم شمس و مولانا + دانلود موزیک ویدیو یا صدای علیرضا قربانی | فیلیموشات





















fosil

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب مست عشق؛ معرفی فیلم شمس و مولانا + دانلود موزیک ویدیو یا صدای علیرضا قربانی

قرارداد سرگروهی «سال گربه» و «مست عشق» ثبت شد

اولین جلسه شورای صنفی نمایش در سال ۱۴۰۳ در سازمان سینمایی برگزار شد. این شورا بعد از بررسی درخواست‌ها و موارد مطرح شده، قرارداد دو فیلم سینمایی سال گربه به کارگردانی مصطفی تقی‌زاده و تهیه‌کنندگی سعید خانی با پخش خانه فیلم و به سرگروهی پردیس سینمایی مگامال و فیلم سینمایی مست عشق به کارگردانی حسن فتحی و تهیه‌کنندگی مهران برومند با پخش فیلمیران و به سرگروهی پردیس سینمایی ایران‌مال را ثبت کرد.

همچنین مقرر شد اکران فیلم سینمایی سال گربه از ۲۲ فروردین و اکران فیلم مست عشق از ۲۹ فروردین در سینما‌های سراسر کشور آغاز شود.

فیلم سینمایی سال گربه سال گذشته به کارگردانی مصطفی تقی‌زاده و تهیه‌کنندگی سعید خانی تولید شده و بهرام افشاری، سارا بهرامی، هومن برق‌نورد، شبنم قربانی، نوشین تبریزی و رضا رشیدپور در آن ایفای نقش کرده‌اند. مست عشق نیز چند سال قبل به صورت مشترک با ترکیه تولید شده، فیلمی به کارگردانی حسن فتحی و تهیه‌کنندگی مهران برومند است.

مست عشق روایتی از زندگی مولانا و شمس تبریزی با بازی پارسا پیروزفر و شهاب حسینی است و در کنار بازیگران ایرانی مانند حسام منظور، جمعی از بازیگران مطرح ترکیه از جمله هانده ارچل در نقش کیمیا خاتون حضور دارند.

منبع: ایرنا

دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب قرارداد سرگروهی «سال گربه» و «مست عشق» ثبت شد

داستان عشق به پستچی | داستان دختری ۱۴ ساله که عاشق جوان پستچی محل‌شان شد!

داستان عشق به پستچی: چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم….

داستان عشق به پستچی

خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم ، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.

از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.

تابستان داغی بود.نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند ،میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند.حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است.آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت .

هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد.فقط یک بار گفت :چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود.چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد.

مارا که دید زیر لب گفت : دختره ی بی حیا.ببین با چه ریختی اومده دم در ! شلوارشو ! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است.جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود.آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من ، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده اند!مگر پیک آسمانی هم کتک میزند؟مردم آنها را از هم جدا کردند.

از لبش خون می آمد و می لرزید.موهای طلاییش هم کمی خونی بود.یادش رفت خودکار را پس بگیرد.نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود.همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بود و فریاد می زد.از ترس در را بستم.احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم !روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟ گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد.به خاطر یک دعوا ! دیگر چیزی نشنیدم.

اوبه خاطر من دعوا کرد!کاش عاشقش نشده بودم !از آن به بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم ، به دخترم میگویم :من باز میکنم ! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گم شده اند.دخترم یکروز گفت :یک جمله عاشقانه بگو.لازم دارم گفتم :چقدر نامه دارید.خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!

چیستا یثربی

داستان عشق به پستچی

امیدوارم از داستان زیبا و عاشقانه پستچی استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود فیلم

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

ادامه مطلب داستان عشق به پستچی | داستان دختری ۱۴ ساله که عاشق جوان پستچی محل‌شان شد!

«اعجاز عشق» به سوالات جوانان درباره حضرت خدیجه (س) پاسخ می‌دهد + فیلم